با گذشت یک دهه از درگیریهای گرجستان و روسیه همچنان این موضوع یکی از مسائلی است که توجه ویژهای را به خود جلب میکند. قفقاز جنوبی که در دهه 90 شاهد جنگهای خونینی بود، بعدها به میدان رقابت شدید مسکو و واشنگتن تبدیل شد. در سال 2003 نیز وقوع انقلاب رنگی موسوم به «گل رز» در گرجستان این کشور را بیش از پیش به متحد غرب تبدیل کرد و زنگ خطر واقعی برای مسکو به صدا درآمد اما بلندپروازیهای تفلیس و رئیسجمهور این کشور دیری نپایید. سال 2008 قفقاز جنوبی به میدان نبردی خونین در میان خرس بزرگ و همسایه کوچک خود تبدیل شد. اکنون پس از 10 سال همچنان بخش بزرگی از این نبرد و دلایل آن نامشخص و مبهم باقی مانده است و همچنان نبرد سال 2008 از زوایای دیگری قابل بررسی و تحلیل است. هدف روسیه از این عملیات چه بود؟ چرا گرجیها به دام عملیات و استراتژی جنگ با روسیه افتادند؟ آیا غرب در تلاش برای فتح آخرین دژهای محیط پیرامونی روسیه بود؟ علاوه بر این میتوان گفت درگیریهای اوکراین در امتداد بحران گرجستان بود یا خیر؟ برای بررسی این سوالات و چندین موضع دیگر «وطنامروز» با «حسن بهشتیپور» کارشناس مسائل بینالملل گفتوگو کرده است که در ادامه میخوانید.
***
پرسش: روز 8/8/2008 نیروهای ارتش روسیه با عبور از مرز و برای حمایت از مردم 2 منطقه «آبخازیا» و «اوستیای جنوبی» وارد گرجستان شدند. اکنون که یک دهه از این نبرد و درگیری نظامی میگذرد، میتوان گفت چرا روسیه وارد خاک گرجستان شد؟ چرا مسکو پس از گذشت نزدیک به 3 دهه از حمله به افغانستان در سال 1979 دوباره ارتش بزرگ خود را به حرکت درآورد؟
بهشتیپور: باید این نکته را در نظر داشت که روسیه شروعکننده حمله نبود. ما برای درک و ارائه تصویر جامعتر از این نبرد باید به روز و هفتههای پیش از حمله مسکو به گرجستان بازگردیم. «میخائیل ساکاشویلی» رئیسجمهور وقت گرجستان دچار یک اشتباه استراتژیک شد. از یک طرف وی تصور میکرد در شرایطی که بازیهای «المپیک پکن» برگزار میشود و افکار عمومی جهان و همه کشورها از جمله روسیه سرگرم این بازیها هستند، فرصت بسیار مغتنمی برای این کشور پیش آمده است. وی در تلاش بود از این فرصت طلایی برای اعاده حاکمیت خود بر جمهوری خودمختاری آبخازیا و استان خودمختار اوستیای جنوبی استفاده کند. از سال 1992 تقریبا این دو منطقه خود را از گرجستان جدا اعلام کرده و با کمک روسیه توانسته بودند شرایطی را فراهم کنند که خارج از نفوذ و قدرت تفلیس قرار داشته باشند. ساکاشویلی در آگوست 2008 تلاش داشت این معادله را تغییر دهد. از طرف دیگر محاسبات وی اشتباه از آب درآمد و وی را دچار بزرگترین اشتباه تاریخ زندگی سیاسی خود کرد. وی بر این تصور بود که با شروع درگیری با روسیه اتحادیه اروپایی و بویژه آمریکا از گرجستان در مقابل روسیه حمایت میکنند. برداشت رئیسجمهور گرجستان این بود که با این عملیات ابتکاری غرب را مجبور به حمایت از خود در مقابل روسیه میکند در حالی که روسیه پاسخ قاطعی به عملیات گرجستان داد. وی متوجه شد غربیها آمادگی این را ندارند که به خاطر گرجستان خود را در مقابل روسیه و آن هم در قفقاز جنوبی قرار دهند. غربیها دنبال چنین سیاستی آن هم به طور مستقیم در مقابل روسیه نبودند. علاوه بر این باید این نکته را نیز در نظر داشت که نهتنها گرجستان بلکه بسیاری از دولتها و کارشناسان و تحلیلگران انتظار نداشتند روسیه به این شدت و در قالب این عملیات غافلگیرانه و همهجانبه به گرجستان پاسخ دهد، بنابراین تمام محاسبات رئیسجمهور گرجستان اشتباه از آب درآمد. در آن دوران نیز «دیمیتری مدودف» رئیسجمهور روسیه بود؛ وی نیز نهتنها از این فرصت برای تنبیه و مجازات گرجستان استفاده کرد بلکه بخشهایی از خاک این کشور در ساحل دریای سیاه را نیز تصرف کرد و از این طریق فشار بیشتری به تفلیس وارد کرد و عملا روند جداسازی آبخازیا و اوستیا را نیز تسریع کرد.
پرسش: اما چرا روسیه به این شدت و در قالب یک حمله نظامی همهجانبه به گرجستان پاسخ داد؟
بهشتیپور: روسیه پس از فروپاشی شوروی بشدت تحت فشار گسترش ناتو بود و کشورهای غربی محیط پیرامونی این کشور و به نوعی حیاط خلوت مسکو را مورد هدف خود قرار داده بودند و برای عقبنشینی هر چه بیشتر مسکو تلاش میکردند. قفقاز جنوبی یک منطقه بسیار حساس و به لحاظ ژئوپلیتیکی برای مسکو حائز اهمیت است. غرب در سال 2003 با انقلاب رنگی موسوم به گل رز در گرجستان و روی کار آوردن ساکاشویلی ضربه بزرگی به نفوذ مسکو در این منطقه زده بود. روسیه بخوبی پیام آمریکا را دریافت کرده بود و از این مساله اطلاع داشت هرگونه مماشات و سازش بیشتر با غرب و نیروهای وابسته به آنان در کشورهای سابق شوروی آثار مخرب بیشتری برای مسکو به بار خواهد آورد. در نتیجه مسکو با این عملیات به گرجستان اعلام کرد به هیچ عنوان جاهطلبیهای این کشور را تحمل نمیکند و به غرب نیز این پیام را منتقل کرد مسکو آماده سازش در مناطق پیرامونی تحت نفوذش نیست. بنابراین با زدن بزرگترین ضربه و بیشترین حمله پیام همهجانبه خود را به غرب و کشورهای همسایه اعلام کرد.
پرسش: شما به پیام مسکو به گرجستان و کشورهای غربی اشاره کردید اما این نبرد علاوه بر متوقفسازی مقطعی روند نفوذ غرب در محیط پیرامونی روسیه چه دستاورد دیگری برای کرملین داشت؟
بهشتیپور: پیشتر تصور بر این بود که اوستیای جنوبی و آبخازیا به کشورهای مستقلی تبدیل میشوند و حتی چند کشور محدود نیز استقلال این دو واحد جدید را به رسمیت شناختند اما با بررسی دقیق وضعیت میدانی این دو منطقه میتوان به این نتیجه رسید که روسیه در اوستیای جنوبی ضمن تثبیت کامل موقعیت خود پس از درگیریهای سال 2008 در تلاش است با الحاق این منطقه به استان اوستیای شمالی در درون خاک روسیه، آن را به یک استان در فدراسیون روسیه تبدیل کند. برای آبخازیا نیز روسیه ضمن جداسازی کامل آن از گرجستان در تلاش است چه به صورت کشور مستقل و چه به صورت بخشی از روسیه نقش خود در آنجا را تثبیت کند. بویژه آنکه روسیه با تحکیم موقعیت نظامی خود در بندر «سوخومی» مرکز آبخازیا برای تقویت موقعیت خود در دریای سیاه و کاهش تنگناهای ژئوپلیتیکیاش تلاش میکند. روسیه این موقعیت ژئوپلیتیکی خود را با تصرف بندر «کریمه» در شمال دریای سیاه بیشتر بهبود بخشید. یعنی اکنون بندر سوخومی در شرق دریای سیاه و بندر کریمه در شمال این دریا روسیه را در موقعیت بسیار قدرتمندتر نسبت به قبل قرار دادهاند. اگر چه ذکر این نکته لازم است که گرجستان، جامعه بینالملل و بویژه سازمان ملل جدایی آبخازیا و اوستیای جنوبی از گرجستان را به رسمیت نشناختهاند.
پرسش: به کریمه و کنترل آن توسط روسیه اشاره کردید، در سال 2014 نفوذ غرب در اوکراین و سپس مداخله روسیه یک بحران بینالمللی دیگر را بهوجود آورد که تاکنون ادامه دارد، آیا میتوان گفت اوکراین و درگیری در این کشور بخش دیگر یا روی دیگر سکه نبردهای گرجستان است؟
بهشتیپور: بله! به نکته خوبی اشاره کردید. غرب برای گسترش نفوذ خود تلاش میکند. پس از سال 2008 نیز آمریکا تمام تلاش و سرمایهگذاریهای خود را از گرجستان به اوکراین منتقل کرد و درصدد بود از طریق این منطقه ضربه بزرگ دیگری به روسیه وارد آورد. استراتژی واشنگتن در سال 2014 با شکست «ویکتور یانوکوویچ» رئیسجمهور روسفیل اوکراین و روی کار آمدن سیاستمداران نزدیک به غرب به بار نشست. اینبار نیز روسیه واکنش شدیدی نشان داد؛ با تصرف کریمه و کوک کردن ساز جداییطلبی در 2 استان شرق اوکراین پیام شدید دیگری به غرب مخابره کرد. هر چند روسها در تصرف کریمه اعلام کردند آنان سیاست اشتباه «نیکیتای خروشچف» در الحاق این منطقه از روسیه به اوکراین را جبران کردهاند؛ آنها حتی برای تثبیت موقعیت خود رفراندومی در این منطقه البته بدون نظارت بینالمللی برگزار کردند. در مقابل نیز غرب از تلاشهای خود برای نفوذ هر چه بیشتر به حیاط خلوت روسیه دست برنداشته است. اکنون آنان علاوه بر اوکراین برای نفوذ در مولداوی و حتی روسیه سفید نیز تلاش میکنند. جدیدا نیز ارمنستان به یکی دیگر از پروژههای آنان در قفقاز جنوبی تبدیل شده است. اما باید این مساله را نیز مدنظر داشت که غرب همیشه در پروژههای خود برای نفوذ در حاشیه روسیه موفق عمل نکرده است.
پرسش: از زمان پایان نبرد گرجستان و روسیه دیدگاههای مختلفی درباره مهمترین پیامد این جنگ وجود داشته است. به باور شما مهمترین پیام و پیامد این جنگ چه بود؟
بهشتیپور: قفقاز شمالی بخشی از جغرافیای روسیه محسوب میشود اما قفقاز جنوبی پس از سال 1991 به یکی از حلقههای ضعیف امنیتی و سیاسی مسکو تبدیل شده بود. گسترش نفوذ غرب در گرجستان و حتی جمهوری آذربایجان نگرانی روسیه را از این بابت بیشتر کرده بود. به باور من مهمترین پیامد این درگیری تثبیت کامل موقعیت روسیه در این منطقه بود. روسیه به آمریکا و کشورهای منطقه نشان داد آنان حاکم اصلی قفقاز جنوبی هستند و مزاحمتهای هیچ کشوری را نیز در این منطقه تحمل نمیکنند. روسیه با این عملیات زیرکانه توانست نقش خود را در بلندمدت در این منطقه تضمین کند.
منبع: روزنامه وطن امروز، شماره 2506، چهارشنبه 17 مرداد 1397