رادیکال: پیتر گالبرایث یکی از افرادی است که تسلط خوبی بر حوزه سیاسی مسائل کُردها دارد. او مطالعات ژرفی در حوزه مسائل سیاسی مربوط به کردها داشته و یکی از چهره های کلیدی در تدوین قانون اساسی اقلیم کردستان عراق بوده است. مقاله این سناتور آمریکایی در مجله فارین پالیسی با موضوع «تحولات عراق در دوران پس از جلال طالبانی» بهانه ای شد تا با وی به گفتگو بنشینیم.
رادیکال: شما در مقاله تحلیلی خود در مجله فارین پالیسی به این نکته اشاره کرده اید که اگر طالبانی بمیرد؛ کردها پس از او اصرار چندانی برای انتصاب مجدد یک کُرد به عنوان رییس جمهور عراق نخواهند داشت. ممکن است بفرمایید چه استدلالی برای اثبات این نظر وجود دارد؟
پیتر گالبرایث: من تصور می کنم با حذف جلال طالبانی از تابلوی بزرگ فضای سیاسی عراق، کردها یک بار دیگر وارد معامله و چانه زنی خواهند شد و نه تنها موضوع نفت اقلیم کردستان بلکه بسیاری دیگر از مطالبات خود در خصوص تغییر قانون اساسی عراق را مطرح خواهند کرد. و قاعدتا در مقابل مطرح ساختن چنین مسائلی، توقع نخواهند داشت که یک کُرد به سمت ریاست جمهوری عراق برسد.
رادیکال: و فکر می کنید مالکی این موضع را خواهد پذیرفت؟
پیتر گالبرایث: این هم یک احتمال است.
رادیکال: ارزیابی شما از تنش های سیاسی اخیر بین حکومت مالکی و حکومت ترکیه چیست؟
پیتر گالبرایث: آن چه که من می بینم، گونه ای تکامل در تنش های موجود است. ترجیح شخصی من این است که چنین پدیده ای را در تابلوی بزرگ تحولات منطقه ببینم. در عراق یک حکوت شیعی بر سر کار آمده است و به وضوح در خصوص شیعی بودن هویت خود و ماهیت دینی - سیاسی خود حرف می زند. از آن سو شناسنامه سنّی محور ترکیه هم واقعا رو آمده و اکنون این شناسنامه مشهود و آشکار است. وقتی که من در خصوص چنین چیزی حرف می زنم در آمریکا فکر می کنند که می خواهم بگویم حزب عدالت و توسعه در حال تبدیل ترکیه به یک کشور اسلامی است. خیر. منظور من چیز دیگری است. من می خواهم بگویم که ترکیه قبلا خود را به عنوان یک کشور کمالیست ملی گرا معرفی می کرد اما هم اکنون دارد با شناسنامه سنّی وارد همه میادین می شود.
اگر پیش از هر چیز این شناشنامه سیاسی را ببینیم آن وقت متوجه می شویم که چرا ترکیه علیه عراق و ایران موضع گیری می کند. ناگفته نماند، مالکی نیز چنین واکنش هایی دارد و نمی خواهد مخالفین سوری در سوریه به قدرت برسند و وقتی که حمایت ترکیه از مخالفین سوری را به خوبی می بیند و حس می کند که آنکارا قصد دارد اربیل را علیه حکومت مرکزی بغداد بشوراند، دست به موضع گیری می زند. البته فاکتورهای دیگری هم در میان است ولی به اعتقاد من این موضوع مهم تر از دیگر عوامل است.
رادیکال: بین ترکیه کمالیست ملی گرا و ترکیه سنّی محور چه تفاوت های مهمی می بینید؟
پیتر گالبرایث: خوب. شاید در خصوص ترکیه، تعریف موضوعی به نام ملی گرایی تا حد زیادی عوض شده است. در ترکیه سابقا غیر از رومانیایی ها، ارامنه، رومیان و یهودیان، دیگر عناصر جامعه، کم و بیش «ترک» به شمار می آمدند. اما با ظهور حزب عدالت و توسعه، ناگهان سنّی بودن به گونه ای وجه مشترک مهم بین عناصر جامعه تبدیل شد و به راحتی می توان گفت که حزب عدالت و توسعه در حوزه سیاست خارجی نیز به این موضوع بها داد و همین تاکید بیش از حد بر موضوع سنی گری، بسیاری از موازنات سیاسی منطقه را تغییر داد.
شما نگاهی بیاندازید به وضعیتی که می توان آن را طنز تلخ عراق دانست. تا ۵ سال پیش، بشار اسد گروه های رادیکال اسلامی را سراغ شیعیان عراق می فرستاد و علیه آنان عملیات انجام می دادند و به عبارتی مالکی و اسد با هم دشمن بودند اما حالا مالکی از اسد حمایت می کند، چرا؟ چون سنی ها در برابر هر دو آنها قرار گرفته اند. این مساله و یا به عبارتی موضوع محور قرار دادن مبانی فکری و عقیدتی در رفتار و جبهه گیری سیاسی به همه کشورهای منطقه سرایت کرده است و نه تنها در این حوزه بلکه در بسیاری دیگر از مناطق جهان نیز نظایر آن را دیده ایم.
رادیکال: مثلا در کجا؟
پیتر گالبرایث: مگر در اواخر قرن بیستم در اروپا شاهد مسائلی نظیر این اتفاق نبودیم؟ ایدئولوژی سوسیالیست و دولت های چند ملیتی سقوط کردند و مثلا یوگسلاوی یکی از قربانیان آن بود. همین رویداد در خاورمیانه نیز در حال تکرار است. یکی از رفتارهای سیاسی هویت محور در خاورمیانه نیز، فعالیت کردهاست و طبیعتا کردها نیز می خواهند به قدرت برسند. و شما موضوع کردها را باید در فضایی تحلیل کنید که در پس زمینه آن دولت شیعی و نه عراقی مالکی و نیز موضوع درگیری سنی ها و علویان سوریه وجود دارد.
رادیکال: و شما فکر می کنید این روند به سوی ایجاد دولت مستقل کردی می رود؟
پیتر گالبرایث: به نظر من بین ۵ تا ۱۰ سال آینده این مساله ناگزیر است. قطعا کردهای عراق نمی خواهند همچون گذشته بخشی از کشوری به نام عراق باشند. بخشی از عراقیان هم کردها را مانند یکی از منابع معضلات خود دیده و می خواهند استقلال آنها را به دستشان داده و از شرّ آنها خلاص شوند. در این میان یک عنصر وحدت بخش حقیقی به نام جلال طالبانی وجود داشت که او نیز در حال کنار رفتن از صحنه است و غیبت او به روند جدایی کردها و بغداد سرعت خواهد بخشید.
رادیکال: ترکیه چه رویکردی در قبال این وضع خواهد داشت؟
پیتر گالبرایث: من فکر می کنم ترکیه به خوبی متوجه این موضوع شده و برای پذیرش آن نیز آمادگی دارد. ترکیه این وضعیت را به عنوان یک ترجیح و گزینه حقیقی قبول نمی کند اما در عین حال وقتی که شرایط عینی را می سنجد، به این نتیجه می رسد که باید بر خلاف میل خود عمل کند. من به دقت مواضع و سختان سیاستمداران ترکیه را تحلیل کرده و چنین دریافته ام که رویکردهای آنان عوض شده است. قبلا می گفتند که به هیچ وجه سربرآوردن دولت مستقل کردهای عراق را نمی پذیریم اما حالا می گویند ترجیح ما این است که تمامیت ارضی و یکپارچگی عراق حفظ شود. خوب... بین این دو رویکرد تفاوتی بسیار جدی وجود دارد.
رادیکال: اگر در شمال عراق یک دولت مستقل کردی به وجود بیاید این موضوع چه تاثیری روی کردهای ترکیه خواهد داشت؟
پیتر گالبرایث: خوب این که همان فوبیا و ترس قدیمی حکومت ترکیه است. ترک ها همواره چنین اندیشده اند که اکر در شمال عراق کردها صاحب دولت شوند، در ترکیه نیز کردها هوس جدایی به سرشان خواهد زد. به نظر من این ترس و دغدغه ترکیه هیچ گونه توجیه منطقی ندارد. دغدغه اصلی کردهای ترکیه موضوع شناسنامه قومی و مطالبات فرهنگی و سیاسی است و به استقلال نمی اندیشند. چرا کردها باید از کشور در حال رشد و توانمندی مانند ترکیه که یک پای آن در اروپاست جدا شوند؟ از این گذشته اگر چنین اتفاقی روی دهد این اصلا به سود بارزانی نیست چرا که مرکزیت دیاربکر در برابر اربیل، و جمعیت بالای کردهای ترکیه در برابر کردهای عراق بیشتر به چشم خواهد آمد و بارزانی هم نمی خواهد چنین اتفاقی بیفتد و این را هم باید پذیرفت که بارزانی روابط خوبی با ترکیه دارد و نمی خواهد این رابطه را از دست دهد. به همین خاطر من مجموعا فکر می کنم تاسیس دولت کُردی در شمال عراق تاثیری بر کردهای ترکیه نخواهد داشت.
رادیکال: موضع آمریکا در قبال تاسیس دولت کُردی چه خواهد بود؟
سیاستمداران آمریکایی همیشه این جمله را تکرار می کنند: تمامیت ارضی و یکپارچگی کشورها برای ما مهم است.
با این حال مطمئن باشید به وقت خود و در زمان موعود، از استقلال کردها حمایت خواهند کرد و این تغییر موضع را به طور مداوم در تاریخ آمریکا دیده و شنیده ایم.
در سال ۱۹۹۲ جورج بوش پدر در کی یِف، از اتحاد و یکپارچگی اتحادیه جماهیر شوروی دفاع کرد و تنها چند ماه پس از این سخنرانی اوکراینی ها پس از برگزاری یک رفراندوم، تصمیم به استقلال از شوروی گرفتند و این اظهار نظر بوش نیزبه عنون مثال روشنی از ضعف در پیش بینی تحولات سیاسی مورد تمسخر قرار گرفت و بوش نیز همچون گذشته بر مواضع خود اصرار نکرد. در واقع آمریکا همواره نقشه کشورهای جهان را به عنوان یکی از ملزومات دانش جرافیا فرض کرده و نتوانسته تفاوت های مهم بین دولت ها و هویت های قومی و ملی را به روشنی از هم تفکیک کند.
ترجمه: محمدعلی دستمالی
منبع: کردپرس
https://ccsi.ir//vdci.qawct1aqubc2t.html
ccsi.ir/vdci.qawct1aqubc2t.html