بدیهی است که به نفع امریکا نیز هست که به جای کمک به تلاش برای سقوط اسد، با یک معامله میانه و با کشیدن پای روسیه به وسط این راه میانه این تنش که الآن دیگر تداومش راهبردی نیست را پایان ببخشد.
دوران ریاست جمهوری باراک اوباما در کاخ سفید در حالی رو به پایان است که ایالات متحده در دوران هشت ساله وی به هیچ کشوری حمله نظامی انجام نداد. با وجود این رویکرد مثبت اما عدم توانایی اوباما در حل و فصل کردن بحران هایی نظیر سوریه که امواج تروریست های آن خاک آمریکا را نیز تحت تاثیر قرار داده باعث شده است تا انتقادات زیادی از رئیس جمهوری آمریکا شود. از یک طرف جمهوری خواهان آمریکایی که اکنون دونالد ترامپ جنجالی را نامزد راهیابی به کاخ سفید کرده اند بر سیاست های اوباما می تازند و از سوی دیگر نشانه ای از نارضایتی از رویکرد کنونی کاخ سفید در وزارت امور خارجه امریکا مشاهده می شود. تردیدی نیست که مانع اصلی در راه اوباما برای حل و فصل بحران سوریه (با هر ابزار ممکن) روسیه بوده است. این که در آستانه ریاست جمهوری آمریکا، سیاست های کرملین در سوریه چگونه خواهد بود پرسش مهمی است که در مقطع کنونی مطرح می شود. آیا روس ها با کش دادن بحران سوریه صبر می کنند تا رئیس جمهور بعدی آمریکا روی کار آید و یا افزایش تعاملات سرگئی لاوروف و جان کری سرانجام تا قبل از پایان یافتن دورن اوباما به حل و فصل بحران سوریه می انجامد؟ این پرسش در شرایطی مطرح می شود که وقوع برخی تحولات منطقه ای نظیر آشتی ترکیه با روسیه و از سرگیری روابط ترکیه با اسرائیل می تواند بر روندهای خاورمیانه و به خصوص سوریه تاثیر بگذارد.
انشقاق در آمریکا
از دید روسیه، درخواست دیپلمات های آمریکایی از اوباما برای استفاده از نیروی نظامی جهت ساقط کردن دولت بشار اسد نشانه ای از ناتوانی های ایالات متحده از شیوه های پیشین برای حل بحران سوریه است. این امر بدین معناست که واشنگتن دیگر هیچ گونه ابزار کارآمدی برای اعمال نفوذ جهت سرنگونی اسد و حل و فصل بحران ندارد. این در حالی است که از نطر روس ها، تکرار اشتباهات امریکا در عراق و لیبی می تواند تداوم مبارزه موفقیت آمیز با تروریسم را با چالش مواجه کند و منطقه را هرچه بیشتر به سمت هرج و مرج کامل ببرد. هرچند آمریکایی ها شاید پیش تر می توانستند این اقدام را عملی کنند اما درخواست مطرح شده کنونی از این نظر می تواند خطرناک باشد که حضور نیروهای نظامی روسیه در سوریه می تواند موجبات درگیری دو قدرت را فراهم آورد. یکی از مقامات کاخ سفید در همین زمینه اعلام کرده بود که حمله نظامی به سوریه نیازمند هدف قرار دادن ادوات جنگی روسیه است که این کار ارزشش را ندارد.
از یک سو اوباما و دموکرات ها نیازمند حل بحران سوریه هستند و از سوی دیگر پیچیده شدن بحران و نبود زمان کافی باعث شده است تا آنها نسبت به ریسک های بزرگ تر احتیاط کنند. با وجود انتقاداتی که به اوباما و حزب دموکرات در زمینه مسائل خاورمیانه می شود به نظر نمی رسد دولت ایالات متحده در آستانه انتخابات ریاست جمهوری این کشور بخواهد تنش با روسیه را افزایش دهد.
جان کری از یک طرف بیان می کند که از سیاست های روسیه در حمایت از اسد به ستوه آمده است و از طرف دیگر درخواست51 نفر از دیپلمات های امریکایی در زمینه درخواست از اوباما برای حمله به سوریه را «بیانیه ای مهم» تفسیر می کند. با این حال از دیدگاه روس ها، رسانه ای شدن این بیانیه نشان از این امر دارد که در دولت ایالات متحده در زمینه رویکرد در برابر سوریه اختلاف نظر وجود دارد. این علاوه بر مخالفت جمهوری خواهان با سیاست های دموکرات ها در خاورمیانه است که بدون شک در مبارازت انتخاباتی تاثیرگذار خواهد بود. با این حال اوباما نمی خواهد دوران ریاست جمهوری خود را با حمله به کشور دیگری به پایان برساند.
شرایط به وجود آمده روسیه و امریکا را دچار تناقضاتی کرده، هرچند این دو کشور برای مبارزه با تروریسم و داعش نیازمند تعامل بیشتر هستند اما روس ها ممکن است تا زمان روی کار آمدن جدید رئیس جمهور امریکا یعنی بهار 2017 سیاست صبر را پیشه کنند تا در آن مقطع با مذاکرات جدید با کاخ سفید به دنبال حل و فصل بحران سوریه باشد. البته این تنها یک فرض است. فرض دیگر این است که روسها با احتمال روی کار آمدن یک تیم سختگیرتر در امریکا یا پیش بینی ناپذیربودن مواضع آن تیم در مورد سوریه، تلاش می کند بحران سوریه را قبل از انتخابات امریکا به پایان برسد. در تایید فرض دوم می توان به ارائه برخی گزارش ها درباره آماده شدن قانون اساسی سوریه توسط روسیه اشاره کرد. علاوه بر این بشار اسد اخیرا اعلام کرده که نشانه های پایان بحران در سوریه آشکار شده و راه حل نیز کاملا روشن است.
در هر حالی محقق شدن هر کدام از این دو فرض منوط به تحولات منطقه ای است اما این نکته بدیهی را باید عنوان کرد که روسیه چه بخواهد در جریان بحران کنونی سوریه سیاست صبر را در پیش بگیرد یا رویکردی دیگر را اتخاذ کند، بعید است این کشور از منافع خود در سوریه دست بکشد. روس ها حتی در صورت تجزیه سوریه نیز می تواند منافع بزرگی کسب کنند تداوم پایگاه نظامی در طرطوس و سیطره بر دریا ایده آل روسیه است. به طور کلی رویکرد روسیه در طول بحران سوریه به گونه ای بود که این کشور نهایت تلاش خود را برای عدم تکرار تجربه های پیشین به کار گرفت.
سوریه لیبی نیست
این که چرا روسیه سیاست خود در سوریه را تغییر نخواهد داد به مسائل مختلفی ربط پیدا می کند که یکی از آنها درس گرفتن از اشتباهات پیشین است. امضای قطع نامه قطعنامه ۱۹۷۳ شورای امنیت از طرف روسیه در سال 2011 رویدادی است که بسیاری از روس ها بی نظمی های رخ داده پس از آن در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا را نتیجه آن زمان می پندارند. مقامات مسکو بارها پس از آن اعلام کرده اند که در سال 2011 فریب غرب را خورده اند و در دیگر موضوعات منطقه ای و بحران های موجود این اجازه را نحواهند داد تا ایالات متحده و کشورهای غربی با استفاده از سازمان ملل بتوانند دست به اقدامات دیگری بزنند که از یک طرف منافع روسیه را تهدید کند و از طرف دیگر موجبات تسریع بی نظمی های دیگری شود. درس گرفتن از همین اشتباه باعث شد تا روسیه در موضوع سوریه با وجود فشار بیش از اندازه غرب و اتحادهای شکل گرفته غرب – عربی اجازه ندهد ابتکار عمل از دستش خارج شود. علاوه بر این تحولات صورت گرفته در منطقه به سمت و سویی رفته است که روسیه به استثنای سوریه دیگر مقام و موقعیت خاصی در خاورمیانه و شمال آفریقا ندارد و از قضا سوریه بنا به دلایل مختلف از بیشترین اهمیت برای حضور و نفوذ روس ها برخوردار است. از یک طرف تنها پایگاه نظامی روسیه در خارج ازمجموعه جمهوری های بازمانده از فروپاشی شوروی در سوریه قرار دارد و از طرف دیگر حضور در این پایگاه (طرطوس) امکان تسلط روس ها بر دریای مدیترانه را تسهیل کرده است.
روسیه و ساز و کار حل و فصل مسائل امنیتی در خاورمیانه
روسیه و ترکیه همواره رقبایی تاریخی برای یکدیگر بوده اند اما با پایان جنگ سرد و به خصوص روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه در سال 2002 این روند تغییر کرد و روابط وارد فاز جدیدی شد، هر چند آغاز جنگ داخلی در سوریه سرانجام این روند جدید را متوقف کرد. سرنگون شدن دیکتاتوری های تونس، لیبی و مصر با الهام از اندیشه اخوان المسلمین و احمد داود اوغلو نخست وزیر سابق ترکیه می رفت تا قدرت نرم آنکارا در منطقه را روز به روز بیشتر کند تا از این طریق بتوانند با سیاست های نو عثمانی گری خود پیوندی بین ترک ها و اعراب و جایگزینی جدید برای دولت های استبدادی به وجود آورند. اما حمایت تمام قد روسیه از سوریه این روند را متوقف کرد. افزایش تنش بین مسکو و آنکارا سرانجام در نوامبر 2015 و سرنگونی هواپیمای روسی توسط ترک ها وارد مرحله جدید شد. سرانجام عذرخواهی رئیس جمهوری ترکیه باعث پایان یافتن تنش هفت ماهه با مسکو شد.
وقوع برخی تغییرات در دولت ترکیه و رفتن داود اوغلو باعث شد تا در رویکرد جدید ترک ها تغیراتی در رابطه با روسیه، اسرائیل، مصر و سوریه مشاهده شود. بدیهی است ترکیه با رویکرد آشتی جویانه خود به دنبال از سرگیری روابط دوستانه با روسیه در تمامی زمینه ها است. موضوع اختلافی سوریه بین مسکو و آنکارا نیز می تواند به مدل روسیه – اسرائیل تبدیل شود. مدلی که طرفین منافع یکدیگر و خط قرمزهای هم را به رسمیت می شناسند. بدون تردید چنین مدلی می تواند روابط روسیه و ترکیه را حتی از قبل نیز بهتر کند.
دیدارهای مکرر مقامات روسی و اسرائیلی و به خصوص دیدار چندی پیش بنیامین نتانیاهو از مسکو نه تنها باعث تغییر سیاست های مسکو در قبال سوریه نشد بلکه می توان گفت که این امر زمینه ها را برای آشتی بین روسیه و ترکیه از یک طرف و ترکیه و اسرائیل از طرف دیگر فراهم کرد. دیگر بر همگان ثابت شده است که اسرائیل نمی خواهد مسکو را جایگزین امریکا به عنوان شریک خود کند اما به منافع مشروع کرملین در سوریه و سایر کشورهای خاورمیانه با دیده احترام می نگرد. تلاویو هرچند به خوبی از همکاری های سطح بالای روسیه و ایران در سوریه و دیگر همکاری های فنی و نظامی دو کشور آگاه است اما تنها بر این نکته تاکید دارد که خطوط قرمز اسرائیل در این نزدیکی های بین مسکو و تهران رعایت شود.
سرانجام
روسیه به غرب و فن آوریهای غربی در بخش تولیدی و سازمانی و سیاسی نیاز دارد و به خوبی می داند که توسعه و مدرن سازی این کشور با اتکا به غرب صورت خواهد گرفت اما این امر باعث نمی شود تا مسکو از تعارض های کنونی خود با غرب در اموری مانند سوریه دست بکشد. سوریه به پاس موقعیت جغرافیایی خود در آینده می تواند نقشی چون سنگاپور در بازرگانی بین المللی آسیا اقیانوسیه ایفا کند. لذا مسئله حل و فصل اوضاع سوریه و حضور ژئوپلتیک روسیه در آن به رویارویی دوران جنگ سرد با آمریکا و متحدان آن ارتباط ندارد. این مسئله امنیت اقتصادی و اجتماعی روسیه است. بدیهی است که به نفع امریکا نیز هست که به جای کمک به تلاش برای سقوط اسد، با یک معامله میانه و با کشیدن پای روسیه به وسط این راه میانه این تنش که الآن دیگر تداومش راهبردی نیست را پایان ببخشد. منتها چون اوباما یک راهبرد جدی و فراگیر برای مدیریت مسائل خاورمیانه ندارد، امکان چنین تحول مهمی مرتبا نادیده گرفته می شود.
*روزنامه نگار و پژوهشگر مسائل روسیه
منبع: دیپلماسی ایرانی
https://ccsi.ir//vdcfv0dy.w6djmagiiw.html
اشتراک گذاری :
ccsi.ir/vdcfv0dy.w6djmagiiw.html
ارسال نظر
کليه حقوق اين سايت متعلق به بنياد مطالعات قفقاز بوده و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است.