مقدمه:
امنیت منطقهای، یک نظام امنیتی است که کشورهای واقع در آن علاوه بر دغدغه امنیتی مشابه، از نظر تاریخی، جغرافیایی و فرهنگی دارای مشترکاتی باشند. ویژگی های امنیت منطقه ای عبارت اند از: (1)
الف- وابستگی متقابل امنیتی: نا امنی یک واحد به معنای نا امنی در واحدهای دیگر است. این وجه مثبت وابستگی متقابل امنیتی است و در وجه منفی امنیت یک دولت به معنای نا امنی دیگر واحدهاست. دولت ها به دلیل اهمیتی که به منافع و رفاه ملی می دهند ناچارند از طریق دیپلماسی و ابزارهای مسالمت آمیز با واحدهای سیاسی دیگر رابطه داشته باشند که به نوبه خود، وابستگی متقابل بین دولتها را به وجود می آورد.
ب- الگوهای دوستی و دشمنی: از سطح منطقه ای آغاز شده که بازیگران جهانی را از یک طرف و متغیرهای داخلی را از طرف دیگر در بر می گیرد. این الگوی ویژه که کی از چه کسی می ترسد و یا چه کسی را دوست دارد، ترکیبی است از: تاریخ، سیاست، شرایط مادی که به صورت درونی در سطح منطقه تولید می شود.
ج- مجموعه امنیت منطقهای مجاورت جغرافیایی: داشتن مرز مشترک میان اعضای مجموعه امنیتی منطقه ای لازم، در واقع مرز جغرافیایی مجموعه امنیتی منطقه ای را از مناطق دیگر جدا و متمایز می سازد و قدرتهای فرامنطقه ای تاثیرگذار، جزو مجموعه امنیت منطقه ای قرار می گیرند.
د- مجموعه امنیتی منطقه ای، وجود حداقل دو بازیگر قدرتمند و موثر: قدرت های منطقه ای و قدرت های جهانی در نظریه مجموعه امنیتی منطقه ای از یکدیگر تفکیک می شوند.
ر- متغیرهای خارج از مرزهای سرزمینی: بخش قابل توجهی از مؤلفههای تأثیرگذار در تأمین امنیت داخلی کشور به نوعی متأثر از متغیرهای خارج از مرزهای سرزمینی است. لذا هر گونه آسیبپذیری در روابط کشور با همسایگان زمینه نقصان در امنیت داخلی و امنیت ملی را فراهم مینماید.
شرح مسئله:
سرزمین ایران در مرکز ثقل یکی از بزرگترین شبکه های ارتباطی جهان قرار گرفته و بسان پلی، اروپا را به آسیا و خاوردور وصل می کند. بطوری که از دیر باز چهار راه تمدن ها محسوب گردیده و از نظر موقعیت دریایی، زمینی از موقعیت فوق العاده مناسبی برخوردار می باشد. اهمیت ژئوپولیتیکی ایران به حدی است که هرگونه تغییری در حاکمیت آن، می تواند موازنه منطقه ای و جهانی را بر هم زند. به همین سبب بازیگران اصلی، منطقه ای و فرامنطقه ای، همواره در ادوار مختلف تاریخی نقش تعیین کننده ای را در معادلات قدرت برای ایران قائل هستند. ضمن آن که یکی از دغدغه ها و معضلات محیط امنیتی خارجی ایران، دست اندازیهای نهان و آشکار این بازیگران بوده است. لذا محیط امنیت خارجی ایران بطور ذاتی عرصه کشمکش های خاص عصر خود بوده است .
افغانستان همسایه شرقی ایران است و حدود 945 کیلومتر مرز مشترک با ایران دارد، هم چنین ایران مسیر ترانزیتی مناسبی برای افغانستان و نیز افغانستان دروازه ورود ایران به آسیای میانه و چین محسوب می گردد. افغانستان بخشی از ایالت بزرگ خراسان بود که اقوام افغانی در آن ساکن و جزیی از قلمرو تاریخی و فرهنگی ایران محسوب می گردد.
در سال های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ، روابط آرامی بین دو کشور برقرار بودهاست و پادشاهان دو کشور روابط دوستانهای با یکدیگر داشتهاند.وقوع انقلاب ۲۲ بهمن 1357در ایران، باعث ضعف روابط بین دو کشور گردید. مشکلات ناشی از کودتای کمونیستی در افغانستان، اشغال این کشور توسط شوروی از یک سو، حمایت مردم و دولتمردان جمهوری اسلامی ایران از مردم افغانستان از سوی دیگر، تأثیر بهسزایی بر تعامل و همگرایی سازنده دو ملت گذاشت.
براساس تاریخ، تمدن و فرهنگ (وحدت زبانی، نژادی، عقیدتی) مردم ایران و افغانستان، ج.ا.ایران، بیشترین روابط و همکاریها را با مردم و جریانات مردمی در افغانستان داشت. ایران ضمن به رسمیت نشناختن حکومت کمونیستی، محکوم کردن مستمر تجاوز شوروی به افغانستان، حمایت از جهاد و مقاومت مردمی علیه تجاوز و اشغال، حمایت از دولت مجاهدین، دفاع از حاکمیت ملی افغانستان، کمک به توسعه، ایجاد ثبات و امنیت و برطرف نمودن سایه شوم جریانات ضدمردمی و نیروهای اشغالگر از سر این ملت مظلوم، حسن نیت، نفوذ و جایگاه خود را در افکار عمومی افغانستان ، ارتقاء داد. با تأثیرپذیری افغانستان از انقلاب اسلامی ایران ، مشترکات دینی بسیار پر رنگ تر از گذشته بروز کرد، واژه هایی چون: جهاد، مجاهد، هجرت، مهاجر، حمایت از مظلوم، حمایت از نهضتهای آزادی بخش، میدان دار روابط فرهنگی گردید.
بخش عظیمی از مهاجرین و مجاهدین در ج.ا. ایران، درگیر این ارتباط فرهنگی شدند، بسیاری از اهل ادب و فرهنگ افغانستانی که در غیر از ایران سکونت داشتند، از طریق مراکز فرهنگی ج.ا.ایران به این تعامل پرداختند که اوج ارتباط فرهنگی از طریق کشور ثالث ( ج.ا.پاکستان) و مربوط به شهرهای کویته و پیشاور بود.
فروپاشی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی،پیروزی مجاهدان افغانستانی، استقلال کشورهای آسیایی شوروی سابق، و نیز همسایگی، مشترکات تمدنی و فرهنگی، نزد افکار عمومی ، احزاب سیاسی، گروه های مجاهدین افغانستانی، تأثیرات بسیاری گذارد و جمهوری اسلامی افغانستان تاسیس گردید، این روند تا زمان ظهور طالبان نیز ادامه داشت. با ظهور طالبان، تقریباً پل ارتباطی بین ایران و افغانستان قطع شد. جمهوری اسلامی ایران اوایل ورود طالبان به افغانستان، به علت عدم شناسایی ماهیت واقعی طالبان، واکنش قابل توجهی نسبت به طالبان نشان نداد، اما پس از مدتی، وقتی چهره حقیقی گروهک طالبان آشکار شد و افکار متحجرانه و ضدشیعی آنان نمایان شد، جمهوری اسلامی به طور جدی در صحنه تحولات افغانستان حضور یافت و حمایتهای خود را از دولت رسمی افغانستان بیش از پیش افزایش داد. هرچند که این شرایط جدید منجر به قطع رسمی روابط بین دو دولت شد، اما مشترکات و پیشینه قوی فرهنگی کارآیی خود را داشت و هر دو جامعه بطور خواسته ویا ناخواسته در تعامل با هم بودند. پس از پیروزی مجاهدین، اولین حرکت از طرف جمهوری اسلامی ایران برای پایه گذاری نوین روابط رسمی فرهنگی بین دو کشور آغاز شد و خانه فرهنگ ایران در شهر مزار شریف ولایت بلخ، افتتاح گردید، اما با سقوط این شهر و اشغال آن توسط طالبان این مرکز به آتش کشیده شد و چند دیپلمات و خبرنگار ایرانی شهید شدند.
بعد از سقوط طالبان و تشکیل دولت موقت اسلامی افغانستان، جمهوری اسلامی ایران به امور بازسازی اجتماعی، عمرانی افغانستان پرداخت و در این مسیر گام های موثری برداشته شد. درهمین ارتباط کمیته فرهنگی ستادبازسازی، متولی پرداختن به موضوع های فرهنگی، روابط دو جانبه، گردید که ریشه در مشترکات تمدنی و فرهنگی داشت. افغانستان در همان حال که در حوزه فرهنگی ایران قرار دارد در توسعه فرهنگ، زبان فارسی، در آسیای مرکزی تا مرزهای چین نقش مهمی را داراست، لذا حمایت ایران در برهه های تاریخی مختلف از مردم افغانستان موجب تقویت و بسط ارتباطات و تعامل دو کشور گردید.
به دلیل عدم وجود روند دولتسازی، تثبیت هویت و ملتسازی، افغانستان دچار بحران گردیده و امنیت منطقه ای به دلیل حضور بازیگران خارجی، دچار تزلزل شده است. می توان تاثیر این بحران را در مناطق مرزی طویلی که ایران با افغانستان داشته مشاهده کرد. این بحران ها از عوامل گوناگونی متاثر می باشند که شامل: عوامل داخلی و خارجی، هستند. البته زمانی که عوامل مذکور با یکدیگر ترکیب و ادغام می شوند شرایط داخلی و خارجی وخیم تر می شود.
الف- عوامل داخلی:
عمده عوامل داخلی عبارتند از: 1- ترکیب قومی، 2- ترکیب دینی و مذهبی، 3- ترکیب زبانی، 4- ترکیب و توزیع جغرافیایی اقوام و جمعیت، 5- قدرت طلبی رهبران گروهها، 6- فقر آگاهی و اطلاعات (بی سوادی، کم سوادی) آحاد جامعه ، 7- تنوع اهداف و امیال دیدگاه های سیاسی رهبران و بزرگان جامعه، 8 – فقر عمومی، 9- عقب ماندگی از فناوری روز ،10- عدم توسعه وسایل ارتباط جمعی روز.
ب- عوامل خارجی:
این عوامل عبارتند از: 1- امنیت و منافع همسایگان، 2- اهداف و منافع دولت های فرامنطقهای، 3- نقشه راه و برنامه های قدرت های جهانی، 4- راهبرد های سازمان ها و نهادهای بین المللی.
روابط:
در بین همسایگان افغانستان، ج.ا.ایران بیشترین ارتباط را با مسائل داخلی این کشور دارد، زیرا:
1- ایران با بخشی از ملت افغانستان تجانس فرهنگی دارند و لذا همبستگی های تمدنی، فرهنگی، باعث بیشترین کنش متقابل و مسالمت آمیز بین طرفین می شود. همجواری جغرافیایی و حضور بلند مدت افغانستانی ها درج.ا. ایران موجب گسترش پیوندهای دو کشور گردیده است.
2- امواج مهاجرت های برون مرزی افغانستانی ها ، بیشترین اصابت را به ایران نمود، در این راستا بخشی از توان ملی ج.ا. ایران ، صرف مسائل آوارگان افغانستانی گردید، چنان چه مهاجرت و آوارگی مسلمانان افغانستان، مشکلاتی در مسائل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی ج.ا.ایران، پدید آورد.
3- عوامل خارجی مؤثر در بحران افغانستان، قدرت های جهانی ، بویژه غرب به رهبری آمریکا، هستند. این قدرت ها در گذشته و حال در مورد افغانستان مداخله می کنند و بر نقش موقعیت سوق الجیشی افغانستان تاکید و نظر دارند.
(1): فاطمه خادم شیرازی، مرکز بین المللی مطالعات صلح- تاریخ: 16/05/1398 - http://peace-ipsc.org/fa
*کارشناس توسعه روابط فرهنگی آسیا و اقیانوسیه - شهریورماه 1398