مقدمه
آسياي مركزي و قفقاز جنوبي دو حوزة جغرافيايي پراهميت در شمال كشورمان هستند كه به تبع اشتراكات تاريخي، فرهنگي و زباني، ظرفيتهاي مناسب اقتصادي و نيز به واسطة اين مهم كه از ديرباز عرصة رقابت قدرتهاي منطقهاي و فرامنطقهاي از جمله روسیه، آمریکا، چين و اتحادية اروپا بوده و هستند، براي ايران از اهميت بالايي برخوردار بوده و توجه بيشتري را از سوي دستگاه ديپلماسي كشورمان طلب ميكنند. بهرغم اين اهميت، روندهاي پيشين و جاري گواه آن است كه التفات بايسته به اين مناطق مبذول نشده و ایران با وجود برخورداري از مزیتهای نسبی فراوان در بهرهگيري از ظرفيتهاي اين مناطق چندان موفق نبوده است. در همين راستا، برای آقای صالحی وزیر خارجه جدید ایران که در همه زمانها با روی خوش از اهالی رسانه استقبال میکند، یادآوری نکتهای فراموش شده نمیتواند دلگیرکننده باشد. چه بسا این یادآوری موجب شود تا دستور دهد کمیته تخصصی و ویژهای برای آسیبشناسی سیاستهای ایران در دو منطقه راهبردی آسیای مرکزی و قفقاز تشکیل شود. این کمیته میتواند به این سئوال مهم پاسخ دهد كه چرا سیاست ایران در حوزههایی که مزیت نسبی دارد کُند پیش میرود؟
طرح مساله
در جلسه یکشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۸۹ دکتر علی اکبر صالحی به عنوان دهمین وزیر امور خارجه پس از پیروزی انقلاب اسلامی موفق شد رای اکثریت نمایندگان مجلس شورای اسلامی را به دست آورد. آقای صالحی در سخنرانی دفاعیه خود برای برنامههای پیشنهادی وزارت امور خارجه به منظور ایجاد آنچه که دیپلماسی"تحول آفرین وروابط خارجی عدالت محور" خواند، هفده اولویت اساسی به ۲۸۶ نماینده حاضر در مجلس ارائه کرد. آقای صالحی برای اجرای این هفده بند، شانزده هدف اساسی در قالب برنامه اجرایی ذکر کرد. البته جا دارد این راهکارهای اجرای به بوته نقد درآید، اما برای بررسی واقعبینانه این هفده بند و اینکه تا چه حد برنامههای اجرایی شانزده گانه با واقعیتهای موجود از جنبههای اجرایی برنامه ها و اهدافی که دکتر صالحی به نمایندههای مجلس ارائه داد، مطابقت دارد، به کار پژوهشی و دقیق و تطبیقی در مقایسه با برنامههای سایر وزرا به نمایندگان مجلس در دورههای قبل و همچنین بررسی موشکافانه دیپلماسی ایران آنچه که در عمل اجرا شده است، نیاز است. همچنبن فرصت و مجال بیشتری لازم دارد.
اما در اینجا متناسب با حوزه تخصصی و مطالعاتی نگارنده نکته مهمیکه درخور توجه و تعمق برای رئیس جدید دستگاه دیپلماسی ایران قابل ذکر است مغفول واقع شدن مناطق راهبردی آسیای مرکزی و قفقاز است که در برنامه ۱۴ صفحهای ایشان تنها یک جا آن هم در صفحه چهار فقط یکبار در چهارچوب کشورهای همسایه و پیرامونی ایران از این دو منطقه راهبردی یاد شده است. بدون ذکر جزئیاتی هرچند مختصرکه در خور چنین برنامهای است. به باور بسیاری از کارشناسان حوزه آسیای مرکزی و قفقاز، اساسا صحبت از ایجاد تحول در دیپلماسی ایران بدون تغیییر و تحول در نگاه ایران به آسیای مرکزی و قفقاز امکانپذیر نخواهد بود. زیرا برای ایجاد هر نوع تحولی لازم است اهداف، سیاستها و یا برنامههای جدید ارائه شود و در هرسه مورد کسانی که با عمق استراتژیک سیاست خارجی ایران در آسیای مرکزی و قفقاز آشنا هستند می دانند که تحول مورد انتظار از این دو منطقه میتواند ایران را سریعتر و کم هزینه تر به نتایج مورد نظر برای ایجاد تحول برساند. در باره سایر مناطق، ایران با سیاستهای سنتی و دقیقی روبرو است که ایجاد تحول در آنها فقط در نحوه اجرا و تغییر کارشناسان قابل اجرا خواهد بود.
چرايي اهميت آسیای مرکزی و قفقاز برای ایران
۱- آسیای مرکزی متشکل از پنج کشور ترکمنستان به دلیل همسایگی با ایران، تاجیکستان به دلیل هم زبانی، ازبکستان به دلیل خواستگاه فرهنگی و تمدنی ایرانی و اسلامی در سمرقند و بخارا، قرقیزستان و قزاقستان به دلیل اشتراکات تاریخی و فرهنگی و نیز مجاورت با چین از یک سو و از سوی دیگر با روسیه، اهمیت غیر قابل انکاری برای ایران دارند.
۲- آسیای مرکزی به صورت بالقوه مکان مناسبی برای جذب سرمایهگذاری ایران و در نهایت بازار مناسبی برای فروش کالاهای ایرانی و سرمایه گذاری شرکتهای بزرگ ایرانی است. بطوری که اگر پنجاه درصد آنچه که برای ایران در این منطقه ممکن است در آسیای مرکزی تحقق یابد؛ ایران از لحاظ سیاسی به یک بازیگر تاثیر گذار منطقهای در آسیای مرکزی تبدیل خواهد شد.
۳- مزیت مهم دیگر ایران اشتراکات فرهنگی ایران با مردم این منطقه است. ایران اگر چه از لحاظ زبانی با اکثر کشورهای آسیای مرکزی قرابت نزدیکی ندارد و فقط با تاجیکستان در زبان فارسی مشترک است. اما از لحاظ آبشخورهای فرهنگی، میراث مشترکی دارد که قابل اتکا و ارائه است. برگزاری هم اندیشیهای فرهنگی و همایشهای کار بردی به بهانههای مختلف میتواند به ایجاد و تحکیم علقههای فرهنگی بین مردم ایران و کشورهای منطقه کمک کند اما برگزاریهای سمینارهای بی برنامه مانند انچه که در نشست اخیر فارسی زبانان در تهران برگزار شد به جز اتلاف منابع نتیجه دیگری در بر ندارد. بزرگداشت رودکی پدر شعر فارسی، فردوسی بزرگترین حماسه سرا، بوعلی سینا فیلسوف بزرگ شرق، خوارزمی، ابوریحان بیرونی و ده ها شخصیت دیگر که هر کدام میراث مشترک فرهنگی ایران و آسیای مرکزی محسوب میشوند. جایگاه رفیعی برای تحکیم مناسبات فرهنگی بین ایران و مردم منطقه بوجود آورده است. درست استفاده نکردن از این میراث مشترک در سالهای از دست رفته تاسف باراست اما میشود تحول درسیاست خارجی را ازهمین نقطه شروع کرد. ایران برای چنین تحولی به دیپلماتهای حرفهای و کار آزموده فرهنگی و اقتصادی بیش از دیپلمات سنتی نیاز دارد. در این دوران دیپلماسی عمومی بیش از دیپلماسی عرفی تاثیرگذار است.
۴- آسیای مرکزی صحنه رقابت روسیه و آمریکا به عنوان قدرتهای بازیگر اول و چین و هند و ترکیه به عنوان قدرتهای بازیگر موثر تبدیل شده است. در این عرصه رقابت اعلام نشده ایران با وجود برخورداری از مزیتهای نسبی فوق هنوز نتوانسته است از پتانسیلهای موجود استفاده بهینه کند. دلیل اصلی آن هم به نداشتن برنامهای مدون و کمبود نیروی انسانی آشنا با پتانسیلهای فرهنگی و اقتصادی منطقه باز میگردد. ایران در سالهای اخیر علیرغم تاکید برکمک به اسلام گرایی در منطقه آسیای مرکزی و رشد فرهنگ ایرانی اسلامی در عمل نه تنها نتوانسته دیپلماسی کارآمدی دراین دو عرصه به نمایش بگذارد بلکه این موضوع موجب حساسیتآفرینی در بین دولتهای سکولار منطقه شده است که در نتیجه موجب عقب ماندن ایران از رقبای خود در عرصههای اقتصادی و فرهنگی شده است.
قفقاز و فقدان راهبردها
منطقه قفقازبه لحاظ موقعیت راهبردی که دارد، شمال ایران را به روسیه و شرق اروپا مرتبط میسازد و منطقه خزر را به دریای سیاه متصل میکند. با وجود بحرانهای قومی و اختلافات سیاسی روسیه و گرجستان که منجر به جدایی طلبی در اوستای جنوبی و آبخازیا شده است، در این منطقه مجال بسیار مناسبی برای انجام فعالیتهای اقتصادی و فرهنگی ایران فراهم است. این منطقه کلیدی و حساس که موزائیک اقوام را به نمایش میگذارد اگر بیش از آسیای مرکزی برای ایران اهمیت نداشته باشد قطعا کمتر نیست. در قفقاز جنوبی ایران با جمهوری آذربایجان در کلیه زمینههای اقتصادی و فرهنگی امکان مشارکت فعال دارد. به شرط آنکه از دادن وعدههای انجام نشدنی کاسته و به اجرای دهها توافق انجام شده یا امضا شده اما عمل نشده بپردازیم. ایران همچنین با ارمنستان علی رغم اینکه ایروان در بحران قرهباغ درگیر است روابط بسیارخوب دارد. حمل و نقل جاده ای، ارسال گاز و دهها توافق فرهنگی نیز وجود دارد، اما هیچکدام آنطور که لازم است برای شکل دادن به مناسباتی تاثیرگذار، کار ساز نشده است. چرا که وجه سیاسی مناسبات ایران و ارمنستان همیشه بر سایر زمینه ها غلبه داشته است.
ایران با گرجستان علی رغم اینکه مرز مشترک ندارد اما سابقه فرهنگی و تاریخی بسیار نزدیکی داشته که با وجود تفاوتهای دینی ومذهبی بین دو کشور از لحاظ فرهنگی امکانات بسیار قابل توجهای برای کار مشترک وجود دارد که تقریبا ابعاد آن بعد ازگذشت این همه سال ناشناخته مانده است. این موضوع جدا ازمزیتهای نسبی گرجستان به عنوان راه ارتباطی بین ایران وقفقاز، شرق اروپا و دریای سیاه است که خوشبختانه در مورد بنادر باتومی و پوتی به عنوان دو گذرگاه کلیدی برای آینده مناسبات ا قتصادی ایران و گرجستان با ایجاد کنسولگری ایران درباتومی دراین اواخرتحرک قابل ذکری بدست آمده است.
جمعبندی و نتیجهگیری
با در نظر گرفتن مجموعه موارد فوق که تنها گوشهای از واقعیتهای موجود در مناسبات ایران و قفقاز و آسیای مرکزی است، باید گفت ایران آن زمان که رسما آسیای مرکزی و قفقاز را در اولیتهای سیاست خارجی خود قرار داده بود بصورت خیلی بطئی کار را پیش میبرد، اما اکنون که در برنامه وزیر خارجه جدید یادی از این دو منطقه فراموش شده نمیشود نشانه آن است که مشاوران آقای علی اکبر صالحی هم عنایتی نداشتند تا یادآور شوند که ایران در این مناطق به تعبیر وزرای قبلی عمق استراتژیک دارد. جالب تر آنکه در برنامه سیاست خارجی آقای علی اکبر صالحی حتی در اهداف و برنامههای اجرایی نیز نه به صورت مستقیم و نه به صورت غیر مستقیم یادی از آسیای مرکزی و قفقاز نمیشود. این فراموشی را باید به حساب یک تاکتیک گذاشت و یا به حساب یک غفلت بزرگ؟ شاید این غفلت را بتوان به حساب این واقعیت گذاشت که دغدغههای سیاست خارجی ایران در چند سال اخیر بیش از آنکه تامین منافع ملی ایران با حداکثر بازدهی در حداقل زمان باشد به دنبال نگاه آرمانخواهانه با بازدهی طولانی مدت و سرمایهگذاری کلان بوده است. در چنین شرایطی ایجاد تحول در سیاست خارجی عدالت محور بیش از آنکه در سیاستهای سنتی ایران در قبال مسائل فلسطین، لبنان، عراق و افغانستان باشد تحول در مناطقی که اساسا فراموش شده اند یا کمتر به آنها توجه شده است.
چگونه میشود در دو سال و نیمیکه از عمر دولت دهم باقی مانده است انتظار ایجاد تحول و دگرگونی در سیاستهای راهبردی ایران در قبال این مناطق داشت؟ آنچه که از مجموعه سخنان آقای صالحی میتوان برداشت کرد تحول مورد انتظار علاوه بر سیاستها در اجرا هم هست، یعنی برای ایجاد تحول سیاست خارجی ایران نیاز به جذب همکاران کیفی تر با پشتیبانی علمی عمیقتر و نیز جسورتر دارد. باید دید تغییرات ساختاری وعده داده شده عمدتا بر تغییر درمعاونت ها و ایجاد مراکز تحقیقاتی و برنامهریزی برای وزارت خارجه مطرح است یا تغییر و تحول در اولویتبندی سیاست خارجی ایران منطبق بر واقعیتهای نظام بینالملل و شکلگیری معادلات قدرت در جهان امروز. به عبارت سادهتر ایران در مورد جایگاه خود در نظام بینالمللی و میزان تاثیرگذاری که در عرصه منطقهای دارد به یک تجدید نظر عمیقتر و دقیقتری نیاز دارد تا بتواند اولویتها و مزیتهای خود را در مناطقی چون آسیای مرکزی و قفقاز بصورت دقیقتر مشخص کند.