خانم دکتر کولایی، مدیر نشست:
با سلام خدمت دوستان محترم، ما این جلسه را به موضوع جنگ قره باغ که در سال 2020 اتفاق افتاد و آثار و پیامدهایی این جنگ داشته اختصاص دادیم ، همچنین به قرارداد آتش بسی که در نوامبر 2020 بسته شده که برای کشور ما بسیار مهم است.
همه حضار در مورد این منطقه شناخت کافی دارند و می دانید که در طول تاریخ این منطقه همیشه عرصه رقابت قدرت ها بوده و اصلا ویژگی قفقاز باعث شده که در این منطقه بر اساس نوع رقابت ها و تعداد بازیگرانی که در نظام جهانی تاثیرگذار بودند بویژه در این منطقه بطور مشخص این منطقه همیشه این تجربه رویارویی و رقابت قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای را داشته باشد طبیعتا آن هفتاد سالی که اتحاد شوروی وجود داشت سلطه اتحاد شوروی این امکان را در این منطقه در این دوره هفتاد ساله از بین برد.
هفتاد سال که می گویم دوستان می دانند 1921 که کشورهای مستقل قفقاز وارد اتحاد شوروی شدند تا 1991 که پایان دسامبر این کشورها جدا شدند این منطقه در کنترل کامل اتحاد شوروی قرار داشت. فروپاشی اتحاد شوروی و البته همجواری این منطقه با جمهوری اسلامی ایران فضای جدیدی را در این منطقه ایجاد کرد و تحولات بسیار جدیدی در منطقه شکل گرفت.
از آن سوی ارس چه اشتیاقی برای پیوستن به این سوی ارس وجود داشت از آن زمان یعنی دوره گورباچف تا به امروز تحولات زیادی در این منطقه اتفاق افتاده از جمله برجسته شدن نقش برخی از بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای مثل ترکیه یا اسرائیل که در این جنگ 2020 هر دو حضورشان و تحرکاتشان بسیار تعیین کننده و اثرگذار بود.
برای جمهوری اسلامی ایران نوع روابط با این کشورها چه ارمنستان چه جمهوری جمهوری آذربایجان همواره بسیار پر اهمیت بوده و ایران سعی کرده یک توازنی در روابطش بین این دو کشور ایجاد بکند. نقش ایران صلح آفرین و ثبات بخش بوده ولی سیاستی که آمریکایی ها به محض فروپاشی اتحاد شوروی در این منطقه اجرا می کنند این است که ایران در منطقه نفوذ نداشته باشد و دستش از این منطقه کوتاه بشود. در مورد طرح پل گوبل اطلاع دارید که معاوضه ارزی صورت بگیرد که ایران دستش از این منطقه کوتاه بشود. مثل همه حوزه های دیگر که ما در روابط خارجی خود در این سال ها تجربه کردیم در این منطقه هم خیلی خالصانه سرویس دادیم و فرصت فراهم کردیم، دسترسی برای جمهوری جمهوری آذربایجان به جمهوری خود مختار نخجوان فراهم کردیم . سعی نکردیم از این فرصتی که در منطقه داشتیم سوء استفاده بکنیم، اعمال فشار بکنیم، بهره برداری بکنیم. خیلی رویکردمان سازنده و ثبات بخشی بود چه در مورد جمهوری ارمنستان و چه در مورد جمهوری جمهوری آذربایجان.
پاسخش این است که در نظام بین الملل کشورها بر پایه رقابت شکل می گیرند که در مورد ایران و ترکیه در این منطقه منافعشان خیلی جاها متداخل است و خیلی جاها در برابر هم قرار می گیرند. در نظام بین الملل قاعده این است که منفعت خودت را دنبال کن هر چه قدر هم می توانی بیشترش بکن تا جایی هم که می توانی رقیب را از عرصه خارج کن این کاری است که دولت ترکیه در این جنگ با کمک دولت اسرائیل در این منطقه موفق شدند پیش ببرند. یعنی طرح روی زمین مانده پل گوبل که آن طرح مبادله ارزی بود امروز در چارچوب این بحث های مربوط به زنگه زور دنبال می شود. زنگهزور معامله ای است که در نوامبر 2020 در مسکو زمینه اش فراهم شده همه هم تقریبا توافق دارند دست ایران از این منطقه کوتاه بشود چون ایران یک بازیگر پرقدرتی است، مدعی است. همسایه بزرگی در جنوب قفقاز جنوبی است ولی ما می بینیم به دنبال جنگ 2020 و توافق نوامبر 2020 طیفی از مباحث مطرح می شود که تلاش می شود در بخشی از این بحث ها که ایران در این منطقه نفعی نمی تواند داشته باشد در حالی که رویکرد ما در خیلی از اوقات در تنظیم سیاست خارجی خود بازی برد برد بوده، بازی برد برد قواعد خودش را دارد مقدمات خودش را می خواهد. ما این توان را داریم ما این رویکرد را داشتیم که در این منطقه دنبال یک بازی برد برد باشیم ولی وقتی حضور اسرائیل را ما در این منطقه داریم بازی برد برد معنا پیدا نمی کند این ها مسائلی هست که باید حتما به آن توجه بکنیم. طبیعتا با این بحث هایی که الان ما در غزه با آن روبرو هستیم. کشتار وسیع دولت اسرائیل و آن فجایعی که در سرزمین های اشغالی دارد اتفاق می افتد امکان ندارد که آثارش در این منطقه انتقال پیدا نکند. روند این تحولات و البته نتایجش برای ما بسیار مهم و تعیین کننده است و صرفا با اعلام موضع و یا در یک موقعیتی ما به بیان دیدگاه هایمان بپردازیم با این مسائل نمی شود رو به رو شد و این ها نیازمند یک دقت و هوشیاری در روابط با جمهوری جمهوری آذربایجان و ارمنستان هست. باید با دقت و از نزدیک تحولات داخلی این کشورها را رصد بکنیم تا بتوانیم در سیاستی که خودمان طراحی می کنیم و اجرا می کنیم از حد شعار و حرف به سطح واقعیت ها بتواند انتقال پیدا بکند. بنابراین شناخت این تحولات برای ما بسیار اهمیت دارد، ماهیتش، ابعادش و البته علایقی که در باکو وجود دارد، اهدافی که در باکو دنبال می شود.
همه شما در این سال ها سیاست های دولت جمهوری آذربایجان را دنبال کردید می دانید که نوسانات زیادی در سیاست های جمهوری آذربایجان وجود داشته، بعد از 2014 و مسائل اوکراین و شبه جزیره کریمه شما این تغییر را می بینید که به سمت موازنه گرایی حرکت کرده اند. در سیاست های جمهوری آذربایجان نمی شود واقعیت ها را به حساب نیاورد. باید بر اساس آن ها رفتار کرد کاری که در جمهوری آذربایجان شما می بینید آثارش را، نه فقط جمهوری آذربایجان بلکه بقیه کشورها در آسیای مرکزی و قفقاز کم و بیش این رویکرد را دنبال کردند. منابع مختلف قدرت خودشان را بشناسند و از آن ها بصورت متوازن بهره برداری کنند و سعی کنند منافع خودشان را به درستی تشخیص بدهند.
شناخت این ابعاد برای ما بسیار مهم است به همین دلیل هم امروز از آقای رشیدی که در این حوزه مطالعات و مقالات جدیدی را بخصوص در سال های اخیر ارائه دادند و از آقای دکتر کاظمی که از پژوهشگرهای برجسته حوزه قفقاز جنوبی هستند، دعوت کردیم تا آخرین یافته های و پژوهش های خود را با ما به اشتراک بگذارند. تمرکز ما روی قفقاز جنوبی است. قفقاز شمالی را ما خیلی به آن کاری نداریم چون داخل فدراسیون روسیه است و ما با فدراسیون روسیه هم روابط بسیار خوبی داریم و خوشبختانه بسترهای بسیار خوبی برای همکاری با جمهوری های قفقاز جنوبی داریم من امیدوارم که بیشتر از این ها استفاده بشود ما بیشتر و بهتر این سرزمین ها را بشناسیم چون ایران را شما تا تمام این مناطق می بینید تا شمال دریای خزر شما ایران و فرهنگ و تمدن و آداب و سنت های ایرانی را می بینید همه حاضر و آماده است که ما روابطمان را گسترش بدهیم ولی متاسفانه ما چون اصولا در روابط خارجی خیلی تعادل نداریم یا از این طرف می افتیم یا از آن طرف می افتیم به این ظرفیت هایی که حاضر و آماده وجود دارد کمتر توجه می کنیم و بخصوص در قفقاز شمالی هم این بسترها کاملا محیا و آماده است خود روس ها هم علاقمند هستند که ما آن جا ها حضور داشته باشیم چون می دانند حضور ایران آرامش و امنیت می تواند برقرار کند بر خلاف آن جریان سلفی و وهابی که قبلا در آن مناطق آتش و خون برپا کرده بود ایران اگر آنجا حضور پیدا بکند نظم و آرامش و ثبات و البته ترویج یک اسلام برپایه حداقل در این وجه نه جهاد و نه خشونت بلکه یک اسلام صلح طلب و منادی آرامش کمک بکند حضورش و در این زمینه تاثیرگذار باشد در این بحث هم امیدوارم فرصت داشته باشیم به قفقاز شمالی هم بپردازیم ولی به هر حال ما مناطق مرزیمان با قفقاز جنوبی با کشورهای به طور مشخص جمهوری جمهوری آذربایجان و ارمنستان تعریف می شود و امیدوار هستم که در این نشست بحث و گفتگوی خوبی در این موضوعات داشته باشیم. با توجه به اینکه هنوز دکتر کاظمی به جمع ما نپیوسته اند از آقای دکتر رشیدی دعوت بکنیم که فرمایشاتشون را شروع بفرمایند.
نیم ساعتی خدمتتان هستیم و بعد نیم ساعت در خدمت دکتر کاظمی هستیم تا بتوانیم تمرکز کنیم بر پیامدهای این مسئله برای ایران چون دوستان کم و بیش مسئله قفقاز جنوبی را دنبال می کنند آنچه برای ما اهمیت دارد این است که این دسترسی ای که ما در تمام این سی و چند سال بعد از فرو پاشی داشتیم و کمک هایی که به جمهوری خودمختار نخجوان ارائه کردیم حالا برای ما چه دستاوردی امروز می تواند ارائه کند و چطور می توانیم آن را حفظ بکنیم و چطور می توانیم آن را افزایش بدهیم و چطور می توانیم در این منطقه یک حضور فعال و تاثیرگذار که البته تامین کننده منافع ما هم باشد داشته باشیم. تمام حرف هایی که می زنیم در نهایت دغدغه این است که چه کار کنیم بتوانیم از این فضا و موقعیت و شرایط به نفع خودمان و البته در جهت منافع منطقه و آرامش و امنیت منطقه بهره برداری کنیم.
آقای دکتر رشیدی:
عرض سلام و وقت بخیر خدمت اساتید و فرهیختگان گرامی و علاقه مندان به مباحث اوراسیای مرکزی. تشکر ویژه از استاد گرامی خانم دکتر کولایی که این فرصت را در اختیار بنده قرار دادند تا اینکه اگر بتوانیم حق شاگردی ادا بکنیم. مقدمه بسیار خوبی را خانم دکتر اشاره کردند و بخشی از بار ما را سبک کردند که بتوانیم با ورود به بحثی که ایشان داشتند مباحث را ادامه بدهیم.
مهمترین محور اختلافی در توافق نامه 2020
همان طور که می دانید بعد از این توافق نامه 2020 یک سری اختلافاتی در اجرای این تفاهم نامه بروز کرد و هر کدام از کشورهای ارمنستان و جمهوری آذربایجان و حتی روسیه برداشت ها و تفسیرهای خودشان را از این توافق نامه داشتند. به نظر من آن محور اختلافی که در این توافق نامه ظهور کرد بحث کریدورها بود. در بند 6 این توافق نامه اشاره شده که گذرگاهی موسوم به لاچین که از مناطق تحت حاکمیت جمهوری آذربایجان عبور می کند و ارمنستان را به مناطق ارمنی نشین قره باغ یا آرتساخ وصل می کند و رژیمی که این گذرگاه بر اساس آن در آینده تنظیم بشود و اداره بشود به این صورت است که بر اساس همین توافق نامه تصریح شده که عرض این کریدور در حدود پنج کیلومتر باشد و نیروهای روس در آنجا حضور داشته باشند تحت عنوان حافظ صلح نظارت بکنند و جمهوری آذربایجان هم امنیت این کریدور را تامین بکند. برداشتی که وجود دارد این است که آذری ها به نوعی مایل هستند که حق نظارت را هم به ارمنستان واگذار کنند.
-کریدور لاچین
از سوی دیگر یک ماده 9 هم هست در این توافق نامه که آنجا در خصوص بحث گشایش ارتباطاتی که قبلا وجود داشته و منطقه غربی جمهوری آذربایجان یعنی نخجوان را به خاک اصلی جمهوری آذربایجان وصل می کردند چیزی که در برخی رسانه ها ما می بینیم تحت عنوان گذرگاه زنگه زور ازش یاد می شود. بر اساس همین توافق نامه باز هم مقرر شده که در کنار گشایش را ه های غرب یک گذرگاه جدیدی هم افتتاح بشود. من ترجیح می دهم که عین همین ماده 9 را خدمتتان قرائت کنم بعد بخشی از ابهامات شاید برطرف بشود می گوید که «تمام ارتباطات اقتصادی و حمل و نقل در منطقه رفع انسداد شود. جمهوری ارمنستان امنیت ترانزیت بین مناطق غربی جمهوری جمهوری آذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان را به منظور ساماندهی تردد بدون مانع این افراد وسائل نقلیه و بار در هر دو جهت تضمین کنند و نیروهای روس بر ارتباطات ترانزیتی نظارت داشته باشند» در ادامه آمده است «راه ارتباطی جدید برای اتصال جمهوری خودمختار نخجوان با مناطق غربی جمهوری آذربایجان ساخته شود» در واقع موضوع و اختلاف این است.
-کریدور ادعایی زنگهزور
قبل از اینکه من وارد بحث پیامدهای احتمالی احداث این کریدور بشوم و آنها را یک به یک خدمتتان توضیح بدهم. من مقدمتا خدمتتان عرض کنم با توجه به بحران اوکراین و درگیری روسیه در بحث اوکراین به نظر می رسد که اوکراین فعلا در منطقه قفقاز جنوبی دیگر آن حضور گذشته خود را ندارد و ممکن است تحولاتی تحت تاثیر این عدم حضور اتفاق بیفتد که من از آن تحت عنوان یک تولد منطقه ای جدید یاد بکنم بر اساس آن اندیشه ای که آقای باری بوزان در کتاب قدرت ها و مناطق اشاره کرده احساس می کنم که ما اگر منطقه اوراسیای مرکزی یا آسیای مرکزی یا قفقاز را تحت عنوان یک منطقه مستقل بر اساس اندیشه های بوزان به رسمیت بشناسیم تحت عنوان منطقه اوراسیای پساشوروی امروزه با توجه به دل مشغولی های روسیه در اوکراین آن حضور گذشته و کم رنگ شدن حضور روسیه در منطقه احساس می شود که یک منطقه جدیدی تحت عنوان منطقه قفقاز یا قفقاز جنوبی در حال تولد هست که یک منطقه ژئوپلیتیکی خاص هست که مناسبات خاص قدرت در این منطقه در حال شکل گیری هست. مناسبات خاص قدرت که می گویم اینجا دوتا محور را می توانیم مورد شناسایی قرار بدهیم یکی محور جمهوری آذربایجان و ترکیه و دیگری محور ایران و ارمنستان و احیانا بطور بالقوه و یا حتی نسبتا بالفعل روسیه را می توانیم در این محور اسم ببریم. بر مبنای این مقدمه به نظر من منافع ایران در این منطقه ژئوپلیتیک قفقاز جنوبی حفظ توازن قدرت است. توازن قدرتی که می شود گفت صحنه رقابت ایران و ترکیه هست اگر ایران بتواند موازنه قدرت را در این منطقه حفظ بکند یا آن را به نفع خودش تغییر بدهد ایران برنده بازی رقابت در این منطقه خواهد بود اما اگر ترکیه وزنه خودش را سنگینتر بکند و منافع را به نفع خودش درو بکند ترکیه برنده خواهد بود و ایران از معادلات قدرت و منافعی که در این منطقه بالقوه و بالفعل می تواند حضور داشته باشد حذف می شود. اینجاست که بحث گذرگاه زنگزور می تواند تعیین کننده باشد و اجرای این یا چگونگی اجرای این کریدور تحت هر عنوانی این احتمال وجود دارد که معادلات را به نفع ترکیه تغییر بدهد و ایران منافعی که در این منطقه دارد را از دست بدهد.
برنامه جمهوری آذربایجان در خصوص کریدور زنگه زور
قبل از اینکه وارد بحث تهدیدها بشوم برنامه ای که جمهوری آذربایجان از احداث کریدور زنگزور دنبال می کند این است که صرفا محدود به این مرز چهل کیلومتری ایران و ارمنستان نیست بلکه این بخشی از یک کریدور بزرگتر می بینند که آن ها این را تحت عنوان کریدور میانی ازش یاد می کنند که عبور می کند و می رود تا شهر قارص ترکیه و از آنجا می تواند به اروپا و حتی اسرائیل شاخه هایی ادامه پیدا بکند و از این طرف تا باکو این می تواند از زیر دریا عبور بکند و به آسیای مرکزی برسد و از آسیای مرکزی هم به چین ادامه پیدا بکند.
-کریدور میانی
برنامه ای که جمهوری آذربایجانی دنبال می کند در چارچوب برنامه ابتکار کمربند ابریشم نوین که چیزی هست که چینی ها تحت عنوان کمربند جاده از آن یاد می کنند می شود دید یعنی جمهوری آذربایجان تلاش می کند که این مزیت ها را از طریق احداث این کریدور به خودش اختصاص بدهد. حالا اگر این محقق بشود این برنامه بر اساس آن برنامه هایی که جمهوری آذربایجان و ترکیه دارند پیش برود تهدیدهایی که می تواند متوجه ایران بشود از این قرار است که من خدمتتان عرض می کنم.
تهدیدات کریدور ادعایی زنگه زور برای ایران
اولین تهدید بحث تغییر ژئوپلیتیک مرزهاست یا انسداد مرز زمینی ایران و ارمنستان است گفته می شود که این گذرگاه دقیقا از مرز ایران و ارمنستان به طول چهل کیلومتر از استان سیونیک ارمنستان عبور می کند و تا حدودی مرز ایران و ارمنستان را قطع می کند و دو قطعه خاک جمهوری آذربایجان را به هم وصل می کند و از ترکیه عبور می کند تا به اروپا برسد که در ایران از آن تحت عنوان تغییر ژئوپلیتیک مرزها، قطع شدن مرز زمینی ایران و ارمنستان یاد می شود و تحلیل محتوایی که در ارتباط با واکنش هایی که در ایران وجود داشته در رسانه ها و سایت ها و روزنامه ها و البته مجازی و الکترونیکی انجام دادم بیشترین احساس تهدید از این بابت بوده چه در میان نخبگان سیاسی و چه در میان کارشناسان و کسانی که چهره های ژورنالیستی به حساب می آیند. انگشت گذاشتند روی این تهدید که این گذرگاه می تواند مرز زمینی ایران و ارمنستان را قطع بکند و چیزی که استاد گرامی هم اشاره کردند که از گذشته های نسبتا دور یعنی از سال 1992 در قالب طرح گوبل این دنبال می شد این بحثی هست که باید جدی گرفت اما در کنار این تهدیدهای دیگری هم هست که من در ادامه به آن ها اشاره می کنم.
تهدید دوم همگرایی ارمنستان با بلوک غرب هست یعنی احداث این کریدور به شکلی که بصورت موفقت آمیز این کار ویژه های خودش را آن گونه که محور جمهوری آذربایجان و ترکیه را دنبال می کند ایفا بکند این مستلزم این است که ارمنستان وارد بلوک آن ها بشود و به نوعی روابط جمهوری ارمنستان و ترکیه عادی بشود و به طبع آن روابط ارمنستان با غرب گسترش پیدا بکند. شما می دانید که امروزه آن حزبی که در ارمنستان راس کار هست یک حزب غرب گرا هست آقای پاشینیان و تحرکاتی هم وجود داشته که به نوعی روابط خودش را با غرب تقویت بکند یا به عبارتی یک توازنی در گرایش ارمنستان بین روسیه و غرب ایجاد کند. می دانید که ارمنستان به نوعی احساس می کند در توافق نامه آتش بس 2020 نتوانسته است حقش را بگیرد و عامل این ها می تواند روس ها بوده باشند که در جریان مذاکرات مربوط به این توافق جانب جمهوری آذربایجانی ها را گرفتند و این ها را مجبور کردند که شهرهایی از قره باغ را به جمهوری آذربایجان واگذار بکند از این زاویه این دلخوری ها می تواند مبنا و زمینه ای باشد که ارمنستان به سمت غرب حرکت کند و روابط خود با غرب را گسترش بدهد و در این بلوک بندی ها در ادامه گرایش به غرب روابط خودش را با جمهوری آذربایجان و ترکیه هم عادی بکند و اینجاست که اگر این اتفاق بیفتد و این زمینه را فراهم می کند که برای ساخت این کریدور (ادعایی) زنگزور که می تواند بخشی از کریدور بزرگتر تحت عنوان کریدور میانی باشد. بعضا در ایران گفته می شود که چنین اتفاقی نمی افتد و مگر می شود که ترک ها و ارمنی ها روابط بسیار تیره ای دارند درگذشته و قتل و عام هایی که اتفاق افتاده اجازه نخواهد داد که روابط عادی سازی بشود. ممکن است این عوامل موانعی باشد که ما بتوانیم موانع عادی سازی روابط بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان را در سطح کلی تر ترکیه برویم ولی تاریخ انتهای بسته ای ندارد شما می بینید که دشمنی ها و دوستی ها همواره موقت بوده شاید در گذشته گفته می شد که مگر می شود روابط بین آمریکا و ویتنام عادی سازی بشود روابط بین آمریکا و ژاپن عادی بشود شما امروزه می بینید که روابط آن ها عادی است پس این هم یک احتمال است. در عالم سیاست همه چیز ممکن است ممکن است که روابط این ها عادی بشود. بر مبنای عادی سازی روابط این کریدور هم به مرحله عمل برسد و اجرایی بشود یا حتی خود همین برنامه هم می تواند ارمنستان را به سمت عادی سازی روابط سوق بدهد تا از منافع اقتصادی بهره برداری از این کریدور بهره مند بشود این یک احتمالی هست و پیامدی که می تواند به منافع ایران در قفقاز جنوبی ضربه بزند. شاید ما بتوانیم بگوییم در بین همسایگان ج.ا.ایران کشور ارمنستان هست که با ایران روابط بسیار خوبی دارد و شاید بتوان گفت این بیشتر از اینکه تلاش دیپلماتیک ایران بوده باشد و موفقیت ایران باشد از زاویه دیگر نگاه کنیم شاید بهتر بتوانیم موضوع را درک کنیم که این ارمنستان بوده که به ایران نیاز داشته شما می بینید دو طرف آن را دشمن احاطه کرده و از آن طرف فقط از طریق گرجستان می تواند به دریای سیاه راه پیدا بکند و از این طرف هم از طریق ایران به خلیج فارس یعنی این موقعیت استراتژیک و ژئوپلیتیک ایران هست که ارمنستان را سوق می داد که با ایران روابط خوبی داشته باشد اگر این گذرگاه افتتاح بشود و روابط ارمنستان و ترکیه و جمهوری آذربایجان عادی بشود شاید این موقعیتی که مزیتی که ایران در مقابل ارمنستان دارد از دست بدهد.
تهدید سوم که به نظرم مهمترین پیامد هست در صورت افتتاح این کریدور و اتصال آن به کریدور بزرگتر کریدور میانی به عنوان مهمترین پیامد می شود در نظر گرفت علیه منافع ایران آن کاهش مزیت های ترانزیتی ایران است. اطلاع دارید که راه ارتباطی بین نخجوان و جمهوری آذربایجان از طریق ایران صورت می گیرد و از سوی دیگر راه ارتباطی ترکیه به آسیای میانه و جمهوری آذربایجان به آسیای میانه از طریق ایران بوده و مزیت ترانزیتی بزرگ و درآمدهای سرشاری را از بابت انتقال کامیون ها از خاک ایران نسیب ایران می کرد و گذشته از این دو تا مزیت که می تواند بر اثر افتتاح زنگزور از بین برود بحث دیگر اتصال این کریدور در قالب کریدور میانی به طرح راه ابریشم نوین چین است که این به شدت مزیت های ترانزیتی ایران را تحت تاثیر قرار می دهد این است که ایران خیلی هزینه کرده برای اینکه بتواند در مسیر ترانزیت چین به اروپا قرار بگیرد. راه هایی ساخته شده، راه آهن ساخته شده و تلاش های بسیاری در این زمینه صورت گرفته با هند همکاری هایی صورت گرفته، بندر چابهار و تاسیساتی که در بندر چابهار هست. همه این ها را باید در این چارچوب تحلیل بکنیم که ایران تلاش کرده که در مسیر راه ابریشم نوین چین قرار بگیرد اگر این اتفاق بیفتد و این کریدور میانی در چارچوب همان راه ابریشم نوین چین قرار بگیرد طبیعتا مزیت های ترانزیتی ایران تحت تاثیر قرار می گیرد و بسیاری از بهره هایی که ایران می توانست از موقعیت ترانزیتی خودش ببرد ممکن است که دیگر نتواند آن ها را بدست بیاورد و باز بحثی که در ارتباط با بحث ترانزیت می شود و به آن پرداخت. انتقال منابع انرژی دریای خزر هست که اروپا و ترکیه در طی سال های گذشته همواره تلاش کردند که به منابع انرژی این دریا دسترسی داشته باشند که هم انتقالش آسان تر باشد و هم بصورت ارزان بدست بیاید. این کریدور می تواند در صورت بهره برداری مزیت های ایران را از این ناحیه هم تحت تاثیر قرار بدهد و ایران منافع قابل ملاحظه ای را در این ارتباط از دست بدهد.
تهدید چهارم ای که من می خواهم به آن اشاره بکنم آن نفوذ فزاینده ترکیه در منطقه است. در ابتدای بحث هم اشاره کردم که منافع ایران متضمن حفظ موازنه قدرت یا تلاش برای تغییر موازنه قدرت به نفع خودش در منطقه قفقاز جنوبی است. افتتاح این کریدور در قالب کریدور میانی و اتصال آن به برنامه های چین، نفوذ ترکیه را در منطقه به شدت تقویت می کند و یک خطی را ایجاد می کند که کشورهای (باصطلاح) ترک به همدیگر متصل می شوند و این مزیت ترکیه را در منطقه ارتقا می دهد و موازنه را به ضرر ایران تغییر می دهد.
تهدید پنجم تقویت حضور ناتو در منطقه هست که برخی از کارشناسان ما روی این موضوع تاکید می کنند که این می تواند یک کریدوری باشد که کریدور تورانی ناتو باشد که از مرزهای ایران عبور می کند و برنامه هایی که ناتو دنبال می کند که اتحاد بین سه تا کشور ایران و چین و روسیه را نگذارد که شکل بگیرد و این برنامه هایی هست که کارشناسان به آن اشاره کردند اما در آن جایی که من اشاره کردم مهمترین پیامد منفی افتتاح این کریدور تحت تاثیر قرار دادن مزیت های ترانزیتی ایران هست من باید این موضوع را نقد بکنم و بگویم که این مهمترین پیامد نمی تواند باشد هرچند من انکارش نمی کنم اما به نظر من مهمترین پیامد نیست. ایران با ناتو حدود هفتاد سال هست که هم مرز است از زمانی که ترکیه عضو ناتو شده است. اگر هر پیامد منفی ای که می توانست داشته باشد اگر کریدور (ادعایی) زنگزور را ادامه ناتو در نظر بگیریم شاید چیز جدیدی ما نخواهیم دید ممکن است که حلقه تنگ تر بشود ولی چیز جدیدی نیست پس ما باید روی عوامل مهمتر تاکید بکنیم.
همانطور که خدمت شما اشاره کردم، آن تحت تاثیر قرار گرفتن مزیتهای ترانزیتی ایران است که ایران را بطور کلی از صحنه ترانزیتی دنیا ممکن است حذف کند؛ اهمیت ژئوپلیتیکی ایران را تحت تاثیرقرار دهد.
تهدید ششم گسترش روابط جمهوری جمهوری آذربایجان و اسرائیل است. خیلی به موضوع روابط جمهوری آذربایجان و اسرائیل نمی پردازم که همه شما اطلاعاتی را در این زمینه دارید. اما همانطور که در ابتدای بحثم اشاره کردم، ممکن است که این کریدور در ترکیه متوقف نشود و همچنان که به سمت اروپا امتداد پیدا میکند، به سمت اسرائیل هم ادامه پیدا کند و روابط حسنه ای که اسرائیل و جمهوری جمهوری آذربایجان داشته، مستحکم تر کند و فرصتی را فراهم آورد که این دو کشور به همگرایی بیشتری برسند که میتواند یک محوری را علیه جمهوری اسلامی ایران شکل دهد. همچنانکه ما در گذشته شاهد بودیم که به نوعی عملیاتهای خرابکارانه بعضا از خاک جمهوری آذربایجان از سوی اسرائیل در ایران سازماندهی شد.
تهدید پایانی و آخر حضور نیروهای روسی در مرز ایران است. همچنانکه در متن توافقنامه اشاره شده، به نوعی نیروهای روسی هستند که به عنوان نیروهای حافظ صلح ضامن اجرای مفاد این توافقنامه خواهند بود و در ارتباط با بحث کریدور هم باز اشاره شده که نیروهای حافظ صلح روس هستند که به ترانزیت کالا و بار و ... در این منطقه نظاره خواهند داشت و این موقتی نخواهد بود هر چند که در توافقنامه 5 ساله است اما بر اساس مفاد همین توافقنامه برای سالهای دیگر هم بدون محدودیت قابل تمدید است. با توجه به روابطی که روسیه در ارتباط با ایران داشته و گذشته ای که در تاریخ روابط ایران و روسیه شاهد هستیم که منافع ایران در منطقه از سوی روسها تهدید شده و طبق توافقنامه های ترکمنچای و گلستان، بخشهای زیادی از خاک ایران جدا شده است. بهرحال معتقدم که روابط ایران و روسیه روابط استراتژیک و دوستانه نیست و دوستی روابط با روسیه، منافع روسیه است و نه منافع ایران. از این زوایه میتوان گفت که حضور نیروهای روسیه در مرز ایران میتواند تبعات منفی برای ایران داشته باشد و آنها پایگاههایی را بدست می آورند که اشراف اطلاعاتی به داخل ایران داشته باشد و از آنجا بتوانند اقداماتی را علیه منافع ایران انجام دهند.
خانم دکتر کولایی: خیلی ممنون آقای دکتر رشیدی که دقیق پیامدها را مورد توجه قرار دادند و از آنجاییکه دکتر کاظمی هم در این زمینه تسلط خوبی دارند و سالهاست که مباحث در این حوزه را دنبال میکنند، انشالله بتوانیم از فرمایشات ایشان هم استفاده کنیم. آقای دکتر کاظمی خیلی ممنون که دعوت ما را پذیرفتید، در خدمت شما هستیم. دیدگاههای شما را در مورد مباحثی که بعد از جنگ 2020 برای کشور ما مطرح است را بفرمایید انشالله استفاده کنیم.
آقای دکتر احمد کاظمی، دکترای حقوق بین الملل و پژوهشگر ارشد اوراسیا
عرض سلام و ادب و احترام خدمت همه عزیزان، اساتید، دانشجویان، پژوهشگران حاضر در جمع و عزیزانی که از طریق فضای مجازی تصویر و صدا را میبینند و میشنوند. تشکر از خانم دکتر کولایی که فرصتی برای این جلسه ایجاد کردند و همچنین تشکر از آقای دکتر رشیدی که از صحبتهای ایشان استفاده کردیم.
ماهیت اختلافات سرزمینی بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان
موضوع بحث اختلافات سرزمینی جمهوری آذربایجان – ارمنستان و پیامدهای آن برای ایران است. اول باید نگاهی داشته باشیم به ماهیت و مفهوم آنچه به عنوان اختلافات سرزمینی بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان مطرح میشود. ابعاد این اختلافات، نگاه طرفین و اینکه این اختلافات در چه قالب مفهومی، و چه مدل و الگویی قابل تعریف است؟ عموما این نوع تحولات را آیا میتوان با نگاه خرد تحلیل کرد و راهبرد ارائه نمود و پیامدسنجی نمود و یا اینکه نیاز به نگاه کلان است؛ و اینکه اساسا چگونه جنگ دوم قره باغ 2020 و بعد از 26 سال مذاکرات به یکباره به وقوع پیوست. مذاکراتی که در فضای بسیار دوستانه برگزار می شد و همراه با توافقات پشت پرده که بالغ بر چند سند مهم میشود و به روندهای پراگ، استانه و مادرید موسوم شدند. چه شد که یکباره چنین جنگی اتفاق افتاد؟ آیا این در قالب توان جمهوری آذربایجان، ظرفیتهایی که جمهوری آذربایجان از منظر مبانی قدرت دارد، قابل تفسیر است و یا متغیرها و پیشرانهای دیگری در موضوع تاثیر داشته و اینکه اگر واقعا مشکل دو کشور بحث قره باغ بود، الان که قره باغ بصورت صد درصدی با یک چارچوب بسیار مطلوب جمهوری آذربایجان و ترکیه یعنی بدون وجود یک ارمنی در آن منطقه حل شده و قره باغ با پاکسازی قومی، کاملا تحویل جمهوری آذربایجان است. پس چرا هنوز صحبت از اختلافات سرزمینی میشود؟ آیا اینجا تصمیم گیر جمهوری آذربایجان است و یا اینکه کسانی دیگری برای جمهوری آذربایجان تصمیم میگیرند؟ چرا نگاه قدرتهای بزرگ، کشورهای غربی، جهان مسیحیت به یکباره بعد از 26 سال مذاکرات نسبت به جنگ قره باغ عوض شد؟ چرا جهان مسیحیت الان ارمنستان را تنها گذاشته است؟ مگر ادعای یکپارچگی جهان مسیحیت در قالب نهادهای اروپایی و یورواسیایی را ندارند؟ اینجاست که بنظر میرسد که باید متغیرهای اصلی را نگاه کرد و مطرح نمود.
دلیل پایان نیافتن مشکلات باکو -ایروان بعد از اتمام جنگ قره باغ
پروژه ای که از سال 2020 در منطقه اتفاق افتاد، در قالب پوشش اختلافات سرزمینی بود. چون مدتی از جنگ دوم قره باغ نگذشته بود که آقای الهام علی یف رئیس جمهوری آذربایجان در مصاحبهای که با روزنامه ایتالیایی لارپوبلیکا دارد تاکید میکند که ما به مرزهای بین المللی با ارمنستان رسیدیم.
-مصاحبه الهام علی اف رئیس جمهور آذربایجان با روزنامه لارپوبلیکا ایتالیا در 2020
خوب اگر به مرزهای بین المللی با ارمنستان رسیدید پس چرا هنوز راهبرد تطمیع، تهدید و سناریو سازی ادامه دارد؟ چرا بعد از بحث اختلافات مربوط به مالکیت قره باغ، کریدور لاچین، الان بحث اختلافات مرزی، بحث درون بوم ها و بحث آذریهای رانده شده از ارمنستان مطرح میشود؟ وقتی اینها را در کنار هم میگذاریم، میبینیم که باکو یک سلسله اختلافاتی را تعریف کرده که هیچگاه اختلاف بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان پایان پیدا نکند. پایان آن فقط از منظر طرف ترک و آذری یک گزینه است. آن هم این است که کریدوری با عنوان کریدور ادعایی زنگه زور ایجاد شود.
البته داخل پرانتز بگویم که عموما کاربرد لفظ کریدور زنگه زور از لحاظ حقوقی، منشور سازمان ملل و قواعد حقوق بین الملل از جمله قواعد آمره کاملا اشتباه است. ما نمی توانیم به خاک بخشی از استان یک کشور اسمی را بگذاریم و بعدا ادبیات آنرا ترویج کنیم و بگوییم زنگه زور غربی، زنگه زور شرقی و از طریق لابیهای خودمان انرا ترویج بدهیم. کریدوری به اسم کریدور زنگه زور نداریم. بعد یک عده میگویند نه اسم زنگه زور برای جنوب ارمنستان یعنی سیونیک و مغری بوده است. خب بوده باشد. قبل از زنگه زور، اسم سیسکان (Sisakan) هم برای همین منطقه بوده است. سیسکان که اصلا پادشاهی طولانی مدتی بوده است. پس دلیل نمیشود. بعضی از دوستانی که در داخل کشور ما هم که ادعای ترکولوژی و تاریخ شناسی دارند، ظاهرا برد سواد تاریخی شان بیشتر از 100 سال نمیرود. یعنی از همان مبنایی که الهام علی یف (تاریخ 100 ساله) تعریف کرده است. حالا ممکن است این باصطلاح ترک شناسان ایرانی در ظاهر وجه مذهبی و وجه رسمی هم داشته باشد، ولی بُردشان بیشتر از 100 سال نیست. اینجاست که مشخص میشود که علاقه آنها به ایرانیت و اسلامیت در قفقاز، چقدر راستین است. ما پس در اینجا با یک ادعایی با عنوان کریدور جعلی زنگه زور مواجه هستیم.
«کریدور جعلی زنگه زور» از منظر مبانی حقوقی و سیاسی
اولا قبل از اینکه من بحث اختلافات را مطرح کنم به این مساله اشاره ای می کنم که آیا از مبنای منطق جمهوری آذربایجان و ترکیه، الان طرف باکو و آنکارا حق صحبت در مورد کریدور جعلی زنگه زور را دارند و یا ندارد؟ انها قبلا چه چیزی را مطرح میکردند و در حقیقت خواستهشان چه چیزی بود؟ دو نکته را در خصوص کریدور جعلی زنگه زور مطرح میکردند. یکی «شبه حقوقی» و یکی «غیرحقوقی» بود. شبه حقوقی این بود که میگفتند که در بند 9 توافقنامه آتش بس، بحث خطوط مواصلاتی مطرح شده است. پاسخ روشن است خطوط مواصلاتی ربطی به «کریدور فراسرزمینی» ندارد. کریدور فرا سرزمینی یعنی نقض حاکمیت کشور میزبان. وقتی نفی یا استثناء کردن نظارت و کنترل دولت میزبان می آید یعنی نقض حاکمیت میزبان. بنابراین اولا تفسیر باکو و آنکارا هم تفسیری یکجانبه بود و ربطی به توافقنامه 2020 نداشت. ما در هرمونوتیک حقوقی با بار حقوقی کلمات سروکار داریم. خطوط مواصلاتی یعنی راههای عادی که موجب ارتباط دو کشور یا یک کشور با کشور ثالث از طریق کشور واسطه می شود. برداشت دیگری که داشتند این بود که میگفتند کریدور در برابر کریدور. یعنی کریدور لاچین در برابر کریدور ادعایی زنگه زور. میگفتند چون ما بین قره باغ و ارمنستان یک کریدوری به اسم کریدور لاچین دادیم، پس یک کریدور هم باید در جنوب ارمنستان بین جمهوری آذربایجان و نخجوان بگیریم. باز مقایسه این دو از لحاظ حقوقی به دلایل مختلف درست نیست. اما حتی این مبنای ادعایی نیز الان وجود ندارد؟ الان قره باغ با یک پاکسازی قومی مدرن مواجه شده است. کریدور لاچین وجود ندارد. آن وضعیتی که در قره باغ بعد از انسداد 9 ماهه کریدور لاچین اتفاق افتاد و همچنین تحولاتی که در جنگ سوم اتفاق افتاد؛ برخی اتفاقاتی که به دلیل همدستی غیر مستقیم پاشینیان با علی یف بر روی آنها سرپوش گذاشته میشود. عده ای معتقدند که جنگ سوم قره باغ بدون هیچگونه تلفات، بسیار مدرن و انسانی انجام شده است. در حالی که آواره کردن بیش از 120 هزار نفر، و بیش از 500 فقره قتل، تجاوز، ناپدیداری، و زخمی کردن صدها نفر دیگر که متاسفانه در جامعه ارمنستان با تاکیدی که دولت پاشینیان دارد مخفیکاری میشود، آقای علی یف و پاشینیان از یک مرکز واحد دستور میگیرند؛ این چیزی که ما باید حواسمان باشد که دچار جنگ ادراکی و شناختی که یک سلسله پیاده رو بسیار دون پایه در داخل کشور دارند فضا سازی میکنند، نشویم. مبنایی برای مطرح کردن کریدور جعلی زنگه زور وجود ندارد. توافقنامه آتش بس 2020 در عمل و از منظر اصول حقوقی به دلیل اقدامات بعدی جمهوری آذربایجان فروپاشیده است. بنابراین اکنون هیچ مبنایی برای طرح حتی خطوط مواصلاتی وجود ندارد چه برسد به کریدور ادعایی. چگونه است که توافقنامه آتش بس مسکو، آنجا که به کریدور لاچین میرسد، اثر ندارد ولی اینجا که میخواهد خطوط مواصلاتی را به کریدور ادعایی تبدیل کند مورد ادعا قرار میگیرد؟ این هم به نظر میرسد از زیاده خواهیهای طرفهای مقابل (باکو و آنکارا) است که در قالب یک ژئوپلیتیک انتقادی و تهاجمی که در پشت آن نظریه تندروانه قومی قرار دارد، در حال پیگیری این مسیر هستند.
ماهیت اصلی کریدور جعلی زنگه زور
سوال این است که آیا کریدور جعلی زنگه زور یک کریدور ترانزیتی است؟ اگر کریدور ترانزیتی است که این مسیر ترانزیتی بیش از 30 سال است که وجود دارد؛ ایران بیش از 30 سال است که این مسیر را ایجاد کرده است. پس چرا جمهوری آذربایجان و ترکیه اصرار میکنند که از جنوب ارمنستان هر جوری شده حتی از یک موباریکهای هم شده، حتما متصل شوند. اگر واقعا نیاز ترازیتی دارید،30 سال است که این مسیر از طریق خاک ایران ایجاد و آزموده شده است. یعنی 30 سال است حتی زمان هایی که باکو از پشت به ایران و ظرفیتهای ایران خنجر میزد، ایران این مسیر را برای آنها مهیا کرده است. پس چرا دنبال سیونیک هستند؟ چرا دنبال یک راه هر چقدر فرعی هستند؟ هر روز یک طرحی را مطرح میکنند؛ یک روزی کریدور ارس را بعنوان ابزار روانی علیه دولت ناتوان پاشینیان استفاده میکنند، روزی هم میگویند ما طرح کالینینگراد را پیگیری میکنیم.
کاربست طرح کالینینگراد برای ارتباط جمهوری آذربایجان و نخجوان
امروزه کاربست طرح کالینینگراد در خصوص اتصال جمهوری آذربایجان به نخجوان از خاک ارمنستان مطرح است. مدعی اند آنجا لیتوانی اجازه داده که روسیه به کالینینگراد وصل شود. حکمت حاجی اف دستیار ویژه رئیس جمهور آذربایجان در مصاحبه با روزنامه آلمانی برلینر زیتونگ (Berliner Zeitung) در شرایطی این ایده را مطرح ساخته است که بدلیل اختلافات روسیه و لیتوانی، عبور بدون نظارت قطارهای روسیه از خاک لیتوانی به کالینینگراد که البته با دریافت تعرفه گمرکی صورت می گرفت، شکست خورده است، به طوریکه پس از اعمال نظارت و حاکمیت از سوی لیتوانی و کاهش 50 درصدی انتقال کالا از این مسیر، روسیه ژوئن 2022 اقدام به تهدید ویلنیوس کرد. لیتوانی که عضو ناتو و اتحادیه اروپا می باشد بویژه پس از جنگ اوکراین و تحریم ها علیه روسیه، نه تنها اقدام به کنترل، نظارت و اعمال حاکمیت کامل به حمل و نقل ریلی روسیه به منطقه برون گان کالینیگراد کرده، بلکه از پرواز هواپیما میان روسیه و کالینینگراد از آسمان لیتوانی هم ممانعت می کند؛ و فشارهای سیاسی و تهدیدات مسکو تاثیری در این خصوص نداشته است؛ در واقع لیتوانی نیز رویکرد سالهای گذشته لتونی را در قبال مسکو در پیش گرفته است. روسیه در حال حاضر علاوه بر استفاده از مسیر دریایی طولانی بندر اوست لوگا در نزدیکی سنت پترزبروگ به بندر کالیننیگراد در دریای بالتیک، بدنبال استفاد از ظرفیت ریلی بلاورس و لهستان برای اتصال به کالینینگراد است. استناد باکو به یک طرح شکست خورده و القاء آن به عنوان رویه بین المللی، توامان استیصال و فریبکاری باکو در این خصوص را نشان می دهد، چرا که بلحاظ حقوقی با یک رفتار معیوب، رویه بین المللی ایجاد نمی شود.
با آغاز فرایند اجرایی طرح «کریدور ارس» برای ارتباط جمهوری آذربایجان با نخجوان، بمانند سه دهه گذشته، اساسا مشکلی در ارتباط ترانزیتی دو طرف وجود ندارد، اصرار باکو بر گرفتن معبری از جنوب ارمنستان مرتبط با تعهدات باکو به جبهه لندنی- صهیونی جهت اجرای دالان تورانی ناتو و در راستای تحقق نظم آنگلوساکسونی است.
خاندان علی اف همزمان با بکارگیری دیپلماسی دلاری و خاویاری، هر روز یک مدلی برای گرفتن راه از ارمنستان مطرح می کنند. تلاش شان این است که در جنوب ارمنستان مسیری را حتی به اسم راه عادی بگیرند، 10 سال بعد آن را تبدیل به حق انتفاع بکنند و ادعاهای ارضی مطرح سازند؛ چرا؟ چون پشت قضیه یک فتنه بزرگتر و یک طرح بزرگتر وجود دارد. آن طرح چیست؟ بعد از جنگ دوم قره باغ در منطقه اتفاقاتی می افتد که در واقع تلاشی برای احیای نظم آنگلاساکسونی در منطقه است.
نظم آنگلاساکسونی در قفقاز
ما در قفقاز 4 نظم داشتیم. نظم ترکی (عثمانی)، نظم روسی، نظم آنگلاساکسونی خصوصا 1918 که آقای تامسون از فرماندهان جبهه شرقی متفقین داشت همین کارهایی که امروز میکنند، با جمهوری خود خوانده ارس و مساواتیها انجام میداد. تنها نظم میزبان منطقه، ایران بوده است و بقیه نظم ها تحمیلی بودند. از زمانی که قفقاز و کوههای قاف و سیمرغ افسانه ای آن در ادبیات اساطیری و عرفانی ایران و بعدها در تفاسیر قرآن، مطرح بوده، نظم قفقازی با ایران عجین بوده است. این یک واقعیت است؛ نظم ایرانی. با تظعیف نظم روسی در قفقاز که از ساال 2010 شروع شده و با اشتباهات مکرر روسیه و گاهی اشتباهات پیش پا افتاده روسیه در قفقاز خصوصا بعد از جنگ 2020 تشدید شده، تلاش برای نظم آنگلاساکسونی در منطقه پیگیری میشود. نظم آنگلاساکسونی دنبال چیست؟ نظم آنگلاساکسونی در منطقه دنبال این است که ظرفیتهای ژئوپلیتیکی منطقه را بطوری در اختیار بگیرد که مانع گذر منطقه به نظم نوینی بشود که در صورت تحقق ، آنجا دیگر جایی برای آمریکا و انگلستان و غرب نخواهد بود. من آمریکا و انگلستان را با اروپای قاره ای کاملا مجزا میکنم. این نظم باید چگونه ایجاد شود؟ مگر تغییرات ژئوپلیتیکی بدون وجود پیشران ایدئولوژیک قابل اجرا است؟ خیر، قابل اجرا نیستند. تجربه افغانستان نشان میدهد که تغییرات ژئوپلیتیکی بدون یک ایدئولوژی پیشران قابل ایجاد نیستند؛ بخاطر همین بعد از 20 سال مجبور به ترک افغانستان شدند. دقیقا در سال 2020 که قطعی شد از افغانستان خارج می شوند، یکدفعه دیدیم که اینطرف قره باغ مورد توجه انگلستان، آمریکا و کشورهای غربی قرار گرفت و یکباره بعد از 26 سال مذاکرات، قره باغ مهم شد. در کانون این تغییرات ژئوپلیتیک، پیشران ایدئولوژیکی «پان ترکیسم انگلیسی» است. انگلستان 200 سال قبل با نظریه پردازان خودشان که از قضا اکثرشان هم یهودی بودند، پان تورانیسم را در منطقه پایه گذاری و نظریه پردازی کردند، کتابهای اقای وامبری و کوهن که بعضیشان هم به فارسی ترجمه شده است،موید این موضوع هستند. لندن از پان تورانیسم علیه تزارهای روس، علیه اتحاد اسلامی در منطقه و علیه چینیها هم استفاده کرده است و چیز جدیدی نیست. 100 سال قبل از اینکه آتاترک متولد شود، پان تورانیسم توسط انگلستان متولد شده بود. پان ترکیسم و در کنار آن پان آذریسم که هیچ ارتباطی به پان ترکیسم ندارد و این دو، دو موضوع مجزا هستند. هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند. اینها ایده های تحمیلی هستند که از پان تورانیسم انگلیسی دارند تغذیه میکنند. و در واقع اینجا مغز متفکر باز انگلستان است. پان تورانیسم قرار است چکار کند؟ اقای مایکل دُورن افسر پنتاگون و پژوهشگر اندیشکده هادسون مقاله ای در ژانویه 2021 نوشته که قابل تامل است. متاسفانه به فارسی ترجمه نشده است. آنجا میگوید که باید جاده تورانی شکل بگیرد تا بتوانیم آن گسلهای قومی در منطقه ایجاد کنیم. خب این گسلهای قومی کجا هدف گذاری شده است؟ در آذربایجان ایران، در مناطق ترکمن نشین ایران، در مناطق تاتار نشین و ترک نشین و جمهوری های قفقاز شمالی، داغستان، اینگوش و چچن و چرکسیا روسیه و منطقه اویغورنشین چین. یعنی منطقه ای که پاشنه آشیل چین محسوب میشود. در همین جنگ سوریه دیدیم که اویغورهای افراطی چیکار میکنند و در چه طیفی قرار دارند و چه کسانی از اینها استفاده میکردند. دورن می گوید که در آذربایجان ایران هنوز آن گرایشهای قومی به سطحی نرسیده و نیاز به یک طرح دارد. آن طرح چیست؟ جاده تورانی. این جاده تورانی است که میتواند یک تصویر به اصطلاح جهان ترک را ایجاد کند و بعد آذری که هیچ ربطی با جهان ترک ندارد دچار استحاله کرده و به باصطلاح جهان ترک وصل نماید. ناتو ترکی ایجاد کند و به چین، ایران و روسیه ضربه بزند. این طرحی است که در منطقه پیگیری میشود. باصطلاح جهان ترک تنها با تجزیه جنوب ارمنستان ممکن میشود. چون آنجاست که ارتباط جهان ترک را قطع کرده است. نقش حائل قره سو ، با خیانت رضا شاه حل شده بود، دریای کاسپین حالا با فرمت های دیگری پیگیری می شود، از جمله در قالب آن کنوانسیون که خوشبختانه در مجلس شورای اسلامی تصویب نشده است. میماند جنوب ارمنستان. اینجاست که مشخص میشود که چرا شما وقتی در سینی ، طرح کریدور ارس را میگذارید و میگویید که ارتباط را مانند سی سال قبل تضمین میکنیم؛ باکو در عمل می گوید نه؛ و باز میرود پشت صحنه، عملیات روانی انجام میدهد. چرا؟ چون پشت پرده طرح دیگری پیگیری می شود، از خود اراده چندانی ندارد، کسی دیگری دارد این طرح را پیگیری میکند. به خاطر همین هم کریدور جعلی زنگه زور، کریدور ترانزیتی نیست؛ یک کریدور قومی است، یک کریدور امنیتی است، یک کریدور با چشمداشت تاریخی است. هر کس ادعا میکند که چین از این کریدور حمایت میکند، مطمئنا اشتباه محاسباتی انجام میدهد. چین هیچ وقت از کریدور قومی حمایت نمیکند. مگر ممکن است که چین حامی کریدوری باشد که باصطلاح ترکستان و جهان ترک را یکپارچه ، و ترکیه نئوعثمانی را به اویغورها وصل میکند. طبیعی است که چین چنین رویکردی ندارد. چینیها و اروپاییها صحبت از کریدور میانی میکنند، شبکه CCTV چین در مورد کریدور میانی مستند می سازد. در این مستند وقتی کریدور میانی به جمهوری آذربایجان می رسد از آنجا با ریل به گرجستان، و از آنجا به دریای سیاه و بلغارستان و رومانی و یا به سمت ترکیه میرود. یا اینکه نهایتا با کریدور ارس و از طرف ایران به نخجوان و ترکیه وصل می شود. هیچ وقت مطرح نمیکنند که جنوب ارمنستان تجزیه شود و کریدوری ایجاد شود. روسیه هم میداند که این بحث، همان دالان تورانی ناتو است. اندیشمندان روس پاسخی برای این سوال که چرا روسها این اشتباه ها را در قفقاز را کردند، نمیدهند. هیچ کشوری به اشتباه خودش نمیخواهد اعتراف کند. روسها میدانستند که انگلستان دنبال دالان تورانی است. منتها میخواستند دست پیش را بگیرند و میگفتند ما در چارچوب همان توافقنامه آتش بس می آییم کنترل و نظارت این کریدور را به عهده میگیریم و نبض ناتو و حتی رفت و آمد چین را از اینجا در کنترل خودمان میگیریم و برای تنگه های بسفر و داردانل ترکیه در دریای سیاه که الان روسها با بیشترین مشکلات آنجا مواجه هستند؛ ما به ازاء سازی میکنیم. تصورشان این بود که اگر ترکیه در تنگه های بسفر و داردانل برای شان مشکل ایجاد کنند، آنها هم اینجا برای ترکیه مشکل ایجاد میکنند. منتها روسها محاسبه خیلی چیزها را نکرده بودند. این هم از نگاه انحصارطلبانه روسها ناشی میشود. نگاه وقتی انحصاری باشد، نتیجه آن اشتباه پشت اشتباه میشود. نتیجه آن چه شد؛ نتیجه شد آنکه روسها اولا تا یک جایی با این طرح جلو آمدند و در مرحله ای متوجه شدند که در عمل نظم آتگلاساکسونی در حال اجرا است. در کنار فرمت روسی مذاکرات، فرمت آمریکایی و فرمت اروپایی هم اجرا شد و یکدفعه آقای پاشینیان گفت قره باغ متعلق به جمهوری آذربایجان است و تمام طرحها از جمله حضور روسها در قره باغ، بحث کنترل روسها بر آن کریدور ادعایی به هم ریخت. الان طرح کالینینگراد باکو هم به این معناست که روسها نظارت نداشته باشند این یعنی فریب عمیق روسیه توسط حاندان علی اف، اینجا است که اشتباهات روسیه بیشتر نمایان می شود. در واقع بخشی از پیچیدگی ها در تحلیل فتنه اخیر قفقاز برمیگردد به اشتباهاتی که روسیه در منطقه کرده است. شبیه همان اشتباهی که راجع به کنوانسیون رژیم حقوقی دریای کاسپین کردند. مگر امروز محافل روسی نمیگویند نمیگذاریم که از بستر دریای کاسپین خط لوله عبور کند؟ خوب شما اگر میخواستید نگذارید، چرا کنوانسیون را تصویب کردید؟ امروزه کشوری که بیشترین حق را دارد که نگذارد از دریای کاسپین خط لوله عبور کند، به لحاظ حقوقی ایران است. چون کنوانسیون را تصویب نکرده است و کنوانسیون مذکور حقوقی اعتبار ندارد.مسائل زیست محیطی در دریای کاسپین بیشتر گریبانگیر ایران هستند.
پس بنابراین آنچه که در منطقه میگذرد، بحث تلاش برای ایجاد یک نظم آنگلاساکسونی با محوریت ایجاد باصطلاح جهان ترک از طریق دالان تورانی ناتو و تجزیه ارمنستان است. پوشش اینکار چیست؟ پوشش اینکار تا دیروز قره باغ بود، فردا مناطق درون بوم خواهد بود، پس فردا یئرآذها خواهد بود که هر کدام بحث خودشان را دارند. در بحث درون بومها و بحث آذریهای رانده شده از ارمنستان، خب متقابلا بحث ارامنه رانده شده از باکو، سومقائیت، گنجه و نخجوان هم مطرح است. طرح اینها نشان میدهد که جمهوری آذربایجان به دنبال صلح واقعی نیست، به دنبال فشار است که بتواند طرح کریدور جعلی زنگه زور را اجرا کند. دولت آقای پاشینیان در این خصوص منفعل بوده است. دو سال قبل از جنگ دوم قره باغ، وقوع انقلاب رنگین در ارمنستان و روی کار آمدن نیروهای سوروسی در ارمنستان با همین هدف صورت گرفته است. هر دوتا در چارچوب نظم آنگلاساکسونی دارند حرکت میکنند. منتها خب فشارهای منطقه ای و ظرفیت افکار عمومی باعث شده که در مقابل این موضوع گهگاه رویکرد احتیاطی را در پیش بگیرند. از این منظر میتوان مطرح کرد که آنچه به عنوان اختلافات سرزمینی میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان مطرح میشود، عمدتا یک سلسله موضوعات تصنعی است. جمهوری آذربایجان با گرجستان هم بر سر معبد داوید گاره جی و بسیاری از نقاط مرزی اختلاف دارد. خب چرا همین سیاست را آنجا اجرا نمیکند؟ این نشان میدهد که جمهوری آذربایجان در بحث ارمنستان نیابتا فتنه ای را اجرا میکند و این طرح قرار است مقابل نظم نوین در منطقه را بگیرد.
- معبد داوید گاره جی (David Gareji)
نقش معادلات انرژی در نظم آنگلاساکسونی
ترانزیت را اشاره کردیم و بحث انرژی هم اینطور است. نظم آنگلاساکسونی میگوید که روسیه نباید انرژی خود را به اروپا بدهد. انفجار نورداستریم 1 و 2، در این راستا بود ، می گوید ایران هم نباید گاز به اروپا بدهد، خب چه کشوری گاز بدهد؟ جمهوری آذربایجان؟ گاز کافی ندارد. ما در این 30-20 سال اخیر، دهها شرکت غربی از جمله شورون خیلی از فعالیتهای خود را در مناطق دریایی کاسپین متوقف کردند. چون حفاریها به نتیجه نرسیده است. آنها ناشی از بزرگنماییهای آمار برای تاثیر روانی گذاشتن بر بازار انرژی بود. باید گاز آسیای مرکزی و یا آن باصطلاح ترکستانی که خیلی امروز مطرح نمیکنند، به کمک اینجا بیاید. این زمانی میشود که بحث دریای کاسپین حل بشود و بحث جنوب ارمنستان هم حل شود. چون از جنوب ارمنستان خط لوله بگذرد، 350 کیلومتر نسبت به مسیر بالاتر مسافت کوتاهتر میشود. کشورهای دیگر راحتتر سرمایه گذاری میکنند. اگر ترانزیت و انرژی بیفتد دست ناتوی ترکی، خیلی مشخص است راحت میتوانند روی بحث گذار به نظم نوین منطقه ای تاثیر بگذارند. این خیلی پیچیده نیست. اینجاست که پیامد دیگری که مطرح میشود در این بحثها غیر از مواردی که آقای دکتر رشیدی اضافه کردند، بحث پیامدهای ژئوکالچرال و قومی موضوع است.
ابعاد قومی نظم آنگلاساکسونی در قفقاز
یکی از پیامدها و تهدیدات مهم نظم آنگلاساکسونی در قفقاز پیامدهای ژئوکالچرال و قومی موضوع است. از منظر نظم انگلاساکسونی، باصطلاح جهان ترک شکل نمیگیرد مگر اینکه هویت آذربایجانی، جمهوری آذربایجانی از بین برود. چون هویت جمهوری آذربایجانی شیعی و بلحاظ تاریخی ضد ترک حنفی است. هویت آذربایجانی، ایرانی است، همواره پرچم دار مرزهای تمدنی و جغرافیایی ایران بوده و از جمله در تاریخ بارها تحت تجاوز ترکهای عثمانی قرار گرفته است. هویت آذربایجانی از منظر تاریخی مشکلی با هویت ارمنی نداشته است، این هویت ترکی آناتولی بوده که با هویت ارمنی مشکل داشته است. هویت آذربایجانی در قفقاز، با هویت ارمنی همگرایی داشته و طبق اسناد شوروی، ازدواج زیادی میان آنها صورت گرفته است، بیشترین همزیستی را داشته اند، روستا به روستا یا آذری بوده و یا ارمنی بوده است. این هویت ترکی آناتولی است که با هویت ارمنی مشکل تاریخی دارد. هویت آذربایجانی نمادش شاه اسماعیل صفوی است؛ هویت ترکی نمادش سلطان سلیم عثمانی است. در چنین شرایطی است که از نظر نظم آنگلوساکسونی ، باید هویت آذربایجانی در جمهوری آذربایجان و ایران از بین برود. چون هویت آذربایجانی سدی محکم در برابر پان تورانیسم انگلیسی است و در کنار آن تشیع زدایی نیز دنبال می شود. تا زمانی که تشیع در قفقاز و جمهوری آذربایجان است دالان تورانی نمیتواند شکل بگیرد. شما باصطلاح کریدور زنگه زور را بالفرض حل کنید، می آیید در مناطق تالش نشین در باتلاق میمانید. به خاطر همین، هویت آنها باید وهابی بشود. هویت آنها باید غیرشیعی بشود. تشیع زدایی با این نظم آنگلاساکسونی ارتباط مستقیم دارد. بخاطر همین است که هر چقدر پیروزیهای تصنعی خاندان علی یف بیشتر میشود، فشار بر تشیع در جمهوری آذربایجان هم بیشتر میشود. معنی آن این است که در ایران هر کسی چه نگاه ملی داشته باشد، چه نگاه مذهبی داشته باشد، نمی تواند در برابر قفقاز سکوت کند و تحولات قفقاز را ساده انگاری کند. پیامدهای مهم دیگر را در حوزه ژئواکونومیک اشاره کردم. چه مباحث دوجانبه انرژی ایران با این مناطق وچه مباحث کلان انرژی در این منطقه، هم علیه روسیه و هم ایران و چین و همچنین پیامدهای ترانزیتی که مطرح کردم. شما می دانید که جمهوری آذربایجان همین چند سال اخیر سر مسائل ترانزیتی چقدر بازی درآورده است. همین الان که ما کریدور ارس را اجرا می کنیم چقدر بر سر عبور و مرور کامیون های ایرانی مشکل ایجاد می کند. ترکیه ادعا می کند که اگر جنوب ارمنستان ریل اش آمده شود ایران می تواند به اصطلاح از مزایای آن استفاده کنیم و به نخجوان و ترکیه برود. آنکارا چهل سال است که خط آهن تبریز به وان را به خط آهن سراسری ترکیه وصل نمیکند. چرا؟ اگر شما واقعا نگاه همگرایی ترانزیتی دارید چرا این کار را انجام نمی دهید. چون نمی خواهد برای ایران عمق ژئوپلیتیکی ایجاد کند. می خواهند کریدور ریلی اکو یعنی پاکستان، ایران و ترکیه و ظرفیت های ژئوپلیتیکی ایران در ارتباط ترکیه به آسیای مرکزی را کامل از بین ببرند.
-راه لاجورد (کریدور لاپیس - لازولی) که افغانستان را از طریق ترکمنستان، جمهوری آذربایجان و گرجستان به دریای سیاه و در نهایت از مسیر ترکیه به دریای مدیترانه و اروپا متصل میکند.
بنابراین در یک جمله پایانی بگویم آن چیزی که در قفقاز از سال 2020 در ظاهر و از سال 2008 در منطقه شروع شده در قالب تکانه تاریخی ضد ایرانی چهارم در قفقاز قابل ارزیابی است. ما سه تکانه ضد ایرانی در دویست سال اخیر در قفقاز داشتیم؛ ترکمنچای و گلستان، تاسیس مساواتیان در آران و سرقت نام آذربایجان و تاسیس فرقه دموکرات توسط استالین در تبریز، سه تکانه بودند و این تحولات تلاش برای چهارمین تکانه است. سایکس-پیکو جدید انگلستان برای منطقه است. نگاه به این موضوع به عنوان اختلاف عادی دو کشور همسایه ساده انگاری و انحراف افکار عمومی محسوب می شود.
دانیال میرزایی، دانشجوی ارشد مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز دانشگاه تهران: یک سوال از آقای دکتر رشیدی با توجه به صحبت های ایشان دارم و یک سوال از آقای دکتر کاظمی دارم.
اول اینکه آقای دکتر رشیدی شما در مورد راه گذر لاچین و زنگزور و کمربند چین و جنگ روسیه واوکراین صحبت کردید. سوال من این است که نیروهای حافظ صلح روسی در کریدور لاچین را حدود 2500 نفر تخمین زده اند. این برای روسیه حائز اهمیت هست هم از این جهت که نفوذش را در این منطقه بیشتر می کند و از طرفی برای ما هم مهم است زیرا ما با حضور روسیه موافق تر هستیم تا دیگر قدرتها و از طرفی هم باید اشاره کنیم که هر دو کشور جمهوری آذربایجان و ارمنستان به دنبال این هستند که انحصار روسیه در قفقاز جنوبی از بین برود و از طرف دیگر ترکیه و اسرائیل هم در این موضع از این دو کشور حمایت می کنند. می خواهم بدانم این قرارداد پنج ساله حضور نیروهای روسی تمدید می شود؟ واگر تمدید نشود چه عواملی بر ان تاثیر گذاشته است؟
سوال دوم، می خواستم بدانم سیاست هایی که ایران در جنگ اول و دوم قره باغ اتخاذ کرده آیا بین اصول ایدئولوژیکی و اصول ژئوپلیتیک ایران تضاد پیش آمده یا خیر؟
دکتر رشیدی: آینده را خیلی دقیق نمی شود پیش بینی کرد و آنچه که هست فعلا بر اساس توافقنامه نیروهای حافظ صلح روسی چه در منطقه قره باغ و چه در حاشیه این گذرگاهها حضور خواهند داشت و نظارت خواهند کرد. اینکه در آینده این فرصت برای روسیه فراهم خواهد بود که این حضورش را تمدید کند، این را باید به گونه ای مد نظر قرار داد که بحران اوکراین چه سرنوشتی خواهد داشت و اینکه روسیه بتواند بحث اوکراین را خاتمه دهد و به گونه ای فرصت این را داشته باشد که دوباره به قفقاز بیاید می شود پیش بینی کرد با توجه به معادلاتی که وجود دارد و نفوذی که در گذشته داشته و در حال دارد، دوباره این حضور ادامه پیدا بکند. شما می دانید که این توافقنامه با میانجی گری روسیه بود که به نتیجه رسید و امضای روسیه پای این قرارداد هست به عنوان طرف سومی که از اول تا آخر مذاکرات حضور داشته و کمک کرده تا این توافق به نتیجه برسد. من این را وابسته می کنم به بحث اوکراین واگر آن به گونه ای خاتمه یابد و روسیه بخواهد دوباره خلع قدرت پیش آمده در قفقاز جنوبی را پر کند، می شود پیش بینی کرد که دوباره حضورش ادامه پیدا کند و آن موضوعی که خدمتتان عرض کردم که منطقه جدیدی با توجه به خلع قدرت روسیه در حال شکل گیری هست که عرصه رقابت بین ایران و ترکیه خواهد بود. ببینید نکته ای که ما نباید فراموش کنیم و آقای دکتر کاظمی هم به آن اشاره کردند که روسیه در واقع اشتباه کرد، نمیدانم این را باید از زاویه دید روس ها دید. چگونه ممکن است که روسیه اشتباه کرده باشد و توافقنامه به این صورت به امضا رسیده باشد. بحث حضور ناتو و غیر. یعنی روسیه نمی توانسته پیش بینی کند که این گذرگاه امکان حضور ناتو را فراهم می کند و کمک می کند که طرح های غربی به اجرا دربیاد. این را باید به دقت مورد بحث قرار داد تا ببینیم که مواضع روس ها واقع چگونه است. انچه که هست روس ها در ارتباط با این موضوع کج دار و مریض رفتار می کنند. گاهی عنوان می کنند که با شکل گیری این گذرگاه موافق هستند و گاهی اوقات در جاهایی که احساس می کنند که نفود غرب و ناتو را نهادینه کند و کمک کند تا ان مباحثی که اقای دکتر اشاره کردند آنها اتفاق بیافتد ما می بینیم که پا پس می کشند. در جمع بندی باید بگویم که روس ها در رابطه با این قضیه سیاست روشنی ندارند. یا بهتر است بگویم که مواضع روشنی اعلام نکردند. ممکن است که طرح های پنهانی داشته باشند و یا اطمینان خاطری دارند که آن اتفاقاتی که اقای دکتر اشاره کردند به وقوع نخواهند پیوست و یا اگر قرار است به وقوع به پیوندد ابزارهای کنترلی دارند تا جلوی شکل گیری این معادلات را بگیرند.
دکتر کاظمی: واقعیت امر این است که اگر یک تحلیل محتوای منصفانه و مستند از مواضع ایران در جنگ اول و دوم قره باغ و تحولات بعدی داشته باشیم به نظر می رسد که سیاست ایران در قبال این مسائل بر اساس یک سلسله اصول بود که از قضا این اصول تغییر پیدا نکرد. یک، حمایت از تمامیت ارضی و مرزهای بین المللی. این سیاستی بود که ایران در جنگ اول و دوم قره باغ دنبال کرد و در 26 سال فاصله آنها هم بر آن تاکید کرد. مگر این ایران نبود که در سازمان همکاری اسلامی حامی قطعنامههای حمایت از جمهوری آذربایجان بود. مگر ایران نبود که در رای گیری های سازمان ملل از سال 1999 میلادی به بعد در خصوص قره باغ هر سال به نفع جمهوری آذربایجان رای مثبت داد. به خاطر همین است که در جنگ اول کمک های انسان دوستانه، نظامی، امنیتی، سیاسی، بشردوستانه و ارتباطاتی به جمهوری آذربایجان انجام داد. ایران در جنگ اول قره باغ ورود مستقیم نظامی برای حمایت از جمهوری آذربایجان داشت و پنج هزار مجاهد افغان را برای حمایت از جمهوری آذربایجان به آنجا منتقل کرد. اینکه می بینیم گفته می شود که ایران حامی ارمنستان هست بزرگترین دروغ قرن در منطقه است. چون به نفع نظم آنگلوساکسونی هست. از منظر آنها، بعد از قرارداد گلستان و ترکمنچای نباید نسبت به ایران در سیمای افکار عمومی منطقه یک سیمای مثبتی ایجاد شود. باید یک مورد پیدا کرد و چه موردی بهتر از قره باغ و به همین خاطر هست که در این 26 سال شاهد دو تا موضع ریاکارانه بودیم. یک، در مذاکراتی که مقامات جمهوری آذربایجانی و ایرانی داشتند، مقامات جمهوری آذربایجانی تا سینه خم می شدند و می گفتند که اگر شما حمایت نمی کردید ما در زنگیلان دچار کشتار می شدیم و نخجوان قحطی می شود و ... اما در افکار عمومی و رسانه های خودشان می گفتند که ایران از ارمنستان حمایت می کند. این جوهره سیاست خاندان علی اف است. ما روی حاکمیت و تمامیت ارضی و مرزهای بین المللی در جنگ اول تاکید کردیم و پای ان ایستادیم و هزینه هم دادیم که هواپیمای ایران را بر فراز قره باغ در جنگ اول زدند. در جنگ دوم قره باغ باز روی همین اصول تاکید کردیم و از نظر ما تجاوزگر خوب و بد وجود ندارد. از نظر ما جدایی طلبان ارمنی 26 سال به خاک جمهوری آذربایجان تجاوز کرده بودند و در سطوح عالی کشورمان این تجاوز محکوم و برای آزادی آن طرح داده شده بود. مقامات جمهوری آذربایجان گفتند که نمی خواهیم به دست ایران آزاد شود. الان هم بعد از شهریور 1401 این جمهوری آذربایجان هست که به بخش هایی از خاک ارمنستان تجاوز کرده است. پس از نظر ایران در قفقاز و یا در هر نقطه دیگری تجاوزگر خوب یا بد نداریم. تا دیروز جمهوری آذربایجان تحت تجاوز بود و این سیاست اصولی ایران پا برجا بود و امروز هم که برعکس شده باز اصول ایران همان است. به خاطر همین هست که من می گویم سیاست های ایدئولوژیک و ژئوپلیتیکی ایران مبتنی بر قواعد بین المللی است و تضاد نداشته است. اگر ایران می خواست که سیاست های خود را براساس رفتار طرف مقابل تنظیم کند نباید این کار را می کرد. ما نباید در شرایطی که طرف مقابل یک نگاه ژئوپلیتیکی تهاجمی و قومی به ما دارد ما نگاه مشوقانه و برادرانه داشته باشیم. ولی ایران این کار را نکرد چرا؟ چون معتقد به یک سری اصول پایه در قفقاز بود و روی همان اصول هم ماند.
یک نکته هم در مورد بحث اشتباهات روسیه در قفقاز و موضوع گسترش ناتو به این منطقه (ناتوی ترکی) که اشاره کردند، ببینید در مورد اینکه روسیه اشتباه کرده فهم آن خیلی نیاز به پیچیدگی ندارد. در قفقاز جمهوری آذربایجان و گرجستان بر محور نظم آنگلوساکسونی حرکت می کردند. بریتیش پترولیوم دولت سایه و اصلی در جمهوری آذربایجان می باشد. سیاست های روسیه باعث شده که ارمنستان که آخرین و بهترین پایگاه روسیه در منطقه بوده، از دست برود. این موارد از قبل جنگ اوکراین بوده است. اینکه آقای پاشینیان از این موضوع استفاده کرد به خاطر اشتباه روسیه بود. چون روسیه باید سازمان پیمان امنیت دسته جمعی را مانند مورد قزاقستان که اصلا قابل مقایسه با مورد ارمنستان نبود را فعال می کرد، فعال نکرد. خوب طبیعی است که پاشینیان غربگرا بهترین فرصت را پیدا کرد تا از این موضوع استفاده کند. در مورد بحث ناتو اینکه ما بگوییم ترکیه عضو ناتو هست و هفتاد سال در مرز با ایران خطری نداشته شبیه این هست که بگوییم آقایان روسیه شما که در کالینینگراد با لتونی و لیتوانی که عضو ناتو هستند ، همسایه اید، چرا به تلاش اوکراین به عضویت در ناتو حساس شده اید و جنگ شبه سوم جهانی راه انداختید؟ بحث عضویت یک کشور و مقدورات ژئوپلیتیکی آن کشور یک موضوع است و بحث طرح محاصره ژئوپلیتیکی موضوع دیگری است؛ خصوصا وقتی که پای پیشران ایدئولوژیکی قومی هم در میان باشد. این بحث را ما باید در قالب یک پکیج گسترده ببینیم. محاصره چین در دریای جنوبی چین و محاصره روسیه در دریای سیاه و در قفقاز و آسیای مرکزی با ناتوی ترکی و ایران در خلیج فارس. بنابراین پتانسیل اینکه ناتو به قفقاز و آسیای مرکزی بیاید بسیار متفاوت است از اینکه بگویم ترکیه هم عضو ناتو است. این را خودشان هم اذعان می کنند. آقای تامسون نماینده سابق انگلستان در ناتو این را مطرح می کند و می گوید که فرصت تاریخی پیش آمده که ناتو به دریای کاسپین و آسیای مرکزی برسد. بحث اینکه ناتو با یک ایدئولوژی قومی در قفقاز و آسیای مرکزی بیاید، تبعات اش متفاوت خواهد بود.
سوال-دیرور دولت ترکیه بیانیه داد که در سال 2029 کریدور تشکیل می شود ولی ما به ایران راه می دهیم. می خواستم بدونم این راهی که گفتند به ایران می دهند چگونه هست و یا کلا دروغ هست و ما باید جلوی آن را بگیریم. این موضعی که ترکیه در قبال ایران گرفته چگونه است و آیا شک برانگیز نیست و یا واقعی است؟
دکتر رشیدی: با توجه به مخالفت های ایران و مواضعی که ایران در ارتباط با این موضوع گرفته است. محور جمهوری آذربایجان و ترکیه فکر می کنند که ایران ابزارهایی دارد که اجازه ندهد که این پروژه به سرمنزل مقصود برسد. و احیانا از طریق همکاری هایی که با روسیه خواهد داشت جلوی شکل گیری این پروژه را می گیرد. اینکه اشاره کردند که در سال 2029 به نتیجه خواهد رسید و به ایران راه خواهند داد من فکر می کنم که در این چارچوب این را باید تحلیل بکنیم که می خواهند ایران را آرام بکنند و صحبت از ادغام ژئوپلیتیک و ادغام اقتصادی می کنند که البته اگر این اتفاق بیافتد، خوب است. به نظر می رسد که منافع همه طرفهای در گیر را دربرخواهد گرفت. مساله این است که من فکر نمی کنم که این اتفاق در آینده بیافتد به ایران چنین فرصتی بدهند که در این کریدور ادغام شود و منافع ژئوپلتیک و اقتصادی خاص خود را داشته باشد. من فکر می کنم که این وعده ای هست تا ایران مواضع مخالفت آمیز خودش را کنار بگذارد.
محسن عباسی دانشجوی ارشد مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز دانشگاه تهران: می خواستم در مورد ادعای دولت ترکیه برای اجرایی شدن این دالان در سال 2029 این ذهنیتم را مطرح کنم که به نظرم بیشتر این دولتهایی که ترکیه وجمهوری آذربایجان در پی القای این موضوع به مردم خودشان هستند که بگویند ما قدرت این را داریم که این کار را انجام بدهیم. آن هم ناشی از نگاهی است که خودشان می دانند که در برابر ایران این شانس را ندارند و جمهوری اسلامی ایران امروز در بسیاری از جنگها ورود و نفوذ دارد و در بسیاری مناطق حرف اول را می زند. همین بحث غزه یا یمن. امروز جمهوری آذربایجان بیشترین تضاد درونی را با ملت خودش دارد. ورود موساد به جمهوری آذربایجان به جهت کنترل و کمک به دولت این کشور. ترکیه در سوریه و عراق درگیر هست ویک تضاد منافع با جمهوری اسلامی ایران دارد. به نظر می رسد که طرح ایجاد این دالان بیشتر یک طرح ادعایی هست تا عملی زیرا حاکمیت این اعلام مخالفت قطعی خود را مطرح کرده و تاریخ نشان داده که آنها عقب نشینی خواهند کرد چون قدرت منطقه ای ایران قدرتی نیست که بشود به راحتی از ان گذشت. می خواستم نظر شما را در مورد این عقیده خودم بدانم.
دکتر کاظمی: همین که سال 2029 را مطرح کردند این نشان می دهد که جدول زمانی در حال تعویق افتادن هست. آقای علی یف سال گذشته می گفت 2023 بعدش 2024 و الان هم که شده 2029. این به همین دلیلی هست که شما هم در صحبتهایتان به آن اشاره کردید که دوره فریب عمیق ژئوپلیتیکی ایران به نظر میاید که در این حوزه تمام شده است. در این حوزه ایران مشکل ابزار برای مدیریت ندارد. ما در قفقاز دستمان برای مقابله با تغییرات ضد ایرانی بر خلاف تصوری که وجود دارد بسیار باز هست. مشکل در اجماع در تعریف تهدید هست. تهدیدات قابل تعریف هستند و موضوعی که برای من تهدید است ممکن است برای شما تهدید محسوب نشود. اینکه تعریف مشترک از تهدید وجود داشته باشد. وقتی زمان را به این شکل مطرح می کنند آنها به دنبال این هستند که این موضوع را زنده نگه دارند. این تلاشی برای تداوم ایده باصطلاح جهان ترک است. یک قرن پیش و بعد از بحث جمهوری خودخوانده ارس در نخجوان، آقای آتاترک مطرح کرد که نخجوان دروازه جهان ترک است. اکنون می خواهند ایده باصطلاح جهان ترک را بازسازی و در افکار عمومی زنده نگه دارند. آنها این پیشنهاد را به خاطر این مطرح کردند و به دنبال مشارکت ایران نیستند. بحث مشارکت ایران به صورت ایجابی در همین طرح کریدور ارس معنا پیدا می کند . اگر حسن نیت دارند می توانند بگویند که ما چون نگاهمان به کریدورها باصطلاح یک نگاه عادی است یک کریدور به ایران در قره سو می دهیم تا شما با 40 کیلومتر به جای 400 کیلومتر به ایروان دسترسی داشته باشید. مثال خط آهن وان و تبریز را هم زدم. 40 سال ترکیه در این مورد آزموده شده هست. آقای اردوغان در جبهه های مختلف شکست خورده بود و جبهه قفقاز آخرین گزینه بود تا بگوید یک اقدامی کردم. دارند زمان می خرند و آرزو می کنند تا مشکی برای ایران و محور مقاومت پیش بیاید تا آنها، این ایده را پیش ببرند. ولی چیزی که الان مشخص است این است که ایران در قفقاز در چشم انداز اینده به دنبال جبران گذشته خواهد بود. سی سال به عنوان تجربه و برای اثبات برادری در روابط بین المللل به نظرم کافی هست و این را طرف مقابل می داند که ایرانی که در عمق غرب آسیا در سوریه و یمن در فرسنگ ها دورتر حاضر نمی شود منافع ژئوپلیتیکی اش توسط صهیونیسم به خطر افتاد در جوار مرزهای خودش به هیچ وجه اجازه نمی دهد. آن بحث موازنه تهدید که مطرح می کنند با شباهت سازی بین لبنان و جمهوری جمهوری آذربایجان، بعد از طوفان الاقصی ثابت شد که یک نظریه قابل اعتنا نیست.
محمدحسن جوادی، کارشناس ارشد مطالعات قفقاز و آسیای مرکزی دانشگاه علامه: در مورد چهار راه صلح که آقای پاشینیان مطرح کردند می خواستم بپرسم و اگر دیده باشید این چهارراه نقش ایران خیلی محدود کرده وبه گونه ای همین مسیر کریدور ادعایی زنگزور هست و مسیرهایی که از سیونیک به نخجوان می گذرد و از بالا هم به گرجستان. من متعجبم که چرا آقای امیر عبدالهیان اعلام کرد که استقبال می کنیم در حالی که این واقعا به ضرر ایران است؟ چرا هیچ موضعی در قبال آن گرفته نشد وقتی به نقشه نگاه می کنید حتی خلیج فارس را تنها «خلیج» درج کرده اند. به نطرم پاشینیان کاملا در بازی اردوغان و علی یف قرار گرفته است.
دکتر کاظمی: آقای پاشینیان در قالب همان محور آنگلوساکسونی حرکت می کند و اقدامات ایشان از زاویه ایران کمتر از کارهای آقای علی یف نیست. ما اینجا نگاه آذری یا ارمنی نداریم. برای ما منافع ایران اسلامی مهم است. منتهی آقای پاشینیان دچار یک اشتباه محاسباتی در مذاکرات پراگ شد و آن هم این است که تصور می کرد که اگر از قره باغ چشم پوشی کند ایده ارمنستان 29800 کیلومتری کامل محقق می شود. دید به محض اینکه این کار را کرد و حتی چشم پوشی کرد که ارامنه از قره باغ کوچانده بشوند. جمهوری آذربایجان تازه دو گزینه دیگر را مطرح کرد و اینجا بود که اگر از منظر داخلی ارمنستان نگاه کنیم آقای پاشینیان دچار یک ورشکستگی است. برای جبران این ورشکستگی به دنبال آن نقطه ضعفی هست که جامعه ارمنستان دارد یعنی مشکلات اقتصادی. خصوصا دیاسپورای ارمنی به دلیل زاویه ای که با پاشینیان دارد کمک نمی کند. بنابراین به دنبال این است که اگر ما بیاییم در طرح ها منطقه ای شرکت کنیم فقر ارمنستان حل می شود،طرح چهارراه صلح را مطرح کرده است. چهارراه صلح اگر با احترام به مرزهای بین المللی باشد هیچ مشکلی ندارد. کمااینکه در آن طرح گفته شده که جمهوری آذربایجان از طریق ارمنستان می تواند به نخجوان ارتباط داشته باشد. همه اینها راههای عادی است و اگر نقض حاکمیت نباشد کسی اعتراضی ندارد. ما از تقویت ارمنستان در مسیر شمال جنوب که همان مسیر کریدور خلیج فارس- دریای سیاه نیز هست ف استقبال و حمایت می کنیم و معتقدیم طرح کریدور ارس با از بین بردن بهانه های باکو و آنکارا، بقاء ارمنستان یکپارچه را تضمین می کند.
ولی اگر طرح چهار راه صلح پوششی مخملی باشد برای همراه کردن جامعه ارمنستان، تا در ظاهرا القاء کند که ما حاکمیت را حفظ کردیم ولی در عمل مقابل باکو عقب نشینی کند، قابل تحقق نیست. چون در داخل جامعه ارمنی بعد از کشتار 1915 و بعد از 28 شهریور 1402 یعنی کوچاندن اجباری ارامنه قره باغ، این دیدگاه وجود دارد تا زمانی که دولت هایی با گرایش تند قومی در جمهوری آذربایجان وترکیه وجود دارند باید عطای هرگونه همکاری باصطلاح ترانزیتی حتی عادی با این دو کشور را به لقایش بخشید چون این دو به دنبال تجزیه ارمنستان هستند، آقای پاشینیان این را می داند. از نگاه سلبی طرح چهارراه صلح ممکن است پوششی برای امتیازدهی باشد ولی با نگاه ایجابی تا زمانی که بحث تغییرات مرزهای بین المللی و تغییرات ژئوپلیتیکی نباشد، کشوری با این مخالفتی ندارد و این صحبتهای مقامات ایران در همین راستا هست.
پایان
- مدل کالینینگراد برای ارتباط بین جمهوری آذربایجان و نخجوان در اوایل سال 2021 توسط میخائیل فینکل (Mikhail Finkel)، کارشناس صهیونیستی در زمینه سیاست و حقوق بینالملل در مصاحبه با سایت (https://en.axar.az/news/society/597966.html) جمهوری آذربایجان پیشنهاد شد.
- آرمینیوس وامبری، یهودی ساکن مجارستان بود و از مدافعان سرسخت هرتزل و صهیونیسم جدید. همانطور که خودش به هرتزل گفته و در خاطرات هرتزل منعکس است، مأمور سازمان اطلاعاتی انگلیس بوده و بوسیله دیزرائیلی عضو سازمان اطلاعاتی انگلیس شده. وی با عباس افندی و سران بهائیت نیز رابطه نزدیک داشت و عباس افندی در بوداپست با او ملاقات کرد و وامبری یکی دو سخنرانی در آکسفورد در دفاع از بهائیگری ایراد کرد.
وامبری از اعجوبههای تاریخ است. با زبانهای فارسی و ترکی و عربی در حدی آشنایی داشت که کسی نمیتوانست تشخیص دهد به این ملیتها تعلق ندارد. او مدتها در لباس درویش بود و با نام "رشید پاشا" به ایران و آسیای مرکزی و ارمنستان و غیره مسافرت کرد. در حوزههای علمیه استانبول علوم اسلامی را تا سطوح عالی خواند. دو کتاب درباره زندگی و سفرهای او به فارسی ترجمه شده است. یکی سیاحت درویشی دروغین نام دارد. وامبری با رجال یهودی و غیر یهودی انگلیس و شخص ادوارد هفتم، پادشاه، دوست بود. برای همین است که نویسندگان جدیدترین زندگینامه وامبری اسم کتاب خود ر ا درویش قلعه ویندزور نهادهاند.
وامبری از اعجوبههای تاریخ است. با زبانهای فارسی و ترکی و عربی در حدی آشنایی داشت که کسی نمیتوانست تشخیص دهد به این ملیتها تعلق ندارد. او مدتها در لباس درویش بود و با نام "رشید پاشا" به ایران و آسیای مرکزی و ارمنستان و غیره مسافرت کرد. در حوزههای علمیه استانبول علوم اسلامی را تا سطوح عالی خواند. دو کتاب درباره زندگی و سفرهای او به فارسی ترجمه شده است. یکی سیاحت درویشی دروغین نام دارد. وامبری با رجال یهودی و غیر یهودی انگلیس و شخص ادوارد هفتم، پادشاه، دوست بود. برای همین است که نویسندگان جدیدترین زندگینامه وامبری اسم کتاب خود ر ا درویش قلعه ویندزور نهادهاند.
- وامبری و لئون کوهن بنیانگذاران اصلی پانتورانیسم هستند. کوهن نیز یهودی ولی ساکن فرانسه بود. وامبری مفهوم "توران" را از اساطیر ایرانی و شاهنامه فردوسی گرفت و آنرا به اقوام ترک اطلاق کرد. برای اولین بار واژه توران به این معنای جدید (یعنی قوم ترک) در کتاب معروف وامبری بنام تاریخ بخارا چاپ (1873) بکار رفت و کسانی مثل فؤاد پاشا (صدراعظم و فراماسون) و جاوید پاشا (روزنامه نگار یهودی الاصل و وزیر مالیه بعدی عثمانی) مروج این مکتب در عثمانی شدند و همین موج به تأسیس دولت آتاترک و ترکیه جدید انجامید.
- معبد داوید گاره جی یک مجموعهای از صومعههای ارتدکس گرجی سنگی است که در منطقه کاختی در شرق گرجستان، در دامنهٔ نیمه بیابانی کوه گارجا در لبه فلات ایوری، حدود ۶۰ تا ۷۰ کیلومتر جنوب شرق پایتخت گرجستان قرار دارد. این مجموعه شامل صدها سلول، کلیسا، نمازخانه، سفرهخانه و محلهٔ زندگی است که داخل صخرهها خالی شدهاند. بخشی از مجموعه داوید گاره جی (صومعه برتوبانی) برروی مرز جمهوری آذربایجان و گرجستان قرار دارد و باعث اختلاف مرزی دو کشور شدهاست.
استفاده از مطالب سایت بنیاد مطالعات قفقاز با ذکر منبع آزاد است.
استفاده از مطالب سایت بنیاد مطالعات قفقاز با ذکر منبع آزاد است.
ccsi.ir/vdcb05b5.rhbszpiuur.html