در ترکیه رسیدن به قدرت، معنایی دارد در قد و قامت به دست آوردن «غنیمت» و برای کسانی که میروند، «از دست دادن منافع» نیست؟
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم ، انتقادات از کارنامه دولت برآمده از حزب عدالت و توسعه ترکیه بالا گرفته و روز به روز به شمار مخالفین، افزوده می شود. کارشناسان و تحلیلگران سیاسی ترکیه بر این باورند که ناکارآمدی سیاسی و اقتصادی دولت اردوغان، موضوعی نیست که نیاز به بحث و ذکر استدلال داشته باشد. چرا که تصویر عینی زندگی دهها میلیون خانوار ترکیهای، این واقعیت را نمایان می کند که دولت، نه تنها از پس عبور از بحران اقتصادی برنیامده، بلکه در مبانی بدوی و مقدماتی کشورداری نیز، دچار مشکل است.
طاها آکیول نویسنده و تحلیلگر مشهور روزنامه قرار، در یک یادداشت تحلیلی به بررسی وضعیت حکمرانی در ترکیه پرداخته و برای مطلب انتقادی خود، این عنوان را برگزیده است: «معضل حکمرانی در ترکیه».
ترکیه، ماندن در سطح کشوری متوسط
در حال حاضر در ترکیه، ملی گرایان، اسلامگرایان، کمالیستها، سوسیالیستها، یا به تعبیر اقتصادی، بازاریان و دولتگرایان برای نجات ترکیه میجنگند، اما هیچ برنامه اساسی بلندمدتی وجود ندارد که کشور ما را به سطح کشورهای توسعهیافته ارتقا دهد. در نتیجه، شرایط به گونهای است که گویی قرار است این کشور همیشه در سطح متوسط، باقی بماند. بررسی ادوار تاریخی مختلف، نشان می دهد که میانگین ما هم در دوره عثمانی و هم در تمام دوره های جمهوری، ماندن در حد «متوسط» است. اگر چه دورههایی از توسعه شتابان هم داریم، اما این دورهها با بحرانها و انقباضها همراه شد. به عنوان مثال دوره 9 ساله 2002 تا 2011 یکی از دوره های توسعه سریع ما بود، اما در دهه گذشته به عقب برگشتیم. این در حالی است که این کشورها در سال گذشته از ما پیشی گرفتهاند: اندونزی، مالزی، بلغارستان، رومانی، مکزیک. چرا؟ واقعا جا دارد و لازم است که از همه الگوهای هویتی و ایدئولوژیک خود خارج شویم و بپرسیم «چرا؟» باید فکر کنیم در حالی که ما مشتاقانه با یکدیگر «برای وطن» می جنگیم، می بینیم که در عمل، اطلاعات، روش ها، نظام های نهادی و قانونی را که میهن ما را به سطح کشورهای توسعه یافته ارتقا می دهد، به طور کامل کنار گذاشتهایم.
شعارهای تند حماسی، خصومت، خشم، کاریزما، نفرت و نگرش عاطفی، این گونه به ذهن ما هجوم آورده است.
صد و ده سال پیش، ضیا گوکالپ در مورد نیاز به شکل گیری یک «وجدان ملی» نوشت. یعنی نیاز به آگاهی مشترک برای تمایز بین «درست» و «نادرست» که شامل همه ما می شود. اما واقعیت این است که چنین چیزی شکل نگرفت و هنوز هم، این فقدان وجدان مشترک در ریشه دو قطبی شدن شدید ما نهفته است.
ابراهیم ادهم مسوت (دیروانا) که صد و سی سال پیش «مکالمات روش» دکارت را به زبان ترکی ترجمه کرد، از این که ذهن ما پر از «شعر و رویا» است گله کرد و از تفکر عقلانی دفاع کرد. از آن زمان تاکنون، مطمئناً ما راه زیادی را پیموده ایم، اما تا چه حد؟ خصومت و دشمنی هنوز هم در صحنه سیاسی ما بسیار مؤثر و نمایان است. در کدام کشور پیشرفته می توان از زبان حاکمان، علیه احزاب مخالف، عباراتی مانند «پست، بیشرف، ننگین و حقیر» را شنید؟
کجا اشتباه کردیم؟
شوکت پاموک، مورخ اقتصادی، می گوید که ترکیه «یک قرن در گروه درآمدی خود، در حوزه آموزش از کشورها عقب بود» و به همین دلیل عملکرد توسعه صد ساله آن «متوسط» بود.
پروفسور پاموک در کتاب خود که در سال 2014 منتشر شد، از تحولات مثبت صحبت کرد. اما با ارقام نشان داد که احتمال گرفتار شدن ترکیه در دام درآمد متوسط کاهش نیافته، برعکس افزایش یافته است. (200 سال تاریخ اقتصادی ترکیه، ص 339-353)
متأسفانه صحت این هشدار 8 سال پیش با بحرانی که در حال تجربه آن هستیم و رکود اقتصادی تأیید شده است. هر دوره طولانی رکود و بحران، منعکس کننده مارپیچ توسعه و کوچک شدن اقتصاد ما است.
اکنون باید در مورد نحوه رفتار با داده های منطقی صحبت کنیم. قبول دارید؟ اما واقعیت این است که معضلات مهمی همچون قطبی سازی، تمامیت خواهی و اقتدارگرایی مانع این امر می شود. وقتی که دولتمردان ما همه مشکلات را به قدرت های خارجی و خائنان داخلی ربط می دهند، دیگر جایی برای طرح پرسش عقلانی «کجا اشتباه کردیم؟» باقی نمی ماند. درواقع، این مشکل ارتباط مستقیمی دارد با فرهنگ سیاسی یا ذهنیتی که از خطوط گسل ما ناشی می شود. این یعنی سیاست کردن با روش دعواها و بگو مگوهای صد سال پیش. بیایید همه بپذیریم که فرهنگ عقلانیت، مذاکره، سازش و همکاری به اندازه کافی توسعه نیافته است. صد البته در این میان، نیازی به یادآوری نقش آموزش و پرورش نیست.
استیلای دموکراسی
به دلایلی که در بالا ذکر شد، ائتلاف ها همیشه با ما در تضاد بوده اند. شرکای ائتلاف، نهادهای دولتی را بین خودشان تقسیم کردند. همه آنها نهادهای عمومی خاصی در اختیار داشتند که آن را نه ملک کشور، بلکه سهم حزبی و حق مشروع خود می دانستند.
ترکیه باید با پرهیز از افراط گرایی، رادیکالیسم و حزب گرایی یک «مرکز» و کانون قوی بسازد. چنین چیزی، هم به مفهوم اجتماعی اهمیت دارد و هم از نظر جایگاه حقوقی و شایستگی نهادهای دولتی. ما باید ذهنیت عقلانیت، مذاکره، سازش و همکاری در سیاست را توسعه دهیم. در این راستا، کار مشترک ائتلاف ملت و همراهی 6 حزب مخالف اردوغان امیدوارکننده است.
چرا به عنوان مثال در کشورهایی همچون در آلمان و ژاپن، ادبیات سیاسی حاکمان به گونهای دیگر است اما در ترکیه، الفاظ و گفتمان غالب مسئولین، «کفن، مرگ، خائن، رذل» است؟ چرا در آن کشورها، تغییر قدرت برای کسانی که می آیند امری عادی است اما در ترکیه رسیدن به قدرت، معنایی دارد در قد و قامت «غنیمت» و برای کسانی که می روند، «از دست دادن منافع» نیست؟
در آخر باید گفت؛ در ترکیه نیز باید به دموکراسی به عنوان «حاکمیت دموکراسی» بیاندیشیم. باید شاهد ظهور نهادهای حقوقی مستحکم، ثبات سیاسی، حقوق اساسی و آزادی باشیم و باور کنیم که اینها نیز شرط رشد اقتصادی سالم است.