پوتین اگرچه به مرد آهنین تشبیه شده است اما پشت این چهره بی روح عقلانیتی خوابیده که امروز توانسته است روس ها را پس از سالها در مسیر اقتدار قرار دهد. پوتین با قبول یک عذرخواهی از خنجری که به پشتش اصابت کرده بود گذشت تا تأمین کننده منافع روسیه شود. فارغ از موضوع سوریه در لایههای پنهان سقوط سوخوی روسی در سال گذشته، تحقیر مسکو و انتقام اوکراین و... مطرح بود اما روس ها از آن نیز گذشتند تا به منافعی بزرگتر دست یابند.
صحنه سیاست، عرصه احساسات و اقدامهای سلحشورانه نیست. محاسبات آن، دقیق و تصمیمات آن، متکی بر عقلانیت مبتنی بر تأمین منافع است.
بی شک این ترور، نمایشگر شدت ضعف امنیتی حاکم بر ترکیه است. این ترور فارغ از عواقب سیاسی از نظر پرستیژ، ضربه ای سخت به حیثیت آنکارا وارد کرد. با این وجود، وقوع 28 عملیات تروریستی وکشته شدن بیش از 400 نفر در دوسال گذشته در ترکیه، میتواند شرایط وخیم حاکم بر این کشور را برای مسکو در پذیرش ترور سفیر روسیه تا حدودی آسانتر کند.
گفتگوی اردوغان و پوتین و اخبار دریافتی از روسیه در ارتباط با ترور سفیر این کشور، نشانگر خویشتن داری مسکو است. نباید از این ترور به تحلیل تغییرات راهبردی رسید. نه این ترور و نه اقدامی بالاتر از آن، ظرفیت ایجاد تغییرات راهبردی و یا ریسک جنگ نداشته وندارد.
روابط آنکارا و مسکو دچار خدشه جدی نشده و سطح آن کماکان در اندازه های ظرفیتهای تعریف شده خواهد ماند. تغییرات راهبردی در روابط کشورها حاصل تغییرات ذهنی بلند مدتی است که برای آن امکان تحققی متصور شود.در روابط آنکارا ـ مسکو، بستر تاریخی، سیاسی، امنیتی، نظامی و از همه مهمتر اقتصادی برای تحقق تحولی راهبردی که منجر به تغییر صف بندی شود، وجود ندارد.
موضوع اساسی که در تحلیل ترور سفیر روسیه باید مد نظرباشد درک این نکته است که باید اذعان نمود،این ترور، تاوان سیاست های اشتباه اردوغان در بحران سوریه بوده وهست. در واقع سفیر روسیه نیز قربانی خطای راهبردی آنکارا گردید.
درن گاه کلی، اقدامهای ترویستی اقداماتی پیچیده و چندوجهی است و بعضا حاصل همکاری چند سرویس و گروههای تروریستی میتواند باشد. ضارب دستگیر یا کشته شده میتواند چندمین حلقه اتصال ترور مدیریت شده باشد که درکی از بازی بزرگ ندارد.
تاریخ معاصر ترکیه مملو از این قبیل حوادث خصوصا در حذف مخالفان داخلی بوده است.«کنترگیریلا»، «گیلادیو»، «جیتیم» و «ارکنه کن»، جریانات، تیم ها و ارتش سایه ای بودند که تحت هدایت ناتو در ترکیه در دروان جنگ سرد کمونیست ها، علویان، کردها و روشنفکران را ترور می کردند. این گروهها اگرچه در عملیاتهای پاکسازی مختلف چون «پتک آهنین» صدمه خوردند اما نابود نشده و حتی میتوان گفت بعضا خود را با شرایط وفق داده و توانستند تغییر هدف و ماهیت بدهند.
نکته مهم آنکه گروههای تروریستی همیشه تحت فرمان نیستند. آنان پول و امکانات دریافت میکنند اما میتوانند علیه حامیان خود نیز عمل نمایند. افغانستان با طالبان و القاعده و ترکیه با داعش تبلور این نافرمانی است که علیه اربابان خود شوریده اند.
البته اعتقاد داشته و دارم که سرشاخه های گروههای تروریستی همچنان در اطاعت و در خدمت اهداف اربابان اصلی هستند. جریانات سلفی در پوشش اسلام گرایی از دوران جنگ سرد در خدمت آمریکا بوده و ارتباطات چچنی ها با سیا و میت در گذشته عامل تنش با مسکو شده بود. به نظر میرسد با توجه به گستره و حوزه نفوذ وسیع سیاسی، امنیتی و اقتصادی آمریکا در ترکیه در میان همه متهمان ترور سفیر روسیه، متهم اول این اقدام واشنگتن باشد. امریکا در گذشته نیز از ترور برای تنظیم معادلات، سود جسته است. اگر رفتار ترکیه، روسیه و یا روابط ترکیه با امریکا و روسیه، نیاز به تنظیم خاص داشته باشد، این ترور میتواند عامل تنظیم و یا حاوی هشدار لازم باشد. تنزل ترور سفیر روسیه به اقدامی فردی، نادیده انگاشتن قدرت بازیگری بازیگران بزرگ در خاورمیانه ای است که آبستن تحولاتی فراتر از بحران سوریه و عراق در آینده است.
نکته آنکه ترکیه به وعده وامید کسب رهبری و الگو شدن در تغییرات خاورمیانه وارد دامی شده است که ظاهراً میرود که خود به مرکز و میدان اصلی تغییر تبدیل شود. در حال حاضر شبح شوم تروری که سالهاست بر بغداد و دمشق سایه افکنده در شیبی آرام به مرزهای استانبول و آنکارا رسیده است و متاسفانه خاکستر آتش افروخته شده در رقه، تدمر و تلعفر نیز به حکاری، جزره و نصبین سرایت کرده است. اگر در میان کشورها و رهبران منطقه، عقلانیت و همکاری جمعی شکل نگیرد، توفان جنگ، کینه و نفرت همه را با خود خواهد برد.
*کارشناس و تحلیلگر ارشد سیاسی مسائل ترکیه
منبع: ایرنا