يکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳ , 24 Nov 2024
تاریخ انتشار :شنبه ۱۱ تير ۱۴۰۱ ساعت ۱۳:۰۵
کد مطلب : 24931
پرستروئیکا از آغاز تا فروپاشي
مقدمه مترجم
       پرستروئیکا یکی از داغ ‌ترين و بحث انگیز‌ترين مباحث تاریخ معاصر اقتصاد سیاسی روسیه است و تحلیل ها و برداشت های مختلف  و تفسیرهای بسیار متفاوتی از آن صورت گرفته است. با اینحال در این نکته شک وجود ندارد که پرستروئیکا نه تنها یکی از مهم‌ترين وقایع روسیه بلکه یکی از مهمترین وقایع در سطح جهانی است. مطالعه پرستروئیکا کمک می کند که درک عمیق تری از مسایل سیاسی و اقتصادی کنونی ایجاد شود. در قیاس با اصلاحات اقتصادی که در چین صورت گرفت می‌توان گفت که پرستروئیکا یک پروژه اصلاحات اقتصادی شکست خورده است که از لحاظ سیاسی منجر به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی گردید. تحلیل دلایل شکست اصلاحات اقتصادی در روسیه  و موفقیت اصلاحات اقتصادی در چین برای هر کشور جهان سومی که الزاما بخواهد دست به اصلاحات بزند  بسیار مهم است و مطالعات تطبیقی در این زمینه تا حدودی می تواند کمک کننده و راهنمای عمل باشد . در 1982 زمانی که برژنف در گذشت همه نخبگان روس متوجه شدند که کشور با بحران روبرو است . عملا برژنف در سالهای آخر عمر نمی توانست که به طور موثری کشور را کنترل و مدیریت کند‌.آندرو پوف و چرننکو از 1982 تا 1985 کشور را اداره کردند ولی نتوانستند مشکلات اساسی را حل و فصل نمایند‌. آندرو پوف معتقد بود که کشور به نظم و قانونمندی قوی تری نیاز دارد و از طریق از بین بردن فساد میتوان بر بحرانها فایق آمد  ولی متوجه نبود که نظام اقتصادی کشور مشکل دارد . در سال 1985 گورباچف روی کار آمد و برنامه «پرستروئیکا» یا تجدید ساختار را به مورد اجرا گذاشت . او فکر می کرد که با سرمایه گذاری روسیه می تواند به غرب برسد ولی پس از دوسال فعالیت متوجه شد که کشور به اصلاحات عمیق تری نیازدارد وبنابراین اقدام به نیمه دولتی نمودن اقتصاد نمود که کشور با بحران و ابهام بیشتری روبرو شد.
     متن زیر ترجمه ای از مبحث پرستروئیکا است که در دایرة المعارف بزرگ روسیه چاپ شده است . انتخاب مبحث پرستروئیکا از دایرة المعارف روسیه از این جهت صورت گرفته است که معمولا جامع‌ترين و بی طرف‌ترين شرح و تحلیل ها از وقایع در دایرة المعارف ها چاپ می شود.  دایرة المعارف بزرگ روسیه  پرستروئیکا را به معنی تحکیم در سیاست داخلی و خارجی دراتحاد جماهیر شوروی در دهه 80  تعریف کرده است که توسط گورباچف و طرفدارانش به منظور غالب شدن بر بحران های روسیه به مورد اجرا گذاشته شد.  
پیش شرط ها و مقدمات اصلاحات
       تا اواسط دهه 80 مشکلات در وضعیت داخلی و خارجی اتحاد جماهیر شوروی به شدت افزایش یافته بود که از جمله آنها کاهش رشد اقتصادی ، افزایش زیانهای اقتصادی ، افزایش هزینه های حفظ تسلیحات نظامی و مخصوصا هزینه‌هاي سلاحهاي اتمی بود که هزینه هاي بسیار زیادی را بر صنایع تسلیحاتی روسیه تحمیل می‌کرد . بخش کشاورزی نسبت به غرب رشد نیافته بود و انتظار زندگی همسان غرب نشده بود . دگماتیسم بر سیستم اداری حکمفرما بود، ایدئولوژی توان پاسخگویی به تغییرات درجهان و تغییرات در درک نسل جوان روسیه را نداشت . از طرفی بسیاری از مقامات عالیرتبه پیرمردان فرسوده ای بودند که نظام قدیمی را که سرکوبگر مردم و فعالیت ها و تفکرات آنها بود اداره می کردند. خلاقیت ها و علم در انقیاد حاکمیت بود. محدودیت به دسترسی به علم و فرهنگ غربی از لحاظ علمی، افزایش تعداد مقامات صاحب امتیاز، گسترش فضای شک و تردید، گسترش علائق مردم به سیاست و نرخ ارز ، حاد شدن مسئله افغانستان از لحاظ هزینه ‌هاي نظامی، مخصوصا نگهداری نیرو و تعداد کشته شدگان دراین جنگ طولانی و خون بار از جمله مشکلات بود. در حوزه سیا ست خارجی روابط سخت و پیچیده با پرنفوذ‌ترين کشور‌هاي جهان از جمله امریکا ، چین ، انگلیس و ژاپن منجر به این شده بود ایجاد تکنولوژی ‌هاي جدید در روسیه مطابق با غرب با مشکل مواجه شود .
      این مسایل به عنوان درخواست ‌هاي فوری دو گروه از بوروکراتها مطرح گردید. یک گروه از آنها که نمایندگی حزب کمونیست را داشتند و به دستگاه وابسته بودند دیدگاه آنها براساس اعتقادات سخت حزبی بود که فهم آنها از سیاست مربوط دهه های 1950 و 1960 بود . مشکلات سیستمی و ناسازگاری آنها با شکل انسانی سوسیالیزم وایده های مربوط به تئوری همگرایی سیستم های اقتصادی (1) افزایش یافت. برای آنها  پرستروئیکا به معنی ادامه انجام اصلاح اقتصادی سالهای «داغ» بود و در غیر این صورت یک گسست محسوب می شد . گروه دوم تکنوکراتهای وابسته ای بودند که اتحاد شوروی را از لحاظ اقتصادی مدیریت می کردند و ارزیابی های هوشمندانه ای از وضعیت واقعی داشتند .آنها  درک کرده بودند که توازن نیروهای جهانی به ضرر شوروی درحال تغییر است  و شوروی از لحاظ تکنولوژی اطلاعات، عقب افتاده است . درهمان زمان از جمله انقلابات 1970 به وقوع پیوست . همه این تحولات تکنوکراتها را بر آن داشت که به منظور بالا بردن قدرت شوروی  از لحاظ اقتصادی و سیستمی استفاده از ابزار بازار آزاد را مورد توجه قرار دهند .
     همراه با آن بخش اعظم مدیران به این نتیجه رسیده بودند که پتانسیل زیادی در مورد قدرت اقتصادی اجتماعی، سیستمی اتحاد جماهیر شوروی در رسیدن به سطح اقتصادی همتراز با ابرقدرتها و تضمین حفظ این قدرت برای سالها ی طولانی وجود دارد . 
تکامل ایدئولوژی پرسترو ئیکا
        آنچه را که به عنوان پرستروئیکا آغاز شد این بود که اکثریت مردم اساسا دیگاهی به ضرورت تغییر در وضعیت اتحاد جماهیر شوروی یافته بودند، سیستمی که به نظر آنها نسبت به دستور کارهای لنین انحراف یافته بود. سیستمی که توسط فساد اداری، بی عدالتی در توزیع امور رفاهی و نعمات مادی بی شکل و بی معنا شده بود . فقدان دموکراسی و آزادی و آزادی اجتماعات،  حاکمیت کیش شخصیت  و ایده هایی که مربوط به دهه شصت بود «سوسیالیزم پاک» را بی شکل و معنا کرده بود .  مظاهر منفی «دوران انحطاط » وسخت شدن وضعیت اقتصادی با اتکا به بخش اعظم مدیران مسئول و تابعین و تحت و فرمان آنها وضرورت تسریع رشد و پیشرفت هویدا شده بود . نظر خواهی اجتماعی نشان از تغییر تفکرات می داد . در اواخر دهه هشتاد طرفداران بازگشت به سرمایه داری  و بازار آزاد و سرمایه داری خصوصی و اولویت دادن به ارزشهای انسانی در اقلیت بودند و اکثریت مردم به این مسایل با شک و عدم اعتماد نگاه می کردند، ولی تا   1990 نظرات مردم نسبت به این مسایل مثبت شد و همه تغییر رنگ یافتند. آنچه که به عنوان پرستروئیکا مطرح شده بود  دستور کار برگشت به اینکه در شکل سیاسی اقتصادی و معنوی  اصل انسان است که وی بر دولت و تولید مسلط می شود و پرستروئیکا  برای او حق انتخاب در سیاست و فرهنگ تامین می کرد . تلاشها برای حل این مسایل منجر به تغییر در مفهوم اولیه پرستروئیکا شد و پرستروئیکا به عنوان جنبشی رو به جلو  برای حرکت به سوی سوسیال دموکراسی الگوی ایجاد جامعه ای براساس تفکر بازاری ولی دارای جهت سوسیالیستی در اقتصاد و پاسخگو بودن دولت در سیاست  و پلورالیسم ادارک شد . در همین زمان گلاسنوست و دموکراتیزه نمودن در ابتدا به عنوان اصلاح گر به ابزار تعمیر و بازسازی سوسیالیزم دراهداف دست یافتنی در تاکید برحقوق شهروندی، آزادی سیاسی و دموکراسی تبدیل شد . 
تطبیق و سازگاری نیروهای سیاسی
     درآغاز پرستروئیکا با سه نیروی سیاسی عمده مواجه بود که در نهایت منجر به برخورد های زمستان 1991 سقوط دولت و شکست پرستروئیکا شد. اولین نیرو طرفداران با احتیاط پرستروئیکا بودند . آنها گروهی ازسوسیال دموکراتها بودند که خواهان از میدان خارج کردن عادت به سیستم اداری ساختار برنامه ریزی با احتساب تاثیرات روحیه ضد بازاری آن در جامعه بودند و از ورود  تدریجی و آرام به بازار آزاد همراه با تضمین حمایت های اجتماعی دفاع می کردند .  دسته دوم حافظان دولت حزبی سابق بودند که در ابتدا احساس می کردند که منافع و موضع حاکمیتی آنها در چهارچوب این ایده سیاسی اقتصادی اجتماعی به خطر افتاده است. بنا براین آنها همه تلاشها وفعالیتهای خود را  برای جلوگیری از توسعه پرستروئیکا بکار بردند. آنها تلاش می‌کردند که در تکنوکراسی اصلاحات و ابتکارات جدیدی صورت پذیرد که پایه های اجتماعی نداشته باشد . نیروی سوم نمایندگانی بودند که بسیاری از سیاستمداران به سرعت دور آنها جمع شده بودند، آنها عناصر لیبرال افراطی بودند که به دولت فشار می آوردند که به صورت «شوک بازار» اقتصاد را رها سازی نمایند . آنها کسانی بودند که به رهبری گورباچف در دگرگونی آهسته و تدریجی انتقاد داشتند و بنا براین به دور یلستین جمع شدند  و موفقیت او را در نقد و به چالش کشیدن تاخیرها در پرستروئیکا تضمین کردند . سیاستمدارانی که روحیه ناسیونالیستی داشتند و فعالین در اتحاد جماهیر شوروی تحت شعار انتقاد به گورباچف اساسا به مالکیت واهداف خود رسیدند . هر چند که شروع پرستروئیکا از رهبران کشور شروع شد ولی دینامیک و تحول آن با حمایت مردم و فرودستان صورت گرفت. تا پایان دهه 1980 که نقطه اوج تحولات دموکراتیک بود جامعه خود بخود ویژگی گروهی پیدا کرد . منطق آنها توسعه پیدا کرد وآنها مشکلات مادی را مطرح کردند . تضادهای اجتماعی با انتقادات از پرستروئیکا در اجتماع تحت تاثیر بلواهای مخالفین پرستروئیکا یعنی توسط افراطیون لیبرال افزایش یافت. هم زمان با افزایش موافقان و گسترش فعالیتهای مدنی طرفداران پرستروئیکا طی سالهای 1987 تا 1989  روشنفکران به گروه افراطی مخالف گورباچف پیوستند . 
پایه‌های تحولات در شروع پرستروئیکا
در بیستمین نشست کنگره حزب کمونیست اصلاح طلبان به طور کلی سیاست های دولت استالینی را به باد انتقاد گرفتند و سیاست های او را مخالف سوسیالیزم، دموکراسی و ارزشهای انسانی قلمداد کردند. در طول این سالها از صدها هزار نفر از افراد تحت ظلم استالین تحت عنوان گولاک ( باز داشت شدگان در کمپ های تنبیه و کار اجباری ) دلجویی گردید. سانسورها‌ی مطبوعاتی لغو شد، کتابهای قبلا ممنوعه و آثار نویسندگان به چاپ رسید، ممنوعیت آثار و نوشته‌هاي مخالفین از بین رفت و مردم آزاد شدند تا به آثار متفکرین خارجی، به کتابهای تاریخی قبل از انقلاب و کتابهای فلسفی دسترسی پیدا کنند. در رسانه های عمومی رادیو و تلویزیون انتقادات سخت و برنامه های مستقل هویدا شد .
     درهنگام شروع پرستروئیکا تحت قانون رشد مجدد واقع‌گرایی ایده‌های لنینیستی زمان «نپ» (سیاست اقتصادی نو) اصلاح طلبان پس از اینکه از حد و حدود خود عبور کردند  به اساسی ‌ترين  جنبه‌های جامعه اتحاد جماهیر شوروی ومخصوصا وضعیت سیاسی آن وارد شدند . نظام انحصاری ایدئولوژی واحد و یک حزبی ملغی شد . امکان ایجاد احزاب سیاسی متعدد فراهم شد و برای اولین بار در تاریخ اتحاد جماهیر شوروی  ایجاد احزاب و انتخاب جایگزین های دیگر در سطح عالی سازمانهای دولتی ممکن گردید. چنین سیاستی با حقوق و آزادیهایی مانند آزادی اجتماعات، تظاهرات، اعتراضات و حق خروج از کشور بدون هیچ ممانعتی همراه شد.
      درحوزه اقتصادی پرسترویيکا منجر به وضعیتی شد که نظام برنامه‌ریزی  و سیستم مالکیت دولتی فرو پاشید.  زیرساختهای اقتصاد بازاری ، ایجاد مالکیت کشاورزی ، سازمان دادن به تعاونی ها ، دولت مستقل از مالکیت، تاسیس تجارتخانه ها ، بانکها و انجام معاملات عمده فروشی براساس قیمت توافقی جایگزین اقتصاد برنامه ریزی دستوری شد. از دهه 90 تحت قوانینی، مالکیت خصوصی به رسمیت شناخته شد. شوراهای کارگری در کارهای اشتراکی و انتخابی شدن روسای  موسسات تحقق یافت که منجر به افزایش تولید براساس خود مدیریتی شد. همچنین در کشور جابجایی‌هایی در جهت‌های اجتماعی براساس اقتصاد بازاری صورت گرفت .
        پرستروئیکا انگیزه هایی برای دیالوگ در مورد اصول جدید ساختار جهانی ایجاد کرد. در بیست و هفتمین اجلاس کنگره جهانی حزب کمونیست در فوریه و مارس 1986 نظریاتی در مورد رابطه متقابل و وابستگی متقابل جهانی مطرح گردید. رهبران جدید اتحاد شوروی محدودیتی در مورد شعارهای جهان‌وطني و  روابط کاری و خروج از جنگ سرد نداشتند . نیروهای شوروی در 1989 از افغانستان خارج شدند . در 1989 رهبران شوروی و امریکا در مالت ملاقات کردند تا تضادها و مخالفت ها با یکدیگر را کنار گذارند. فرایند سخت در مورد غالب شدن بر عدم اعتماد دو کشور پس از ملاقات مقامات عالیرتبه در نوامبر 1985 آغاز شد.  مباحث شرق و غرب در مورد قبول مسئولیت در مقابل ملتها و شهروندان خود و شکل گیری انتخابات آزاد آغاز شد . این موجب شد که اتحاد جماهیر شوروی از مداخله در امور داخلی دولتهای اعضای سازمان پیمان ورشو خودداری نماید. رهبران دو کشور از ایده ایجاد جمهوری فدرال آلمان بدون توجه به مخالفت‌های انگلیس و فرانسه پشتیبانی نمودند و موافقت کردند که اتحاد دو آلمان تحقق یابد که عملا شناسایی اتحاد آلمان با غرب بود. روسیه از مداخلات در افریقا و امریکا و جنوب شرق آسیا منع گردید . آسیا به عنوان هدف تقابل های جهانی بود.  در1990 و1991 حمله عراق به کویت منجر به یک قطبی شدن جهان شد.  رهبران شوروی پیشنهاد کاهش شدید سلاحهای اتمی و سلاح های متعارف را دادند و اعلام آمادگی کردند که در مورد هر مسئله ای صحبت کنند. در 1987 و 1991 اولین قرار داد تاریخی نابودی واقعی سلاح های اتمی به امضا رسید .  بدین ترتیب  سلاح های استراتژیک محدود گردید،  روابط روسیه و چین عادی شد و تعارضات طولانی مدت و دامنه دار بین این دو کشور پایان یافت .
مخالفت ها و اشتباهات
     سیاست کاهش خشونت دولت وکاهش کنترل برساختار اجتماعی-فرهنگی که به منظور دعوت دولت برای دیالوگ و همکاری بود بسیاری از مردم هدف این سیاست  را درک نکردند  بلکه آن را به عنوان ضعف دولت پنداشتند که خود منجر به حملات و تاخت و تازها به دولت شد. همراه با آن  در نتیجه افزایش  تقابل ها و تخاصمات بین رهبران اصلاح طلب و مخالفین سیاسی آنها موجب سقوط نهادهای اقتدار دولت گردید . کاهش فزاینده نظام کنترل و نظم قانونی، منجر به این شد که هنجارهای موجود از هم بپاشد . این به نوبه خود منجر به این شد که در تلاش برای تصرف  و بدست آوردن دولت، اموال دولتی توسط گروههایی که نفوذی در اقتصاد داشتند و بخش اعظم صاحب منصبان دولتی غارت شود. بحث چگونگی کنترل بر دارایی‌ها موجب  تعارضات دامنه داری بین جمهوری خواهان که بر توزیع مجدد منابع به نفع خود داشتند و اتحاد گرایان مرکزی گردید.  روحیه ناسیو نالیستی نه تنها در حوزه بالتیک، جایی که مردمان آن سالها دموکراسی می خواستند سرکوب شده بود، بلکه درقفقاز، درآسیای مرکزی، اوکراین و مولداوی نیزسرکوب و نادیده گرفته شده بود . اصلاح طلبان نمی خواستند که با آنها دشمنی کنند و دولت نمی توانست تخریبی که توسط  جدایی‌طلبان صورت می گرفت متوقف کند. این وضعیت منجر به انحطاط سیاسی و اقتصادی گردید، بدین معنی که زنجیره های تولید بین مناطق مختلف صنعتی پاره شد ومجموعه سیستم واحد اقتصاد ملی به طور کامل از هم فرو پاشید. اتحادیه های کارگری به مدیران شرکتها و موسسات فشار می آوردند که به طور کامل مطیع آنها باشند و راه حل های پوپولیستی در مورد افزایش دستمزد ها ارائه میدادند که این خود موجب افزایش حجم پول در گردش شد که در قبال آن  کالایی وجود نداشت واین خود منجر به تورم گردید. از طرفی حاکمیت  بدون توجه به برنامه های تغییر و تبدیل  مانع پرکردن بازارهای کالا و خدمات  شد .  هزینه های عظیم صنایع نظامی و مخصوصا کاهش قیمت نفت که منجر به کاهش درآمدهای صادراتی و کسری توازن تجاری شده بود در نهایت همه اینها موجب افزایش قیمت کالاها گردید. در نتیجه وضع زندگی روزمره مردم هر روز بدتر شد. درآغاز سال 1990 تولید تا اندازه‌ای کاهش یافت . اصلاح قیمتها در فوریه 1991  به منظور ورود به اقتصاد غیرتنظیمی بی‌اثر و بی‌فایده بود .  وضعیت اجتماعی سیاسی درکشور بدتر شد. اعتماد مردم به پروستروییکا و رهبری آن از بین رفت. با توجه به اینکه محافظه‌کاران سرسختی رهبری حزب کمونیست را به عهده داشتند این رهبران کمونیست غالبا تحولات اجتماعی اقتصادی را درک نمی‌کردند. مهمترین و سخت‌ترین چالش پرستروئیکا در این بود که  رهبران اصلاح طلب می‌خواستند به طور کامل به دموکراتیزه نمودن جامعه دست بزنند، این در حالی بود که آنها نقش منسجم حزب کمونیست و رابطه مستحکم آن را با دولت درک نمی کردند . تضعیف حزب کمونیست تهدیدی جدی برای فلج شدن دولت بود .
در هم شکستن پرستروئیکا   
    عواقب بحرانی پرستروئیکا ناشی ازعقیم شدن دو پروژه در نتیجه بحران اوت 1991 بود . یکی از این پروژه ها فرمول‌بندی مجدد حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی بود به گونه ای که پایه  سازمانی  آن شکل احزاب سوسیال دموکرات داشته باشد تا از حمایت مردمی برخوردارشود و تحکیم گردد . در ژوییه 1991 در پلنوم حزب کمونیست این ایده به عنوان یک سیاست مطرح بود، ولی در بیست و نهمین نشست حزب کمونیست فرمول بندی براساس سوسیال دموکراسی در دستور کار قرار نگرفت و به طور کلی این اجلاس مختل شد.  پروژه دوم ایجاد یک دولت فدراتیو نو در ساختار اتحاد جماهیر شوروی بود که افزایش اختیارات جمهوری را در قالب یک دولت متحد پیشنهاد می کرد . در اوت 1991 در چهارچوب امضای توافق نامه با اکثر جمهوری ها، مخالفین به طور جدی و با زور درخواست برکناری گورباچف از دولت را داشتند ، به طوریکه کشور را به قبل از پرستروئیکا برگردانند . طرفداران دموکراسی و نیروهای  لیبرال با چنین نقشه ای به شدت مخالفت کردند و آن را عقیم ساختند، که درنهایت منجر به این شد که مقاومت کودتا چیان به نفع لیبرالهای افراطی تمام شود که این لیبرالها در مخالفت با  رییس جمهور اتحاد جماهیر شوروی اساسا در چهارچوب جمهوری سوسیالیستی فدراتیو روسیه موضع رهبران جمهوری ها را  تقویت کردند. در دسامبر همان سال مجددا در آستانه امضای شکل جدیدی از قرارداد اتحاد که بحث کنفدراسیون جمهوری ها را مطرح می‌کرد بوریتس یلستین اصرار بر وجود یک دولت در جمهوری فدراتیو روسیه داشت و رهبران اوکراین و بلاروس  برخلاف نظریات نخبگان ناسیونالیست خواستند که کشور به دوران قبل از پرستروئیکا باز گردانند. نیروهای دموکراتیک و لیبرالها چنین برنامه ای را عقیم ساختند و در نهایت نیروهای لیبرال افراطی قدرت بیشتری یافتند. با توجه به اینکه نیروهای دموکراتیک و لیبرالها گرایشات ناسیونالیستی داشتند برخلاف توافقنامه در مورد انجام رفراندوم عمومی برای حفظ اتحاد جماهیر شوروی آنها پایان اتحاد جماهیر شوروی و نهاد ریاست جمهوری شوروی رابه اطلاع گورباچف رساندند. پس از یک سری از تلاش های بی نتیجه سرانجام گورباچف در 25 دسامبر 1991 از پست ریاست جهموری استعفا داد. با کناره‌گیری او پرستروئیکا اساسا از هم پاشید .
  1. منظور از تئوری همگرایی سیستم ها یا نظام های اقتصادی این است که در دهه 1960 با توجه به پیشرفت‌های شوروی آن زمان در چهارچوب برنامه ریزی، عده ای از اقتصاددانان و جامعه شناسان غربی به این نتیجه رسیدند که بین نظامهای اقتصادی همگرایی وجود دارد و در چهار چوب نظام سرمایه داری میتوان نظام برنامه ریزی و اقتصاد مختلط ایجاد کرد تا تضادهای طبقاتی در چهار چوب دولت رفاه کاهش یابد .اقتصاددان امریکایی گالبرایت طرفدار این نظریه بود . ولی حزب کمونیست روسیه در دوران پرستروئیکا مخالف تئوری همگرایی نظام های اقتصادی بود و از ایجاد اقتصاد مختلط ممانعت می کرد.
منبع:
Болщая Россиская Энциклопедия
بر گردان از : محمد کردزاده کرمانی 20/3/1401
 
 
  https://ccsi.ir//vdciz3ar.t1a5p2bcct.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

عضويت در خبرنامه