روابط ایران و روسیه از سالهای دهه 1990 تا امروز که 25 سال از آن میگذرد منطق و ماهیت متفاوتی نسبت به گذشته داشته است. ایران پس از انقلاب و جنگ و روسیه پس از فروپاشی شوروی با نظامهای سیاسی و محیط منطقهای و شرایط بینالمللی متفاوتی روبرو بودند که دور شدن روسیه تا آنسوی قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی، مهمترین ویژگی این ژئوپلیتیک جدید بود.
مقدمه
روابط ایران و روسیه از سالهای دهه 1990 تا امروز که 25 سال از آن میگذرد منطق و ماهیت متفاوتی نسبت به گذشته داشته است. ایران پس از انقلاب و جنگ و روسیه پس از فروپاشی شوروی با نظامهای سیاسی و محیط منطقهای و شرایط بینالمللی متفاوتی روبرو بودند که دور شدن روسیه تا آنسوی قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی، مهمترین ویژگی این ژئوپلیتیک جدید بود. از سوی دیگر، نامه امام خمینی (ره) به گورباچف نیز باب جدیدی را برای روابط ایجاد کرد. در واقع، منطق ژئوپلیتیک و ایدئولوژیک روابط ایران و روسیه تغییر یافت و تهران و مسکو در جهان و گفتمان جدیدی در تعامل با یکدیگر قرار گرفتند. در این دو و نیم دهه، اما روابط جدید از یک عنصر بینالمللی شدیداً متأثر بوده و آن عامل غرب است. روابط دو طرف با غرب عاملی در افزایش یا کاهش همکاریهای تهران و مسکو بوده است. این موضوع بهویژه در طرف روسی نمایانتر و کارگرتر افتاده است. بر این اساس میتوان روابط تهران و مسکو را در این دوره در دو نمونه مثالی مهم دید: همکاری نظامی در مقابل تهدید مشترک در افغانستان از سال 1996 تا 2001 و سوریه 2012 تا 2016 از یکسو و رای روسیه به 6 قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد در پرونده هستهای. لذا ارتباطات ایرانی و روسی در سطوح دوجانبه، منطقهای و بینالمللی متفاوت از هم بوده و تنها در سطح منطقهای است که میتوان آن را یک مشارکت راهبردی دانست. در این نوشته من کوشیدهام تا این ایده را موردبررسی قرار دهم. برای این منظور، بحث را در سه سطح مذکور ارائه نموده و به تحلیل آن از جنبه مشارکت راهبردی میپردازم.
فناوری و بازار
روابط اقتصادی ایران و روسیه از سال 1991 تا 2000 به 3 میلیارد دلار رسید و از اوایل 2001 تا 2010 حدود چهار میلیارد دلار بود که در سالهای 2010 تا 2013 به حدود 1/5 میلیارد دلار کاهش پیدا کرد. البته که این رقم در مقایسه با روابط ایران و روسیه با بسیاری کشورهای دیگر همانند روابط دو کشور با ترکیه با رقمی نزدیک به 40 میلیارد دلار بسیار کم است. اگرچه با آغاز دوران جدید ریاست جمهوری ولادیمیر پوتین در سال 1391 و مشکلات ایجادشده به خاطر ازسرگیری سیاست گسترش ناتو و طرح استقرار سپر موشکی ناتو در چک، لهستان، رومانی و ترکیه، روابط روسیه و غرب تیره شده و با بحران اوکراین به اوج خود رسید و حتی تا تحریم روسیه از سوی اتحادیه اروپا و امریکا کشیده شد، اما به خاطر ساختار حقوقی نظام تحریمها، این تنشهای جدید تأثیری بر بهبود روابط اقتصادی ایران و روسیه نداشته و وضعیت تعاملات تجاری با ایران همچنان در سطح یک میلیارد دلار باقی ماند.
همکاریهای ایران و روسیه در بحران سوریه از سال 1391 و سپس سیاست دولت حسن روحانی رئیسجمهوری جمهوری اسلامی ایران و فعال شدن دیپلماسی کشور در قبال روسیه و دیدارهای مکرر مقامات و افزایش سطح تعاملات و اعزام سفیر جدید و تحرک بخشی به روابط تهران و مسکو نیز صرفاً توانسته است در سالهای 1392 و 1393 از روند نزولی تجارت کاسته و در سال اخیر حدود نیم میلیارد دلار آن را افزایش داده و امیدهایی را برای بسط آن ایجاد کند. بسیاری از کارهای زیربنایی برای این موضوع در سه سال اخیر انجام شده و ما شاهد موافقتنامه جامع همکاریهای 10 ساله 70 میلیارد دلاری، توافق نقشه راه روابط در افق همکاری 40 میلیارد دلاری و فعال شدن کمیسیونهای مشترک میان دو طرف بودهایم.
همچنین، حوزههای روابط دو کشور از زمان آغاز مذاکرات هستهای و توافقات اولیه شاهد تحرکاتی بودهاند. در این رابطه میتوان به بخش فناوری و تشکیل کمیته فناوری و موضوع انتقال فنّاوری، بخش ارتباطات، راهآهن، خط هوایی و ریلی، توافق در مورد نیروگاههای حرارتی و هستهای، صنایع نفت و گاز، معادن و فلزات، صنایع هوا- فضا و بهویژه در ماههای اخیر در حوزه محصولات کشاورزی، لبنی، گوشتی و آبزیان اشاره کرد؛ اما مهمترین حوزهای که از برداشته شدن تحریمها و شرایط پسابرجام اثر میپذیرد، موضوعات بانکی و پولی هستند که مانع بزرگ روابط تهران و مسکو در 6 سال گذشته بودهاند. به نظر میرسد روابط اقتصادی تهران و مسکو منتظر آخرین میخ بر تابوت تحریمهاست تا به رشدی درخور واقعیت روابط دو دولت برسد. دیپلماسی دولت جدید توانسته است تلاشهای مهمی برای گسترش ارتباطات و راهاندازی پروازهای ایران ایر و ماهان انجام دهد و به کاهش تعرفههای گمرکی، کشاورزی، دامی، لبنی، گوشتی و آبزیان برای صادرکنندگان کشورمان همت گمارد. تلاشها برای تسهیل و لغو روادید، مذاکره برای تأمین بانک مشترک سرمایهگذاری، توافق برای سرمایهگذاری از سوی روسیه تا 40 میلیارد دلار، خط اعتباری 5 میلیارد دلاری و 2 میلیارد دلاری از سوی بانکهای روسیه از دیگر تلاشهایی است که با امید به برداشتن تحریمها در دوره پس از اجرای برجام صورت گرفته است. بهویژه در بخش مواد غذایی و محصولات کشاورزی، تولیدکنندگان ما میتوانند از یک بازار مواد غذایی 140 میلیون نفری بهرهمند شوند. در یکی از آخرین اقدامات از سوی دستاندرکاران کشورمان، موضوع ایجاد یک کریدور سبز گمرکی با هدف روانسازی و ترخیص الکترونیک کالاها ایجاد شده است؛ و سرانجام باید از آغاز گفتوگوها برای ورود به سازمان همکاریهای اوراسیایی برای بهرهمند شدن صادرکنندگان ایرانی از تجارت ترجیحی و نیز طرح ایجاد منطقه آزاد تجاری میان ایران و سازمان همکاری اقتصادی اوراسیا سخن گفت که میتواند در آینده به گسترش صادرات غیرنفتی کشورمان کمک کند.
به نظر میرسد با برداشته شدن عامل اصلی کاهش روابط اقتصادی تهران و مسکو و فراهم آمدن امکان همکاری و تبادلات پولی و بانکی و نیز سایر اقداماتی که میتواند روابط دو کشور را از چنبر تحریمها برهاند باید امیدوار بود که ارتباطات تجاری دو کشور حتی فراتر از 4 میلیارد دلار سالهای 1380 تا 1386 برود. این بار در شرایطی روابط تجاری تهران و مسکو آغاز میشود که روسیه خود در فشار تحریمهای غرب قرار گرفته و روابط آن با ترکیه نیز کاهش یافته است. برخی اقدامات میتواند با افزایش روابط اقتصادی تهران و مسکو، وابستگی متقابل اقتصادی را بهعنوان زیربنای روابط سیاسی و امنیتی نیز تقویت کند. در این رابطه میتوان به عملیاتی سازی کریدور شمال- جنوب و ایجاد پل هوایی برای انتقال سریع محصولات غذایی و کشاورزی، تمهید زیرساختهای نرمافزاری، قانونی و مقرراتی و فعالسازی مناطق آزاد تجاری مانند منطقه آزاد ارس و انزلی اشاره داشت که بسیار مؤثر خواهد بود.
ايران و روسيه در حوزههای فنی نظامی نیز با يكديگر همکاریهای مهمي داشتهاند. ایران در این دوره به شریک سوم نظامی روسیه، پس از چین و هند تبدیل شده است. بر اساس موافقتنامه 15 ميليارد دلاري ايران و شوروي در سال 1368 (1989)، حدود 2 ميليارد دلار به خريد جنگافزار و فنّاوریهای مرتبط با آن اختصاص يافت. در سال 1380 نيز با وجود فشارهاي امريكا و بهویژه توافقنامه گور ـ چرنومردين در سال 1995 (كه بر اساس آن پس از اتمام زمان قرارداد دهساله 1989 در سال 1999 نبايستي قرارداد ديگري در زمينه نقلوانتقالات تسليحاتي منعقد شود)، روسها، موافقتنامه مذكور را لغو كرده و سند همكاريهاي دفاعي ـ نظامي دهسالهاي را با وزير دفاع ايران امضاء كردند. بنا به ادعای برخی كارشناسان روس، همكاريهاي نظامي با ايران ساليانه 300 ميليون دلار براي مسكو درآمد خواهد داشت. روند همكاريهاي نظامي ـ فني روسيه با ايران پس از بحران كوزوو و روي كار آمدن پوتين دچار تحولي اساسي شد و مقامات دو كشور در مورد همكاريهاي نظامي به توافقاتي اساسي رسيدند و طرف روسي بر بياعتبار بودن توافق گور ـ چرنومردين تأكيد كرد. دو كشور قرار گذاشتند با تداوم همکاریهای نظامي، در مورد مسائل امنيتي مشورت كنند، يكديگر را در جريان دکترینهای نظامي، ساختار ارتشها و خطرات و تهديدات امنيتي مشترك قرار دهند و به گسترش تماسها و روابط نظامي، مبادلات دوجانبه و آموزش نظاميان ايراني در مؤسسات آموزشي روسيه همت گمارند. این موضوع اما متأثر از روابط روسیه و غرب در سالهای بعد متحول شد و بهویژه با طرح ریست و بهبود روابط روسیه و امریکا و پیوستن روسیه به قطعنامههای تحریم ایران بر سر موضوع هستهای ایران، دچار خلل گشته و تا روی کار آمدن حسن روحانی ادامه یافت. در دوره پس از توافق هستهای همکاریهای نظامی ایران و روسیه آغاز شده است و میتواند گسترش یابد.
بههرحال روابط دوجانبه ایران و روسیه در زمینههای تجاری و فنی قابلیتهای مهمی برای گسترش دارد. در این رابطه فناوریهای نظامی و غیرنظامی روسیه برای ایران از اهمیت زیادی برخوردار بود و بازار ایران نیز میتواند بخشی از مشکلات بازار برای تولیدات روسیه را حل کند. در حوزههای فراوردههای کشاورزی، ایران میتواند فشار ناشی از تحریمها را در این بخش از روی روسیه بردارد.
ثبات و موازنه در مناطق ژئواستراتژیک
ايران و روسيه پس از سال 1992 بهتدریج در منطقه آسياي مركزي، خزر و قفقاز به درك مشتركي از منافع متقابل رسيدند كه مبنايي براي همكاري آنها در اين مناطق شد. خطر گسترش نفوذ قدرتهای غربي و متحدان آنها سرايت بحرانهای موجود در منطقه به درون مرزهاي دو کشور در گسترش اين همكاري بسيار مؤثر بود. لذا در سطوح منطقهای نيز دو كشور میتوانند در موارد ايجابي همکاریهای ثمربخشی تري داشته باشند. هم در آسياي مركزي و هم در خزر و قفقاز، دو كشور قابليت و ظرفيت آن را دارند كه نهادهايي چون سازمان کشورهای ساحلی خزر براي حلوفصل مسائل و توسعه، امنيت و همكاري ايجاد كنند. اين نهادها میتوانند در توسعه منطقهای و همگراییهای اقتصادي، فرهنگي و سياسي گامهایی بردارند. جمهوري اسلامي ايران بهعنوان يك كشور مسلمان و يك نظام سياسي مترقي، میتواند جاي ساير الگوها را كه ضديت با روسيه را تبليغ میکنند بگيرد. دو كشور در مورد بحران قرهباغ بهشدت اظهار نگراني كرده و جمهوري اسلامي ايران كوشيد تا ميان طرفهای بحران ميانجيگري نمايد. دو كشور از سال 1994 مجموعهای از نشستها را ميان طرفهای جنگ داخلي بحران تاجيكستان در تهران و مسكو تشكيل دادند كه در سال 1996 به سازش انجاميده و بدين ترتيب بحران خاتمه يافت. همچنين بايد به همكاري در حمايت از ائتلاف شمال افغانستان از سال 1996 تا 2001 اشاره كرد كه موجب گرديد آنها در مقابل حملات طالبان مقاومت كنند.
درواقع، از نگاه تهران و مسكو حرکتهای تندرو اعم از قومي، مذهبي در مناطق مشترك ميان دو كشور، منافع آنها را به خطر میاندازد و ازاینرو، در بسياري از زمینهها به همديگر نه بهعنوان رقيب، بلكه چون همكار نگريسته و تلاشهايي را بهمنظور حلوفصل مسائل به عمل آوردهاند. روابط ایران با روسیه با توجه به نقش دو کشور در مناطق ژئو استراتژیک خاورمیانه و اوراسیای مرکزی و منافع مشترک دو طرف در این عرصه گسترده بسیار حیاتی ست و نقش ایران و روسیه در دو منطقه مذکور، دو دولت را ملزم به همکاری در برابر تهدیدات موجود و در حال شکلگیری میسازد. طبعاً مادامیکه قواعد بازی در نظام بینالمللی بر بازی قدرت و حوزههای نفوذ و بازی بزرگ قدرتها برای حفظ قلمروهای نفوذ قرار دارد، همکاری و یارگیری منطقهای نیز یک اصل اساسی برای تأمین منافع و امنیت ملی است و برقراری تعادل و موازنه در روابط خارجی لازمه تأمین منافع و پایداری روابط با بازیگران مهم در سطح منطقهای است. هر دو کشور نگران مداخلهی قدرتهای فرامنطقهای و هر دو کشور، حامی و مدافع حفظ وضع موجود ژئوپلیتیک منطقهای هستند و حامی دولتهای مستقل و به رسمیت شناخته شده و دارای حاکمیت ملی هستند. هر دو کشور نسبت به رادیکالیسم و تروریسم احساس نگرانی و در مورد این موضوع همکاری میکنند و میتوان مهمترین عرصهی همکاری دو کشور را در همین حوزه دانست.
ازاینرو، همکاری ایران و روسیه در موردبحرانهای منطقهای موضوعی مهم و مؤثر بوده است؛ ایران و روسیه در سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ در بحران افغانستان در مقابل طالبان از ائتلاف شمال حمایت کردند و حتی ایران از فضای سرزمینی روسیه برای نقلوانتقال تسلیحاتی به ائتلاف شمال افغانستان بهره گرفته است. در مورد سوریه هم همکاریهای ایران و روسیه سابقهی ۵ ساله دارد و در این سالها در سطوح مختلف این همکاریها صورت گرفته که مهمترین و آخرین آن استفاده از پایگاه هوایی نوژه بوده است. این سطح از همکاریها راهبردی ست و میتواند گسترش یابد و لزوماً هم به زیان کشورهای دیگر نیست. چنانچه ایران و روسیه نتوانند در مناطق مشترک خود بهویژه در قفقاز جنوبی و خاورمیانه همکاری کنند، بیثباتی در منطقه و به هم خوردن موازنه منطقهای میتواند پیامدهای خطرناکی برای دو طرف داشته باشد.
نظام چندقطبی و چند سطحی بینالمللی
نظام بینالمللی در دهه اخیر بهتدریج از حالت تکقطبی و متمرکز فاصله میگیرد و به سمت نظام بینالمللی چندقطبی و متکثرتر درحرکت بوده است. ما شاهد یک نظام یک چندقطبی هستیم به این معنا که امریکا در حوزههای مختلفی قدرت مؤثر بینالمللی است ولی بازیگران دیگری مثل اتحادیه اروپا، روسیه، چین و حتی قدرتهای منطقهای هم نقشهای جدیدتری پیدا کردند کشورهای سازمان بریکس مثل برزیل، روسیه، هند، افریقای جنوبی و چین امروزه نقش بسیار گستردهتری پیدا کردهاند. در کنار تحول نظام بینالمللی، موضوع دیگر، به هم فشردگی مناطق چهارگانه ژئواستراتژیک جهانی است که در دو سه دهه اخیر خیلی به هم نزدیک شدهاند. چین در آسیای مرکزی چهار خط بزرگ انتقال انرژی را احداث کرده است که سه خط آن فعال است و چهارمی در دست احداث است. از آنسو اتحادیه اروپا با طرح ابتکار مشارکت شرقی به منطقه نفوذ کرده است. گرجستان امروزه در چارچوب آن طرح با اتحادیه اروپا به توافق تجاری بزرگی دست پیدا کرده است. لذا منطقه یوروآتلانتیک آمده به حوزه خزر و منطقه شرق آسیا از طریق چین آمده تا منطقه خزر و بعد منطقه اوراسیا مرکزی و خاورمیانه هم برخلاف گذشته که جدا شده بودند امروزه تعاملاتشان خیلی بیشتر از گذشته شده است؛ یعنی تعاملات روسیه – ایران و یا روسیه – ترکیه همه زیاد شده و درنتیجه درمجموع با یک منطقهای مواجه هستیم که این منطقه قلمرویی از دریای سیاه تا دریای خزر را شامل میشود که این منطقه بهشدت حساس شده و همه قدرتهای بزرگ جهانی از چین گرفته تا آمریکا، اروپا و روسیه و قدرتهای منطقهای مثل ایران، ترکیه و حتی عربستان در این قلمرو به تعاملات جدی رسیدهاند. بحران سوریه و اوکراین مهمترین نشانههای این وضعیت متحول جدید هستند که بیشتر بازیگران مهم بینالمللی در آن درگیر میباشند.
هر دو کشور مخالف نظام بین المللی تکقطبی و غرب محور و یکجانبهگرایی امریکا در مسائل بینالمللی هستند و بر یک نظام بینالمللی چندقطبی و متکثر تأکید دارند؛ نظامی که در آن ناتو در حال گسترش نباشد و هنجارها و قواعد سیاسی غرب به هنجارها و قواعد به رسمیت شناختهشدهی بینالمللی مثل اصل حاکمیت ملی، نظام وستفالیایی و اصل مداخله در امور داخلی کشورهای دیگر خدشه وارد نکند. جلوگيري از فشارهاي آمريكا براي منزوي ساختن دو دولت، دستيابي به قدرت مانور بيشتر در سطح بینالمللی با همکاریهای دولتهای مستقل يا ناراضي از وضع موجود و جلوگيري از گسترش ناتو از مهمترین موضوعات مشترك در حوزه سياست خارجي ايران و روسيه است. باوجوداین منافع مشترک، اما در عمل کمتر شاهد همکاری عمدهای میان تهران و مسکو هستیم.
راهبردی بودن همکاریها
مفهوم راهبردی بودن همکاری دو کشور را باید با تفکیک مفاهیم اتحاد راهبردی با مشارکت راهبردی و تعریف امر راهبردی تشخیص داد. امر راهبردی مفهومی ست که به مسائل حیاتی و امنیتی و بلندمدت و در یک محیط رقابتی اطلاق میشود. اتحاد راهبردی عالیترین سطح همکاری دو یا چند دولت در برابر یک تهدید مشترک برای زمانی طولانی و در چارچوب توافقات و مکانیسمهای دقیق است؛ اما مشارکت راهبردیمیتواند همکاری در مقابل یک تهدید مشترک در یک موضوع و مقطع خاص باشد. نظر به اینکه این سطح از همکاری ویژگی بلندمدت را ندارد اطلاق واژه راهبردی برای آن دقیق نیست. مگر آنکه این مشارکت در موارد مشابه تکرار شود.
رابطه ایران و روسیه در 25 سال گذشته یعنی از زمان فروپاشی شوروی تا به امروز در دو خط سیر نسبتاً ثابت و متغیر بوده است. خط سیر ثابت این است که ایران و روسیه، یک عرصه منطقهای مشترک برای بیش از دو دهه به اشکال مختلف و در مقاطع خاص با یکدیگر همکاری داشتهاند. این همکاریها در افغانستان، آسیای مرکزی، حوزه خزر و قفقاز و خاورمیانه بوده است. پس از جنگ داخلی تاجیکستان در اوان دهه 1990 و سپس در دوره طالبان در سال 1996 تا 2001 در افغانستان و در بحران سوریه از سال 2012 تاکنون تهران و مسکو همکاری نظامی و دیپلماتیک داشتهاند. این همکاریها در موضوعات امنیتی و برای حفظ ثبات و امنیت منطقهای بوده و آثار مهمی در جلوگیری از گسترش تروریسم و ناامنی داشته است. نقش ایران و روسیه در تثبیت اوضاع در تاجیکستان و خاتمه دادن به جنگ داخلی در این کشور به استقرار یک دولت انجامیده و نتایج آن توافق تاکنون کمابیش تعیینکننده وضعیت این کشور بوده است. تصور اینکه تهران و مسکو بدون همکاری با یکدیگر چگونه با پدیده تروریسم و مداخله در سوریه مقابله میکردند و وضعیت منطقه و سوریه چگونه میشد بسیار دشوار است. بدون این همکاریها، نهتنها وضعیت سوریه و خاورمیانه بلکه حتی قفقاز و درون مرزهای ایران و روسیه نیز با مشکلات مهمی روبرو میشد.
اما آیا میتوان همکاریهای ایران و روسیه را مشارکت راهبردی دانست. طبعاً این همکاریها را بههیچوجه نمیتوان یک اتحاد راهبردی دانست؛ اما با توجه به تعریف ارائهشده برای مفهوم مشارکت راهبردی میتوان همکاری ایران و روسیه را در موضوعات منطقهای ازآنجهت راهبردی دانست که دو دولت در هر سه مورد همکاری خود در جنگ داخلی تاجیکستان، سیطره طالبان بر افغانستان و بحران سوریه به یک همکاری امنیتی و نظامی در سطوح اطلاعاتی و عملیاتی و به شکل تکرارشونده برای مقابله با ناامنی و ایجاد ثبات و حفظ موازنه منطقهای اقدام نمودهاند و ازاینرو اطلاق مفهوم مشارکت راهبردی برای آن نادرست نیست.
اما جدای از این مشارکت راهبردی در سطح منطقهای، ما در سطح دوجانبه و روابط دو کشور فرازوفرودهای بیشتری را شاهد بوده است. بهخصوص بحث تحریمها و سالهای ریاست جمهوری مدودف که سیاست نزدیکتری به غرب را از سال 2009 تا 2012 اتخاذ کرد. پیش از آن و تا سال 2008 ایران و روسیه حدود 4 میلیارد دلار مبادله تجاری داشتند و بعدازآن از سال 2009 تا سال 2013 این رقم تا یک تا یک و نیم میلیارد دلار کاهش پیدا کرد؛ اما در سطح بینالمللی، وجود یک نگرش مشترک بین دو کشور را شاهد بودیم که همان نگرانی بابت ایجاد نظام تکقطبی و یکجانبه نگری آمریکا و گسترش ناتو و نادیده گرفتن حاکمیت ملی و مداخله در امور کشورها از سوی غرب و نهادهای غربی بود. البته این منافع و مواضع مشترک بینالمللی صرفاً در حد حرف و سیاستهای اعلامی بوده است و درنهایت منجر به ایجاد هیچ همکاری و اتفاق مشخصی در روابط دو کشور نشده است.
اما شاید مهمترین مشکل در روابط دو کشور در دهههای اخیر آن است که هنوز این تعاملات از یک سامان و ثبات مطلوبی برخوردار نیست و این به عوامل زیادی بستگی دارد که از نگاه من مهمترین آنها این است که روابط دو کشور بیش از هر امری از شکل و روند تعاملات روسیه و غرب بهشدت اثر پذیرفته و هنوز یک مبنا و اساس مستقل و متکی به منافع متقابل پیدا نکرده است. عامل مهم دیگر را باید در نگرش و ذهنیت ایرانیان و ساختارهای ذهنی و عینی مؤثر بر نگاه به روسیه و نیز در طرف روسی دید که تعامل دو دولت را پیچیده میسازد. نکتهای که بر آن تأکید میشود آن است که مادامیکه روابط ایران و روسیه نتواند به یک همکاری نهادینهشده و توافقات و ترتیبات مشخص تبدیل شود، همچنان همانند بیستوپنج سال گذشته تابعی از روابط روسیه و غرب و یک همکاری مقطعی خواهد بود و این، در میانمدت و بلندمدت به زیان منافع دو کشور خواهد بود.
با توجه به بدتر شدن اوضاع امنیتی جهان و گسترش جغرافیای بحران از افریقا تا چین و سردرگمی امریکا و غرب در مورد اینهمه بحران در جهان و درگیری همزمان غرب در خاورمیانه و اوراسیای مرکزی و شرق آسیا و از این مهمتر اینکه همکاری ایران و روسیه در همکاریهای منطقهای در بسیاری موارد لزوماً ضد دولتهای دیگر نیست، تهران و مسکو میتوانند روابط خود را در این موضوعات ارتقا بخشیده و به همکاریهای خود به شکل متداومتری اندیشیده و به مشارکت راهبردی برای امنیت و ثبات و موازنه در مناطق مشترک و به شکل سازمانیافتهتری بپردازند.
نتیجهگیری
دو دولت ایران و روسیه تهدید یکدیگر نیستند و با وجود برخی موارد رقابتی میان آنها، اما در هر سه سطح دوجانبه و منطقهای و بینالمللی میتوانند فرصتهای متقابلی برای منافع یکدیگر داشته باشند. روابط ایران و روسیه با وجود بسترهای مهم و شرایط متفاوت در سالهای گذشته در سطح دوجانبه و بینالمللی با دشواریهای زیادی روبرو بوده است و هنوز هم این روابط بهویژه در سطح دوجانبه نتوانسته است در حد قابلیتهای واقعی گسترش یابد. این همکاریها در زمینههای تجاری و فنی قابلیتهای مهمی برای گسترش دارد. در این رابطه فناوریهای نظامی و غیرنظامی روسیه برای ایران از اهمیت زیادی برخوردار بود و بازار ایران نیز میتواند بخشی از مشکلات بازار برای تولیدات روسیه را حل کند. در حوزههای فراورده کشاورزی، ایران میتواند فشار ناشی از تحریمها را در این بخش از روی روسیه بردارد.
همکاری ایران و روسیه در مورد بحرانهای منطقهای موضوعی مهم و مؤثر بوده است؛ ایران و روسیه در بحران افغانستان در مقابل طالبان از ائتلاف شمال حمایت کردند و حتی ایران از فضای سرزمینی روسیه برای نقلوانتقال تسلیحاتی به ائتلاف شمال افغانستان بهره گرفته است. در مورد سوریه هم در این سالها در سطوح مختلف این همکاریها صورت گرفته که مهمترین و آخرین آن استفاده از پایگاه هوایی نوژه بوده است. این سطح از همکاریها راهبردی ست و میتواند گسترش یابد و لزوماً هم به زیان کشورهای دیگر نیست. چنانچه ایران و روسیه نتوانند در مناطق مشترک خود بهویژه در قفقاز جنوبی و خاورمیانه همکاری کنند، بیثباتی در منطقه و به هم خوردن موازنه منطقهای میتواند پیامدهای خطرناکی برای دو طرف داشته باشد. محصولات کشاورزی ایران میتواند فشار ناشی از تحریمها را در این بخش از روی روسیه بردارد. به نظر میرسد موضوع سوریه و همکاریهای امنیتی ایران و روسیه میتواند زمینه و بستری باشد تا یک مشارکت راهبردی را به واقعیت نزدیک کند. اگرچه ایران و روسیه در مسائل مختلف منطقه از افغانستان و آسیای مرکزی تا حوزه خزر و قفقاز و خاورمیانه و در آنچه مربوط به ایجاد ثبات در منطقه و مقابله با تروریسم و بهنوعی حفظ وضع موجود و ساختارهای دولتی و مرزهای منطقهای میشود همراه میباشند.
با توجه به تعریف ارائهشده برای مفهوم مشارکت راهبردی میتوان همکاری ایران و روسیه را در موضوعات منطقهای ازآنجهت راهبردی دانست که دو دولت در هر سه مورد همکاری خود در جنگ داخلی تاجیکستان، سیطره طالبان بر افغانستان و بحران سوریه به یک همکاری امنیتی و نظامی در سطوح اطلاعاتی و عملیاتی و به شکل تکرارشونده برای مقابله با ناامنی و ایجاد ثبات و حفظ موازنه منطقهای اقدام نمودهاند و ازاینرو میتوان از یک مشارکت راهبردی در جهت منافع دو کشور و حتی منافع ملتهای منطقه در برابر ناامنی و تروریسم سخن گفت.
*دانشیار دانشکده مطالعات جهان، دانشگاه تهران و عضو شورای علمی ایراس
این مقاله، پیش تر در مجموعه مقالات «همکاری های ایران و روسیه: ابعاد و چشم انداز» به اهتمام و ویراستاری علمی مشترک محمود شوری و ایگور ایوانوف به سه زبان فارسی، انگلیسی و روسی در اسفند 1395 منتشر شده است. جهت تهیه کتاب، در ساعات اداری با موسسه ایراس تماس حاصل فرمایید.