اسلام معتدل پادزهر افراطیون؛ تاجیکستان برای مقابله با افراطگرایی چه گزینهای پیش رو دارد؟
در روزهای اخیر برای چندمین بار در اخبار مربوط به کشورهای آسیای مرکزی گفته شد که سرهنگ گلمراد حلیماف، فرمانده سابق نیروهای مخصوص ضد تروریستی تاجیکستان که به داعش پیوسته بود در درگیرهای ارتش عراق با داعش برای آزاد سازی موصل کشته شده است. جدای از این موضوع که تا کنون خبر کشته شدن گلمراد حلیماف برای چندمین بار است که منتشر میشود و صحت و سقم آن مشخص نیست، توجه به این نکته حایز اهمیت است که چگونه میشود افرادی مانند حلیماف که مطمئنا دارای جایگاه ویژهای در حکومت تاجیکستان بوده و در کشورهایی چون امریکا و روسیه آموزشهای ویژه ضد تروریستی دیدهاند ناگهان از خانواده و امکانات خود در کشورشان دست میشویند و در بیابانهای عراق یا سوریه به داعش یا دیگر گروههای تروریستی میپیوندند؟ اگر این افراد در سطح گلمراد حلیماف هم نباشند ولی شمار زیادی از اتباع تاجیکستان و دیگر کشورهای آسیای مرکزی و جمهوریهای مسلمان فدراسیون روسیه تاکنون به داعش و دیگر گروههای تروریستی پیوسته و بین این جمهوریها و مناطق جنگی در عراق و سوریه و حتی لیبی در رفتوآمد هستند. دلیل این موضوع چیست؟ چه انگیزهای باعث کشیده شدن این افراد به سمت گروههای تروریستی میشود؟
خیلیها تلاش میکنند بدون پاسخ دادن به این سوالها و ریشهیابی دلایل افراطگرایی صرفا با تمرکز بر اینکه آنها تروریست هستند به مبارزه بیامان با این تروریستها ادامه دهند و راهی جز سرکوب و کشتن آنها نمیشناسند و به این نکته توجه ندارند تا زمانیکه دلایل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و فکری پیوستن این افراد به گروههای تروریستی مورد بررسی و مطالعه قرار نگیرد و با راههای مناسب با افراطگرایی و تروریسم مبارزه نشود این معضل همچنان باقی خواهد ماند و داستانی شبیه «ذبیحالله مجاهد» که سخنگوی طالبان در نزدیک به دو دهه است خواهد داشت. ذبیحالله مجاهد یک فرد نیست که درطول این سالها توانسته باشد زندگی خود را حفظ کند و همچنان سخنگوی طالبان باشد بلکه ذبیحالله مجاهد نام مستعار سخنگوی طالبان است که با کشته شدن یکی، فرد دیگری با همان نام ذبیحالله مجاهد جای او را میگیرد.
در پژوهشهایی که توسط مراکز مختلف مطالعاتی درباره دلایل و انگیزههای پیوستن افراد به گروههای تروریستی و افراطگرا صورت گرفته تقریبا در این یافته اشتراک نظر وجود دارد که در پیوستن افراد به گروههای افراطگرا شبکههای اجتماعی بیشترین نقش را داشته است و افراطگرایان بیشتر از آنکه از طریق مساجد و مراکز دینی و تحت تاثیرآموزههای دینی به گروههای افراطگرا و تروریست بپیوندند تحت تاثیر شبکههای اجتماعی و ارتباطات اینترنتی جذب این گروهها میشوند.
از یافته تحقیقاتی فوق چه نتیجهای میتوان گرفت؟ اولین نتیجه این است که اعتقادات و باورهای دینی کمترین تاثیر را در گرایش افراد به سمت افراطگرایی داشته است در حالیکه در تبلیغات رسمی دولتها اینگونه نشان داده میشود که گرایش جوانان به سمت دین و آموزههای دینی موجب رشد افراطگرایی و گرایش آنان به سوی گروههای تروریستی است. چنین رویکرد اشتباهی مسئولین امنیتی کشورها را به این نتیجه میرساند که راه حل مبارزه با افراطگرایی و تروریسم مبارزه با باورهای دینی جامعه و هر آن چیزی است که موجب افزایش باورهای دینی در جامعه و گرایش جامعه خصوصا جوانان به دین میشود.
سرویسهای امنیتی کشورها با سادهسازی مسایل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و بدون توجه به دلایل اساسی و بنیادی علل گرایش به افراطگرایی، با یک نسخه امنیتی واحد به مبارزه با تمام ناراضیان اقتصادی و اجتماعی و مخالفین سیاسی میپردازند و نادانسته نفت برآتش افراطگرایی میریزند. رفتار و عملکرد سرویسهای امنیتی کشورها مختلف بهخصوص کشورهای آسیای مرکزی منجر به تحکیم سیاستهای افراطگرایی ضد دینی برای مقابله با افراطگرایی دینی شده است، سیاست اشتباهی که تشدیدکننده افراطگرایی بوده و تهدیدکننده سامان اجتماعی در جوامعی است که به مشکل افراطگرایی دچار شدهاند.
طرح ضرورت توجه به عوامل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و فکری گرایش به افراطگرایی به معنی نادیده گرفتن نقش سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی کشورهای مختلف که از تروریسم برای اهداف سیاسی خود سوءاستفاده میکنند نیست بلکه تاکید بر این نکته است که در صورت توجه به ریشههای درونی جوامع در گرایش به تروریسم و مقابله با زمینههای اجتماعی افراطگرایی، میتوان با اهداف نامشروع سرویسهای امنیتی کشورهای تقویتکننده افراطگرایی و تروریسم نیر مبارزه کرد.
یکی از جنبههای اساسی مبارزه با افراطگرایی توجه به مبانی فکری و عقیدتی است تا اجازه داده نشود سرویسهای امنیتی کشورها و گروههای تروریستی از باورهای دینی مردم سوءاستفاده کنند، متاسفانه در اینجا نیز با مشکل عدم درک صحیح موضوع روبرو هستیم. سرویسهای امنیتی ترجیح میدهند تمام مخالفین خصوصا مخالفین مذهبی خود را با اتهام عضویت در گروههای تروریستی و افراطی سرکوب کنند. این روش اشتباه باعث دوقطبی شدن جوامع میشود که در یک قطب آن رژیمهای سکولار و در قطب دیگر آن جریانات افراطی و تروریستی قرار میگیرند و جامعه در میان این دو قطب متضاد به اسارت گرفته میشود.این شرایط بهترین وضعیت برای گروههای افراطگرا است زیرا که خود را آلترناتیو حکومتها معرفی میکنند و چنین تبلیغ میکنند که با سقوط دولتها حاکمیت از آن آنان خواهد بود و همین موضوع باعث تقویت این گروهها و سربازگیری آنان از جامعه به اسارت گرفته شده میشود.
راهکار عقلانی برای جلوگیری از قطبی شدن جوامع آن است که در حد فاصل رژیمهای سکولار و گروههای افراطگرا جریانهای معتدل و گروههای خردگرا و در جوامع مسلمان، مسلمانان ملی (که به سنتها و آرمانهای ملی کشور خود وفادار هستند) تقویت شوند. جریانهای معتدل میتوانند منطقه حائلی بین رژیمهای سکولار و گروههای افراطی باشند و اجازه ندهند تروریستها خود را تنها آلترناتیو دولتها معرفی کنند.
شاید یکی از دلایل اصلی تفاوت در نگرش جمهوری اسلامی ایران با دولت تاجیکستان در موضوع حزب نهضت اسلامی تاجیکستان همین نکته ظریف باشد. جمهوری اسلامی ایران بهمنزله کشوری که نقش اساسی در برقراری صلح در جریان جنگ داخلی تاجیکستان ایفاء نمود و بر اساس اسناد سازمان ملل متحد بهعنوان یکی از کشورهای ضامن صلح تاجیکستان شناخته شده است چنین تحلیلی دارد که حزب نهضت اسلامی تاجیکستان که تا انتخابات پارلمانی 2015 تاجیکستان همواره یکی از احزاب پارلمانی بوده است، میتواند با فعالیت قانونی خود، جامعه را از قطبی شدن حفظ کرده و راهی برای عدم جذب افراد به حاشیه رانده شده توسط گروههای افراطگرا باشد.
به نظر نگارنده دولت تاجیکستان بهدلایل زیر تحلیل اشتباهی از عدم همراهی ایران با خود در موضوع حزب نهضت اسلامی تاجیکستان دارد: نخست آنکه عدم همراهی با دولت در برخورد امنیتی با حزب به معنی تایید حزب در مقابل دولت نیست، ثانیا وقتی جمهوری اسلامی ایران این روش را خردمندانهتر میداند که مبارزه ریشهای با افراطگرایی صرفا نمیتواند راهکار امنیتی و سرکوب داشته باشد و باید به عوامل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و فکری هم توجه شود، دلیلی ندارد که بلافاصله نظر سرویسهای امنیتی تاجیکستان در تروریستی اعلام کردن حزبی که شریک صلح تاجیکستان بوده و تا چندی قبل در پارلمان این این کشور نماینده داشته است تایید نماید و سرانجام آنکه نمیتواند به حقوق دینی مردم مسلمان تاجیکستان بیتفاوت باشد و در همینجا بیان این نکته هم ضروری است که وقتی حقوق دینی گفته میشود منظور حقوق حداکثری نیست ولی حداقل انتظار میرود که مردم مسلمان تاجیکستان حقوق مشابهی با مردم مسلمان فدراسیون روسیه و جموریهای مسلمان آن داشته باشند.
و کلام آخر آنکه افراگرایی و تروریسم پدیدههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و امنیتی هستند و در مبارزه با آنها باید نگاهی جامع و همهجانبه داشت. تکیه بر یک جنبه در مقابله با تروریسم و فراموش کردن جنبههای دیگر نه تنها مبارزه را با شکست روبرو میسازد بلکه ممکن است موجب تقویت افراطگرایی و تروریسم شود. راه مبارزه درست با تروریسمی که از اعتقادات دینی مردم سوءاستفاده میکند تقویت جریانهای ضد دینی نیست بلکه راه درست و خردمندانه تقویت جریانهای معتدل دینی است.
*سفیر اسبق جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان
منبع: همشهری دیپلماتیک، نشریه سیاسی ـ تحلیلی، دوره جدید، شماره 98، اردیبهشت و خرداد 1396، ص 61-60.