شنبه ۸ دی ۱۴۰۳ , 28 Dec 2024
تاریخ انتشار :جمعه ۱ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۲۲:۴۲
کد مطلب : 14345
كودتاي تركيه: زمينه های شكل گيری و علل شكست
در 55 سال گذشته، ارتش براي حفاظت از سيستم كماليستي پنج بار و در سال هاي 1960، 1971، 1980، 1997 و 2016 به مداخله دست زده است. مطابق ماده 35 قانون سرويس داخلي، نخستين وظيفه ارتش «حفاظت و حراست از سرزمين و جمهوري تركيه» عنوان شده است. در چنين فرآيندي ارتش را مي توان حافظ اصلي ايدئولوژي كماليستي و سكولاريسم به عنوان ستون فقرات نظام سياسي تركيه دانست.
در اين فرآيند، ارتش اجازه يافته تا در صورت نياز به زور در مقابل تهديدات داخلي به اندازه تهديدات خارجي، در حوزه سياست ايفاي نقش کند.
كودتاي 15 جولاي 2016 را مي توان ادامه نقش ارتش در حوزه سياست دانست. ارزيابي روندهاي كودتا نشان مي دهد كه در شرايط موجود گروه هاي اجتماعي و ساختار قدرت، ارتش، قابليت راهبردي و تاكتيكي گذشته براي مداخله در سياست را از دست داده است. اگرچه گروه هاي اسلام گراي تركيه در وضعيت انتقادي از الگوهاي سياسي اردوغان به سر مي برند، اما بايد اين واقعيت را درك کرد كه ارتش و ساختار اجتماعي حامي سنت هاي زندگي كماليستي برخلاف سال هاي گذشته از همبستگي سازماني و ساختاري برخوردار نيستند.
به همين دليل كودتا نتوانست در داخل ارتش عمق موثر و تعيين كننده اي پيدا كند. گروه هاي كودتاكننده به اندازه اي ضعيف بودند كه از قابليت لازم براي حمايت فرماندهان و مقامات عاليه نظامي نيز برخوردار نشدند. نتيجه چنين فرآيندي را مي توان «ابهام در فضاي اجتماعي» دانست. ابهام اجتماعي و سازماني در زمره اصلي ترين دلايل ناكارآمدي گروه هاي نظامي براي جابه جايي در قدرت سياسي محسوب مي شود. گروه هاي كودتاكننده به مقامات عالي رتبه سياسي كه از قابليت لازم براي بسيج گروه هاي اجتماعي برخوردار بودند، دست پيدا نكردند.
    بازداشت رئيس دفتر اردوغان به عنوان بالاترين مقام سياسي را مي توان به عنوان دستاوردي دانست كه نتايج موثري براي كودتاگران به وجود نياورد. علت چنين فرآيندي را مي توان در نشانه هايي از «گسست اراده سياسي» ارتش دانست. در جولاي 2016 صرفا بخشي از فرماندهان نظامي ارتش از انگيزه لازم براي مقابله با اردوغان به عنوان نيروي سياسي چالشگر در برابر سنت هاي كماليستي برخوردار بودند. از سوي ديگر، بحران سوريه منجر به كاهش قدرت گروه هاي علوي تركيه شد. گروه هاي علوي در 28 فوريه 1997 در زمره نيروهايي محسوب مي شدند كه از كودتا به دليل نگراني از قدرت يابي گروه هاي سلفي حمايت به عمل آوردند.
 
    1- زمينه هاي تاريخي و ساختاري كودتاي 15 جولاي 2016
 
    در 28 ژوئن 1996، تركيه صاحب نخست وزيري شد كه فلسفه سياسي وي براساس جلوه هايي از اسلام گرايي شكل گرفته بود. ظهور اربكان را مي توان نقطه عطف روان شناختي جديدي براي به قدرت رسيدن افرادي همانند عبدالله گل و رجب طيب اردوغان در سال هاي پاياني قرن بيستم دانست. قدرت يابي اسلام گرايان، جلوه هايي از وحشت دروني شده را در ساختار سياسي تركيه به ويژه نهاد ارتش به وجود آورد. نهاد ارتش را مي توان نماد «سكولاريسم مقابله گرا» در محيط سياسي و اجتماعي تركيه دانست.
    واقعيت آن است كه كماليست ها با ضرورت هاي تحول سياسي كشورهاي اسلامي در سال هاي بعد از جنگ سرد موافقت چنداني نداشتند. به قدرت رسيدن اربكان را نمي توان بخشي از برنامه تكاملي كماليست ها دانست كه قدرت يابي گروه هاي اسلام گرا را به عنوان فرصتي جديد براي شكل دادن به قرارداد اجتماعي فراگير تلقي کنند. ارتش و كماليست ها را نمي توان به عنوان نمادهايي از «سكولاريسم مسامحه گر»، «طرفداران دموكراسي و حاكميت قانون» دانست، بلكه قدرت يابي اربكان را براساس نشانه هايي از خطوط گسل ژرف و فراگير بين سكولاريسم و اسلام گرايي تحليل مي كردند.
    به همين دليل است كه ارتش حتي در روزهاي پاياني قرن 20 مي توانست مرزهاي سياسي، حكومت و قدرت را در تركيه ترسيم كند. مرزهاي سياسي كماليست ها و ارتش عليه اربكان ترسيم شده بود. ارتش پيروزي انتخاباتي اربكان را به عنوان تهديدي براي بسياري از پايه هاي ايدئولوژي و جهان بيني جمهوري كماليستي تركيه مي ديد. به همين دليل بود كه اربكان در اكتبر 1996 بيان کرد: «ما تضمين كننده سكولاريسم و مانع كساني هستيم كه درصدد كشاندن تركيه به سوي آتئيسم و ضديت با مذهب هستند.»
    كودتاي 15 جولاي 2016 را مي توان به عنوان نقطه عطفي در تبيين تحولات سياسي و ساختاري تركيه در دوران قدرت يابي اردوغان و حزب «عدالت و توسعه » دانست. اگرچه اردوغان تلاش دارد تا زمينه هاي بازتوليد قدرت منطقه اي براساس نشانه هاي عثماني گرايي را فراهم آورد، اما واقعيت اين است كه ساختار سياسي تركيه داراي اولويت هاي متفاوتي در تحقق اهداف راهبردي خواهد بود. برخي از نظريه پردازان، قدرت يابي حزب عدالت و توسعه و اردوغان را به عنوان «نيروي محلل» براي كنترل و هدايت نيروهاي مذهبي تركيه مي دانند.
    برخي ديگر، بر اين اعتقادند كه روند قدرت يابي و ماتريكس جنبش هاي اسلامي تركيه در قالب «سنت هاي نقشبنديه» و «گروه هاي علوي» به گونه تدريجي ارتقا يافته است. حذف بدعت و رويكردهاي رباني را مي توان بخشي از قالب هاي محوري گفتمان اسلام سياسي در تركيه دانست. واقعيت آن است كه پويايي هاي جنبش اسلامي تركيه انعكاس فرآيندي است كه نيروهاي اجتماعي بسيج شده حركت از حاشيه به مركز زندگي سياسي و اجتماعي را در دستور كار قرار دادند. جنبش هاي اسلامي جديد درصدد شكل دادن به مدرنيته اي بودند كه مبتني بر تركيب سنت و الگوهاي نوسازي قرار داشته است.
 
     2- اردوغان؛ شخصيت جسور و مشروعيت شكننده
 
    ويژگي هاي شخصيتي و الگوي رفتاري رجب طيب اردوغان با ساير رهبران اسلام گرا همانند نجم الدين اربكان و عبدالله گل تفاوت هاي بنيادين دارد. رويكرد عبدالله گل ماهيت دموكراتيك و پلوراليستي داشته است. در سال هاي بعد از كودتاي 28 فوريه 1997، يك گروه مدرن به رهبري عبدالله گل سعي کرد تا حكومت ائتلافي را براي حزبي با رويكردهاي دموكراتيك اسلامي در امتداد خطوط احزاب دموكرات مسيحي اروپا شكل دهد. در اين دوران تاريخي، نجم الدين اربكان بدون هرگونه مقاومتي تسليم ارتش به عنوان محور اصلي ساختار سكولاريسم شد.
    تحليل جنبش اسلامي تركيه كه اردوغان به عنوان نماد قرن 21 آن محسوب مي شود، مبتني بر نشانه هايي همانند سياست فرهنگي، سبك زندگي، هويت، ارتقاي درآمدها و بازتوليد سياست هاي رشدمحور دولت بوده است. تاسيس نهادهايي كه مبتني بر هويت اسلامي در تركيه باشد را مي توان انعكاس تحرك گروه هاي محروم و به حاشيه رانده اي دانست كه موقعيت خود را در ساختار دوقطبي از دست داده و تبديل به نيروهاي اجتماعي حاشيه اي شده يافته اند. بازتوليد هويت سياسي اسلامي تركيه حكايت از انتقال كلان سيستم از طريق مجموعه اي از تعاملات خرد و حاشيه اي بوده است.
    واقعيت آن است كه جنبش هاي اجتماعي جديد ازجمله جنبش اسلامي تركيه را نمي توان بر حسب نتايج سياسي فوري آنها ارزيابي کرد. موفقيت جنبش هاي اجتماعي مطابق با توانايي آنان در بازتعريف و انتقال چشم انداز دروني انسان ها و گروه هاي اجتماعي سنجيده مي شود. اگرچه واقعيت اسلام سياسي تركيه بر نشانه هايي از تكثرگرايي قرار داشته است؛ اما اردوغان تلاش کرد تا اسلام صوفي گرايانه را كه مبتني بر شبكه هاي متراكم گروه هاي اجتماعي تعامل گرا بوده است، در بستر اسلام سلفي و تكفيري قرار دهد.
    چنين رويكردي زمينه هاي لازم براي تضادهاي اجتماعي مرحله اي در ساختار سياسي تركيه را به وجود آورده است. ازجمله گفتمان هاي جديد كه در برابر رويكرد اردوغان قرار گرفته مي توان به «جنبش نور»، «جنبش نئونور فتح الله گولن»، «جنبش چشم انداز ملي» و ظهور مجدد «حزب رفاه» دانست. در چنين فرآيندي، اردوغان تلاش کرد تا چهره جديدي را از اسلام گرايي ارائه دهد. اسلام امنيتي اردوغان در 15 جولاي 2016 در معرض اقدامات مقابله جويانه قرار گرفت.
    مشخصه اصلي كودتاي 28 فوريه 1997 آن بود كه به جاي گلوله ها و تانك ها، نيروهاي اجتماعي همانند روزنامه نگاران و قضات بودند كه از كودتا حمايت كرده و آن را در فضاي كنفرانس هاي سياسي و اطلاعيه هايي تبديل به بخشي از انتظارات اجتماعي کردند. مهم ترين دغدغه گروه هاي اجتماعي موافق كودتا را مي توان حراست از «سبك زندگي كماليستي» دانست. علت اصلي موفقيت كودتاي 1997 را مي توان انسجام ارتش و پراكندگي گروه هاي اسلام گرا در تركيه دانست. شرايط اجتماعي و سازماني ارتش در جولاي 2016 متفاوت از فوريه 1997 است.
    واقعيت آن است كه اربكان رهبر محافظه كارترين جناح حزبي در شرايطي با «تانسو چيللر» وارد ائتلاف شد كه الگوي رفتاري خود را براساس نشانه هايي از «پلوراليسم قانوني» قرار داد. در اين دوران، زمينه براي سياسي شدن گروه هاي اجتماعي و مذهبي به وجود آمد. نخبگان علوي در اين دوران بيشتر نگران نقش جنبش اسلامي سلفي بودند. واقعيت آن است كه جامعه عربي تنها بخشي از تركيه بود كه از كودتاي 28 فوريه 1997 استقبال كرد. به همين دليل است كه نخبگان كماليست، گروه هاي علوي را به عنوان متحد كماليست براي حفاظت از سكولاريسم در مقابل اسلام سياسي سلفي و ناسيوناليسم كُرد مي دانست.
 
     3- دلايل شكست كودتا در تركيه
 
    علت اصلي شكست كودتاي 15 جولاي 2016 ارتش در تركيه را مي توان واكنش گروه هاي اجتماعي در برابر كودتا دانست. اگرچه گروه هاي كودتاكننده در گام اول توانستند فرودگاه آتاتورك در استانبول و شبكه تلويزيون ملي تركيه را كنترل کنند، اما آنان از قابليت لازم براي گسترش تحرك نيروهاي عملياتي ارتش در خيابان هاي تركيه برخوردار نبودند. فقدان تحرك يگان هاي عملياتي ارتش نشان مي دهد كه فرماندهان عالي رتبه نظامي نقش موثري در هدايت و سازماندهي كودتا ايفا نكردند.
    علت دوم در ناكامي گروه هاي كودتاكننده را مي توان سياسي شدن بيش از حد گروه هاي سلفي در فضاي اجتماعي تركيه دانست. مشاركت ساختار نظامي و مجموعه هاي امنيتي تركيه در روند منازعات داخلي سوريه را مي توان در زمره عواملي دانست كه قدرت اجتماعي گروه هاي علوي و نقشبندي را در ساختار سياسي و اجتماعي تركيه كاهش داده است. سياسي شدن گروه هاي اجتماعي، زمينه لازم براي مقاومت در برابر كودتا را فراهم آورده است.
    دليل سوم ناكامي گروه هاي كودتاكننده مربوط به شخصيت سياسي و جايگاه سازماني افرادي است كه در كودتا مشاركت داشته اند. آنان نتوانستند حمايت ساختاري ارتش و فرماندهان عالي رتبه را به دست آورند. دليل چهارم مربوط به فقدان تاكتيك براي كنترل محيط اجتماعي و مقابله احتمالي با گروه هايي است كه به عنوان اعتراض در برابر كودتاگران به ايفاي نقش اجتماعي مبادرت مي کنند. گروه هاي كودتاكننده كاملاسرگردان بوده و نتوانستند محورهاي اصلي بسيج گروه هاي اجتماعي در برابر كودتا را كنترل کنند.


منبع: دنیای اقتصاد
https://ccsi.ir//vdcgnw9q.ak9tt4prra.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

عضويت در خبرنامه