يکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳ , 24 Nov 2024
تاریخ انتشار :شنبه ۹ مهر ۱۴۰۱ ساعت ۱۵:۲۰
کد مطلب : 24995
پشت‌پرده مأموریت باکو ـ آنکارا در ایجاد «دالان تورانی ناتو»
استاد دانشگاه تهران می‌گوید: رفتارهای جمهوری آذربایجان در دو سال اخیر نشان داده است که اولویت باکو آزادسازی قره‌باغ نیست. باکو و آنکارا به‌دنبال تغییر مرزهای منطقه هستند و ایران باید هرچه سریع‌تر ابتکار عمل درقبال تحولات جنوب قفقاز را به دست گیرد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، در هفته‌های گذشته درگیری‌های جدیدی در منطقه قره‌باغ میان نیروهای جمهوری آذربایجان و ارمنستان آغاز شد که در جریان این درگیری بیش از 200 نفر از نیروهای دو طرف کشته شدند. این نبرد با توجیه تعارض به خاک مورد تصرف دو کشور پس از پذیرش توافق‌نامه آتش‌بس در جریان جنگ دوم قره‌باغ صورت گرفت، همچنین سفر نانسی پلوسی رئیس مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا به ایروان در هفته گذشته و آن هم در شرایطی که مدت زیادی به انتخابات مجلس سنا باقی نمانده است افکار عمومی جهانی را به‌صورتی جدی‌تر متوجه این منطقه کرد.
دور دوم جنگ قره‌باغ در حالی آغاز شد که در روزهای ابتدایی، تحلیل‌هایی با مضامین بررسی درگیری‌های قومیتی، یا بین‌مذهبی و همچنین تشکیل محور پان‌ترکی بر همه جوانب این نبرد سایه انداخته بود و حتی بخشی از تحلیل‌گران ایرانی درگیر بررسی مسائل مطروحه در این چارچوب بودند، در حالی که برخی تحلیل‌های راهبردی، علمی و عمیق متکی بر مفاهیم اقتصادی سیاسی بین‌الملل بر یک دالان کلیدی مورد ادعای جمهوری آذربایجان تمرکز داشتند: «دالان زنگزور»،
دالانی که در ظاهر بنای اتصال جمهوری آذربایجان به بخش برونگان نخجوان را دنبال می‌کرد اما در پشت‌پرده آن برنامه‌ریزی‌های راهبردی‌ای فراتر از سطح منطقه صورت گرفته بود و برخی کارشناسان بر این باور بودند که این دالان بخش کوچکی از یک راهبرد فرامنطقه‌ای تحت عنوان «دالان تورانی ناتو» است. با گذر زمان و درز جزئیات این برنامه‌ها به‌نظر می‌رسد تحرکات باکو و آنکارا در این زمینه به‌خصوص بعد از افزایش تنش میان روسیه و اروپا پس از نبرد اوکراین، شدت بیشتری یافته و مدافعانی خارج از منطقه هم پیدا کرده است.
شیوا علیزاده، عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران در گفت‌وگو با خبرگزاری تسنیم به تشریح وضعیت کنونی منطقه با تمرکز بر دالان زنگزور و تحولات پیرامون آن پرداخته است. او می‌گوید «با توجه به پیشروی بیشتر جمهوری آذربایجان در خاک ارمنستان تا نزدیکی جرموک که از مرز جمهوری اسلامی ایران و ارمنستان فاصله دارد، برخی مدعی‌اند که جمهوری آذربایجان در صدد ایجاد دالان در آن بخش از باریکه سیونیک است که کمترین فاصله بین خاک جمهوری آذربایجان و برونگان نخجوان را دارد و آن‌ را به‌منزله عدم قطع مرز جمهوری اسلامی ایران و ارمنستان می‌دانند که این نیز مغالطه شگرفی است، چرا که اگر آن باریکه به اشغال درآید یا هرگونه دالانی از باریکه سیونیک بگذرد به‌معنای قطع ارتباط جمهوری اسلامی ایران و ارمنستان خواهد بود.»
علیزاده بر ضرورت ابتکار عمل فوری درقبال تحولات قفقاز جنوبی تأکید می‌کند و معتقد است برنامه‌هایی مانند دالان تورانی ناتو و راه لاجورد، جایگاه ایران در ابتکار چینی کمربند ـ جاده را نیز تحت‌الشعاع قرار خواهد داد. مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:
* سلام خانم دکتر؛ ممنون بابت وقتی که در اختیار ما قرار دادید، همان‌طور که مستحضرید شاهد موج جدیدی از درگیری میان نیروهای جمهوری آذربایجان و ارمنستان هستیم و بیش از 200 نفر از سربازان دو کشور در دور جدید این درگیری کشته شدند، فارغ از اینکه مقصر آغاز دور جدید درگیری کدام طرف بود، از همان روزهای ابتدایی جنگ دوم قره‌باغ موضوعاتی حول دو کریدور لاچین و دالان زنگزور در مسیر مذاکرات میان دو کشور طرح شده است که ناظر به این مطالب، لطفاً به‌عنوان سؤال اول قدری درباره اهمیت ژئوپولیتیکی و ژئواکونومیکی این دو کریدور یا دالان توضیح بفرمایید.
سلام، وقت شما هم به خیر. دالان لاچین از زمان جنگ اول قره‌باغ به‌عنوان راه ارتباطی ارمنستان و قره‌باغ دارای اهمیت سوق‌الجیشی بود و در شرایطی که در اردیبهشت 1373 با میانجیگری گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا آتش‌بس در میان دو طرف درگیری برقرار شد به انضمام قره‌باغ و هفت شهر پیرامونی شامل آقدام، فضولی، جبرئیل، زنگیلان، قبادلی، لاچین و کلبجر به اشغال جدایی‌طلبان ارمنی درآمده بود. در جنگ 2020 قره‌باغ نیروهای جمهوری آذربایجان پیروزی قاطعی را حاصل کردند و به جز استپاناکرت (خانکندی) به عنوان مرکز قره‌باغ و نواحی پیرامون آن، بخش‌های عمده مناطقی را که در جنگ اول قره‌باغ از دست داده بودند، بازپس گرفتند.
در این بین مسئله وضعیت حقوقی قره‌باغ اهمیت ویژه‌ای داشت و اینکه در تمام مذاکراتی که برای مصالحه در فاصله 1994 تا 2020 صورت گرفته بود، موضوع تعیین تکلیف قره‌باغ در قالب پیوستنش به ارمنستان یا خودمختاری آن در داخل تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان و یا استقلال قره‌باغ و یا حتی قرارگیری آن تحت نظارت روسیه و در نهایت پیدا کردن وضعیتی شبیه کالینینگراد از سناریوهای مطرح بود. باید توجه داشت که در تمامی مذاکرات مذکور تمرکز طرف جمهوری آذربایجانی در مذاکرات صلح بر حق تمامیت ارضی و تأکید طرف ارمنستانی بر حق تعیین سرنوشت بود که نقطه برخورد این دو دیدگاه در مسئله تعیین وضعیت حقوقی قره‌باغ بیشترین اهمیت را می‌یافت. از پایان جنگ دوم قره‌باغ نیروهای حافظ صلح روسی در دالان لاچین که پهنای پنج کیلومتر برای آن در نظر گرفته شده، مستقر هستند و یکی از موضوعات مورد توجه ارمنستان حفظ دالان لاچین برای ارتباط با بخش‌هایی از قره‌باغ که به تصرف جمهوری آذربایجان درنیامده به ویژه شهر استپاناکرت بوده است. بنابراین دالان لاچین بیشتر برای ارمنستان و جمعیت ارمنی منطقه قفقاز جنوبی اهمیت داشته است و البته برای روسیه که نیروهای حافظ صلح این کشور پس از جنگ نوامبر 2020 در آنجا مستقر شده‌اند. اما دالانی که باکو و آنکارا عنوان جعلی زنگزور را برای آن به کار می‌برند و آقای دکتر احمد کاظمی آن را به درستی دالان تورانی ناتو خوانده‌اند، بخشی از یک طراحی قدیمی انگلیسی ـ صهیونیستی است که تحقق آن می‌تواند منافع ملی ایران را برای همیشه تحت تأثیر منفی و زیانبار قرار دهد.
دالان تورانی با جدا کردن استان سیونیک (در همسایگی ایران) از ارمنستان، این کشور را از یک معبر تنفس تاریخی از مسیر ایران محروم می‌کند
پس از فروپاشی امپراتوری تزاری هم توافق‌های دولت بلشویکی و مجمع عالی ملی ترکیه به رهبری مصطفی کمال (که در واقع هیچ‌کدام هم شناسایی بین‌المللی نداشتند) مرزها را به گونه‌ای ترسیم و متأسفانه تثبیت کرد که ایرانِ امروز با پیامدهای منفی ژئوپلیتیکی آن دست به گریبان است. باریکه قره‌سو که بر اساس عهدنامه ترکمانچای به روسیه واگذار نشده بود و جزئی از مایملک ایران بود در فرصت پس از سقوط امپراتوری تزاری توسط اقبال‌السلطنه ماکویی که به درستی این ناحیه را جزو قلمرو ایران می‌دانست، به صورت رسمی و آشکار تحت نظارت ایران قرار گرفت که با توطئه انگلیسی‌ها از دست ایران خارج شد و پهلوی اول نیز به واگذاری آن به ترکیه تن داد. وگرنه اکنون ترکیه با جمهوری آذربایجان هیچ مرز مشترکی نداشت و بی‌شک به این اندازه نقشش در مسائل قره‌باغ پررنگ نبود. وضعیت نخجوان استخوان لای زخمی است که از عهدنامۀ مودت 1921 بلشویک‌ها و مصطفی کمال به‌جا مانده است.
در چند سالِ پیش از امضای این پیمان هم انگلیسی‌ها در قفقاز و به‌ویژه در باکو مشغول فتنه‌گری بودند. ترک‌های جوان هم با وجود سقوط استانبول به پیاده‌سازی ایده‌های پان‌ترکیستی یهودیان در آسیای مرکزی و قفقاز مشغول بودند و حتی در ایران هم تحرکاتی داشتند. منطقۀ قفقاز جنوبی از بیش از یکصد سال پیش در بیشتر تجویزهای ژئوپلیتیکی تئوریسین‌های آنگلوساکسون، برای محدود ساختن قدرت‌‌های برّی در اوراسیا مورد توجه بوده است. پس از فروپاشی اتحاد شوروی این نظریات در قالب‌های گوناگون احیا شدند. امروز هم انگلستان، رژیم صهیونیستی و ایالات متحده برای تنزل اهمیت ژئوپلیتیکی و تحدید ایران و ضربه زدن به منافع ایران، روسیه و چین به تحقق دالان موهوم تورانی چشم دوخته‌اند. باکو و آنکارا هم عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی اصلی در پروژۀ اتصال جمعیت‌های به اصطلاح ترک‌زبان جهان هستند و البته در این مسیر از منافع اقتصادی چشم‌گیری بهره‌مند می‌شوند.
* دالان تورانی برای ارمنستان چه مزیت‌ها و تهدیداتی دارد و چرا گفته می‌شود که جمهوری آذربایجان با تمرکز بر این دالان می‌تواند فشار را بر ایروان افزایش دهد؟
دالان تورانی با جدا کردن استان سیونیک (در همسایگی ایران) از ارمنستان، این کشور را از یک معبر تنفس تاریخی از مسیر ایران محروم می‌کند و این دقیقاً همان مسیر چند هزار ساله تاریخی است که رهبر معظم انقلاب در دیدار 28 تیرماه 1401 با اردوغان با صراحت بر حفظ آن تأکید کردند. با سیاستی که دولت پاشینیان در قبال ترکیه و جمهوری آذربایجان در پیش گرفته، این امکان وجود دارد که مرحلۀ بعدی ذوب اقتصادی ارمنستان در این دو کشور (به یاد داشته باشیم که همسایۀ دیگر ارمنستان یعنی گرجستان هم تا حد زیادی در مدار اقتصادی باکو و آنکارا قرار دارد) و در نهایت کمرنگ و محو شدن فرهنگ و هویت ارمنی در قفقاز جنوبی باشد.
دولت پاشینیان که غالب اعضای آن تحصیل‌کردگان و مرتبطین با غرب و سمن‌های عمدتاً انگلیسی و امریکایی هستند از اردیبهشت 1397 که قدرت را در ارمنستان به دست گرفته‌اند مشغول عملی ساختن تجویزهای غربی‌ها درباره این کشور بوده و مسیر تقابل با روسیه به‌منزله متحد راهبردی ارمنستان و فاصله گرفتن تدریجی از جمهوری اسلامی ایران به‌منزله همسایه‌ای دارای پیوندهای عمیق تاریخی و فرهنگی با تاریخچه‌ای روشن از همکاری و تعامل را پیموده و در خوشبینانه‌ترین حالت باید که گفت که اینها افرادی هستند که تأمین منافع اقتصادی را بر ملاحظات ژئوپلیتیکی و مقتضیات هویتی مرجح دانسته و تا کنون هدفشان قرار دادن ارمنستان در مدار غرب ولو به بهای خفگی ژئوپلیتیک این کشور بدون درنظر گرفتن سرنوشت ارمنستان در این مسیر بوده است.
رفتارهای دولت جمهوری آذربایجان در دو سال اخیر نشان داده که اولویت دولت باکو آزادسازی قره‌باغ نبود و در واقع هدف اصلی جنگ 2020 تغییر ژئوپلیتیک و مرزهای منطقه و اجرایی ساختن طرح‌های عطف به ماسبقی بود که پیش‌تر به آن اشاره کردم و اتفاقاً در یکی از طرح‌های اصلی مصالحه توسط پل گوبل افسر سابق سیا در اواخر دهه90 میلادی مطرح شده بود
* به نظر شما به واقع اصل و اساس درگیری در قره‌باغ حول شکل‌گیری دالان تورانی است؟ این دالان در زمینه حمل و نقل و انتقال انرژی چه مزیت‌هایی می‌تواند برای جمهوری آذربایجان داشته باشد؟ اتصال زمینی به نخجوان چه مزیت‌هایی برای جمهوری آذربایجان دارد؟
حل مسئلۀ قراباغ بدون مطرح شدن یا اجرایی شدن دالان تورانی هم ممکن بود. رفتارهای دولت جمهوری آذربایجان در دو سال اخیر نشان داده که اولویت دولت باکو آزادسازی قره‌باغ نبود و در واقع هدف اصلی جنگ 2020 تغییر ژئوپلیتیک و مرزهای منطقه و اجرایی ساختن طرح‌های عطف به ماسبقی بود که پیش‌تر به آن اشاره کردم و اتفاقاً در یکی از طرح‌های اصلی مصالحه توسط پل گوبل افسر سابق سیا در اواخر دهه90 میلادی مطرح شده بود.طرح گوبل مبتنی بر معاوضه سرزمینی و واگذاری دالان لاچین به ارمنستان در ازای قطع مرز ایران و ارمنستان و اتصال جمهوری آذربایجان و نخجوان از طریق مرز مقری در نوار صفر مرزی با جمهوری اسلامی ایران بود،طرحی امریکایی که به شدت مورد انتقاد جمهوری اسلامی ایران قرار داشت و ایده محوری آن قطع مرز ایران و ارمنستان و قطعه‌ای از پازل مهار ژئوپلیتیک ایران بود.
اکنون شاهد تکاپوهای باکو و آنکارا برای اجرای آن از طریق اعمال قدرت نظامی و نقض تمامیت ارضی ارمنستان و قطع مرز این کشور با ایران هستیم در شرایطی که جمهوری اسلامی ایران در تمامی سال‌های اشغال اراضی جمهوری آذربایجان توسط جدایی‌طلبان ارمنی در تمامی مجامع و سازمان‌های بین‌المللی بر حفظ تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان تأکید کرده بود و در طول جنگ اول نیز علاوه بر تخصیص کمک‌های انساندوستانه، مداخله جمهوری اسلامی ایران مانع از ادامه پیشروی جدایی‌طلبان ارمنی به مناطق داخلی‌تر خاک جمهوری آذربایجان پس از سقوط شهر فضولی شده بود و در جنگ 2020 قره‌باغ نیز از آزادسازی این مناطق استقبال کرد.
در بیانیه رهبر معظم انقلاب موسوم به بیانیه 17 ربیع، درباره جنگ اول قره‌باغ شاهد تأکید ایشان بر ضرورت آزادسازی کامل قره‌باغ در عین حفظ امنیت مردم ارمنی مناطق مورد مناقشه و البته احترام به تمامیت ارضی دو کشور بودیم که دیدیم دولت باکو اراده‌ای مبنی بر آزادسازی کامل قره‌باغ نشان نداد و در ادامه نیز تمرکز خود را بر تبلیغ و جا انداختن دالان زنگزور و تأکید بر برداشتی دور از ذهن از بند نهم توافقنامه آتش‌بس 2020 درباره احیای مسیرهای مواصلاتی قرار داد. بی‌گمان تحرکات فعلی جمهوری آذربایجان برای اعادۀ تمامیت ارضی نیست و نوعی توسعه‌طلبی برای از میان برداشتن موانعی است که دالان موهوم تورانی را دچار انقطاع فیزیکی می‌کند. ترکیه، رژیم صهیونیستی و انگلستان هم به حمایت فکری و نظامی از این پروژه می‌پردازند و این خود سند ناتویی بودن این دالان تورانی است.
جمهوری آذربایجان در صورت ایجاد این دالان می‌تواند سهم بیشتری از بازار انرژی اروپا ـ چه به‌عنوان کشور عرضه‌کننده و چه به‌عنوان مسیر ترانزیت ـ حاصل کند. نباید از خاطر برد که مسئله انرژی برای اروپا در ماه‌های اخیر بعد از وقوع جنگ اوکراین اهمیتی دوچندان یافته است و خطوط انتقال گاز که از جمهوری آذربایجان به سمت ترکیه رفته و از آنجا تا ایتالیا امتداد یافته است، با ظرفیت ناقص فعالیت دارد و در پی‌آمد امضای کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر و برداشته شدن مانع حقوقی انتقال انرژی از بستر دریای خزر، زمینه برای انتقال گاز از ترکمنستان، ازبکستان و قزاقستان به جمهوری آذربایجان و از آنجا به ترکیه و اروپا فراهم شده و البته در صورت راه‌اندازی دالان تورانی ناتو، به احتمال قوی بخشی از کارکرد این دالان به عبور خطوط انتقال انرژی اختصاص خواهد یافت.
دغدغۀ حامیان دالان تورانی محروم کردن ایران از منافع طبیعی، منصفانه و تاریخی این کشور است
دالان تورانی هم از منظر مسیرهای مواصلاتی و هم خطوط انتقال انرژی در امتداد سیاست دیرپای ایالات متحده مبنی بر همه به جز ایران تعریف شده و باکو و آنکارا به‌عنوان کارگزار در پی اجرایی شدن آن هستند. طرح مقرون به صرفه و عملیاتی موسوم به خط لوله نابوکو نیز بر اساس همین سیاست کنار گذاشته شده است. در صورت عبور خط لوله انتقال گاز آسیای مرکزی از بستر دریای خزر و اتصال آن از قفقاز به ترکیه، در عمل بخش چشمگیری از درآمد کشورمان در حوزه سوآپ گاز نیز از میان خواهد رفت. نباید از خاطر برد که با بازپس‌گیری مناطق اشغالی شانس عضویت باکو در ناتو هم افزایش یافته است و با حل و فصل منازعه این کشور با ارمنستان، ناتو از لحاظ ضوابط خویش نیز با مانعی برای پذیرش جمهوری آذربایجان روبرو نخواهد بود و با توجه رویارویی تمام‌عیار ناتو در برابر روسیه و سیاست یکی به میخ و یکی به نعل حکومت جمهوری آذربایجان در ایجاد موازنه‌سازی در روابطش با روسیه و غرب، در صورت دریافت تضمین‌های قوی از غرب، احتمال عدول باکو از این سیاست و استفاده از گرفتاری مسکو در اوکراین در جهت عبور از خط قرمز روسیه در فضای خارج نزدیکش، یعنی پیوستن کشورهای هم‌سود به ناتو متصور خواهد بود.
باید توجه داشت که جمهوری آذربایجان به طور طبیعی برای ارتباط با نخجوان و ترکیه و اروپا نیازی به اشغال سیونیک ندارد. جمهوری اسلامی ایران هیچ‌گاه مانعی بر سر راه ارتباط باکو با برونگان نخجوان ایجاد نکرده است در تمامی سه دهه گذشته همواره فارغ از وضعیت روابط تهران ـ باکو، مسیر اتصال جمهوری آذربایجان از طریق خاک جمهوری اسلامی ایران به نخجوان گشوده بوده و اکنون نیز جمهوری اسلامی ایران آماده اتصال جمهوری آذربایجان از زنگیلان به اردوباد از طریق احداث پل روی ارس و یک مسیر کوتاه در داخل کشورمان است که مسیری بسیار مقرون به صرفه و امن است. در واقع، خاک ایران مسیر منطقی و اقتصادی اتصال جمهوری آذربایجان به نخجوان و ترکیه و اروپا است.اما دغدغۀ حامیان دالان تورانی محروم کردن ایران از منافع طبیعی، منصفانه و تاریخی این کشور است.از سوی دیگر، دالان تورانی برای باکو هم که متأسفانه بر خلاف تمامی مؤلفه‌های پیونددهنده دو کشور، جمهوری اسلامی ایران را از نظر هویتی، دیگری خود تعریف کرده است، انتخابی است که صرفاً جنبۀ اقتصادی و امنیتی ندارد.
* تلاش‌ها و حمایت‌های ترکیه از جمهوری آذربایجان فارغ از مطالبی که در زمینه تشکیل محور ترکی بیان می‌شود، چه توجیهاتی از منظر اقتصاد سیاسی می تواند داشته باشد؟ اظهارات صریح اردوغان و دیگر مقامات ترک که در همین نمونه آخر گفتند: «دنیا بداند ما در کنار باکو خواهیم ایستاد» قابل تأمل است. منافع حاصل از احداث این دالان برای ترکیه چیست و آیا محقق شدن آن بر توافق‌نامه‌های  ایران و ترکیه اثری خواهد گذاشت؟
ترکیه به دنبال تنوع بخشیدن به تأمین‌کنندگان انرژی خود و افزایش نقش و اهمیت راهبردی‌اش به‌عنوان یک هاب انرژی است. چنان‌که می‌دانید ترکیه وابستگی زیادی به نفت و گاز روسیه دارد و همین مسئله این کشور را تا حدی در برابر سیاست‌های روسیه آسیب‌پذیر می‌کند، هر چند که ترکیه نیز با مهارت از ظرفیت‌هایی که در کنوانسیون مونترو برای امتیازگیری این کشور از روسیه در موضوع تنگه‌ها در دریای سیاه پیش‌بینی شده است در تنظیم روابطش با مسکو سود می‌برد، اما بسیار تمایل دارد که مبتنی بر سیاست تورانی‌اش در بردارهای مختلف، منافع سیاسی، امنیتی، اقتصادی را در عرصه مناسباتش با روسیه و البته جمهوری اسلامی ایران و حتی چین حاصل کند. در صورت تحقق دالان تورانی و اتصال ترکیه به منابع انرژی آسیای مرکزی، نیاز این کشور به واردات گاز از ایران نیز مرتفع خواهد شد و با اینکه اخیراً توافق‌ها برای تمدید قرارداد واردات گاز ترکیه از جمهوری اسلامی ایران صورت گرفته است، اما در صورت تحقق برنامه‌های ترکیه برای ایجاد مسیرهای مورد تأیید ناتو در حوزه انرژی، باید در انتظار دبّه کردن‌های معطوف به سابقه ترکیه در خریدهای گازی‌اش از کشورمان و در نهایت توقف واردات گاز ترکیه از ایران باشیم.
از سوی دیگر، ماجراجویی در سیاست خارجی اردوغان در طول دهۀ گذشته قابل کتمان نیست. نیروهای میانه‌رو از حزب عدالت و توسعه رفته‌اند و از جمع قدیمی‌ها و هسته اصلی بنیانگذار این حزب، ظاهراً فقط اردوغان مانده و اردوغان نیز برای تداوم حضور در رأس قدرت ترکیه با حزب راست افراطی حرکت ملی ائتلاف کرده ‌است که دیدگاه‌ها و آرمان‌های الحاقگرایانه و توسعه‌طلبانه آن مبتنی بر آمال پان‌ترکی و پان‌تورانی بر کسی پوشیده نیست. در سوریه و عراق و حتی افغانستان هم شاهد برخورد منافع جدی بین ترکیه و ایران بوده‌ایم که البته خوشبختانه توسط طرفین مدیریت شده است، اما باید توجه داشت که مداخله‌گری ترکیه در حوزه حیاتی کشورمان در جوار مرزهای ایران و قفقاز جنوبی می‌تواند به منزله عبور آنکارا از خطوط قرمز جمهوری اسلامی ایران باشد. موضوع شورای کشورهای ترک‌زبان با محوریت و ابتکار و مدیریت ترکیه و توسعه چند وجهی و فزاینده آن به‌ویژه در چهار سال اخیر (بعد از توافق راجع‌به کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر) را که نخستین اجلاس آن در اکتبر 2009 به شکلی معنادار در نخجوان برگزار شد را نیز نباید از یاد برد، به‌ویژه به‌مثابه قطعه‌ای مهم از پازلی که اکنون بخشی از آن در قالب تکاپوها برای جا انداختن عنوان مجعول دالان زنگزور و مشروعیت دادن به نقض محتمل تمامیت ارضی ارمنستان شاهدیم.
برخی صاحبنظران یکی از انگیزه‌های ترکیه و مؤتلفان آن در ایجاد بی‌ثباتی و جنگ داخلی در سوریه را هراس آنان از اجرایی شدن توافق جمهوری اسلامی ایران و عراق و سوریه برای اتصال خط لوله گاز از جنوب ایران به سواحل سوریه در مدیترانه عنوان می‌کنند
* می‌شود به این روایت از منظر اروپایی هم به این شکل نگاه کرد که با توجه به شدت گرفتن درگیری روسیه و اوکراین و فشارهایی که روسیه در جریان تحریم‌های متقابل خود در زمینه صادرات گاز بر اروپا وارد می‌آورد، شاهد این بودیم که اتحاد اروپا در راستای تأمین امنیت انرژی، برنامه چهارم راهروی گاز جنوبی را از چند سال پیش در دستور کار جدی خود قرار داد که به دنبال انتقال منابع گازی خزر و خاورمیانه به اروپا بود. این برنامه خط لوله‌های سفید، نابوکو که تاپ جایگزین آن شد، ورای آدریاتیک، ورای آناتولی و قفقاز جنوبی را شامل می‌شد و بر اساس این برنامه‌ریزی‌ها به خوبی روشن است که ترکیه و جمهوری آذربایجان کلیدی‌ترین نقش‌ها را در این راهروی گازی اروپایی دارند. اگر ممکن است جزئی‌تر بفرمائید فعال شدن این راهروی گازی بر ایران چه تأثیراتی می‌گذارد؟
بله، همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، ترکیه و جمهوری آذربایجان کشورهای اصلی ترانزیتی در این مسیرهای انتقال انرژی هستند و از پتانسیل آن‌ها برای کاهش اهمیت ژئوپلیتیکی ایران و روسیه بهره‌برداری می‌شود.
فعال شدن این راهروها بدون عبور از ایران، اهمیت ژئوپلیتیکی و منافع اقتصادی و نیز امنیت کشور را در دهه‌های آینده تحت تأثیر قرار می‌دهد. کاهش جذابیت برای سرمایه‌گذاران خارجی و کاهش صادرات و درآمدهای ارزی، کمترین آثاری است که متوجه ایران خواهد شد. به یاد داشته باشیم که یکی از برنامه‌های اصلی ترکیه از دهه هفتاد میلادی به این سو تبدیل شدن به هاب انرژی منطقه و در واقع تبدیل شدن به صادرکننده مجازی انرژی بوده است. ترکیه در تلاش بود که نه تنها به این شکل ضعف خود در عدم بهره‌مندی از ذخایر انرژی را جبران کند بلکه از قِبَلِ تحقق این هدف، بر اهمیت ژئواستراتژیکی و ژئواکونومیکی خود بیافزاید. اهمیت خطوط انتقال انرژی در کنش‌های بین المللی تا آن حد است کهبرخی صاحبنظران یکی از انگیزه‌های ترکیه و مؤتلفان آن در ایجاد بی‌ثباتی و جنگ داخلی در سوریه را هراس آنان از اجرایی شدن توافق جمهوری اسلامی ایران و عراق و سوریه برای اتصال خط لوله گاز از جنوب ایران به سواحل سوریه در مدیترانه عنوان می‌کنند.
* با توجه به راهروهای بزرگ بین‌المللی همچون «پهنه‌راه»، «شمال ـ جنوب»، «خلیج‌فارس به دریای سیاه» برخی معتقدند که کریدور زنگزور که چنانکه شما نیز به آن اشاره کردید عنوان «دالان تورانی ناتو» را نیز برای آن به کار می‌برند به دنبال این است که «کریدور لاجورد» که از ترکیه به قفقاز و از آن‌جا به آسیای مرکزی، افغانستان و گوادر در پاکستان متصل می‌شود را به نتیجه رسانده و در مسیر راهروهای فوق اختلال ایجاد کند. مسیری که قبل از هر چیز موجب دور خوردن و حذف ایران و روسیه در مسیر تجارت شرق و غرب خواهد شد. آیا از این منظر می‌توان راهروی محل بحث در این گفت‌و‌گو را در حوزه ترانزیت هم حساسیت‌برانگیز خواند یا با نوعی تفسیر بدبینانه و غیرواقعی روبرو هستیم؟
تحقق کریدور خلیج فارس ـ دریای سیاه مستلزم حفظ مرز ایران و ارمنستان و اتصال به دریای سیاه از طریق گرجستان است. بنابراین در صورت اشغال سیونیک از سوی باکو مناسبت خود را از دست می‌دهد. دالان شمال ـ جنوب می‌توانست اهمیت ارتباط ایران و ارمنستان را افزایش دهد، اما با وجود لابی قدرتمند باکو در مسکو، روسیه در تمام سال‌های گذشته اتصال به ایران و اقیانوس هند از راه جمهوری آذربایجان را برگزید. بی‌گمان تنوع در مسیرهای ارتباطی متضمن منافع کشورمان است و امیدوارم که قطعه باقیمانده از خط آهنی که با عبور از روسیه، جمهوری آذربایجان و ایران، سن‌پترزبورگ در خلیج فنلاند را به بندرعباس در خلیج فارس متصل می‌کند، یعنی فاصله رشت ـ آستارا هر چه زودتر ساخته و راه‌اندازی شود، اما عدم قطع اتصال راه‌های زمینی کشورمان به دریای سیاه از معبر ارمنستان و گرجستان نیز بسیار مهم است و البته امید است که ضمن حل و فصل منازعه جمهوری آذربایجان و ارمنستان با حفظ تمامیت ارضی دو کشور، مسیر زمینی مقری ـ ایروان نیز بهسازی و تعریض شود و امکان توسعه بهره‌مندی کشورمان از این مسیر مهم تاریخی در جهت دستیابی به ارمنستان، گرجستان و اروپا مهیا شود.
طرح راه لاجورد هم در زمان اشرف غنی برای دور زدن ایران جدی شد و البته توافق بر سر کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر نیز به اهمیت یافتن آن یاری رساند. باید توجه داشت کهراه لاجورد و دالان تورانی ناتو، جایگاه ایران در ابتکار چینی کمربند ـ جاده را نیز تحت‌الشعاع قرار خواهد داد. آنچه در حال حاضر اهمیت دارد سرمایه‌گذاری ایران برای نقش‌آفرینی در کریدورهای ارتباطی و تعامل با کشورهایی مانند چین است که مایل به سرمایه‌گذاری و ایجاد زیرساخت در ایران هستند.
* امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه در گفت‌وگو با همتای جمهوری آذربایجانی خود اعلام کرده بود که با هر سناریویی که به مرز ایران و ارمنستان آسیب بزند مقابله خواهیم کرد. آیا این به معنای مخالفت رسمی و اعلامی ایران با احداث دالان تورانی است و هوشیاری لازم در این باره وجود دارد؟
جمهوری اسلامی ایران قطعاً با این توطئۀ انگلیسی ـ صهیونیستی مقابله می‌کند و اجازه تحقق رویای پان‌ترکی را نخواهد داد. این دالان فراتر از یک راه ترانزیتی و اقتصادی است و منافع ژئوپلیتیکی و امنیتی و اقتصادی کشورمان و از آن مهم‌تر هویت شیعی و ایرانی را هدف گرفته است. فصل‌الخطاب در این زمینه نیز موضع‌گیری‌های صریح رهبر معظم انقلاب در دیدارهای ایشان با پوتین و اردوغان در 28 تیر 1401 است، که هرگونه تردید و تعلل از سوی کارگزاران نظام در مواجهه با این چشم‌انداز خطرناک را غیر قابل توجیه ساخته است.
راه لاجورد و دالان تورانی ناتو، جایگاه ایران در ابتکار چینی کمربند ـ جاده را نیز تحت‌الشعاع قرار خواهد داد
* با توجه به تفاهم‌ اسفند 1400 که به امضای تهران و باکو رسید، راهکار عبور از زنگیلان و نخجوان از درون خاک ایران مورد اتفاق طرفین باقی خواهد ماند؟
جمهوری اسلامی ایران همان‌طور که همیشه مسیر امن ارتباط باکو با نخجوان بوده به توافق اسفند 1400 هم پایبند می‌ماند. بنابراین هیچ‌یک از توجیهات باکو و حامیانش در مورد لزوم اجرایی شدن دالان تورانی نباید پذیرفته شود و هرگونه تحلیل و گزاره معطوف به تقلیل دادن خطری که در پی تحرکات نظامی اخیر باکو و پیشروی‌های نیروهای نظامی جمهوری آذربایجان در داخل خاک ارمنستان پدید آمده است غیر قابل قبول است و تقلیل دادن این تحرکات جدی نظامی به تلاش پیشدستانه جمهوری آذربایجان برای امتیازگیری در مذکرات برای تعیین خطوط مرزی اشتباه بزرگی است که تمامی شواهد و قرائن و البته سوابق مؤید وجود خطاهای بزرگ در این ارزیابی‌های تقلیل‌گرایانه است.در ضمن با توجه به پیشروی بیشتر جمهوری آذربایجان در خاک ارمنستان تا نزدیکی جرموک که از مرز جمهوری اسلامی ایران و ارمنستان فاصله دارد، برخی مدعی‌اند که جمهوری آذربایجان در صدد ایجاد دالان در آن بخش از باریکه سیونیک است که کمترین فاصله بین خاک جمهوری آذربایجان و برونگان نخجوان را دارد و آن‌را به‌منزله عدم قطع مرز جمهوری اسلامی ایران و ارمنستان می‌دانند که این نیز مغالطه شگرفی است، چرا که اگر آن باریکه به اشغال درآید یا هر گونه دالانی از باریکه سیونیک بگذرد به معنای قطع ارتباط جمهوری اسلامی ایران و ارمنستان خواهد بود.
نباید فراموش کرد که وقتی صحبت از دالان می‌شود منظور یک جاده یا بزرگراه نیست و برای مثال برای دالان لاچین عرضی پنج کیلومتری در نظر گرفته شده است. باید در استفاده از این اصطلاحات دقت کرد و تفاوتهای مفهومی و حقوقی را در نظر گرفت. گفتنی است که جمهوری اسلامی ایران از احیای خطوط مواصلاتی بنا بر بند نهم توافقنامه آتش‌بس استقبال می‌کند چرا که برای مثال احیای خط آهن نخجوان که با عبور از نوار مرزی جمهوری اسلامی ایران و ارمنستان به جمهوری آذربایجان متصل می‌شود، به‌منزله فرصتی برای اتصال خط‌آهن کشورمان به این مسیر قدیمی محسوب می‌شود. مسیری که در گذشته در ارتباط کشورمان و شوروی مورد استفاده بود. درباره دالان لاچین هم این نکته را اضافه کنم که با توجه به اینکه جمهوری آذربایجان وضعیت حقوقی غیر از تعریف قره‌باغ در تمامیت جمهوری آذربایجان را پذیرا نیست، عملاً این دالان اهمیت راهبردی خویش را از دست داده و اکنون در واقع مسیری است که تحت نظارت نیروهای سرویس مرزبانی روسیه به منزله تنها معبر موجود به بخش‌هایی از قره‌باغ که در اختیار جمهوری آذربایجان قرار ندارد، مورد استفاده است و اهمیت آن به هیچ وجه قابل قیاس با دالان مجعول زنگزور نیست و وضعیت کنونی با آنچه در صورت معاوضه سرزمینی در طرح گوبل مطرح بود، بسیار متفاوت است.
* در روزهای فعلی شاهد فعال شدن بیش از پیش ایالات متحده امریکا در دور جدید تنش پیش آمده هستیم به طوری که نانسی پلوسی در هفته پایانی شهریورماه سفری سه روزه به ارمنستان داشت. به نظر شما سیاست‌های روسیه درباره ارمنستان تا چه میزان بر چرخش دولت پاشینیان به سمت بلوک رقیبِ روسیه اثرگذار بوده است؟ فکر می‌کنید برنامه ایایلات متحده امریکا از جهت حضور یکی از مقامات بلندپایه این کشور در ایروان چیست؟
نانسی پلوسی دغدغۀ انتخابات کنگره در نوامبر سال جاری را دارد و دولت آمریکا تا حدی در پی همراه ساختن لابی ارمنی و کسب حمایت آن معطوف به این انتخابات است. وگرنه دالان تورانی و ذوب ارمنستان در همسایگان شرقی و غربی‌اش در نهایت تأمین‌کنندۀ منافع آمریکا هم هست و روسیه و ایران را هر چه بیشتر از معادلات قفقاز جنوبی دور می‌کند. باید توجه داشته باشیم که هر چند پلوسی به صورت شفاهی از تمامیت ارضی ارمنستان دفاع کرد، اما هیچ مخالفتی با ایجاد دالان تورانی ابراز نداشت. دولت پاشینیان در قالب یک انقلاب مخملی با حمایت سمن‌های غربی بر سر کار آمد و از همان ابتدای کار نزدیکان روسیه در فضای سیاسی و نظامی ارمنستان را قلع و قمع کرد و از این‌رو رویکرد روسیه در قبال ارمنستانی که پاشینیان در آن بر سر کار است، غیرقابل پیش‌بینی نبود.
هر چند شواهدی دال بر فاصله گرفتن روسیه از سیاست حمایتی از ارمنستان در موضوع منازعه قره‌باغ، از جنگ چهار روزه آوریل 2016 که در آن زمان حزب جمهوریخواه دارای شهرت گرایش به روسیه به ریاست سرژ سرکیسیان در ارمنستان بر سر کار بود، آشکار شده بود، در آن درگیری شاهد بودیم که پس از چهار روز نبرد و بازپس‌گیری چند تپه راهبردی در نقاط تماس توسط جمهوری آذربایجان، آتش‌بس توسط مسکو به طرفین دیکته شد، ولی در جنگ 2020 شاهد بودیم که روسیه پیشروی‌های جمهوری آذربایجان را به نظاره نشست و حتی پوتین از حق جمهوری آذربایجان برای اعاده تمامیت ارضی‌اش دفاع کرد. اکنون شاهدیم که نقض تمامیت ارضی ارمنستان که قاعدتاً باید با واکنش پیمان امنیت جمعی مواجه شود نیز در ظاهر با واکنشی روبرو نشده است گفتنی است که یکی از نخستین اقدامات پاشینیان بعد از رسیدن به قدرت اصرار شدید به برکناری ژنرال یوری خاچاطوروف رئیس ارمنی وقت پیمان امنیت جمعی و کوشش برای استرداد وی به ارمنستان جهت محاکمه به اتهام سرکوب اعتراضات پس از انتخابات 2008 ارمنستان بود، ناآرامی‌هایی که پاشینیان نیز از معترضان و محکومین آن ناآرامی‌ها بود. در مجموع در حال حاضر به نظر می‌رسد روسیه خطر کارگزاری محور باکو ـ آنکارا در خدمت تحقق طراحی‌های ناتو را بیشتر از دو سال گذشته لمس کرده است.
* با توجه به تعارض منافعی که درباره نیازهای اروپا و شرایط فعلی ارمنستان وجود دارد، حضور ایالات متحده چطور به نفع شریک قدیمی‌اش یعنی اتحاد اروپا توجیه خواهد شد؟
حضور ایالات متحده خواه ناخواه تحت تأثیر منافع مشترکش با اروپا در جهت افزایش امنیت انرژی هم هست. البته مهار بیشتر قدرت روسیه با کاهش نقش آن در تأمین انرژی اروپا، چیزی است که بیشتر از اروپای قاره برای خود ایالات متحده اهمیت دارد و اهداف راهبردی این کشور را محقق می‌کند.
* نظر به حضور امریکایی‌ها در ارمنستان و اخباری که از چرخش جمهوری آذربایجان به سمت روسیه مخابره می‌شود، برخی بر این باورند که این اخبار ممکن است موجب ورود تحلیل‌هایی سیاست‌زده یا انحرافی درباره‌ وقایع فعلی شده و ماجرا به سمتی برده شود که به ضرر جمهوری اسلامی ایران شود. یعنی روابط ایران با ایروان تحت‌الشعاع حضور امریکایی‌ها در ارمنستان قرار گیرد و با اتخاذ سیاست‌های مقطعی ماجرا به شکلی رقم بخورد که در بلندمدت ضرر اصلی متوجه ایران شود. در این باره نکته‌ای دارید؟ ترکیب ائتلاف‌ها در این ماجرا به چه ترتیبی باید شکل داده شود؟ چه چیزی می‌تواند بهترین شاخص برای تعیین مواضع ایران در جریان درگیری قره‌باغ باشد؟
همانطور که اشاره کردم خبرها از دیدارهای پلوسی در ارمنستان و آنچه که در انتخاب محل سخنرانی وی در موزه هنرهای معاصر ایروان در برابر تابلوی نقاشی از جنگ آوارایر و اشاره وی به نبرد مذکور بین ایرانیان و ارمنی‌ها در دوره ساسانی بر سر گروش ارمنی‌ها به مسیحیت و ترک زرتشتی‌گری شاهد بودیم حاکی از شیطنت‌های مکرر علیه کشورمان بود که البته دور از انتظار نبود. (این جنگ، بین ایران و ارمنستان رخ نداده است. در یک طرف آن سربازان ساسانی و ارمنیان وفادار به آن و در طرف دیگر ارمنیان شورشی بر ضد یزدگرد دوم بودند. یزدگرد دوم با مسیحی شدن ارمنیان موافق نبود و دستور داده بود به دین رزتشتی برگردند. بنابراین آوارایر جنگ بین دو کشور نبود و یک درگیری داخلی محسوب می‌شد. گفتنی است ارمنستان به عنوان نخستین موجودیتی که دین مسیحی در آن به رسمیت شناخته شد، شهرت دارد. در سال 301 م. تیرداد سوم از سلسلۀ اشکانی ارمنستان در مقابله با ساسانی‌ها که سلسلۀ اشکانی را در ایران برانداختند مسیحیت را به عنوان دین رسمی ارمنستان برگزید. تیرداد سوم یک حکمران ایرانی بود.)
طبیعی است خبرهایی از ایروان شنیده شود که امریکا بزرگترین مانع از درخواست کمک رسمی دولت ارمنستان از جمهوری اسلامی ایران برای ممانعت از اشغال سیونیک توسط جمهوری آذربایجان است. از طرف دیگر شماری از تحلیلگران ارمنستانی هشدار داده‌اند که ارمنی‌ها نباید اشتباهی که در ابتدای دهه بیست میلادی در دل بستن به وعده‌های وودرو ویلسون رئیس جمهور وقت ایالات متحده کرده بودند و در نهایت توسط امریکایی‌ها رها شدند و امریکا به‌رغم وعدهایی که به ارمنی‌ها داده بود در 1923 جمهوری ترکیه را به رسمیت شناخت و به وعده‌هایش به آنها پشت کرد را درست در صدسالگی آن شکست تاریخی تکرار کنند و اکنون که همه شواهد حاکی از ماهیت ناتویی دالان ادعایی باکو و آنکارا است و امریکا نیز هیچ مخالفتی با آن ابراز نکرده، به وعده حمایت امریکا از تمامیت ارضی ارمنستان دل ببندند.
از طرف دیگر باید توجه داشت که در تمامی ایام سپری‌شده از آتش‌بس جنگ اول قره‌باغ به این سو، روسیه به‌عنوان تأمین‌کننده تسلیحات هر دو کشور ارمنستان و جمهوری آذربایجان نقش کلیدی داشته است و سیاستش هم معطوف به حفظ توازن نظامی طرفین بوده، اما رژیم صهیونیستی نیز بی‌توجه به تحریم‌های تسلیحاتی سازمان ملل متحد که فروش سلاح به هر دو طرف درگیری در مناقشه قره‌باغ را ممنوع کرده بود، به فروش گسترده انواع تسلیحات به جمهوری آذربایجان مشغول بوده است و باکو با اتکا به رشد اقتصادی مبتنی بر صادرات انرژی و درآمدهای بالا، هم از لحاظ نظامی و هم از لحاظ لابی‌گری در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی موازنه را به نفع خود تغییر داد که نتیجه‌اش را در جنگ 2020 قره‌باغ تحصیل کرد.
نباید از خاطر برد که باکو بعد از جنگ اوت 2008، با درس گرفتن از فرجام سیاست‌های ساکاشویلی، اراده جدی‌تری برای ارتقای همکاری‌ها با روسیه و ایجاد موازنه جدی‌تری در روابطش بین غرب و روسیه ظاهر کرد و ظاهراً از 2015 به این سو نیز گرایش‌هایی از سوی مسکو برای جذب باکو برای پیوستن به اتحادیه اقتصادی اوراسیا پدید آمد که با فاصله‌گیری ایروان از مسکو از آوریل 2018 در نتیجه برسرکارآمدن پاشینیان، شرایط برای ارتقای روابط مسکو ـ باکو مهیاتر شد، حتی رویکرد مسکو در قبال جنگ 2020 قره‌باغ نیز این گمانه را پدید آورد که شاید مسکو وعده‌هایی از باکو درباره پیوستنش به اتحادیه اقتصادی اوراسیا را دریافت کرده است، اما مواضع باکو در قبال جنگ اوکراین و همراهی‌های روزافزونش با سیاست‌های آنکارا در قفقاز و آسیای مرکزی و تمایل فزاینده برای کارگزاری ناتو در این منطقه به‌ویژه در بحبوحه جنگ اوکراین، شرایطی را فراهم کرده که به نظر نمی‌رسد که مسکو مواضع دو سال پیش در قبال تحرکات باکو در قفقاز جنوبی را تداوم بخشد. یک نکته را نیز باید به یاد داشت که جمهوری اسلامی ایران منتظر تصمیم و اقدام دیگر قدرت‌های ذینفع در موضوعی که دخالت مستقیم در ژئوپلیتیک کشور دارد نخواهد ماند. کشورمان تجربه هشیاری راهبردی و اقدام بهنگام در قبال بحران سوریه را دارد، در شرایطی که حدود چهار سال از کمک‌های مستشاری و نظامی کشورمان به دولت قانونی روسیه در مقابله با تروریست‌های تکفیری گذشته بود روسیه با تأخیری آشکار در جبهه سوریه در میدان نظامی وارد عمل شد و این تجربه نشان داد که باید به هشیاری و ارزیابی‌های تحلیلگران سیاسی و استراتژیست‌های نظامی کشورمان باور داشته باشیم.
تجربه حضور جمهوری اسلامی ایران در دفاع از مردم مظلوم و مسلمان بوسنی و هرزگوین را نیز نباید از خاطر ببریم. در شرایطی که روسیه غربگرای یلتسین نیز نمی‌توانست از عمق استراتژیک این کشور در بالکان چشم بپوشد و در صحنه یوگسلاوی فروپاشیده، در برابر ایالات متحده ایستاد و حامی صرب‌ها و کروات‌ها بود، جمهوری اسلامی ایران بدون توجه به مواجهه روسیه و غرب در صحنه یوگسلاوی به حمایت از مردم بوسنی و هرزگوین پرداخت و البته در ادامه نیز در تقابل با ایالات متحده قرار گرفت. اکنون نیز جمهوری اسلامی ایران در جوار مرزهایش، مستقل از بازی‌های تاکتیکی و راهبردی قدرت‌های مختلف ذینفع و بازی‌های روانی و رسانه‌ای که در جریان است، با قدرت در برابر تغییر در ژئوپلیتیک منطقه و مرزهای‌مان خواهد ایستاد و  با تکیه بر سیاست اصولی کشورمان مبنی بر حل و فصل مسایل منطقه با حضور سه کشور قفقاز و سه همسایه پیرامونی، یعنی جمهوری اسلامی ایران، ترکیه و روسیه، با هرگونه مداخله‌گری و شیطنت بازیگران بیگانه اعم از امریکا، رژیم صهیونیستی و... مخالفت خواهد کرد.
  https://ccsi.ir//vdciw3ar.t1a532bcct.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

عضويت در خبرنامه