اردوغان جنگهای مشرق عربی را فرصتی تاریخی برای ایجاد ترکیه جدید چه در ابعاد هویتی یا موسساتی یا در زمینه نقش منطقهای و مناسبات خارجی خود میداند. با وجود اینکه ایرانیها راه سخت جنگ را مرز ایدئولوژیک خود با بسیاری از جریانهای اسلام گرایی افراطی قرار دادهاند، اما تنشآفرینی اخیر ترکیه در برابر ایران نشان میدهد که منافعی که جلوی درگیریهای نظامی را بگیرد ، همچنان وجود دارد. البته منافع آنکارا را در قبال سیاست آرام در برابر تهران بنا به دلایلی که به آنها اشاره میکنیم، در حال کاسته شدن است.
1- سیاست مهار و سختافزاری آمریکا در برابر ایران
روزنامه الاخبار نوشت: در سایه سیاستهای محتاط اوباما که هم زمان با سیاست خارجی آرمانگرایانه ترکیه دنبال میشد ، شکافی بین این دو دولت در روند پیشبرد حوادث و بحرانهای عربی به وجود آمد. اولین ناامیدی أردوغان به تصمیمات آمریکا در تعامل وی در زمینه برکناری محمد مرسی رئیسجمهور سابق مصر بود ، اوج تنش در روابط دو طرف هنگامی بود که آمریکا از مداخله مستقیم در سوریه چشمپوشی کرد. آمریکا همچنین از ارائه کمکهای جدی به آنکارا در هنگام تنش این کشور با مسکو بعد از حادثه سقوط جنگنده روسی نیز خودداری کرد. علاوه بر اینها تفاهم نامه ای با کردها در شمال سوریه امضا کرد که به صورت کامل منافع ملی ترکیه را نادیده گرفته بود.
براساس آنچه که گفته شد ترکیه در جستجوی گزینهها و راهکارهای جدید استراتژیک با مسکو و تهران برآمد و به دنبال انتقال از قلب ائتلاف آمریکایی به حاشیه آن بر آمد تا منافع خود را با رقبای واشنگتن گره بزند و در لبه رقابتهای آنها بازی کند. با روی کار آمدن ترامپ و آغاز سیگنالهای جدید سیاست خارجی وی باید دید آیا واشنگتن میتواند بار دیگر اردوغان را به قلب محور غربی بازگرداند؟ به نظر میرسد که آنکارا تلاش خواهد کرد ابعاد جدی استراتژی جدید آمریکا و موقعیت ترکیه در این استراتژی را قبل از موضعگیری جدید خود شناسایی کند. این احتمال وجود دارد که شاهد بهبود مناسبات آمریکا و ترکیه باشیم ، اما منافع اساسی واشنگتن در تعامل با کردها و تلاش برای تفاهم با روسیه وهشدار نسبت به مداخله نظامی مستقیم و موازنه های سختافزاری باعث میشود مشارکت ترکیه با آمریکا در کوتاه مدت شکل نگیرد. البته بهبود نسبی در مناسبات دوجانبه قابل پیش بینی است ، علاوه بر اینکه آمریکا به دنبال سیاست مهار سختافزاری ایران است و معتقد است که موقعیت مذاکراتی این کشور با تهران به نفع واشنگتن به پایان رسیده است.
2- کشیدن روسیه به منطقه خاکستری
براساس تحولات منفی در مناسبات آنکارا با دولت اوباما ، مقامات این کشور خود را مجبور دیدند که روندی از سیاست باز و تفاهم با روسیه و ایران را در زمینه جنگ سوریه در دستور کار قرار دهند. آنها میدانستند که هر دستاورد یا سازشی با این دو کشور ولو به صورت موقت مفیدتر از ائتلاف کور با آمریکاییها خواهد بود. به این ترتیب ترکیه با مواضع روسیه و ایران همراه شد تا از ایجاد اقلیمی متحد از سوی کردها در مرزهای سوریه جلوگیری شود و به ترکیه این فرصت داده شود تا خود را به عنوان شریک راه حل سوریه مطرح کند. البته این در حالی بود که آنکارا رویکردهای متفاوتی را در پیش میگرفت. تحول ترکیه به سمت روسیه همچنین در چارچوب گسترش دامنه قدرتهای اوراسیایی بود که به دنبال اعمال مشارکتها در نظم جهانی از طریق توسعه نقش خود در مناطق ملتهب جهان بودند. این موضوع همچنین از لحاظ تنوع مشارکت و جستجوی هدف جایگزینهایی فارغ از واشنگتن برای سایر کشورها نیز مطرح شده بود.
بنابراین میتوان گفت سیاست خارجی ترکیه شاهد جدایی از ائتلاف مسلم پیمان ناتو و ایجاد هم گرایی بود که این احتمال وجود داشت به استراتژی آنکارا تبدیل شود. أردوغان همچنین به دنبال جذب روسیه به منطقه بود، چرا که نمیخواست مسکو در کنار ایران موضعگیری داشته باشد. أردوغان میخواست مسکو را قانع کند که بهتر میتواند منافع این کشور را در سوریه که اکثریتی سنینشین دارند، را تامین کند. آنکارا سعی کرد از تمایل روسیه برای ایفای نقش نظم دهنده ثبات منطقهای و عدم تمایل مسکو برای کشیده شدن به جنگ فراگیر در منطقه جهت رسیدن به اهداف خود استفاده کند.
1- سیاست مهار و سختافزاری آمریکا در برابر ایران
روزنامه الاخبار نوشت: در سایه سیاستهای محتاط اوباما که هم زمان با سیاست خارجی آرمانگرایانه ترکیه دنبال میشد ، شکافی بین این دو دولت در روند پیشبرد حوادث و بحرانهای عربی به وجود آمد. اولین ناامیدی أردوغان به تصمیمات آمریکا در تعامل وی در زمینه برکناری محمد مرسی رئیسجمهور سابق مصر بود ، اوج تنش در روابط دو طرف هنگامی بود که آمریکا از مداخله مستقیم در سوریه چشمپوشی کرد. آمریکا همچنین از ارائه کمکهای جدی به آنکارا در هنگام تنش این کشور با مسکو بعد از حادثه سقوط جنگنده روسی نیز خودداری کرد. علاوه بر اینها تفاهم نامه ای با کردها در شمال سوریه امضا کرد که به صورت کامل منافع ملی ترکیه را نادیده گرفته بود.
براساس آنچه که گفته شد ترکیه در جستجوی گزینهها و راهکارهای جدید استراتژیک با مسکو و تهران برآمد و به دنبال انتقال از قلب ائتلاف آمریکایی به حاشیه آن بر آمد تا منافع خود را با رقبای واشنگتن گره بزند و در لبه رقابتهای آنها بازی کند. با روی کار آمدن ترامپ و آغاز سیگنالهای جدید سیاست خارجی وی باید دید آیا واشنگتن میتواند بار دیگر اردوغان را به قلب محور غربی بازگرداند؟ به نظر میرسد که آنکارا تلاش خواهد کرد ابعاد جدی استراتژی جدید آمریکا و موقعیت ترکیه در این استراتژی را قبل از موضعگیری جدید خود شناسایی کند. این احتمال وجود دارد که شاهد بهبود مناسبات آمریکا و ترکیه باشیم ، اما منافع اساسی واشنگتن در تعامل با کردها و تلاش برای تفاهم با روسیه وهشدار نسبت به مداخله نظامی مستقیم و موازنه های سختافزاری باعث میشود مشارکت ترکیه با آمریکا در کوتاه مدت شکل نگیرد. البته بهبود نسبی در مناسبات دوجانبه قابل پیش بینی است ، علاوه بر اینکه آمریکا به دنبال سیاست مهار سختافزاری ایران است و معتقد است که موقعیت مذاکراتی این کشور با تهران به نفع واشنگتن به پایان رسیده است.
2- کشیدن روسیه به منطقه خاکستری
براساس تحولات منفی در مناسبات آنکارا با دولت اوباما ، مقامات این کشور خود را مجبور دیدند که روندی از سیاست باز و تفاهم با روسیه و ایران را در زمینه جنگ سوریه در دستور کار قرار دهند. آنها میدانستند که هر دستاورد یا سازشی با این دو کشور ولو به صورت موقت مفیدتر از ائتلاف کور با آمریکاییها خواهد بود. به این ترتیب ترکیه با مواضع روسیه و ایران همراه شد تا از ایجاد اقلیمی متحد از سوی کردها در مرزهای سوریه جلوگیری شود و به ترکیه این فرصت داده شود تا خود را به عنوان شریک راه حل سوریه مطرح کند. البته این در حالی بود که آنکارا رویکردهای متفاوتی را در پیش میگرفت. تحول ترکیه به سمت روسیه همچنین در چارچوب گسترش دامنه قدرتهای اوراسیایی بود که به دنبال اعمال مشارکتها در نظم جهانی از طریق توسعه نقش خود در مناطق ملتهب جهان بودند. این موضوع همچنین از لحاظ تنوع مشارکت و جستجوی هدف جایگزینهایی فارغ از واشنگتن برای سایر کشورها نیز مطرح شده بود.
بنابراین میتوان گفت سیاست خارجی ترکیه شاهد جدایی از ائتلاف مسلم پیمان ناتو و ایجاد هم گرایی بود که این احتمال وجود داشت به استراتژی آنکارا تبدیل شود. أردوغان همچنین به دنبال جذب روسیه به منطقه بود، چرا که نمیخواست مسکو در کنار ایران موضعگیری داشته باشد. أردوغان میخواست مسکو را قانع کند که بهتر میتواند منافع این کشور را در سوریه که اکثریتی سنینشین دارند، را تامین کند. آنکارا سعی کرد از تمایل روسیه برای ایفای نقش نظم دهنده ثبات منطقهای و عدم تمایل مسکو برای کشیده شدن به جنگ فراگیر در منطقه جهت رسیدن به اهداف خود استفاده کند.
اردوغان عقبنشینی در برابر مسکو را مفید می داند و به این ترتیب میتواند نقش خود در سوریه، به نحوی متوازن حفظ کند، و دیگر نیاز نیست در برابر ایران دست به عقبنشینی بزند ، چرا که روسیه یک قدرت اسلامی منطقهای نیست و منافع منطقهای محدودی دارد که میتوان با آن کنار آمد. آنکارا معتقد بود این شاخص ها در مورد ایران وجود ندارد. آنکارا روی این موضوع حساب کرده بود که هر اندازه که جنگ در سوریه به سمت حل و فصل نهایی خود پیش برود، واگرایی ایران و روسیه افزایش پیدا کرده و اختلافات اساسی بین دو طرف ایجاد میشود ، به همین علت بود که آنکارا سعی کرد به گونهای موضعگیری کند که بتواند از این لحظات استفاده کند. البته اردوغان هنوز "بند بازی" می کند و تفاهم های خوبی بین او و پوتین ایجاد نشده است. این در حالی است که روسیه نیز نمیتواند تفاهم بیشتری با آرمانگرایی های میدانی ترکیه در سوریه بعد از درگیریهای الباب داشته باشد.
3- زعامت منطقه ای
أردوغان همچنان تلاش دارد آنکارا را به عنوان مرجع مسلمانان اهل تسنن در منطقه معرفی کنند. این موضوع به ویژه با چالشهای ایجاد شده در نقش عربستان و ورود مصر به بحرانهای داخلی ، از دیدگاه أردوغان قابل دسترسی است. برخلاف آنچه که برخی تصور میکنند، آرمان گرایی های منطقهای أردوغان همچنان بالا است و این کشور به دنبال مطالباتی است که بتواند خلأ روزافزون ایجاد شده در عرصه عربی را پر کند. به این ترتیب ترکیه احساس میکند که باید فضای رقابت با ایران را حفظ کند تا تهران نتواند موازنه را به عرصه سنی عرب بازگرداند.
در همین راستا أردوغان بعد از اینکه نقش عربستان در سوریه تضعیف شد، موفق شد موقعیت خود در مناسبات با این کشور را تقویت کند و خود را به عنوان یک محور اساسی ایجاد موازنه در برابر تهران در سوریه و مشرق زمین معرفی کند. عربستان در نتیجه جنگهای خارجی و ابهامات داخلی در تزلزل به سر می برد و تا زمانی که تصمیم نهایی در زمینه مذاکره و حل و فصل مسائل با تهران را نگرفته باشد، نیاز بیشتری به آنکارا دارد. به نظر میرسد ریاض با آنکارا بر اساس اصل "مدار تاثیرگذاری" کار می کنند. آنکارا مسئول ایجاد موازنه با تهران در مشرق زمین است و عربستان سعی دارد این توازن را در خلیج فارس ایجاد کند. عربستان همچنین امیدوار است مصر این نقش را در مغرب عربی دنبال کند.
نیاز روزافزون عربستان و ترکیه همراه با سرمایهگذاریهای مالی در اقتصاد بحرانزده ترکیه، باعث شده آنکارا بیش از پیش از تهران دور شود. تنش با محور ایران ابزاری است که أردوغان از آن برای جلب توجه حاکمیتهای عربی استفاده میکند. این موضوع پشت پرده اظهارات و ادعاهای تحریکآمیز اخیر ترکیه در رابطه با پروژههای تجزیهطلبانه ایران و گرایشهای این کشور مبنی بر توسعه تشیع است. اردوغان در صورتی که نظام سیاسی موجود در ترکیه را به نظام ریاست جمهوری تغییر دهد، این پروژه منطقهای را بیش از پیش دنبال خواهد کرد و آرمانگرایی ها و ریسک پذیری بیشتری از خود نشان خواهد داد ، به ویژه در شرایطی که اقتصاد ترکیه در عمیقترین بحرانهای موجود قرار دارد.
بسیاری از رسانهها از جمله رسانههایی که از سوی ترکیه تأمین مالی میشوند ، نسبت به افزایش نفوذ ایران در منطقه بزرگنمایی میکند. برخی این سیاست را اقتصاد ایران هراسی ذکر کرده اند، چرا که این روند میتواند مشتریان تسلیحاتی و سرمایهگذاران خلیجی با حجم صدها میلیارد دلار برای ترکیه به دنبال داشته باشد. اردوغان معتقد است که تنش موجود بین عربستان و ایران میتواند نقش منطقهای ترکیه را افزایش دهد. او نمیخواهد هیچ یک از طرفین به یکدیگر غلبه پیدا کنند یا سازش بین آنها ایجاد شود. آنکارا میخواهد عربستان همچنان از ایران بترسد و مناسبات بین ریاض و تهران منقطع باشد. به این ترتیب ترکیه قدرت مانور بیشتری خواهد داشت و نزدیکی بیشتری نسبت به ریاض پیدا خواهد کرد. این سیاست مصداق یک ضرب المثل ترکی است که می گوید: ترشی مجانی از عسل شیرین تر است.
منبع: مشرق
ccsi.ir/vdcg3x9q.ak93x4prra.html