دکتر احمد کاظمی: با سلام حضور اساتید و پژوهشگران روسی و ایرانی حاضر در این نشست، تشکر می کنم از اندیشکده ایرانی حکمرانی و سیاستگذاری (GPTT) و اندیشکده شورای روابط خارجی روسیه (RIAC) برای برگزاری این نشست . ابتکار برگزاری این نشست در شرایطی است که به دلیل تشدید اقدامات مداخله جویانه برخی از کنشگران فرامنطقه ای و همراهی برخی از بازیگران درون منطقه ای برای اجرای یک نظم تحمیلی و غربی در منطقه قفقاز و آسیای مرکزی ، تهدیدات مشترک علیه ایران و روسیه در این حوزه که بخشی از هارتلند تاریخی است، افزایش یافته است. به تبع آن ضرورت ها و فرصت های همکاری تهران و مسکو و فوریتهای زمانی آن نیز افزایش یافته است . اینجانب عنوان سخنرانی خود را « فرصت ها و ضرورت های همکاری ایران و روسیه در قفقاز و آسیای مرکزی در پرتو گذار به نظم نوین منطقه ای » انتخاب کرده ام.
پس از فروپاشی شوروی، منطقه قفقاز و آسیای مرکزی، همواره یکی از کانون های مهم همکاری ایران و روسیه بوده است که مصادیق آن در پایان دادن به جنگ داخلی و آشتی ملی در تاجیکستان، همکاری های متعدد در دریای کاسپین، آتش بس سال ۱۹۹۴ در جنگ قراباغ ، مقابله با صدور افراطی گری از افغانستان به آسیای مرکزی و نهایتا مقابله با توسعه ناتو به قفقاز مشهود است. علیرغم این سابقه، معادلات سیاسی و امنیتی منطقه قفقاز و آسیای مرکزی طی چهار سال اخیر تحت تاثیر جنگ دوم و سوم قراباغ در سالهای ۲۰۲۰ و ۲۰۲۳ و تبعات جنگ اوکراین (۲۰۲۲) دچار تغییرات اساسی شده است.
قراین متعددی وجود دارد که جنگ دوم قراباغ در پوشش آزادی اراضی اشغال شده جمهوری آذربایجان، یک طراحی بین المللی از سوی برخی از قدرتهای عضو ناتو و در راس آنها انگلستان برای ایجاد تغییرات ژئوپلیتیکی در منطقه بود که هدف آن استقرار یک نظم نوین و مطلوب غرب در منطقه قفقاز و آسیای مرکزی و اخراج ایران و روسیه از این مناطق می باشد. هرچه که از سال ۲۰۲۰ دورتر می شویم ابعاد تحرکات ناتو با محوریت انگلستان و رژیم اسرائیل برای تضعیف ایران و روسیه در این منطقه عیان تر می شود. قفقاز و آسیای مرکزی تنها کانون جغرافیایی در جهان است که با سه قدرت مهم حامی نظم چند قطبی یعنی روسیه، چین و ایران همسایه می باشد. با توجه به ظرفیت های ژئوپلیتیکی، تزانزیتی، انرژی ، تجاری ، تمدنی و اجتماعی این مناطق، استقرار هر نظم غربی ، زمینه ساز شکلگیری کانون های جدید بحران علیه ایران، روسیه و چین خواهد بود.
با توجه به تحرکاتی که کنشگران فرامنطقه ای با محوریت انگلستان و رژیم اسرائیل با همکاری باکو – آنکارا و همسویی دولت غربگرای نیکول پاشینیان از سال ۲۰۱۸ پیگیری می کنند؛ مهمترین اهداف جبهه لندنی – صهیونی – ترکی در منطقه را که تهدیدات مشترکی برای ایران و روسیه محسوب می شوند، به صورت تیتروار اینگونه برشمرد :
پس از فروپاشی شوروی، منطقه قفقاز و آسیای مرکزی، همواره یکی از کانون های مهم همکاری ایران و روسیه بوده است که مصادیق آن در پایان دادن به جنگ داخلی و آشتی ملی در تاجیکستان، همکاری های متعدد در دریای کاسپین، آتش بس سال ۱۹۹۴ در جنگ قراباغ ، مقابله با صدور افراطی گری از افغانستان به آسیای مرکزی و نهایتا مقابله با توسعه ناتو به قفقاز مشهود است. علیرغم این سابقه، معادلات سیاسی و امنیتی منطقه قفقاز و آسیای مرکزی طی چهار سال اخیر تحت تاثیر جنگ دوم و سوم قراباغ در سالهای ۲۰۲۰ و ۲۰۲۳ و تبعات جنگ اوکراین (۲۰۲۲) دچار تغییرات اساسی شده است.
قراین متعددی وجود دارد که جنگ دوم قراباغ در پوشش آزادی اراضی اشغال شده جمهوری آذربایجان، یک طراحی بین المللی از سوی برخی از قدرتهای عضو ناتو و در راس آنها انگلستان برای ایجاد تغییرات ژئوپلیتیکی در منطقه بود که هدف آن استقرار یک نظم نوین و مطلوب غرب در منطقه قفقاز و آسیای مرکزی و اخراج ایران و روسیه از این مناطق می باشد. هرچه که از سال ۲۰۲۰ دورتر می شویم ابعاد تحرکات ناتو با محوریت انگلستان و رژیم اسرائیل برای تضعیف ایران و روسیه در این منطقه عیان تر می شود. قفقاز و آسیای مرکزی تنها کانون جغرافیایی در جهان است که با سه قدرت مهم حامی نظم چند قطبی یعنی روسیه، چین و ایران همسایه می باشد. با توجه به ظرفیت های ژئوپلیتیکی، تزانزیتی، انرژی ، تجاری ، تمدنی و اجتماعی این مناطق، استقرار هر نظم غربی ، زمینه ساز شکلگیری کانون های جدید بحران علیه ایران، روسیه و چین خواهد بود.
با توجه به تحرکاتی که کنشگران فرامنطقه ای با محوریت انگلستان و رژیم اسرائیل با همکاری باکو – آنکارا و همسویی دولت غربگرای نیکول پاشینیان از سال ۲۰۱۸ پیگیری می کنند؛ مهمترین اهداف جبهه لندنی – صهیونی – ترکی در منطقه را که تهدیدات مشترکی برای ایران و روسیه محسوب می شوند، به صورت تیتروار اینگونه برشمرد :
استقرار یک نظم غیرروسی، غیرایرانی و غیربومی در منطقه مبتنی بر نظم آنگلوساکسونی و از طریق ترویج فتنه قومی پان تورانیسم انگلیسی در منطقه
تبدیل پان تورانیسم انگلیسی به ایدئولوژی تشکیل جهان ترک به عنوان اهرم فشار علیه ایران، روسیه و چین و همچنین موازنه سازی علیه سازمان همکاری شانگهای از طریق سازمان باصطلاح دولت های ترک و تبدیل آن به بازوی ناتو در منطقه در قالب ایده «ناتوی ترکی»
اجرای فتنه دالان تورانی ناتو در جنوب ارمنستان بمنظور محقق ساختن رویای دیرینه اتصال باصطلاح جهان ترک در پوشش کریدور موسوم به کریدور زنگزور و با استفاده از تنگناهای ترانزیتی روسیه در پس از جنگ اوکراین و همزمان اعطای امتیازات تاکتیکی به مسکو در حوزه ترانزیت و انتقال انرژی
زمینه سازی برای اجرای آخرین مرحله گسترش ناتو به سوی شرق از طریق گسترش و عضوگیری ناتو در قفقاز و آسیای مرکزی که بویژه پس از آوریل ۲۰۰۵ و بعد از سفر جرج بوش پسر به گرجستان و حمایت وی از عضویت کشورهای قفقاز در ناتو و در قالب همکاری کشورهای این منطقه با برنامه های مختلف ناتو از جمله برنامه مشارکت برای صلح ، مشارکت انفرادی، و حضور در شورای همکاری اروپا آتلانتیک و مجمع پارلمانی ناتو دنبال می شود.
تبدیل پان تورانیسم انگلیسی به ایدئولوژی تشکیل جهان ترک به عنوان اهرم فشار علیه ایران، روسیه و چین و همچنین موازنه سازی علیه سازمان همکاری شانگهای از طریق سازمان باصطلاح دولت های ترک و تبدیل آن به بازوی ناتو در منطقه در قالب ایده «ناتوی ترکی»
اجرای فتنه دالان تورانی ناتو در جنوب ارمنستان بمنظور محقق ساختن رویای دیرینه اتصال باصطلاح جهان ترک در پوشش کریدور موسوم به کریدور زنگزور و با استفاده از تنگناهای ترانزیتی روسیه در پس از جنگ اوکراین و همزمان اعطای امتیازات تاکتیکی به مسکو در حوزه ترانزیت و انتقال انرژی
زمینه سازی برای اجرای آخرین مرحله گسترش ناتو به سوی شرق از طریق گسترش و عضوگیری ناتو در قفقاز و آسیای مرکزی که بویژه پس از آوریل ۲۰۰۵ و بعد از سفر جرج بوش پسر به گرجستان و حمایت وی از عضویت کشورهای قفقاز در ناتو و در قالب همکاری کشورهای این منطقه با برنامه های مختلف ناتو از جمله برنامه مشارکت برای صلح ، مشارکت انفرادی، و حضور در شورای همکاری اروپا آتلانتیک و مجمع پارلمانی ناتو دنبال می شود.
در عین حال می توان به تهدیدات مشترک دیگری اشاره کرد :
پولیتزه شدن معادلات انرژی با محوریت حذف ایران و روسیه از طرح های انرژی و ترانزیتی ( در راستای سیاست امریکایی همه چیز بدون ایران و روسیه که از دوره کلینتون دنبال می شود )
اجرای طرح امریکایی ترانس خزر و عبور خطوط لوله انرژی از بستر دریای کاسپین و تهدیدات زیست محیطی ناشی از آن
فعالیت آزمایشگاه های بیولوژیکی نظامی امریکا در هر سه کشور قفقاز و برخی از کشورهای آسیای مرکزی
اجرای طرح امریکایی ترانس خزر و عبور خطوط لوله انرژی از بستر دریای کاسپین و تهدیدات زیست محیطی ناشی از آن
فعالیت آزمایشگاه های بیولوژیکی نظامی امریکا در هر سه کشور قفقاز و برخی از کشورهای آسیای مرکزی
به موازات این اهداف و تحرکات، رژیم اسرائیل نیز با همراهی دولت الهام علی اف و از طریق تامین حدود هفتاد درصد نیاز های تسلیحاتی جمهوری آذربایجان، استقرار نظامیان خود در برخی از پایگاههای این کشور، استقرار مرکز منطقه ای امنیت سایبری و دفاتر ویژه امینتی و جاسوسی و اسکان یهودیان از اوکراین و دیگر کشورهای منطقه در جمهوری آذربایجان و دهها اقدام مرتبط دیگر تلاش کره است باکو را به پایگاه منطقه ای صهیونیسم تبدیل کند.
در بسترسازی این تهدیدات مبتنی بر نظم آنگلوساکسونی، باکو و آنکارا پیشتاز هستند. در کنار رویکرد غربگرایانه پاشینیان، رفتارشناسی جمهوری آذربایجان پس از جنگ ۲۰۲۰ حاکی از نقش اصلی باکو در فرایندی دارد که غربی ها آن را اخراج روسیه از قفقاز می نامند. این نقش، ادامه همان رویکرد سنتی باکو است که پیش از این در اخراج مرزبانان روسی، پایان دادن به حضور نظامی روسیه در پایگاه قَبَله، و پیشتازی در تاسیس پیمان های غربگرا در منطقه مانند پیمان گوام و ترابوزان نمایان شده است . در همان آغاز جنگ اوکراین، و در سفر الهام علی اف به روسیه، بیانیه «ائتلاف متحدین» میان باکو و مسکو امضاء شد، اما طولی نکشید که با همسویی علی اف و پاشینیان، فرمت غربی مذاکرات صلح جایگزین فرمت روسی شد. همچنین باکو با انسداد کریدور لاچین، تجاوزبه بخش هایی از خاک ارمنستان در سپتامبر ۲۰۲۲، جنگ سوم قراباغ درسپتامبر ۲۰۲۳ و ارائه مدل کالینینگراد برای ارتباط با نخجوان، عملا توافقنامه ۲۰۲۰ مسکو را نقض کرد، و توجیه لازم را برای سیاست های غربگرایانه پاشینیان و تخریب وجهه مسکو در افکار عمومی ارمنستان فراهم ساخت. ترکیه نیز به بهانه اجرای پیمان مونترو همزمان با جنگ اوکراین، با فرایند فشار به روسیه در دریای سیاه همراهی کرد و همین رویکرد را در قفقاز دنبال می کند.
نگاهی موشکافانه به مجموعه این تحولات نشان میدهد که مهمترین بهانه حامیان و مجریان اجرای طرحهای نظم آنگلوساکسونی در قفقاز و آسیای مرکزی ، مساله گشایش خطوط مواصلاتی بین جمهوری آذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان است. جمهوری آذربایجان با رد پیشنهاد «تقاطع صلح» ارمنستان نشان داد که به دنبال یک کریدور فراسرزمینی از جنوب ارمنستان است که این رویکرد، مکمل ادعاهای ارضی مقامات رسمی باکو بر جنوب ارمنستان و اطلاق عنوان زنگزور بر استان سیونیک است. این در حالی است که پس از پاکسازی قومی ارامنه بومی از قراباغ و از بین رفتن کریدور لاچین، باکو و آنکارا صلاحیت حقوقی، اخلاقی و حتی سیاسی درخواست کریدور فراسرزمینی از ارمنستان را ندارند. اصرار عجیب باکو و آنکارا بر گرفتن خاک از جنوب ارمنستان، گمانه زنی ها درباره فتنه دالان تورانی ناتو و ایجاد باصطلاح امپراتوری ترک در قالب سازمان دولتهای ترک برای تضعیف سازمان همکاری شانگهای را تقویت می کند.
در چنین شرایطی ایران با اعتقاد به ضرورت احترام به اصل حاکمیت، تمامیت ارضی و مرزهای بین المللی و ضرورت همکاری به جای رقابت در زمینه های ترانزیت و انرژی، و در ادامه نقش سه دهه ای خود در ارتباط زمینی جمهوری آذربایجان و نخجوان، کریدور ارس را پیشنهاد و کارهای اجرایی آن را شروع کرده است. طبیعتا حمایت روسیه از این طرح ترانزیتی ، در خنثی کردن تهدیداتی که ذکر شد، موثر خواهد بود . در کنار خط آهن باکو _ تفلیس – قارص ترکیه ، کریدور ارس می تواند به بخشی از طرح بین المللی حمل و نقل موسوم به کریدور میانی تبدیل و طرح های ناتو برای ضربه زدن به کریدور های شمالی – جنوبی و شرقی – غربی بین سه کشور ایران ، روسیه و چین را خنثی سازد . در کنار این راهبرد، همکاری در زمینه های ذیل بین ایران و روسیه ضرورت دارد :
در بسترسازی این تهدیدات مبتنی بر نظم آنگلوساکسونی، باکو و آنکارا پیشتاز هستند. در کنار رویکرد غربگرایانه پاشینیان، رفتارشناسی جمهوری آذربایجان پس از جنگ ۲۰۲۰ حاکی از نقش اصلی باکو در فرایندی دارد که غربی ها آن را اخراج روسیه از قفقاز می نامند. این نقش، ادامه همان رویکرد سنتی باکو است که پیش از این در اخراج مرزبانان روسی، پایان دادن به حضور نظامی روسیه در پایگاه قَبَله، و پیشتازی در تاسیس پیمان های غربگرا در منطقه مانند پیمان گوام و ترابوزان نمایان شده است . در همان آغاز جنگ اوکراین، و در سفر الهام علی اف به روسیه، بیانیه «ائتلاف متحدین» میان باکو و مسکو امضاء شد، اما طولی نکشید که با همسویی علی اف و پاشینیان، فرمت غربی مذاکرات صلح جایگزین فرمت روسی شد. همچنین باکو با انسداد کریدور لاچین، تجاوزبه بخش هایی از خاک ارمنستان در سپتامبر ۲۰۲۲، جنگ سوم قراباغ درسپتامبر ۲۰۲۳ و ارائه مدل کالینینگراد برای ارتباط با نخجوان، عملا توافقنامه ۲۰۲۰ مسکو را نقض کرد، و توجیه لازم را برای سیاست های غربگرایانه پاشینیان و تخریب وجهه مسکو در افکار عمومی ارمنستان فراهم ساخت. ترکیه نیز به بهانه اجرای پیمان مونترو همزمان با جنگ اوکراین، با فرایند فشار به روسیه در دریای سیاه همراهی کرد و همین رویکرد را در قفقاز دنبال می کند.
نگاهی موشکافانه به مجموعه این تحولات نشان میدهد که مهمترین بهانه حامیان و مجریان اجرای طرحهای نظم آنگلوساکسونی در قفقاز و آسیای مرکزی ، مساله گشایش خطوط مواصلاتی بین جمهوری آذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان است. جمهوری آذربایجان با رد پیشنهاد «تقاطع صلح» ارمنستان نشان داد که به دنبال یک کریدور فراسرزمینی از جنوب ارمنستان است که این رویکرد، مکمل ادعاهای ارضی مقامات رسمی باکو بر جنوب ارمنستان و اطلاق عنوان زنگزور بر استان سیونیک است. این در حالی است که پس از پاکسازی قومی ارامنه بومی از قراباغ و از بین رفتن کریدور لاچین، باکو و آنکارا صلاحیت حقوقی، اخلاقی و حتی سیاسی درخواست کریدور فراسرزمینی از ارمنستان را ندارند. اصرار عجیب باکو و آنکارا بر گرفتن خاک از جنوب ارمنستان، گمانه زنی ها درباره فتنه دالان تورانی ناتو و ایجاد باصطلاح امپراتوری ترک در قالب سازمان دولتهای ترک برای تضعیف سازمان همکاری شانگهای را تقویت می کند.
در چنین شرایطی ایران با اعتقاد به ضرورت احترام به اصل حاکمیت، تمامیت ارضی و مرزهای بین المللی و ضرورت همکاری به جای رقابت در زمینه های ترانزیت و انرژی، و در ادامه نقش سه دهه ای خود در ارتباط زمینی جمهوری آذربایجان و نخجوان، کریدور ارس را پیشنهاد و کارهای اجرایی آن را شروع کرده است. طبیعتا حمایت روسیه از این طرح ترانزیتی ، در خنثی کردن تهدیداتی که ذکر شد، موثر خواهد بود . در کنار خط آهن باکو _ تفلیس – قارص ترکیه ، کریدور ارس می تواند به بخشی از طرح بین المللی حمل و نقل موسوم به کریدور میانی تبدیل و طرح های ناتو برای ضربه زدن به کریدور های شمالی – جنوبی و شرقی – غربی بین سه کشور ایران ، روسیه و چین را خنثی سازد . در کنار این راهبرد، همکاری در زمینه های ذیل بین ایران و روسیه ضرورت دارد :
تقویت مسیر حمل و نقل دریایی از طریق دریای کاسپین بویژه با توجه به افتتاح خط آهن رشت – کاسپین و با رویکرد تبدیل این دریا به دریای صلح ، دوستی، همکاری و همسایگی
تقویت خطوط ریلی چین و روسیه به آسیای مرکزی و ایران و از ایران به مقصد ترکیه، عراق و خلیج فارس
تقویت همه مسیرهای چهارگانه اتصال ایران به روسیه در قالب دالان شمال و جنوب و خودداری از تمرکز صرف به مسیر جمهوری آذربایجان با توجه به رویکرد امریکا (طرح مایکل دورن افسر پنتاگون) برای وابسته کردن ظرفیت های تزانزیتی ایران و روسیه به جمهوری آذربایجان
عدم حمایت از کریدور ادعایی زنگزور و هر ایده مبتنی بر کریدور فراسرزمینی، و ارجحیت دادن به منافع بلند مدت در تنظیم روابط با باکو و ایروان
مقابله با تبدیل قفقاز به زرادخانه تسلیحاتی تل آویو و آنکارا و همچنین مقابله با فتنه تورانیزه کردن قفقاز و آسیای مرکزی از طریق تقویت اشتراکات تاریخی، فرهنگی و تمدنی با همه ملل این منطقه از جمله اقوام و اقلیت ها و مقابله با روند تحریف تاریخ منطقه
توسعه فعالیت های سازمان همکاری شانگهای به عنوان رکن ساختاری استقرار نظم بومی در منطقه و تقویت فرمت همکاریها در قالب مدل ۳+۳ که از حدود دو دهه پیش توسط ایران ارایه شده است
توجه ویژه به ظرفیت های همکاری دو کشور در قفقاز و آسیای مرکزی در «توافق نامه جامع همکاری ایران و روسیه» و تسریع امضای آن با توجه به آغاز به کار دولت چهاردهم ایران.
تقویت خطوط ریلی چین و روسیه به آسیای مرکزی و ایران و از ایران به مقصد ترکیه، عراق و خلیج فارس
تقویت همه مسیرهای چهارگانه اتصال ایران به روسیه در قالب دالان شمال و جنوب و خودداری از تمرکز صرف به مسیر جمهوری آذربایجان با توجه به رویکرد امریکا (طرح مایکل دورن افسر پنتاگون) برای وابسته کردن ظرفیت های تزانزیتی ایران و روسیه به جمهوری آذربایجان
عدم حمایت از کریدور ادعایی زنگزور و هر ایده مبتنی بر کریدور فراسرزمینی، و ارجحیت دادن به منافع بلند مدت در تنظیم روابط با باکو و ایروان
مقابله با تبدیل قفقاز به زرادخانه تسلیحاتی تل آویو و آنکارا و همچنین مقابله با فتنه تورانیزه کردن قفقاز و آسیای مرکزی از طریق تقویت اشتراکات تاریخی، فرهنگی و تمدنی با همه ملل این منطقه از جمله اقوام و اقلیت ها و مقابله با روند تحریف تاریخ منطقه
توسعه فعالیت های سازمان همکاری شانگهای به عنوان رکن ساختاری استقرار نظم بومی در منطقه و تقویت فرمت همکاریها در قالب مدل ۳+۳ که از حدود دو دهه پیش توسط ایران ارایه شده است
توجه ویژه به ظرفیت های همکاری دو کشور در قفقاز و آسیای مرکزی در «توافق نامه جامع همکاری ایران و روسیه» و تسریع امضای آن با توجه به آغاز به کار دولت چهاردهم ایران.
به امید تقویت روز افزون روابط ایران و روسیه.
https://ccsi.ir//vdcbzfb5.rhbsspiuur.htmlccsi.ir/vdcbzfb5.rhbsspiuur.html