دکتر رجب صفراف، کارشناس روابط ایران و روسیه و رئیس مرکز مطالعات ایران معاصر در روسیه، در گفتگو با قدس به بررسي ابعاد مختلف، نوسانها و موقعیت کنونی و چشم انداز سیاست خارجی تهران و مسکو و مؤلفههای بینالمللی و منطقهای دخیل در تحولات چند سال اخیر این روابط پرداخته است.
قدس: جناب آقای دکتر شما در گذشته هم گفتهاید که نگاه روسیه به ایران نگاهی راهبردی است، اما بسیاری از کارشناسان تاکید دارند سطح روابط این دو از حد همکاریهای تاکتیکی فراتر نمیرود. اگر شما بر نظر خود اصرار دارید، با چه مؤلفههایی چنین تعریفی را ارایه میدهید؟
صفراف: من در گفتوگوهای قبل به شما گفتم ایران برای روسیه یک وجهه راهبردی دارد و بر این نظر باقی هستم. باید به این نکته اشاره کنم، با اینکه در دو دهه گذشته جریانهای غربگرا و سرمایهدارهای در نظام دولتی روسیه نفوذ زیادی پیداکرده و بر طراحی راهبردهای نظام این کشور تأثیر فراوانی داشتهاند، اما دولت کنونی روسیه مایل نیست بیش از این به خواستههای این لابیها و فشارهای آنها تندهد و به طور کامل از فضای همکاری با ایران خارج شود. کرملین میداند ایران یک کشور مهم منطقه و در جوار روسیه است که هم برای حفظ امنیت منطقه خاورمیانه و حتی آسیای مركزي، هم برای حفظ امنیت ملی روسیه و هم به عنوان یک شریک منطقهای قوی که میتواند یک پل ارتباطی با جهان اسلام باشد و هم به عنوان همکاری که در مواقع سخت میتواند به مساعدت آن اتکا کند. من مطمئن هستم چنین دیدی در کرملین و وزارت خارجه روسیه جریان دارد و با اینکه زیرساختهای اقتصادی روسیه بشدت تحت تأثیر و نفوذ سرمایهدارهای صهیونیست و شرکتهای غربی است و باز با وجود فشارها و لابیهایی که برخی از کشورهای عربی منطقه مانند عربستان و قطر انجام میدهند دولت روسیه این نگاه و موضع را در مورد ایران تغییر نخواهد داد. کشور ایران با جایگاه، ظرفیت، نفوذ و فرهنگ غنی که دارد با هیچ یک از کشورهای دیگر منطقه و جهان اسلام قابل مقایسه و وزنکشی نیست. بنابراین رفته رفته و در مسیر تحولات و تکمیل برنامههای دولت روسیه این نگاه نیز فراگیرتر و مؤثرتر میشود که باید به ایران نزدیکتر شد چون روسیه به ایران نیاز دارد.
ما بدون ایران موضوع مناقشه حقوقی خزر را به هیچ وجه نمیتوانیم حل و فصل کنیم و توافقنامههای دو یا سهجانبه به هیچ وجه جواب ندادهاند. مسکو نمیتواند راهبردهایی را در مورد آسیایمیانه اعمال کند بودن آنکه منافع و راهبردهای ایران را به عنوان یک قدرت منطقهای در نظر نگیرد. ما نمیتوانیم نقش و تأثیر ایران را در تحولات عراق و افغانستان نادیده بگیریم یا از جایگاه و نقش ایران در بازار انرژی جهان بیاعتنا بگذریم.
ایران میتواند یک رقیب بزرگ برای روسیه باشد یا یک دوست نزدیک و ویژه و این بستگی دارد که سیاستمداران روسیه چگونه به مسأله روابط با ایران نگاه کنند. وقتی من گفتم روابط روسیه با ایران راهبردی است منظورم این بود که دید سیاستمداران حاکم روسیه به ایران راهبردی است و ایران چنین ظرفیتی را دارد. اما برای محقق شدن این مسأله و اجرایی شدن آن باید کارهای زیادی انجام شود و خیلی تغییرات صورت پذیرد. درساختارهای دولتی و نظام حاکم اقتصادی و سیاسی روسیه اصلاحات زیادی باید انجام پذیرد. درصد بالایی از دولتمردان روسیه یا با غرب سر و سری دارند، یا گرایشهای غربی دارند و یا منافعشان را در نزدیکی به غرب میبینند و در مقایسه با غرب آماده نیستند که هزینه و زمان لازم را برای توسعه همکاری با ایران صرف کنند.
از سوی دیگر اقتصاد در روسیه بسیار با سیستم اقتصادی غرب پیوسته و در تعامل است و وقتی میگوییم اقتصاد یعنی زیربنای شکل دهنده سیاست. به عنوان مثال نظام بانکی در روسیه که این روزها در حال پیوستن کامل به سازمان تجارت جهانی است در سطح بالایی با نظام بانکی در اروپا همکاری دارد. مقررات و ممنوعیتهای بین المللی و از سوی سازمان ملل برای همکاریهای بانکی با ایران وجود ندارد، اما بانکهای روسیه در صورت همکاری با بانکهای ایرانی مورد تحریم بانکهای آمریکایی و اروپایی قرار میگیرند که یکجانبه و خودسرانه تحریمهایی را علیه ایران وضع کردهاند.
قدس: این امور در حوزه اقتصادی ممکن است مؤثر باشد، اما در حوزه سیاست کلان و بویژه سیاست خارجی که دولت مرکزی و در سطح بالا آنرا تعیین میکنند آیا همینطور است؟ انتظار این بود که با حضور مجدد پوتین در رأس قدرت بهبود روابط با ایران و روند نزدیکی دو کشور به موازات اصلاحات اقتصادی داخلی در چارچوب راهبرد نگاه «اوراسیایی» روسیه در مقابل راهبرد «اوراآتلانتیک» که در زمان یلتسین قوت گرفته بود تسریع شود. اما اکنون با گذشت ماهها هیچ تغییر ملموسی دیده نمیشود و با نوعی سکون مواجهیم.
صفراف: بله! این را قبول دارم. اما باید توجه داشت پوتین مشکلات زیادی دارد. اولا این پوتین، پوتین دو دوره قبل ریاست جمهوری نیست. درست است که مدویدیف آمد تا ریاست جمهوری را برای پوتین حفظ کند، اما او هم گرایشهای غربی زیادی داشت. غربیها در همین پنج سال نفوذ زیادی کردند و زیرساختهای اقتصادی و سیاسی را به شکلی دگرگون کردند که مشکلات زیادی را مقابل پوتین قرار میدهد. مخالفتها و تظاهراتهای خیابانی و اپوزیسیونی که شکل گرفته گاه میتواند ثبات کشور را به هم بزند و پوتین نمیتواند این مسأله را در نظر نگیرد. اما من چرا بیشتر از اقتصاد صحبت میکنم؟ چون سیاست همیشه باید حامی منافع اقتصادی باشد. اگر روابط اقتصادی در میان دو کشور جایگاه مناسبی نداشته باشد، سیاست دو کشور هم نمیتواند از حدی بیشتر به هم نزدیک شود و اگر هم این اتفاق رخ دهد پایدار نیست و با کوچکترین دخالت یک عامل سوم میتواند تغییر کند.
ولی با نظر داشت اینکه ما همسایه هستیم، منافع مشترک زیاد و مهمی داریم. حتی اگر سطح روابط اقتصادی ما زیاد هم نباشد باز اجازه نمیدهد ما زیاد از هم فاصله بگیریم. مثلا این روزها پوتین بشدت به دنبال نزدیک کردن کشورهای آسیای مركزي است که اقتصادشان حداقل از نظر قوانین و مقررات تجاری و همکاری به هم نزدیک و شبیه باشد.
قدس: زمانی که اوباما در دور اول به قدرت رسید، وزیر خارجه آمریکا به طور نمادین یک کلید قرمز رنگ که روی آن نوشته بود ”ریست” با خود به مسکو برد. یعنی دولت آمریکا به دنبال بهبود روابط با روسیه بود. اما در آغاز دور دوم ریاست جمهوری اوباما لحن پوتین در سفر به اروپا در مقابل سیاستهای آمریکا کاملاً تند و تهاجمی و انتقادی بود. برخی کارشناسان حتی این گونه تعبیر کردند که شکست جمهوری خواهان و پیروزی اوباما مانع از تشدید تقابل و رویارویی روسیه و آمریکا شد. چرا این سیاست اوباما شکست خورد؟
صفراف: این اتفاق دلیل سادهای دارد. روسیه مطمئن بود سیاستهای آمریکا چه در دوران بوش و چه در دوره اوباما، واقعاً نزدیکی با روسیه نیست و به نفع روسیه هم تمام نخواهد شد. این سیاستها در دوران مدویدیف شکست خورد، کسی که روابط بهتری با غرب داشت، اما سیاستهای آمریکا همواره در عمل برای روسیه موانع و دشواریهای زیادی را ایجاد کرده است. چندی پیش در آمریکا قانون جدیدی برای تحریم علیه مقامهای روسیه با عنوان قانون «ماگنیتسکی» و به بهانه نقض حقوق بشر تصویب شد که بازتابهای بسیار بدی در مسکو داشت و دوما را به عمل متقابل برانگیخت.
پوتین در واکنش به این اتفاق گفت: آمریکاییها هنوز ذهنیتهای ۳۰ سال قبل و دوران جنگ سرد با روسیه را در سر دارند و نمیخواهند بپذیرند که ما کشور جدیدی با ذهنیتها و ارزشهای نو هستیم و با این روشها نمیتوان با ما رو به رو شد.
قدس: کمتر از دو ماه پیش قانون تحریمهای «جکسون ونیک» علیه روسیه در آمریکا لغو شد، چون روسیه عضو سازمان تجارت جهانی شده و این قانون با مقررات این سازمان مغایر است. قانونی که از سال ۱۹۷۴ تا کنون اعمال میشد. اما تحریمهای جدید با عنوان قانون «ماگنیتسکی» در کنگره رأی میآورد؟ چرا آمریکاییها نتوانسته اند سطح تقابل و نزاع خود را با روسیه کاهش دهند؟
صفراف: قانون «جکسون ونیک» تحریمهایی اقتصادی بود که با پیوستن روسیه به تجارت جهانی محدودیتهای زیادی را برای خود آمریکاییها به وجود میآورد و آنها لطمه زیادی میدیدند، درنتیجه دیدیم کنگره این قانون را لغو کرد. اما بیدرنگ آنها تحریمهای «ماگنیتسکی» را که تحریمهایی سیاسی و علیه مقامهای روسی است به بهانه مسایل حقوق بشر جایگزین کردند تا تقابل میان دو کشور حفظ شود و از این فضا خارج نشوند. من به استناد این مسائل میگویم آمریکا هیچ گاه موضوع بازسازی روابط را شروع نکرد که به شکست بخورد و این مسأله فقط یک تبلیغات سیاسی و رسانهای است.
اقتصاد آمریکا در دست جریانهای یهودی است. بخش بزرگی از سرمایههای آمریکا ناشی از دلارهای نفتی کشورهای عربی خاورمیانه است که در بانکهای آمریکایی سپرده شدهاند. امروز دیگر واشنگتن نیست که راهبردها وسیاستها را برای مدیریت دیگر کشورهای متحد خود تعریف میکند چون اقتصادش با بحران روزافزون رو به رو است و این امر موجب شده کشورهای شریک اقتصادی آمریکا بتوانند بر سیاستهای آنها تأثیر بگذارند.
من معتقدم آمریکاییها هم امروز فهمیده اند که برای حل مشکلاتشان باید با کشوری مثال ایران در خاورمیانه تعامل داشته باشند و به توافق برسند، اما لابیهای صهیونیستی، اسراییل، عربستان، قطر و امثال آن اجازه نمیدهند این کار براحتی انجام شود. روابط روسیه و آمریکا هم مستثنی از این مسأله نیست. ما حضور آمریکا را در افغانستان مخرب میدانیم و میخواهیم آنها هر چه زودتر از آنجا بروند، اما آمریکاییها منافع خودشان را دنبال میکنند. آنها همچنین در حال توسعه و گسترش پایگاههای نظامی خود در آسیای مرکزی هستند که موجب نگرانی شدید روسیه است و منافع ایران را هم تهدید میکند.
سپر دفاع موشکی در اروپای شرقی و ترکیه که روسیه کاملاً برایش روشن است علیه آن تدارک دیده شده و هیچ ربطی به ایران و کره شمالی ندارد. این موضوع تأیید میکند که روسیه و آمریکا رقیبان اصلی هم هستند. آمریکا نه تنها علیه منافع روسیه عمل میکند، بلکه تلاش دارد روسیه دچار فروپاشی شود و نتواند قدرت خود را احیا کند.
قدس: پوتین در اتحادیه اروپا گفت ما دشمن آمریکا نیستیم و آنها هم نباید ما را دشمن بدانند. آمریکاییها هم همین گفتهها را تکرار کردند. دیدگاه شما در این ارتباط چیست؟
صفراف: بله هر دو طرف این جملات را به زبان آوردند، اما این ربطی به واقعیت ندارد. اینها حرفهای دیپلماتیک است. روسیه و آمریکا چگونه دشمن نیستند وقتی ناتو تا پشت مرزهای روسیه آمده، سامانههای موشکی شان در اروپای شرقی روسیه را نشانه میروند، پایگاههای نظامیشان در آسیایمركزي دایر میشود و به ما میگویند نباید با ایران روابط گسترده داشته باشیم. توسعه نظامی ناتو و آمریکا در منطقه در برابر کیست؟ ایران؟ ایران که در موقعیتی نیست که امنیت منطقه را تهدید کند و چنین خیالی هم ندارد. پس همه این برنامهها برای محدود کردن ما در روسیه است.
قدس: تمام موضوعاتی که به عنوان نقاط تنش زا و افتراق سیاستهای روسیه و غرب از جمله آمریکا نام برده شد، متقابلاً نقاط مشترک بین سیاستهای ایران و روسیه هستند. اما در هیچ یک از این پروندهها ما شاهد شکلگیری یک همکاری و مشارکت سیاسی پیوسته و مؤثر بین تهران و مسکو نبوده ایم و ایران و روسیه به موازات هم و بدون تشریک مساعی سیاستهای مشترکی را ولو با اهداف متفاوت دنبال کردهاند. چرا روسیه سعی نکرده از ایران به عنوان یک ظرفیت مؤثر و همسو در دیپلماسی خود استفاده کند؟
صفراف: ساختار سیاسی و قدرت در روسیه یکپارچه نیست و تصمیماتی هم که دولت میگیرد با موانع و سنگ اندازیهای زیادی در بدنه دولت رو به رو میشود. همانطور که گفتم در بیرون هم عوامل و مؤلفههای زیادی هستند که بر سیاست خارجی روسیه تأثیر میگذارند و موجب میشوند سیاستگذاران کرملین ترجیح دهند یکسری از سیاستها را مستقلانه و بدون رجوع و همکاری با ایران دنبال کنند، چون احساس میکنند بدین طریق میتوانند مانع از جریان سازی ها، تبلیغات و جوسازی و تحریک برخی کشورها در منطقه و خارج از آن بشوند.
خیلی از کشورها مترصد این هستند که به محض همکاری و نزدیک شدن روسیه و ایران در برخی از موضوعات از این مسأله به عنوان ابزاری برای ایجاد یک جبهه یا موجی از تبلیغات منفی بینالمللی و اثرگذاری بر افکار عمومی ملتها و دولتها استفاده کنند. مانند همین کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، چون از قدرت گرفتن ایران بشدت نگران هستند. آنها میدانند اگر فضا برای ایران باز شود به سرعت و در کوتاه ترین زمان ممکن ایران به یک ابر قدرت منطقهای تبدیل میشود و سایه اش را بر منطقه میافکند. آمریکا و غرب هم ظهور چنین مدل و الگوی موفقی را در منطقه بر نمیتابند.
قدس: آیا مسکو از ظهور چنین ابرقدرت منطقهای به تعبیر شما نگران نیست؟ آیا بازی نکردن با ایران در معادلات منطقهای و بین المللی قدرت، ناشی از نخوت و غرور سودای ابرقدرتی او نیست؟
صفراف: پرسش بسیار مهمی است و موضعی که شاید خیلیها به آن معتقد باشند؛ اینکه روسیه هم نمیخواهد ایران قدرت و نفوذش زیاد شود چون جای او را تنگ خواهد کرد و سهم خود را مطالبه خواهد کرد.
من این احساس را ندارم که روسیه از این جهت ایران را رقیب میبیند. روسیه تنها در یک موضوع ایران را رقیب میبیند و نگران است و آن موضوع انرژی و بویژه گاز است. اما این نگرانی را هم رقابت و سیاستهای غرب به روسیه تحمیل کرده است. اگر برنامههای انرژی روسیه و ایران کمی هماهنگ شود این دو کشور میتوانند بازار انرژی دنیا را مدیریت کنند. ایران میتواند تأمین انرژی جنوب و شرق آسیا را تأمین کند و روسیه اروپا را در اختیار بگیرد که در عین تفکیک حوزه منافع، یک همکاری مؤثر را هم به وجود آورد و قدرت چانه زنی به واسطه جایگزینها را هم از رقیبان و مشتریان میگیرد.
غرب هم این را میداند و به همین دلیل است که میبینیم آنها به دنبال سیاستها و راهکارهایی برای کاهش اعمال نفوذ و قدرت روسیه با ابزار انرژی در اروپا و همزمان ممانعت از انتقال انرژی و گاز ایران به سمت آسیا از طریق خط لوله صلح هستند.
قدس: این مسایل به هر حال توجیه بیتوجهی روسیه به مشارکت راهبردی با ایران در سطح دیپلماسی کلان نیست. چیزی که در رأس دولت و قدرت درباره آن تصمیم گیری میشود؛ مثلاً خیلی از تحلیلگران مسایل راهبردی معتقدند، روسیه بیمیل نیست که ایران هم به سازمان پیمان همکاریهای استراتژیک وارد شود. اما عملاً مسکو چنین پیشنهادی را مطرح نمیکند؟ چرا پیمانی که اگر بود، مسأله اس ۳۰۰ها هم به وجود نمیآمد و به روابط ما آسیب نمیزد؟
صفراف: من فکر میکنم نه تنها حضور ایران در این سازمان مؤثر خواهد بود بلکه اصول و چارچوب امنیت منطقهای را کامل خواهد کرد و ارتقا میدهد. شکی نیست که ایران یک قدرت منطقهای است. دنیا بدون موافقت ایران نمیتواند در عراق کاری را انجام دهد، در افغانستان خواست و سیاستهای ایران تعیین کننده است، همانگونه که در خاورمیانه بازیگری ایران یک عنصر تعیین کننده است و این منطقه را به صحنه رقابت آمریکا و ایران بدل کرده است. اما در آسیای مركزي مواضع و دیدگاههای کشورها و اعضای سازمان پیمان همکاریهای امنیتی متفاوت است و روابط خارجی آنها منحصر به روسیه نیست.
چنین پیشنهادی واکنشهای گسترده و تحرکات متقابل زیادی را به وجود میآورد که شاید در حال حاضر آمادگی برای آن و خنثی کردن آنها وجود ندارد و این زمان مناسب نیست. من میخواهم به نکته مهمتری اشاره کنم و آن ظرفیتی است که بازی با برگ ایران و همکاری دوجانبه با آن در مناقشههای بین المللی به روسیه میدهد.
می دانید که موضوع استقرار موشکهای پاتریوت ناتو در ترکیه این روزها به یک جنگ سیاسی روسیه و غرب بدل شده. روسیه آنها را علیه خود میداند و ناتو و آمریکا میگویند برای جلوگیری از تهدید سوریه است. ایران هم این موشکها را تهدید منافع و امنیت ملی خود میداند و باور ندارد که در شرایط کنونی بحران سوریه این ادعا واقعی باشد.
مسکو هم در کنار تهدیدی که خود احساس میکند، پیامدها و تهدیدهای این موشکها برای ایران را درک میکند. منطق و منافع روسیه با تعریفی که ارایه کردم، حکم میکند که پوتین اعلام کند با ورود اولین پاتریوت به ترکیه، مسکو نیز موشکهای «اس۳۰۰» را به ایران خواهد داد.
من و همکارانم قصد داریم در بازگشت به روسیه این موضوع و ایده را در رسانههای روسیه مطرح کنیم و میدانیم که بازخورد خوبی هم خواهد داشت. افکار عمومی روسیه هم این را میپذیرد که ما باید برای حفظ منافع ملی مان این کار را بکنیم.
قدس: اما عملاً چنین اتفاقی هیچ گاه نمیافتد. روسیه نه تنها منافع ملی خود را از دل همکاری با ایران و مساعدت با ما در بسیاری از موضوعات تأمین نکرده که در بسیاری مواقع شریک و همسایه نامطمئنی هم بوده. به همین دلیل هم مردم ایران ذهنیت و خاطره خوبی از روسیه ندارند و آنها را معامله گرانی قهار میدانند. کسانی که هر کجا سودی داشته، ایران را فروخته اند! من معتقدم که پوتین این امکان و توان را داشته که در خیلی از بزنگاهها و موضوعات تصمیمات درستی بگیرد، ولی از این کار امتناع کرده است!
صفراف: این ذهنیت درستی است و من هم اینرا میپذیرم. پوتین زمان زیاد و کافی داشت که تصمیمات جدی و دقیق تری را در برابر ایران و منطقه و سیاستهای خارجیاش بگیرد. الان هم ما این نقد را داریم که باز هم زمان بسرعت میگذرد و اتفاقهای مهمی رخ نمیدهد که این به ضرر روسیه است. شاید یکی از دلایلش این باشد که روسیه با مشکلات اقتصادی و سیاسی شدید و زیادی در داخل رو به روست و افکار عمومی از وی میخواهد که به مسایل داخلی اولویت بالاتری بدهد. از سوی دیگر پوتین در این دوره با مخالفتها و مشکلات سیاسی بزرگی در داخل رو به رو شد که انتظار و آمادگی آن را نداشت.افزون بر این آمریکا و غرب هر کاری انجام میدهند تا قدرت مانور و فضای تنفس روسیه را تنگ تر کنند و برای کارهای آن هزینههای سنگین به وجود آورند. به عنوان مثال آمریکا سالیانه صدها میلیون دلار در گرجستان و ازبکستان و آذربایجان هزینه میکند تا آنها به روسیه نزدیک نشوند.
قدس: سخنان اخیر آقای پوتین درباره سوریه و اسد در ایران نگرانی هایی را به وجود آورده است. نسبت به اینکه روسیه در موضوع اسد و سوریه هم یک بار دیگر دست به سوداگری بزند و با غرب معامله کند؟
صفراف: بله! من هم از نزدیک دیده ام که صحبتهای پوتین نگرانی زیادی در ایران ایجاد کرده و خیلیها گمان میکنند که روسیه اسد را رها کرده و کار سوریه یکسره میشود. ولی من معتقدم و تاکید میکنم که پوتین هیچ حرف جدیدی نزد و تغییری در مواضع روسیه به وجود نیامده است. روسیه معتقد است، اسد منتخب مردم سوریه و رئیس جمهور قانونی است؛ چون یک عده مخالف او هستند و جمعی از کشورها هم از آنها حمایت میکنند و یک جنگ داخلی در سوریه به وجود آورده اند، ما نمیتوانیم با خواسته آنها برای سقوط دولت سوریه همراه شویم.
روسیه مخالف مداخله خارجیها در تغییر حکومت سوریه است. اگر مردم در یک پروسه قانونی و دموکراتیک شخص دیگری را به جای اسد انتخاب کنند دولت روسیه آن را به رسمیت میشناسد. مسکو به هیچ وجه اجازه نخواهد داد که یک هجوم نظامی خارجی علیه سوریه رخ دهد و قاطعانه با این موضوع برخورد میکند.
قدس: تحلیلگران سیاسی باور دارند که یک ترکیه قوی و مؤثر عامل مهمی برای سد کردن نفوذ روسیه و ایران خواهد بود. نظر شما چیست؟
صفراف: سیاستهای ترکیه و رفتار آنها بویژه در تحولات اخیر منطقه و بویژه سوریه بشدت برای روسیه نگران کننده بوده و هست. هیچ کس انتظار نداشت که ترکیه تا این حد و با چنین جدیت و بیپروایی در موضوع سوریه نقش آفرینی کند و برای سقوط حکومت در این کشور همه کاری را انجام دهد. بدون تعارف باید بگویم که ترکیه در حد و اندازه چنین کاری نبود، آنها در موقعیتی نبوده و نیستند که بخواهند برای سوریه تعیین تکلیف کنند و رسماً بر خلاف قوانین و کنوانسیونهای بین المللی خواستار سقوط نظام یک کشور دیگر بشوند.
اگر ترکها تا این حد جسارت کرده اند، بیشک نتیجه حمایت و برنامه هدفمند آمریکاست که پرچم مخالف خوانی را دست اردوغان داده اند. البته به همین دلیل ترکیه گرفتار مصیبت شده و با بحران رو به رو است و اردوغان نه راه پیش دارد و نه راه پس، چون بیش از حد و ظرفیتش جلو رفته است. افزون بر این، سیاستهای ترکیه موجب شد تا کردها کاملاً به سمت اسد بروند و یک بحران سیاسی برای ترکها به وجود آید.روسیه از سیاستهای ترکیه در مورد سوریه بشدت عصبانی است و علاوه بر این موضوع استقرار موشکهای پاتریوت ناتو در این کشور هم بیش از پیش مسکو را خشمگین کرده است.
روابط اقتصادی و تجاری روسیه با ترکیه در سطح بالایی است و میدانید که سوم و چهارم دسامبر آقای پوتین سفری به ترکیه داشت. در این سفر باید قراردادهای بزرگ اقتصادی دو کشور به امضا میرسید که از پیش برنامه ریزی شده بود، اما همین مسایل موجب شد بخش بزرگی از این قراردادها امضا نشود، ضمن اینکه سفر آقای پوتین با دو ماه تأخیر هم انجام شد. در واقع اگر برنامه از پیش تعیین شده شورای بازرگانی روسیه و ترکیه در استانبول نبود، پوتین حتماً به این کشور نمیرفت و در کل برخی ارزیابی های این سفر را برای ترکیه بینتیجه و از دست رفته عنوان کردند.
غرب خیلی تمایل دارد که ترکیه را به عنوان بازیگر مهم و اول منطقه و یک قدرت اقتصادی و سیاسی در برابر قدرت و نفوذ ایران و رجوع روسیه به خاورمیانه و آسیای مرکزی قرار دهد، اما موفق نشده است.
من معتقدم اگر ترکیه در کنار ایران قرار میگرفت میتوانست یک بازیگر برتر منطقهای بشود، همچنان که وقتی آنها در مسأله هستهای ایران کمی به تهران نزدیک شدند و توافقنامه تهران شکل گرفت، پرستیژ و شأن آنها در عرصه بین المللی بشدت بالا رفت، ولی این الگو و موقعیت را از دست دادند. حالا هم ایران به آنها شک دارد و هم کشورهای منطقه به آنها بیاعتماد هستند و مهمتر اینکه کشورهای عربی هیچ گاه به ترکیهای که در خواب و خیال سلطه دوران عثمانی است، نزدیک نخواهند شد. مجموع این مسایل موجب میشود که روسیه چندان نگران موقعیت ترکیه به عنوان یک رقیب یا تهدید نباشد.
قدس: موضع ایران و روسیه در مورد بحران سوریه بسیار به هم نزدیک و حتی شاید بتوان گفت منطبق است. ایران طرحی ۶ مادهای برای حل بحران سوریه ارایه داده تا پروسهای سوری- سوری برای حل سیاسی و مسالمت آمیز بحران شکل گیرد. چرا روسیه بصراحت از طرح ایران حمایت نمیکند؟
صفراف: روسیه و ایران در مورد سوریه دیدگاه مشترکی دارند، ولی راه و روش حل و فصل این بحران تا اندازهای از دیدگاه روسیه با نظر تهران متفاوت است. روسیه معتقد است که در سوریه باید همه پرسی انجام شود و در نتیجه آن اگر مردم فرد دیگری غیر از اسد را میخواهند و او را به قدرت میرسانند، مسکو وی را میپذیرد.اما من احساس میکنم که تاکید ایران بر شخص اسد و حفظ اوست.
ایران خواستار توقف کمک به شورشیها و مخالفان است، ولی روسیه میگوید نه به مخالفان و نه به دولت سوریه نباید کمک تسلیحاتی کرد و سرانجام در طرح ایران پس از توقف درگیریها آمده که باید انتخابات پارلمانی توسط دولت موقت برگزار شود و پروسههای قانونی پس از آن انجام گیرد. روسیه با این مسأله مخالف است. مسکو میگوید در ماه میگذشته انتخابات مجلس برگزار شده و این مجلس قانونی است و توجیهی ندارد که منحل و انتخابات دیگری شکل گیرد.
من انکار نمیکنم که این امکان وجود دارد که کشورهای غربی و عرب پیشنهادهایی را به روسیه بدهند که او را وسوسه کند تا در مورد سوریه معامله کند، ولی مطمئنم که ایران تا آخر از سوریه حمایت خواهد کرد و معتقدم که حمایتهای ایران است که تاکنون سوریه را نگه داشته است. البته نباید این نکات مهم را هم نادیده گرفت که تجربه لیبی خیلی برای مسکو سخت و آموزنده بود و به نظر میرسد که آنها نمیخواهند یک بار دیگر این قضیه در سوریه تکرار شود.
همچنین روسیه تنها پایگاه نظامی اش در منطقه در «طرطوس» سوریه است و اگر این پایگاه را از دست بدهد، ارتباط استراتژیک نظامی و امنیتی اش را با خاورمیانه و مدیترانه کاملاً از دست میدهد. در واقع این پایگاه یک نماد از حضور و نفوذ روسیه است و اگر از دست برود پرستیژ روسیه از دست میرود. حتی این موضوع که با سقوط سوریه منافع، نفوذ و امنیت ایران آسیب میبیند هم به نفع روسیه نیست و آن را نمیخواهد.
قدس: شما گفتید که روسیه مخالف کمک به هر دو طرف این جنگ است. ولی روسیه اخیرا یک رزمایش نظامی در آبهای سوریه انجام داد و برای این رزمایش ناوگان آتلانتیک و دریای سیاه خود را هم به مدیترانه اعزام کرد. این چه معنایی دارد؟
صفراف: این رزمایش معنایش این بود که روسیه اجازه نمیدهد تجربه لیبی تکرار شود و اینکه اجازه نخواهد داد مداخله خارجی در سوریه انجام شود؛ یعنی اینکه روسیه تنها در شورای امنیت با اقدام علیه سوریه مخالفت نمیکند و در برابر همان موضوعی که شما اشاره کردید؛ یعنی دور زدن شورای امنیت و اقدامهای خودسرانه هم واکنش قاطع نشان خواهد داد. این رزمایشها مانع از ماجراجویی سیاستمداران غربی میشود؛ چون غرب به هیچ وجه آماده نیست با روسیه رو به رو شود؛ زیرا در این صورت دیگر باید پروندهها و برنامههای دیگر خود را معلق بگذارند و بر تقابل با روسیه متمرکز شوند.
پس در واقع باید گفته ام را اینگونه تکمیل کنم که پایداری ایران و حمایت روسیه در کنار هم موجب حفظ سوریه شده است. من پیشنهاد مهمی برای مقامهای ایرانی دارم که به وسیله آن میتوانند بیش از پیش روسیه را بویژه در موضوع سوریه به خود نزدیک کنند. ایران میتواند یک ابتکار ترغیب کننده به مسکو ارایه دهد؛ ایدهای که مسکو حتماً از آن استقبال خواهد کرد.ایران میتواند ولو سر بسته و خیلی کلی آمادگی خود را برای مذاکره با روسها برای به رسمیت شناختن استقلال آبخازیا و اوستیای جنوبی اعلام کند. خیلی با احتیاط و اشارههای دورادور که نشان دهد ایران هم به منافع روسیه توجه بیشتری دارد.بر اساس صحبتهای اخیر آقای پوتین، این نگاه به منافع مشترک میتواند به افغانستان و عراق هم تعمیم پیدا کند.
قدس: نه تنها در ماههای اخیر نقش روسیه در مذاکرات سیاسی ایران و ۱+۵ کمرنگتر شده که ناظران سیاسی معتقدند، کشورهای اروپایی هم دیگر ابتکار عمل در این گروه را ندارند و این آمریکاییها هستند که رفته رفته جلو میآیند و شاید مایلند که مستقیم با خود ایران وارد مذاکره شوند. رسانههای آمریکایی از طرح و بسته پیشنهادی جدیدی حرف زدند که واشنگتن با عجله در حال آماده کردن آن برای ارایه به ایران است. با محوریت معامله بر سر غنی سازی ۲۰ درصد. اگر ایران با ۱+۵ بر سر بسته جدید به توافقی برسد، موضع روسیه چیست؟
صفراف: در دراز مدت اگر روابط ایران با غرب به حالت عادی باز گردد، حتماً این مسأله نفوذ و حضور روسیه را در ایران کم خواهد کرد، اما در مقایسه با ریسکها و مشکلاتی که مناقشه ایران و غرب در منطقه ایجاد کرده و البته برای روسیه هم مشکلاتی را دارد، مسکو مخالف شکل گیری یک توافق بر سر موضوع هستهای میان ایران و ۱+۵ نیست. حتی اگر طرحی باشد که آمریکاییها ارایه دهند. ایران نشان داده که همیشه دست پری در مذاکرات سیاسی دارد و با ایدهها و برنامههای متنوعی برای هر وضعیتی آماده است تا یک برگ جدید را روی میز بگذارد. من معتقدم مسأله غنی سازی ۲۰درصد چیزی است که ایران در نهایت میتواند روی آن معامله کند، اگر تضمینها و امتیازهای کافی بگیرد.
حتی پذیرش گفتگو بر سر این پیشنهاد حداقل ۶ ماه تا یک سال زمان برای ایران میخرد و مذاکرات فنی هم که شما با آژانس شروع کرده اید ظرفیتی است که میتواند به باز کردن فضا کمک کند. اگر ایران بپذیرد که درباره این بسته مذاکره کند، دیگر به نام جامعه جهانی نمیتوانند فشارهای بیشتری را بر او وارد کنند. البته من مطمئنم که تا ماه سپتامبر(خرداماه) هیچ اتفاقی نخواهد افتاد که فشارها را بر ایران افزایش دهد، چون انتخابات ریاست جمهوری ایران در پیش است و خارجیها منتظرند که ببینند چه کسی بر سر کار میآید و چه سیاستهایی دارد.
البته این روزها حرفهای زیادی درباره تمایل آمریکا به مذاکره مستقیم با ایران مطرح میشود و خیلیها امیدوار به این هستند؛ چون اینگونه گفته میشود که اوباما در دور دوم دیگر ملاحظات انتخاباتی ندارد و میتواند از فشارهای لابی صهیونیستی فرار کند. اما من به صراحت میگویم که تمایل آمریکا برای مذاکره و تفاهم با ایران دروغی بیش نیست. سابقه سه دهه گذشته و چندین مورد مذاکرات و تماسهای ایران و آمریکا از موضوع دیپلماتهای آمریکایی در لبنان تا مذاکرات و پیشنهادهای متعدد در جریان پرونده هستهای ثابت میکند که واشنگتن برای گفتوگوی جدی آماده نیست و پیشنهادها و دعوتهای آن چیزی جز مانور دیپلماتیک و خریدن وقت برای صفآرایی جدید نیروهایش نیست. هدف راهبرد همه دولتهای آمریکا تنظیم روابط آمریکایی – ایرانی نیست، بلکه سرنگونی حکومت جمهوری اسلامی ایران است.