شنبه ۱ دی ۱۴۰۳ , 21 Dec 2024
تاریخ انتشار :سه شنبه ۳ مرداد ۱۴۰۲ ساعت ۱۵:۴۴
کد مطلب : 25180
نگاهی به سیاست مستقلانه جمهوری اسلامی ایران در قبال تغییرات ژئوپلیتیکی در قفقاز
یکی از مهم‌ترین تغییرات ژئوپلیتیکی دهه اخیر در پی جنگ ۲۰۲۰ قره‌باغ رقم خورد. رویدادی که صحنه را برای تغییراتی مهم و سرنوشت‌ساز در مرز شمال غربی کشور مهیا کرد. سیدمهدی حسینی، پژوهشگر حوزه قفقاز در یادداشت خود روند تحولات منطقه را بررسی کرده است.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، بحران قره‌باغ سال‌ها یک مناقشه منجمد بود، منازعه‌ای که گسل‌های آن به‌زعم برخی صاحبنظران از اساس برای محدود کردن کنشگری جمهوری اسلامی ایران در فضای پدید آمده پس از فروپاشی شوروی در قفقاز، فعال و توسط کنشگران اصلی دخیل در آن مدیریت شده بود.
رویدادهای جنگ اول قره‌باغ و کارشکنی‌ها در برابر فعالیت‌های صلح‌ساز جمهوری اسلامی ایران برای خاتمه جنگی که در جوار مرزهایش در جریان بود به‌ویژه فرجام توافقنامه آتش‌بس موسوم به بیانیه تهران که هفدهم اردیبهشت‌ماه 1371 (7 مه 1992) صادر شد، گویای بسیاری از طراحی‌ها و شیطنت‌ها است.
در شرایطی‌که ایران در طول جنگ قره‌باغ ثابت کرد که اراده‌اش بر پایان هر چه سریع‌تر درگیری و استقرار صلح است و در وضعیتی که آنکارا به‌ منزله کنشگر مدعی حمایت از دولت جمهوری آذربایجان، فقط به طرفداری لفظی بسنده می‌کرد، این جمهوری اسلامی ایران بود که در طول درگیری‌ها هیچ‌گاه از کمک‌رسانی به مردم جمهوری آذربایجان کوتاهی نکرد و در نابسامان‌ترین شرایط سیاسی و نظامی جمهوری آذربایجان و در وضعیتی که حیدر علی‌ اف به مجالی برای تثبیت قدرت خویش در باکو و اعاده ثبات سیاسی کشور نیاز داشت، دومینوی سقوط شهرهای این کشور را متوقف کرد و با حضور نظامی خویش مانع ادامه پیشروی نیروهای ارمنی در صفحات داخلی جمهوری آذربایجان در آن سوی فضولی شد.
در چارچوب همین سیاست، ایران به‌ رغم اینکه به‌ منزله تنها کشوری که بحران در جوار مرزهایش در جریان بود از کنشگری در فرآیند صلح‌سازی کنار گذاشته شده بود، از امضای توافقنامه آتش‌بسی که با میانجیگری گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا با ریاست روسیه، فرانسه و آمریکا در 8 مه 1994 در بیشکک به امضا رسید استقبال کرد.
در سال‌های بعد همواره طرح‌هایی برای حل صلح‌آمیز بحران قره‌باغ از سوی طرف‌های ثالث مطرح می‌شد که شماری از آنها نظیر طرح صلح گوبل که سابقه ارائه آن به 1992 می‌رسید معطوف به معاوضه سرزمینی و قطع ارتباط زمینی جمهوری اسلامی ایران و ارمنستان بود. طرحی که مطلوبیت آن برای ترکیه، انگلستان و ایالات متحده آشکار بود و البته در آن دوران زمینه اجرا نیافت.
در فاصله 1994 تا 2020 جمهوری اسلامی ایران همواره آمادگی خود را برای میانجیگری حل‌وفصل مسالمت‌آمیز بحران قره‌باغ اعلام می‌کرد که طرفین درگیری هیچ‌گاه همزمان از آن استقبال نکردند و به فراخور وضعیت روابط خویش با قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای، به تناوب از این میانجیگری استقبال و یا آن‌ را رد می‌کردند.
برای مثال در بحبوحه فرآیند موسوم به مصالحه ترکی- ارمنی در سال‌های 2008 و 2009 و برودتی که در نتیجه‌ این فرآیند در روابط باکو- آنکارا پدید آمده بود، بر خلاف معمول، باکو از میانجیگیری جمهوری اسلامی ایران استقبال می‌کرد و ایروان پیام‌های تهران را نشنیده می‌گرفت.
در این بین، در دهه دوم قرن بیستم میلادی تحولات مهمی در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی رقم خورد. بحران سوریه و تکاپوهای همه‌جانبه نظام سلطه و اذناب منطقه‌ای آن در جهت از میان بردن محور مقاومت و موفقیت جمهوری اسلامی ایران در ناکام ساختن نقشه‌ها و طراحی‌های آنها، بازگشت پوتین به رأس قدرت در روسیه و فاصله‌گیری آشکار مسکو از غرب از 2012 به بعد با توجه به تجارب روسیه در دو دهه سپری‌شده از فروپاشی شوروی و رنگ باختن سراب خانه مشترک اروپایی و سودای پذیرش روسیه به ما هو روسیه در غرب، سرنگونی دولت یانوکوویچ با مداخله مستقیم غرب و واکنش روسیه با الحاق کریمه و وقوع جنگ 2014 در اوکراین و قرار گرفتن روسیه در معرض تحریم‌های سنگین اعمالی از سوی آمریکا و متحدان آن، تأسیس رسمی اتحادیه اقتصادی اوراسیا، ناکامی دولت ترکیه در غرب آسیا و سوگیری سیاست خارجی ترکیه به سمت شرق، حصول برجام و متعاقب آن خروج یکجانبه و غیر قانونی ایالات متحده از این توافق، برآمدن بیش از پیش چین به منزله ابرقدرتی با طرح‌های بزرگ اقتصادی و به ویژه ابتکار کمربند - جاده، خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، تکاپوهای ناتو و اتحادیه اروپا با توسعه و افزایش اعضا، اهمیت بیشتر یافتنِ سازمان‌های همکاری منطقه‌ای نظیر شانگهای و برآمدن گروه‌هایی نظیر بریکس، و... از آن جمله هستند.
در چنین شرایطی در محیط قفقاز نیز شاهد تحولاتی بودیم که از آن جمله تغییر موازنه نظامی به نفع جمهوری آذربایجان ناشی از برتری اقتصادی آن بر ارمنستان بود که با درگیری 4 روزه فروردین 1395 (آوریل 2016) جنبه عیان پیدا کرد و نشانه‌هایی از تغییر سیاست روسیه در قبال این بحران نیز در همان برهه آشکار شد.
افزایش همکاری‌های مسکو و باکو و در عین حال پیشبرد سیاست‌های فرهنگی و اجتماعی غربگرایانه دولت جمهوری آذربایجان و افزایش چشمگیر همکاری‌های همه‌جانبه باکو با رژیم صهیونیستی از دیگر روندهای این دوره بود.
در ارمنستان نیز وقوع انقلاب مخملی در آوریل 2018 به حاکمیت دو دهه‌ای قره‌باغی‌ها در این کشور خاتمه داد و دولتی غربگرا در ایروان بر سر کار آمد.
از طرف دیگر امضای کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر در 21 مرداد 1397 (12 اوت 2018) توجه کنشگران فرامنطقه‌ای و به‌ویژه غربی‌ها را به بهره‌برداری از ظرفیت‌های پدید آمده از قِبَلِ این توافق در حوزه ترانزیت و همچنین استحصال و انتقال انرژی در حوزه خزر جلب کرد.
در چنین شرایطی بود که در اوج برودت روابط مسکو- ایروان و در واپسین ماه‌های حضور ترامپ در کاخ سفید، جنگ دوم قره‌باغ به وقوع پیوست. جنگی که به پیروزی جمهوری آذربایجان منجر شد. شواهد دال بر نقش‌آفرینی جدی رژیم صهیونیستی و همچنین حضور شماری از شبه‌نظامیان تکفیری در متن درگیری‌ها و در جوار مرزهای جمهوری اسلامی ایران، مواردی نبود که از دید ایران پنهان بماند.
در شرایطی‌ که در تمامی 26 سالِ مابین جنگ اول و دوم قره‌باغ، جمهوری اسلامی ایران همواره در تمامی مجامع بین‌المللی از تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان حمایت کرده بود، بیانات رهبر معظم انقلاب(حفظه‌الله تعالی)، در سخنرانی 13 آبان 1399 به مناسبت سالروز میلاد پیامبر اعظم، حضرت محمد(ص) و در شرایطی که جنگ در جریان بود، حاوی موارد بسیار مهمی، مبیّن رئوس سیاست‌های اصولی جمهوری اسلامی ایران در قبال این رخداد مهم بود که استقرار آتش‌بس و گذشت زمان و تحولات پرشتاب بعدی نه تنها از اهمیت آن نکاست بلکه مؤید اعتبار مضاعف آن شد.
محورهای این بیانات عبارت بود از: 1- سرزمین‌های آذربایجان باید آزاد شود، 2- امنیت ارامنه آن سرزمین باید محفوظ بماند، 3- دو طرف به مرزهای بین‌المللی کشورها تجاوز نکنند، 4- اگر تروریست‌ها نزدیک مرز ایران بیایند، برخورد قاطع می‌کنیم.
تحولات بعد از پایان جنگ دوم قره‌باغ روندهای مختلفی را که نشانه‌های آن در طول جنگ چه در تحرکات میدانی و چه در فضای رسانه‌ای و تبلیغاتی کمابیش پیدا بود را آشکار ساخت. شعرخوانی اردوغان در رژه پیروزی در باکو در 20 آذر 1399، در شرایطی‌که درست یک‌ماه از پایان جنگ سپری می‌شد، جلوه‌گر نوعی غرور کاذب ناشی از پیروزی بود که برخی سوداها را نمایان ساخت، شعری که بندهایی از آن واکنش جدی تهران را به دنبال داشت.
از طرف دیگر تمرکز رئیس جمهور آذربایجان بر تبلیغ و جا انداختن اصطلاح «کریدور زنگزور» بر پایه قرائت مطلوب مشارالیه از بند نهم توافقنامه صلح که در آن صحبتی از «کریدور» به میان نیامده است، نگرانی‌هایی که پیش‌تر در خصوص اهداف توسعه‌طلبانه باکو و آنکارا و ایجاد تغییر در مرزها در منطقه وجود داشت را عینیت بخشید.
بند نهم موافقتنامه صلح قره‌باغ بدین قرار است:
کلیه فعالیت‌های اقتصادی و حمل و نقل در منطقه بلامانع است. جمهوری ارمنستان ایمنی ارتباطات حمل و نقل بین مناطق غربی جمهوری آذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان را به‌منظور سازماندهی حرکت بدون مانع شهروندان، وسایل نقلیه و بار در هر دو جهت تضمین می‌کند. کنترل حمل و نقل توسط ارگان‌های سرویس مرزی FSB روسیه انجام می‌شود. با توافق طرفین، ساخت زیرساخت‌های جدیدی که جمهوری خودمختار نخجوان را با مناطق آذربایجان پیوند می‌دهد، انجام می‌شود.
با تداوم درگیری‌های مرزی و اقدامات نیروهای نظامی جمهوری آذربایجان برای پیشروی در خاک ارمنستان در بخش‌هایی از باریکه سیونیک که رئیس جمهور آذربایجان آن را زنگزور می‌خواند، تنها استانی از ارمنستان با جمهوری اسلامی ایران مرز دارد و موضعگیری‌های صریح مسئولان و تبلیغات رسانه‌های جمهوری آذربایجان نمایان شد که نگاه این کشور به احیای راههای مواصلاتی و یا ایجاد اتصال از طریق راهی که از ارمنستان بگذرد و نخجوان و بخش غربی جمهوری آذربایجان را به هم متصل کند، اقدامی که مورد استقبال جمهوری اسلامی ایران نیز قرار دارد، نیست، بلکه هدف احداث کریدور به معنای خطوط مواصلاتی چندگانه شامل راه شوسه و راه آهن و خطوط انتقال انرژی و تبعاً دارای زیرساخت حقوقی و اقتصادی بین دو نقطه اتصال است.
کریدوری که دیگر بخشی از تمامیت ارمنستان نخواهد بود و بر اساس طراحی‌هایی که وجود دارد با در برداشتن عرضی پنج کیلومتری به معنای قطع مرز جمهوری اسلامی ایران و ارمنستان خواهد بود.
در واقع آنچه در طرح گوبل به عنوان حذف مرز 44 کیلومتری ایران و ارمنستان با واگذاری مقری به جمهوری آذربایجان مطرح شده بود، در ایام پس از جنگ 2020 قره‌باغ با سناریوهای مختلف از طریق اعمال قدرت نظامی در بخش‌های گوناگون باریکه سیونیک، برای قیچی کردن آن چه از سیسیان، چه از گوریس و چه از قاپان و... مطرح شد.
تحرکات نظامی جمهوری آذربایجان در اواخر تابستان 1400 و شواهد دال بر امکان اشغال و قطع باریکه مرزی ایران و ارمنستان به برگزاری رزمایش بزرگ فاتحان خیبر توسط ارتش جمهوری اسلامی ایران در نوار مرزی شمال‌غرب کشور منجر شد. رزمایشی که نام آن حاوی پیام روشنی به شیطنت‌های برخی بیگانگان در جوار مرزهای جمهوری اسلامی ایران بود.
جدیت و اقتدار نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران، اجرای طرحی که شواهد حاکی از اجماع قدرت‌های بزرگ و کنشگران منطقه‌ای بر سر آن بود را متوقف کرد. سیاست رسمی ایالات متحده از دهه نود میلادی مبتنی بر همه بدون ایران و حذف ایران از تمامی مسیرهای حمل و نقل و انتقال انرژی در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی بوده است.
در چنین شرایطی تردیدی وجود ندارد که حذف جمهوری اسلامی ایران از مسیر حمل و نقل شرق- غرب یکی از مطلوبات آمریکا و متحدانش است. از همین رو و مبتنی بر دلایل و قرائن مختلف، یکی از تحلیلگران آگاه ایرانی توصیه کرد که با توجه به ماهیت این پروژه به جای استفاده از اصطلاح مجعول «کریدور زنگزور»، از عنوان «دالان تورانی ناتو» برای آن استفاده شود، پیشنهادی که مورد استقبال بسیاری از صاحبنظران و پژوهشگران این حوزه قرار گرفت.
در طرف دیگر ماجرا، روسیه قرار دارد که بر اساس تصریح صورت گرفته در بند نهم موافقتنامه صلح، نظارت بر مسیرهای حمل و نقل بین نخجوان و غرب جمهوری آذربایجان در خاک ارمنستان در اختیار سرویس امنیت فدرال این کشور خواهد بود.
از طرف دیگر روسیه با توجه به تنش‌ها در مناسبات با غرب و به ویژه بعد از شروع جنگ دوم اوکراین از 5 اسفند 1400 به این‌سو، اهمیت ویژه‌تری برای مسیرهای جنوبی در اختیار خویش برای راه یافتن به غرب قائل شده و از همین جهت به نظر می‌رسد که برآیند نگاه روسیه این است که ایجاد کریدوری که ترکیه و جمهوری آذربایجان را به هم وصل کند و از سوی دیگر تحت نظارت مسکو باشد، نه تنها یک گشایش به سوی غرب است، بلکه امکان مناسبی خواهد بود برای امتیازگیری از آنکارا که اشتیاق زیادی جهت راه یافتن به جمهوری آذربایجان و خزر و آسیای مرکزی با دور زدن ایران دارد.
به ویژه از آن رو که روسیه در پیمان مونترو و موضوع تنگه‌ها، در قبال ترکیه در موضع فرودست قرار دارد و برای مثال ترکیه پنج روز پس از شروع جنگ در اوکراین، از اختیارات خود در پیمان مونترو استفاده کرد و راه را به روی کشتی‌های جنگی بست که طرف متضرر از این اقدام روسیه بود.
در چنین شرایطی، ایجاد کریدور البته با شرط نظارت روسیه، با وجود تمام مخاطرات بلندمدتش از جهت قرار گرفتنش در اختیار ترکیه و ناتو، از دیدگاه برخی تحلیلگران و مقامات مسکو یک ظرفیت برای این کشور محسوب می‌شود، ارزیابی که توسط جمهوری اسلامی ایران رد می‌شود. برای مثال تجربه کریدور لاچین در ماه‌های اخیر نشان داد که نظارت‌هایی از این دست که روسیه امیدِ اعمال آن در صورت احداث کریدور قطع‌کننده‌ سیونیک را دارد، در برهه‌های گوناگون دستخوش فراز و فرودهایی می‌شود که نمی‌توان به آن اعتماد کرد.
عملکرد جمهوری اسلامی ایران در قبال این سناریوپردازی‌ها نشان داد که نظام بر سر تمامیت ارضی و مزیت‌های ژئوپلیتیک ایران با هیچ طرفی تعارف ندارد. بی‌گمان نقطه عطف مهم در سیر تحولات حساس و پرشتاب قفقاز در 28 تیر 1401 در تهران رقم خورد آنجا که رهبر معظم انقلاب(حفظه‌الله تعالی) در دیدار با رئیس جمهور ترکیه با ابراز خرسندی از بازگشت قره‌باغ به آذربایجان، تصریح فرمودند: «البته اگر سیاستی مبنی بر مسدود کردن مرز ایران و ارمنستان وجود داشته باشد، جمهوری اسلامی با آن مخالفت خواهد کرد چرا که این مرز یک راه ارتباطی چند هزار ساله است.»
اشاره ایشان به «راه»، مؤید این سیاست جمهوری اسلامی ایران بود که تهران کل باریکه سیونیک را مرز خویش می‌داند و از هر جا که اقدامی برای قطع مرز صورت بگیرد مقابله و ممانعت خواهد کرد.
اتمام حجت رهبر معظم انقلاب(حفظه‌الله تعالی) طراحی‌های در شُرُفِ اجرا برای قطع مرز جمهوری اسلامی ایران و ارمنستان را متوقف کرد.
برگزاری رزمایش بزرگ اقتدار توسط نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در منطقه عمومی ارس در مهرماه 1401 نشان داد که نیروهای نظامی جمهوری اسلامی ایران حتی در شرایطی که کشور درگیر اغتشاشات شده بود، از صیانت از تمامیت و مزیت‌های ژئوپلیتیک جمهوری اسلامی ایران غافل نمی‌شوند و در راستای منویات فرمانده کل قوا، آمادگی خود را برای اقدام سخت به رخ بدخواهان می‌کشند.
در این بین و در شرایطی که جمهوری اسلامی ایران با تجربه 44 سال بدعهدی و خصومت‌ورزی غرب و در چارچوب درک و نقش‌آفرینی در تحول بزرگ در حال وقوع در نظام بین‌الملل و تضعیف هژمونی آمریکا و ورود جهان به عصر آسیا که بخش مهمی از آن نتیجه ایستادگی جمهوری اسلامی ایران در برابر سلطه‌گران و هژمونی‌طلبان بوده است، سیاست نگاه به شرق را به عنوان یکی از راهبردهای دستگاه دیپلماسی خویش قرار داده است، برخی کنشگران داخلی که گویا حافظ منافع غرب هستند، با دستاویزهای مختلف در صدد تخطئه و تنزل سیاست نگاه به شرق هستند.
آنها عضویت در سازمان شانگهای را که موفقیتی مهم برای دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران است کم اهمیت جلوه می‌دهند. ارتقای همکاری‌ها با اتحادیه اقتصادی اوراسیا را که منجر به توسعه روابط چندجانبه و حتی دوجانبه اقتصادی با کشورهای عضو شده را بی‌اهمیت می‌شمارند و چشم‌انداز عضویت ایران در بریکس را نیز فاقد اهمیت جلوه می‌دهند و با مغالطه، سیاست نگاه به شرق و عضویت و همکاری ایران در پیمان‌ها و سازمان‌های منطقه‌ای مهم نظیر شانگهای را در تضاد با شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» برمی‌شمارند.
در شرایطی که شعار «نه شرقی، نه غربی» به معنای نفی سلطه‌گری و سلطه‌پذیری در دنیایی بود که توسط آمریکا و شوروی به دو بخش تقسیم شده بود و کشورهای مستقل نظیر جمهوری اسلامی ایران توسط هیچ‌ یک از طرفین تحمل نمی‌شدند که تاریخ دفاع مقدس بهترین سند آن است. اما آیا سازمان شانگهای که روسیه، چین، هند، پاکستان، قزاقستان، تاجیکستان، ازبکستان و قرقیزستان اعضای آنند، محلی برای سلطه‌پذیری کنشگری مستقل و مهم همچون جمهوری اسلامی است؟
متأسفانه چنین مغالطه‌هایی حتی به ارزیابی سیاست اصولی جمهوری اسلامی ایران در قبال تحولات قره‌باغ نیز تسری می‌یابد. برخی جمهوری اسلامی ایران را دنباله‌رو سیاست روسیه معرفی می‌کنند، در شرایطی که شواهد میدانی و تاریخچه تحولات حاکی از این است که نه در جنگ اول و نه در جنگ 2020 و پس از آن جمهوری اسلامی ایران دنباله‌رو مسکو نبوده است.
روشنترین سند این سیاست مستقل را می‌توان در اعلام موضعی دید که رهبر معظم انقلاب(حفظه‌الله تعالی) در همان روز دیدار با اردوغان در 28 تیرماه 1401، در دیدار جداگانه با رئیس جمهور روسیه صورت دادند، اعلام موضعی که در مقایسه با بیانات معظم له خطاب به آقای اردوغان، کمتر دیده شد.
ایشان خطاب به آقای پوتین فرمودند که «جمهوری اسلامی، سیاست‌ها و برنامه‌هایی را که منجر به بسته شدن مرز ایران و ارمنستان شود، هرگز تحمل نخواهد کرد.»
اعلام موضع صریحی که شواهد حاکی از آن بود که با مطلوبات روسیه در نحوه اجرای بندهای موافقتنامه آتش بس سنخیت ندارد و طبعاً خوشایند مسکو نیست، اما تأیید مواضع اصولی جمهوری اسلامی ایران در قفقاز توسط رئیس جمهوری روسیه در آن دیدار و تحولات یک سال بعد نشان داد که روسیه نیز جدیت جمهوری اسلامی ایران در حفظ مرزهای خویش را دریافته است.
اگر نگاهی منصفانه به صحنه تحولات قفقاز انداخته شود و منتفعان و علاقمندان به ایجاد کریدور میانی از طریق اتصال ترکیه و جمهوری آذربایجان فهرست شوند، آن‌گاه مشخص خواهد شد که جمهوری اسلامی ایران یک تنه در جهت صیانت از یکی از مهم‌ترین مزیت‌های ژئوپلیتیک خود در برابر کنشگران منطقه‌ای و قدرت‌های بین‌المللی ایستاده است و اجازه نداده که همگرایی منافع شرورانه دشمنان ایران و برخی منفعت‌طلبی‌های همسایگان و دوستان کشورمان به وقوع یک فاجعه ژئوپلیتیک برای ایران منجر شود و در این تلاش‌ها، نقش رهبر معظم انقلاب(مد ظله‌العالی) بسیار تعیین‌کننده و سرنوشت‌ساز بوده است و صحنه درخشانی از استقلال و خودبسندگی جمهوری اسلامی ایران را متجلی ساخته است.
در ماههای اخیر دشواری‌های زیادی بر سکنه ارمنی قره‌باغ در نتیجه محاصره این ناحیه و بستن راه‌ها توسط دولت جمهوری آذربایجان وارد آمده است. از سوی دیگر از همان ایام جنگ دوم قره‌باغ پیدا بود که اعاده تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان اولویت نیست، بلکه اولویت اتصال جمهوری آذربایجان به ترکیه است که با قطع باریکه سیونیک و نقض تمامیت ارضی ارمنستان و پشت کردن دولت باکو به مسیرهایی که جمهوری اسلامی ایران طی سه دهه اخیر در اختیار این کشور قرار داده و یا امکان تنوع بخشی و احداث راههای جدید و ایمن و نزدیک را نیز برای آن مهیا کرده است.
از طرف دیگر بسیاری از سرزمین‌های بازگشته به تمامیت جمهوری آذربایجان در نتیجه پیروزی در جنگ 2020 قره‌باغ با پوشش پروژه‌های عمرانی و کشاورزی و... در اختیار رژیم صهیونیستی قرار گرفته که تهدید امنیتی جدی علیه جمهوری اسلامی ایران است و ابهاماتی نیز در مورد اسکان افرادی غیر از سکنه جمهوری آذربایجان در برخی مناطق وجود دارد.
با مرور موارد فوق، بندهای بیانات رهبر معظم انقلاب(مدظله العالی) در خجسته زادروز رسول گرامی اسلام در 13 آبان 1399 در ذهن تداعی می‌شود و اهمیت مضاعف آنها جلوه‌گر می‌شود.
آنگاه گلایه اردوغان در کنفرانس مطبوعاتی مشترک با الهام علی‌ اف از ایران در 23 خرداد 1402 در نخستین سفر خارجی‌اش پس از پیروزی مجدد در انتخابات ریاست جمهوری، به عنوان تنها مانع ایجاد به اصطلاح کریدور مذکور و حملات برخی رسانه‌ها و نشریات باکو به ساحت رهبر معظم انقلاب(حفظه‌الله تعالی) بیشتر معنادار می‌شود.
وقتی اردوغان به صراحت ایران را تنها مانع معرفی می‌کند، بدین معناست که تمامی کنشگران منطقه ای و قدرت‌های بین‌المللی، از دشمنان قسم‌خورده تا دوستان و شرکای کشورمان، دوباره در برابر جمهوری اسلامی ایران مستقل و مقاوم صف بسته‌اند و به لطف خداوند متعال و در سایه زعامت رهبر معظم انقلاب(حفظه‌الله تعالی) و هوشیاری دستگاه دیپلماسی و نیروهای نظامی کشور، بر خلاف تجارب تاریخی دویست سال گذشته، از این اتحاد نامبارک طرفی نبسته‌اند و برگی دیگر از استقلال و عزت جمهوری اسلامی ایران ورق خورده است.
یادداشت: سیدمهدی حسینی تقی‌آباد پژوهشگر حوزه قفقاز
 
  https://ccsi.ir//vdcfxyd0.w6dtcagiiw.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

عضويت در خبرنامه