پنجشنبه ۶ دی ۱۴۰۳ , 26 Dec 2024
تاریخ انتشار :پنجشنبه ۸ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۲۳:۴۳
کد مطلب : 14891
عزم روسیه و اسرائیل برای عدم دخالت در کار یکدیگر در خاورمیانه
بحران سوریه، گشایش فصلی جدید در تاریخ تعاملات سیاسی مسکو و تل‌آویو

دیدار بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر اسرائیل از روسیه در هفت ژوئن 2016، موجب پدید آمدن موجی از شایعات در خصوص محسوس‌تر شدن روند نزدیکی مسکو و تل‌آویو گردید. چنان‌که برخی این گمانه را طرح کردند که تل‌آویو درحال تغییر دادن جهت‌گیری عمده‌ خود از جانب آمریکا به‌ سوی روسیه است، تا جایی‌که نتانیاهو پیش از مراجعت از پایتخت روسیه مجبور شد که به‌منظور گذاشتن نقطه پایانی بر گمانه‌زنی‌های صورت‌گرفته در مورد تغییر اولویت‌های سیاست خارجی دولت‌اش، به‌طور خاص در کنفرانس خبری پایانی اعلام نماید که: «نه تمایلی برای جایگزین کردن آمریکا با روسیه وجود دارد و نه این‌که این کار از لحاظ عملی امکان‌پذیر است».
هرچند که او این اظهارات را صادقانه بر زبان آورده بود، اما نباید واقعیت‌های موجود در مناسبات را نیز نادیده انگاشت، که عبارت است از این‌که روابط روسیه و اسرائیل چه از لحاظ اقتصادی، چه از منظر سیاسی و چه در زمینه همکاری‌های نظامی به سطحی رسیده‌ است که پیش از آن سابقه نداشته است؛ تا جایی‌که شرایط موجود تداعی‌کننده‌ی تعبیر معنادار «شراکت راهبردی» در توصیف مناسبات طرفین می‌باشد. بسیاری از ناظران به این مهم اشاره کردند که ظرف یک سال اخیر، این سومین بار بود که نتانیاهو با پوتین دیدار می‌کرد؛ حال آنکه او طی همین مدت، تنها یک‌بار توانسته بود با اوباما گفتگوی حضوری داشته باشد. البته این موارد تنها به‌معنی رهیافت متفاوت اسرائیل برای برقراری روابط با قدرت‌های مختلف است. بدین معنی که اگر گفتگوی نزدیک نتانیاهو و پوتین در ارتباط با روسیه به مثابه ابزاری کارآمد از سوی نخست‌وزیر اسرائیل به خدمت گرفته شده باشد، نباید نتیجه گرفت که نتانیاهو نتوانسته است روابط خوبی با اوباما برقرار نماید، چرا که در آمریکا و به‌خصوص در کنگره، نیروهای پرشماری هستند که بی‌نیاز به دخالت اوباما، توانایی دفاع از منافع اسرائیل را دارند.
بنابراین تحت هر شرایطی، آمریکا شریک راهبردی و متحد اصلی اسرائیل است و روسیه نه از جنبه‌ی نظامی و نه از لحاظ مالی نمی‌تواند جایگزین آن گردد. اما خود این نیز به آن معنی نیست که مسکو و تل‌آویو هیچ موضوعی برای بحث و تعامل ندارند. بلکه به‌عکس، این احساس کم‌کم در حال قوت گرفتن است که دامنه‌ی مسائلی که برای هر دو طرف حائر اهمیت است، پیوسته در حال گسترش می‌باشد و عامل اصلی این وضع نیز چیزی نیست جز بیشتر شدن درگیری روسیه در مسایل منطقه خاورمیانه. به‌ویژه که رویدادهای سال‌های اخیر نشان داده‌اندکه آمریکایی‌ها نه می‌خواهند و نه می‌توانند که همواره مشغول حل‌وفصل مسائل این منطقه باشند. همین واقعیت اسرائیل را مجبور می‌کند که هم مستقلاً وارد عمل شود و هم به‌دنبال متحدینی جدید باشد.
در ارتباط با دیدار اخیر نتانیاهو از مسکو غالباً دو کلمه بیشتر شنیده می‌شد: ایران و سوریه. سران اسرائیل، نگرانی فوق‌العاده‌ای در رابطه با افزایش حضور نظامی ایران (و طرفداران ایران) در سوریه و به‌خصوص در نزدیکی مرز اسرائیل و بالکل تشدید نفوذ ایران در منطقه ابراز می‌کنند. نتانیاهو در دیدار با جامعه یهودیان مسکو صراحتاً گفته بود که اجازه نمی‌دهد سوریه به پایگاهی برای حمله علیه اسرائیل تبدیل شود. اسرائیل در آوریل سال جاری نیز با حمله هوایی به مواضعی در سوریه با هدف جلوگیری از انتقال برخی تسلیحات به حزب‌الله لبنان، عزم خود را در این ارتباط نشان داده بود.
البته بعید است که مسکو بتواند در خصوص مسئله همکاری با تهران، به سران سوریه به‌طور مستقیم اعمال نفوذ نماید؛ به‌ویژه آن‌که نقش نظامیان ایرانی و یگان‌های جنبش حزب‌الله لبنان در بقای رژیم بشار اسد کم‌تر از نیروی هوایی روسیه نیست. اما نمایندگان روسیه کاملاً این توانایی را دارند که به رهبران سوریه را متقاعد کنند که همسایه‌شان را تحریک نکرده و یگان‌های ایرانی را در مواضعی دورتر از مرزشان با اسرائیل نگاه دارند.
باید در نظر داشت که مسکو خود نیز با ایران ارتباط مستقیم دارد و به‌همین خاطر می‌تواند در نقش واسطه‌ای منحصربه‌فرد ظاهر شود و مثلاً در مورد «خطوط قرمز» سوریه که نتانیاهو در سخنرانی‌اش در مسکو بدان اشاره کرده بود با تهران وارد گفتگو شود و یا این‌که ایرانی‌ها را از تحویل تسلیحات مدرن به حزب‌الله منصرف نماید.
به‌علاوه، تل‌آویو ملاحظه‌ شدیدی نسبت به طرح‌های ناظر به تقویت معتنی‌به همکاری‌های نظامی ـ فنی ایران و روسیه پس از رفع تحریم‌های بین‌المللی علیه تهران دارد. بر اساس برخی برآوردها، احتمال دارد که ایران مایل به خریداری شمار بیشتری از سامانه‌های دفاع ضد موشکی (خصوصاً که این‌بار بحث از اس ـ 400 است)، هواپیما و زیردریایی از روسیه باشد. آن‌طور که تجربه نشان داده است، اسرائیلی‌ها کاملاً این توان را دارندکه سران روسیه را به صرفنظر کردن از برخی قراردادها متقاعد سازند.
مثلاً این روایت وجود دارد که اگر موافقت غیررسمی روسیه که در آن زمان به‌صورت دوفاکتو آسمان سوریه راتحت کنترل داشت نبود، اسرائیلی‌ها نمی‌توانستند عملیات ترور سمیر قنطار فرمانده میدانی رده‌بالای حزب‌الله را در دسامبر 2015 در دمشق به‌اجرا بگذارند.
در عوض اسرائیل نیز می‌تواند اطلاعات جاسوسی خود را که از اهمیت بسیار بالایی برای نظامیان روسی حاضر در سوریه برخوردار است را در اختیار روس‌ها قرار دهد. توانایی‌های جاسوسی اسرائیل چه حاصل از عملیات میدانی باشد و چه ره‌آورد امکانات تکنولوژیک، مدت‌هاست که در منطقه حکم افسانه‌ای منحصربه‌فرد را داشته است و به‌همین خاطر اسرائیل در این حوزه، شریک ارزشمندی به‌شمار می‌آید.   
یک موضوع مهم دیگر، عادی‌سازی مناسبات اعراب و اسرائیل است که در چارچوب اصطلاحاً «انتفاضه چاقوها» و تلاش فرانسه برای جان بخشیدن دوباره به فرآیند صلح، از آن سخن به میان آمده است. چهارگانه‌ی (کوارتت) خاورمیانه‌ (روسیه، آمریکا، اتحادیه اروپا و سازمان ملل) نیز که مشغول آماده‌سازی گزارشی درباره وضعیت فرآیند صلح که در دو سال اخیر به حال سکون و انجماد درآمده، می‌باشد و در ضمن درصدد طرح توصیه‌هایی برای ازسرگیری آن است، نیز همزمان توجهات را به خود جلب نموده است.
اسرائیل به‌طور سنتی نسبت به تلاش‌های بازیگران خارجی برای تأثیرگذاری بر وضعیت موجود مرزها، برخوردی عصبی دارد. نتانیاهو از جانب خود اعلان داشته است که حل‌وفصل مناقشه باید مبتنی بر بازبینی طرح صلح اعراب باشد، چراکه اسرائیل با بازگشت به مرزهای سال 1967 قطعاً مخالف است زیرا آن‌ها را بیش‌ازحد آسیب‌پذیر می‌داند. هم‌چنین همان‌گونه که نتانیاهو در ماه مه سال جاری گفته بود، اسرائیل قویاً مصمم است که بلندی‌های جولان را برای خود حفظ نماید.
روسیه در مقام عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل و عضو کوارتت خاورمیانه از لحاظ نظری می‌تواند در این‌جا نیز نقش‌آفرین باشد و برخی از مسائل را به‌ابتکار خود به بحث گذاشته و برخی دیگر را از دستور خارج نماید. نهایتاً هرچه شمار کم‌تری از اعضای شورای امنیت صریحاً لب به انتقاد از اسرائیل بگشایند، به‌همان میزان شرایط برای تل‌آویو بهتر خواهد شد. جالب‌توجه است که افکار عمومی اعراب در قبال بی‌تفاوتی کرملین نسبت به اعمال نیروهای اسرائیلی در غزه به‌کرات دچار حیرت (و بعضاً حتی خشم) شده بود.
لازم‌به‌ذکر است که بعید است مسکو بخواهد مواضع خود در ارتباط با حل‌وفصل روند صلح خاورمیانه را به‌صورتی رادیکال تغییر دهد. مسکو دیگر به همه فهمانده است که: مخالف بازنگری در ابتکار صلح عربی است، چرا که آن‌را یکی از عناصر کلیدی فرآیند صلح می‌داند و بعید است که بلندی‌های جولان را به‌عنوان بخشی از خاک اسرائیل به‌رسمیت بشناسد، هرچند که در شرایط فعلی موضع بی‌طرف و یا انفعال صرف (به‌خصوص در سطح سازمان ملل) را در این ارتباط مطلوب‌تر می‌شمارد.
اسرائیل نیز به‌نوبه خود می‌‌تواند در برخی مجادلات سیاسی به روسیه کمک کند و مثلاً در مقام میانجی میان روسیه و ترکیه ظاهر گردد. در سال 2010 بود که تل‌آویو در مناسبات‌اش با آنکارا دچار پیشامدی بسیار ناخوشایند شد (هرچند که در جریان کشتی ماوی مرمره که سعی در شکستن محاصره نوار غزه داشت، این ترک‌ها بودند که کشته شدند و نه اسرائیلی‌ها)، اما چندی است که طرفین توانسته‌اند بر این خصومت دوجانبه فایق آیند. جالب است که پوتین نیز در طی سخنانی درجریان مذاکرات پایانی‌اش با نتانیاهو به‌همین مسئله اشاره نموده بود.
بااین‌حال فعلاً دشوار بتوان پیش‌بینی قطعی‌ای از مفاد شراکت میان روسیه و اسرائیل عرضه داشت، اما مشهود است که این شراکت پتانسیل بزرگی دارد و مهم‌تر آن‌که هر دو طرف نیز برای محقق ساختن آن، از انگیزه‌های جدی برخوردارند. به‌هرتقدیر، آن‌طور که تجربه اتحاد جماهیر شوروی نشان داده است، مسکو بدون تعامل با اسرائیل، نمی‌تواند سیاست فعالی را در خاورمیانه داشته باشد. حال سئوال اینجاست این عامل قرار است با علامت مثبت همراه باشد و یا علامت منفی؟


*دانشیار گروه شرق‌شناسی دانشگاه روابط بین‌الملل وزارت خارجه روسیه و کارشناس «شورای روابط خارجی روسیه»
ترجمه مسعود احمدی‌نیا
منبع: «Expert Online»

  https://ccsi.ir//vdccs4qs.2bq0o8laa2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

عضويت در خبرنامه