دیکتاتور ها به یکباره ظهور نمی کنند. هیتلر و موسولینی از دل دمکراسی برآمدند. امروز از نمونه دمکراسی خاورمیانه، دیکتاتوری بنام اردوغان سر برآورده است. گویا روح صدام، در اردوغان حلول کرده است. صدام معاهده الجزایر را پاره کرد و اگر اردوغان بتواند، معاهده لوزان را پاره خواهد کرد. اما این آغاز یک سقوط و ورود به تله ای خواهد بود که رهایی از آن امکان نخواهد داشت. هم صدام بازی خورد و هم اردوغان بازی خورده و همچنان خواهد خورد. نه صدام دیروز در ظرفیت بازیگر مستقل بود و نه اردوغان امروز، در قابلیت بازیگر مستقل می باشد. صدام رفت و اردوغان نیز خواهد رفت. اگر رفتن صدام، ویرانی به ابعاد سوریه و عراق بر جای گذاشت، رفتن اردوغان اگر از مسیر دمکراسی تحقق نیابد، می تواند به باقی گذاشتن سال ها ویرانگری در ابعاد بسیار وسیع تر و ماندگار تر منجر گردد. رفتن صدام دیروز با ویرانی عراق همراه شد، و اگر مردم ترکیه دیر بجنبند رفتن اردوغان در فردا با ویرانی ترکیه و... همراه خواهد شد.
تردید نداشته باشید، هدف اردوغان از زیر سئوال بردن معاهده لوزان، جزایر اژه و آتش افروزی با یونان نیست. این بخش نمایشی و ظاهری بازی اوست. هدف اردوغان از زیر سئوال بردن معاعده لوزان، موصل و دست یافتن به آن است. ایجاد بحران با یونان و متعاقب آن، ورود غرب برای کاهش چالش میان دو عضو ناتو، می تواند برای دستیابی و بسترساز مابه ازایی چون خاموشی غرب برای دست اندازی اردوغان به موصل در آینده باشد. اگر بحران کودتا و دست داشتن آمریکا در آن و جوسازی پیرامون اعاده گولن، مابه ازایی چون اخذ مجوز ورود به جرابلس، سرکوب کرد ها، پیشروی در خاک سوریه، حمایت از تروریست های تغییر نام داده شده در غالب ارتش آزاد داشته است، پس با استفاده از عنصر ناامنی و بحران سازی، می توان به مابه ازایی دست یافتن و یا دست بر تر داشتن در موصل نیز، دل بست.
اردوغان مردی است که ادعای پیروی از آلپ ارسلان و محمد فاتح دارد. اینان مردانی بودند که میدان جهاد آنان، نه شرق و سرزمین های اسلامی، بلکه سرزمین های کفر بود اما اردوغان رهبری است که میدان جنگ را، درون تمدنی و سرزمین های اسلامی کرده است. در واقع اردوغان که ادعای عثمانی گرایی دارد، مرزهای جنگ خود را در خاورمیانه تعریف کرده است. اردوغان نه به دروازه های وین، بلکه به دروازه های دمشق و بغداد چشم دوخته است. برای او اگر امروز دمشق و بغداد هدفی دور است، حلب و موصل هدف نزدیک می باشد. اردوغان سهامدار اصلی جنگ و آتش افروزیهای امروز خاورمیانه بوده و می باشد. خدمتی که اردوغان در لباس اسلام گرایی به صهیونیست ها کرده، کمتر کسی تاکنون نموده است. وزیران او حزب الله را تروریست دانسته و خود او نیز ظهور داعش را واکنش طبیعی در برابر عمل شیعیان عنوان کرده و همچنان می نماید. ظاهراً نه در داخل و نه در بیرون، هیچ کس مانع او نیست. در حالی که رئیس جمهور و نخست وزیر عراق حضور ترکیه در خاک عراق را تجاور دانسته و خواهان خروج ترکیه از خاک این کشور و مخالف هرگونه مشارکت آنکارا در آزادسازی موصل است، اردوغان با بی اعتنایی، سخن از گسترش دامنه تجاوز نموده و مخالفت ترکیه را با شرکت حشد شعبی در آزادسازی موصل اعلام می دارد. رئیس جمهور ترکیه اعلام داشته تنها باید اهل تسنن عرب و ترکمن ها در آزادسازی موصل حضور داشته باشند. گویا اردوغان علاوه بر آنکارا بر بغداد نیز حکمرانی می نماید. بی شک جسارت اردوغان در بکارگیری ادبیاتی که طی آن حقوق و حاکمیت کشور ها در آن نادیده گرفته می شود، نمی تواند حاصل بهره گیری از قدرت و قابلیت های درونی جامعه متفرق و چند قطبی ترکیه باشد. اردوغانی که فارغ از کردها، با مخالفان سکولار نیز مواجهه است، بنظر می رسد قدرت ترکتازی خود را بیش از داخل، از خارج از مرز ها گرفته است. بحران ظاهری میان آنکارا- واشنگتن را باور ننمایید. در خاورمیانه اگر ستون و پای اول آمریکا، اسرائیل است، ستون و پای دوم آمریکا، ترکیه می باشد. پروژه خاورمیانه جدید نمرده است بلکه بازبینی و باز تعریف گردیده است. اردوغان در خدمت پروژه خاورمیانه جدید است. اردوغان تصور می نماید در پروژه خاورمیانه، ترکیه الگو و جایگاه رهبری از آن اوست. در پیمان لوزان، محور تغییرات در خاورمیانه، سرزمین های عثمانی بود. اردوغان با زیر سئوال بردن معاعده لوزان عملاً می رود که استارت سایکس – پیکوی جدید را زده و با بلندپروازی هم ترکیه و هم خاورمیانه را به آتش بکشد.
در خاورمیانه، تاریخ مجدداً تکرار می شود. این تکرار تلخ تاریخ، در رونوشت جدیدی تکرار می گردد که برای رنج ها و تلخی های وسیع آن، پایانی متصور نیست. عملکرد، اظهارات و ادبیات اردوغان نشان می دهد او عزم جنگ دارد و از مرحله جنگ نیابتی در خاورمیانه بخصوص در سوریه و عراق، وارد جنگ مستقیم شده و یا خواهد شد. آتش برافروخته شده توسط اردوغان و متحدین وی در سوریه و عراق، تاکنون بیش از تمامی جنگ های پنج دهه اسرائیل با اعراب، به مسلمانان خسارات و تلفات وارد کرده است. خلاصه آنکه اردوغان، مردی که به مدد دمکراسی به قدرت رسیده است امروز دمکراسی را قربانی می کند تا بتواند رؤیای خویش را تحقق ببخشد. او هیچ مخالفی را، تاب تحمل ندارد. همه، یا باید با او و یا دشمن او باشند. در مسیر قدرت، اردوغان به هیچ کس رحم نکرده است. دیگر نه از بلندآرنچ، نه از گل، نه از داووداوغلو و نه.... از دوستان دیگر او، خبری نیست. همه را حذف یا رانده است تا خود به تنهایی بتازد. مردی که به خویشان رحم نکرده، به همسایه نیز رحم نخواهد کرد. در این میان در حالی که ترکیه در جنگی نیابتی امروز با ایران در عراق و سوریه می جنگد و بعید نیست در فردا این جنگ به برخورد مستقیم نیانجامد ما با دلخوشی به تغییر لحن اردوغان، برخی سفرهای هدف دار و... با افتادن در تله سیاست های اعلامی ترکیه، دروازه های اقتصادی خود را بگونه ای به روی ترک ها گشوده ایم که آنان در نتیجه این گشاده دستی ما نه تنها از بحران اقتصادی رها یافته اند، بلکه توانسته اند بخشی از هزینه های جنگ نیابتی با ما را، از جیب ما پرداخت نموده و بنمایند. منطق ایران، در نگاه به جهان، منطق صلح است. برجام تبلور این نگاه است. جنگ و صلح، دوستی و دشمنی، مسیری دو طرفه است که باید با منطق برد – برد به آن پرداخت. باید از بحران و جنگ گریخت، اما نباید خود را به خواب و غفلتی زد که فردا نتوان در قبال آن پاسخگو شد.
*کارشناس و تحلیلگر ارشد سیاسی
منبع: دیپلماسی ایرانی
https://ccsi.ir//vdcgxy9q.ak9tq4prra.html
ccsi.ir/vdcgxy9q.ak9tq4prra.html