کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

اقتصاد سیاسی روسیه کنونی از نگاه سرگی گوبانف

ترجمه و توضیحات: محمد کردزاده کرمانی

11 آبان 1395 ساعت 10:12


مقدمه مترجم

پروفسور «سرگی گوبانف» استاد اقتصاد دانشگاه دولتی مسکو، سردبیر نشریه «اکونومیست» و نماینده «اتحادیه کارگران مسکو» مصاحبه‌ای تحت عنوان «رژیم کمپرادور روسیه به تار موئی بند است» در 24 فوریه 2015 در مجله روسی‌زبان «بیزینس آنلاین» به چاپ رسانده است. اگرچه مصاحبه مربوط به مسائل اقتصادی روسیه در سال 2015 می‌باشد ولی اصول و نکاتی درآن طرح شده که قابل تامل است.
این مصاحبه نشان می‌دهد که تفکرات برای بازگشت به نظام سوسیالیستی در روسیه هنوز قوی است و علیرغم فروپاشی نظام شوروری در 25 سال قبل (اوت 1991) اندیشه‌های سوسیالیستی همچنان به صورت یک دلتنگی (نوستالژی) در میان روشنفکران وجود دارد. این مصاحبه نشان می‌دهد که تئوری ساختار اقتصاد سیاسی روسیه هنوز بر سر دوراهی است ـ راه سرمایه‌داری حاکم را ادامه دهد ویا به نوعی سوسیالیزم بازگشت نماید. فروپاشی نظام شوروی و بقای این تفکرات نشان از این است که نظام‌های سیاسی اقتصادی فرو می‌پاشند ولی اندیشه ها نمی‌میرند، بلکه مانند جزر و مد دریا بالا و پایین می‌شوند و اندیشه‌های مخالف مخصوصا در دوران بحران‌های سیاسی و اقتصادی قد علم می‌کنند و بیشتر جلوه‌گر می‌شوند.
مصاحبه گوبانف که نقدی تند به نظام سیاسی اقتصادی روسیه کنونی است پیشنهاد می‌کند که روسیه به نظام اقتصاد سوسیالیستی یا مالکیت دولت بر اقتصاد بازگردانده شود ولی خطاهای گذشته نظام سوسیالیستی اصلاح گردد، ازجمله در نظام جدید اقتصادی بهره‌وری یکایک افراد در تولید حساب شود و به آنها پراخت گردد، وابستگی ارزش روبل به دلار و قیمت نفت که در اثر فروپاشی نظام سوسیالیستی پدید آمده از بین برود و از ورود سرمایه خارجی به کشور ممانعت شود. او همچنین پیشنهاد می‌کند که اقتصاد روسیه از صادرات مواد خام خارج شود و صادرات محصولات نهائی و با ارزش افزوده بالا تحقق پذیرد، تکنولوژی‌های جدید برای تولید وارد شود، سرمایه‌گذاری‌های عمده برای نوصنعتی شدن صورت پذیرد وشرکت‌های روسی بزرگ در محیط بین‌المللی ایجاد گردد. گوبانف در نهایت معتقد است که تحقق این امور در قالب نظام فعلی حاکم بر روسیه که آن‌را «الیگارشی کمپرادور» خوانده است ممکن نیست و بنابراین لازم است که کلیه مقامات کرملین از جمله پوتین کنار بروند.
نقطه نظرات گوبانف در مورد وجود دو نوع دلار در مبادلات بین المللی، رکود همراه با تورم در اقتصاد روسیه، خروج منابع طبیعی وسرمایه‌ها از اقتصاد نفتی روسیه و دریافت دلارهای بی ارزش و بدون قدرت خرید و همچنین صدماتی که به روشنفکران کشور در اثر صادرات مواد خام وارد می‌شود و تعارضات بعدی که در این زمینه پدید می‌آید که باز مورد استفاده غرب قرار می‌گیرد جالب و قابل تامل می‌باشند.
استراتژی «یکپارچگی عمودی توام با زنجیره ارزش افزوده» آن‌طور که گوبانف دراین مصاحبه در مورد اقتصاد روسیه توضیح داده است با توجه به تشابهات ساختار رانتی اقتصاد ایران و روسیه می‌تواند مبنایی برای تهیه استراتژی صنعتی ج.ا.ایران نیز باشد. ولی پیش‌فرض یا پیش‌نیاز توفیق در این استراتژی در این است که کشورمان در تولید علم و تکنولوژی آن‌گونه به مرحله انبوهی از تراکم مقداری (critical mass) رسیده باشد که با اضافه شدن کوچک‌ترین مقدارعلم وتکنولوژی برآن مرحله تولید انبوه آغاز گردد. البته بدون علم و دانش کافی که پیش‌شرطی اساسی است اتخاذ چنین استراتژی‌ای نه تنها نرخ رشد صنعتی کشورمان را به صورتی با ثبات بالا نخواهد برد بلکه ساختار یکپارچگی عمودی توام با زنجیره ارزش افزوده عملا ایجاد نخواهد شد.
در چارچوب اقتصاد رانت نفتی و سایر مواد خام روسیه گوبانف در طرح خود تحت عنوان «ایجاد یکپارچگی عمودی و زنجیره ارزش افزوده» که از آن به‌عنوان قانون نیز نام می‌برد می‌گوید در این یکپارچگی عمودی قیمت حامل‌های انرژی و مواد میانی برای صنایع باید مطابق هزینه تولید آنها باشد و رانت قیمتی آنها به طورکلی از بین برود تا در زنجیره تولید نهائی با ارزش افزوده بالا هزینه تولید کالاهای صنعتی نهائی روسیه کاهش یابد و کالاهای صنعتی روسی در محیط بین‌المللی رقابتی‌ترشوند و در چارچوب «یکپارچگی عمودی و زنجیره ارزش افزوده» روسیه بتواند شرکت‌های چند ملیتی خود را ایجاد کند.
این نقطه نظرات وی با نقطه نظرات و توصیه‌های صندوق بین‌المللی پول به کشورهای مختلف جهان ازجمله به کشورهای صادرکننده نفت در مورد قیمت سوخت و حامل‌های انرژی که در این کشورها باید برابر قیمت بازار جهانی باشد، مغایر است. می‌توان گفت این مغایرت نیز ناشی ازاختلاف در پارادایم فکری سرمایه‌داری حاکم و اقتصاد سوسیالیستی است.
در مورد نوصنعتی شدن و به‌خصوص تاکید او بر سرمایه‌گذاری در بخش انرژی‌های نو و بازیافت منابع، آن‌طور که اروپا از این بخش شروع نموده، وی مشخص نکرده است که سرمایه لازم از کجا باید تامین گردد. آیا باید از سرمایه اجتماعی تامین شود و جامعه از رفاه خود بکاهد یا فداکاری کند تا این‌گونه سرمایه‌گذاری‌ها تحقق پذیرد، یا این‌که سرمایه لازم در اثر صادرات مواد تامین شود که او با هرگونه صادرات مواد خام مخالف است و دلارهای نفتی را فاقد ارزش برای دستیابی به تکنولوژی پیشرفته می‌داند. صنایع قدیمی هم که درآمدزا نیستند تا توسط سرمایه‌های آنها پروژه نو صنعتی شدن تحقق پذیرد.   
علیرغم اینکه ادعاهای سیاسی گوبانف بر نظریات اقتصادی‌اش می‌چربد و به همه چیز در قالب ایدئولوژی و از دریچه تئوری اقتصاد سوسیالیستی می‌نگرد، ولی به طور کلی هر بخشی از این مصاحبه جالب و دارای مباحثی چالش‌انگیز است که در چارچوب اقتصاد سیاسی می‌تواند موضوع یک سمینار علمی باشد.
 
 
ترجمه مقاله:  

«رژیم کمپرادور فقط به تار موئی بند است»      
   

برای اینکه کشور را از فاجعه بی تحرکی نجات دهیم به یک الگوی اقتصادی نو با اقداماتی خاص نیازاست. باید اعتبارات را به بخش صنعتی و کشاورزی هدایت کنیم، ازافزایش تعرفه‌ها و مالیات‌ها جلوگیری کنیم و کارت اعتباری اجتماعی به فقرا و نیازمندان ارائه نماییم. 

- آقای گوبانف، سئوال اول من در مورد بودجه سال 2015 است. این بودجه بر اساس نقطه نظرات دومای دولتی و شورای فدراسیون روسیه بر اساس نفت به قرار بشکه‌ای 100 دلار تنظیم شده است ولی «آنتون سیلانوف» وزیر خزانه‌داری که اخیرا از این بودجه دفاع کرده است اعلام نموده که باید تجدید نظر شود و بودجه بر اساس نفت به قرار بشکه‌ای 80 دلار تنظیم گردد. به نظر شما کدام واقعی‌تر است و وزارت خزانه‌داری چگونه فکر می‌کرده است؟

گوبانف: سیستم اقتصادی روسیه پس از فروپاشی بر پایه دروغ ایجاد شده. وضعیت اقتصادی سختی در روسیه به‌وجود آمده و ارزیابی‌ها متفاوت است. متخصصین رکود اقتصادی و رکود همراه با تورم را خوب می‌فهمند. رشد اقتصادی ممکن است که نیم درصد باشد هر چند که خطاهای آماری وجود دارد. در حقیقت سقوط اقتصادی و بلکه مرگ اقتصادی ایجاد شده. از سال 2013 کشور به ورطه سقوط اقتصادی افتاده است و قدرت خرید سه گروه کم شده است. هم قدرت خرید دولت کاهش یافته که بودجه را در دست دارد، هم قدرت خرید مردم وهم قدرت خرید خانوارها کم شده است. از سال 2014 کوشش‌ها برای بی‌ارزش کردن پول ملی آغاز شده و جامعه به دام گرانی افتاده است.
اما اینکه چرا شاخص‌های ارزیابی رسمی رکود نشان نمی‌دهد و رشد اقتصادی مثبت است یک سئوال اساسی است که تلاش می‌شود میان‌بر بزنند. وزارت اقتصاد و دارائی اعلام داشته است که نرخ رشد اقتصادی نزدیک به صفر خواهد بود. دولتی‌ها کرملین را به دام حقه‌بازی‌های آماری انداخته و بلکه به صورت غیر هوشمندانه‌ای حقه‌بازی نموده‌اند و هر پایگاه اطلاعاتی را بی‌اثر و یا کم‌اثر نموده و هر ضریب کاهنده‌ای را از محاسبات حذف و بقیه پایه‌های شاخص‌های آماری را بزرگ شمرده‌اند. مثلا مقامات اقتصادی کشور در سال 2013 سه بار ارزیابی‌های خود مربوط به رشد اقتصادی را با توجه به تغییر قالب‌های محاسباتی عوض کردند که قابل توجیه نیست. از سال 2013 شیوه محاسبات ملی عوض شده که میزان درست بودن این محاسبات را از بین برده است. از آنجا که افراد حرفه‌ای به پایگاه‌های اطلاعاتی مراجعه می‌نمایند و از آنجا که تهیه آمارهای قابل اعتماد کار تحلیلی سختی است اگر در کنار دستور و فرمان قرار گیرد درآن صورت علم از بسیاری از ابزارهای تحلیلی محروم می‌شود و امکان مقایسه و ارزیابی را از دست می‌دهد. اگر آمار دروغ باشد تحلیل‌گر ابزار تحلیلی دقیقی برای مقایسه ندارد. تفاوت آمار سوم با آمار اول 900 میلیارد روبل است که معادل 25 تا 27 میلیارد دلار می‌گردد. بنابراین آمارهای رشد اقتصادی غلط می‌باشد. این آمار قلابی دولت را با عدم استفاده صحیح از بودجه روبرو کرده است. رشد اقتصادی روسیه منهای هفت دهم درصد است. کرملین به اشتباه دوری و فزاینده (اسپیرال) کشیده شده است که این اشتباهات برای آحاد مردم، دولت و شرکت‌ها خیلی سنگین تمام می‌شود. این اشتباهات از دوره جناح حاکم گورباچف شروع شد. در آن زمان حکام کرملین عقل و شعور خودشان را از دست داده بودند. سرمایه‌داری کمپرادور یک ماده مخدر و مثل تریاکی بود که حاکمان کرملین به آن علاقمند شدند و عقل خودشان را ازدست دادند. آنها منافع دولت را به دلار وابسته کردند واز آن موقع عقل خودشان را از دست دادند. پس ازآن تصمیمات غلط در چارچوب حزب و دولت اتخاذ گردید که نوعی خودکشی همگانی بود. به قول «اولکایف» همان اشتباهات گورباچف که سیاست خود فریبی همگانی دولت و کشور بوده همچنان ادامه یافته است.
«چرا لیبرال‌های ما عملکرد نئوکان‌های امریکائی را دارند؟»

- آیا صحبت‌های شما در مورد ویژگی‌های دولت فعلی فلج‌کننده نیست؟

گوبانف: این تحلیلی بسیار شایع است. زمانی‌که فروپاشی اتفاق افتاد و شکل اقتصاد باز پذیرفته شد مخالفین ژئوپولتیک ما از این وضع خیلی خوشحال شدند. آنها با کیسه‌های دلار به گورباچف کمک کردند و اطرافیان گورباچف به فساد، خودفریبی و خود‌تخریبی افتادند، خطری که مستقیما روسیه را تهدید کرد. نمایندگان الیگارشی کمپرادور نمی‌خواهند صورت حقیقت را ببینند. آنها ما را متقاعد می‌کنند که این شکست نیست و روش بازار، سیاست‌های پولی، بی‌پایگی و بی‌برنامگی و همچنین عدم ایجاد ظرفیت‌های صنعتی و تولیدی می‌تواند نجات‌بخش باشد. این تخیلی است که خود به زنجیرکشیدگانی از نوع «کودرین»، «سیلیانوف»، «اولکایف» و دیگران همراه با کرملین دنبال می‌کنند.

- آیا آنها می‌ترسند درمقابل مردم به شکست خود اعتراف کنند؟

گوبانف: هنوز چنین ترسی وجود ندارد.آنها ما را از رکود می ترسانند، مشابه خبرهای جنگی دوران شوروی. صندوق بین‌المللی پول خبر از کاهش رشد اقتصادی روسیه می‌دهد. بانک جهانی این خبرها را دنبال می‌کند. سپس موسسه اعتبارسنجی "Standard and Poor" همین کار را ادامه می‌دهد و «کودرین» آن‌را دنبال می‌کند. آنها چرا ما را از چیزی که وجود دارد می‌ترسانند؟ روسیه از 2013 به دام رکود افتاده و دو سال است که در رکود زندگی می‌کند و با کسری بودجه و بحران منطقه‌ای مواجه است. این مسئله به تحریم و قیمت نفت مربوط نیست. علت فروپاشی داخلی بنیادها است. روسیه به مرحله نهائی بحران سیستماتیک دولت و مالکیت کمپرادور رسیده است. این ذات بحران سیستمیک است که نمی‌گذارد ایدئولوگ‌های دولت کمپرادور چون «کودرین» و غیره شناسائی شوند. ما نباید درهای کشور را بر روی سرمایه های خارجی و دلارهای درنده‌خو باز کنیم. این لیبرالیسم نیست. تصور کنید شهر«تروا» در محاصره است. راهی نیست دفاع از آن را نباید نادیده گرفت. نباید بگذاریم که آنها دفاع را بشکنند وخانه‌های ما را بسوزانند، سرمایه‌ها و زنان ما را به غارت ببرند. در چنین شرایطی هیچ‌کس نباید اجازه دهد دروازه‌های شهر تروا به نام لیبرالیسم اقتصادی باز شود. بحثی که در مورد لیبرالیسم اقتصادی روسیه وجود دارد بحثی غیرمهم، اضافی، توخالی وارتجاعی است که خود لیبرالیسم را عوض می‌کند. در امریکا لیبرالیسم از نیروی کار و منافع کارگران حمایت می‌کند. آنها مخالف امپریالیسم امریکا هستند، مخالف تجاوزگری های امریکا در سراسر جهان هستند. آنها طرفدار دولت مردمی، ضمانت‌های اجتماعی، آزادی دسترسی عمومی به تعلیم و تربیت و کاهش ساعات کار کارگران هستند. ولی آنهائی که برای امپریالیسم امریکا می‌جنگند،آنهائی هستند که نومحافظه‌کاران خوانده می‌شوند، این داستان لیبرال‌های ماست. آیا آنها ارزش‌های لیبرال‌های امریکائی را دارند؟ آیا آن‌ها مخالف تجاوزهای امریکا و از جمله تجاوزات قبلی امریکا در عراق، افغانستان، شمال افریقا و شرق اروپا هستند؟ به گونه‌ای که نیروهای نظامی امریکا به مرزهای ما تجاوز نکنند و آنها را از بالتیک برانند؟ آیا آنها این‌گونه عمل می‌کنند؟ خیر. آنها نه بخاطر کارگران عمل می‌کنند و نه مثل امریکایی‌های نومحافظه‌کار عمل می‌کنند، بلکه بسیار ارتجاعی‌ترند.
درهمه جهان تعارضات وعدم تعادل‌ها در اثر امپریالیسم دلار بوجود آمده است. دلاری کردن با خود ترور، زور، جنگ و خرابی به بار می‌آورد و میلیون‌ها نفر را از بین می‌برد. امریکا بدون واسطه نمی‌تواند زندگی کند. برای زندگی امریکائی‌ها باید بقیه جهان ازجمله روسیه هزینه کند و این جریان توسط «کودرین» ودیگران در روسیه تقویت می‌شود.
«روسیه با داشتن میلیاردها دلار نمی‌تواند شرکت «اینتل» را با همه تکنولوژی آن خریداری نماید»

- «کودرین» (وزیر خزانه داری روسیه) چه کاری انجام داده است؟  

گوبانف: کودرین به صورت مستقیم در ایجاد صندوق استعماری تثبیت (صندوق ایجاد ثبات) شرکت داشته است، صندوقی که مبتنی بر ثبات دلار به هزینه روبل عمل می‌کند. این چیزی نیست به جز اینکه تورمِ دلار را وارد روسیه می‌کند. تورمِ دلارهای نفتی از سال 2000 تا 2008 در رشد تولید ناخالص داخلی روسیه نمایانگر بود. در دوره شوروی هر اقتصاددانی که با ادبیات اقتصادی آشنا بود به راحتی معنی امپریالیسم دلار و واردات تورم را می‌فهمید. ولی اقتصاددانان امروزی بخاطر اینکه تحصیل‌کرده غرب هستند کمتر این موضوع را می‌فهمند. چنین پدیده‌ای که واردات تورم می‌نماید برای همه اقتصاددانان قابل درک نیست. اگرچه این موضوع غیر مهم قلمداد شده است ولی برای اقتصاد روسیه ثابت شده که کشنده است. در دوره پس از فروپاشی شوروی کشورما قربانی مکانیزم امپریالیسم کلاسیک شده است.
در حقیقت در جهان امروز دو نوع سیستم دلار وجود دارد. دلار اول که در امریکا برای اقتصاد داخلی امریکا وجود دارد و در حقیقت 99 در صد آن دلار غیر نقدی و الکترونیکی است. دلار دوم دلار خارجی است، پولی که ما در اثر صادرات به بقیه نقاط جهان به دست می‌آوریم و بیش از همه دلارهای نفتی است. 
دلار اول یا دلار داخلی امریکا قدرت خرید دارد و می‌تواند کالاها و خدمات امریکائی را بخرد. ولی قدرت خرید دلارهای نفتی که با فروش نفت وسایر منابع خام تامین می‌شود واز جمله با فروش منابع خام روسیه تامین می‌شود کم است. امریکا هیچ تضمینی درمورد قدرت خرید دلارهای نفتی از کالاهای خود نمی‌دهد.
آنچه که در مورد فروش مواد خام کشور بدست می‌آید قدرت خریدی برای خرید کالاهای امریکائی توسط این دلار وجود ندارد. این پول فقط قدرت خرید برای خرید کالاهای خارج از امریکا از جمله اروپا و آسیا دارد. البته همه آن دلارها نفتی نیستند. ولی از لحاظ فروش کالا تضمین نشده اند. ولی کمپرادور ما کالا (نفت و مواد خام) را با یک چیز ظاهرفریبی به طوری‌که با این ظاهر موجودیت پیدا می‌کند و قدرت مالکیت ایجاد می‌کند مبادله می‌کند. همه دنیا دلارهای نفتی را با چیزی مبادله می‌کنند که هیچ کمکی به توسعه صنعتی آنها نمی‌کند. همه ابزار و ادوات با تکنولوژی بالا که برای اقتصاد روسیه ضروری هستند در لیست ممنوعیت صادرات به روسیه قرار می‌گیرد. هیچ‌کس این لیست ممنوعیت را عوض نمی‌کند. بنابراین بازار آزاد تکنولوژی بالا یک دروغ محض است. روسیه با تمامی درخواست‌ها و داشتن صدها میلیارد دلار ذخائر نمی‌تواند شرکت بوئینگ را به طور کامل خریداری نماید، نمی‌تواند شرکت اینتل را خریداری‌کند که در زمینه ریزپردازنده‌ها بتواند با امریکا رقابت بکند. روسیه نمی‌تواند شرکت جنرال الکتریک را خریداری نماید که تکنولوژی جدید را در حوزه موتور هواپیما داشته باشد، نمی‌تواند شرکت میکروسافت را خریداری نماید که سیستم عامل ملی خود را ایجاد کند و با دیگران رقابت کند. برای چه؟ برای اینکه صادرات تمامی تکنولوژی‌های پیشرفته حتی به ژاپن و اروپای غربی ممنوع است و دراین لیست تحریم فقط روسیه قرار ندارد. بر اساس گروه و سطح تکنولوژی صادرات تکنولوژی از امریکا به اروپا، ژاپن واسرائیل تا کوچکترها ممنوع است. امریکا همیشه روسیه را به عنوان دشمن ژئوپولیتیک خود قلمداد خواهد کرد. در سال 1992 من نوشتم که غرب به سرکردگی امریکا روسیه را به هیچ شکل نمی‌خواهد، نه به صورت سوسیالیستی و نه به صورت سرمایه‌داری. از آن زمان هر روز این نتیجه‌گیری دائما تایید می‌گردد. این قانون اقتصاد جهانی است. امپریالیسم امریکا تا زمانی‌که روسیه را به مستعمره کامل خود تبدیل نکند آرام نخواهد گرفت.

- چرا روسیه؟

گوبانف: برای اینکه مساحت روسیه معادل یک هفتم مساحت خاکی‌های جهان است با انبوهی از منابع که همه برای آن دندان تیز کرده‌اند. دردوره کمونیست‌ها ما تفکرات جهانی داشتیم و نه تفکرات کلنیالیستی. با موضع نرم و ساده‌ای که در مقابل مخالفین ژئوپلیتیکی خود داشتیم به هیچ وجه درچارچوب اقتصاد جهانی به آنها امتیاز نمی‌دادیم. برای اینکه می‌توانستیم امکانات و ضعف‌های خود را بر اساس پتانسیل‌های صنعتی شدن هم‌سطح سازیم. جائی که تکنیک ما قرار دارد جائی است که ما قرارداریم. جای ما جائی بود که پتانسیل‌های رقابت تکنیکی ما وجود داشت. با توجه به منابع وامکانات برای چنین سیاستی که در گذشته وجود داشت امروزه عدم توازن بین قلمرو وسیع و سطح نمایندگی وحاکمیت کوچک امروزی وجود دارد و این از چالش‌های عمده روسیه است. رفقای امروزی ما در دولت این را خوب می‌فهمند که این یک کمپرادوری از کوتوله‌های عوام با آگاهی کم در قلمرو گالیور می‌باشد. غولی با ناتوانی‌های عقلی خود به صادرات مواد خام محدود شده است و دراین راستا ظرفیت‌های فکری و روشنفکری کشورما به زودی قربانی کسانی می‌شود که تضادهای کنونی جهان را در نظام بین‌الملل کنونی مجسم می‌سازند و با این تضادها به شکلی عالی بازی می‌کنند. بنابراین آنچه که اتفاق می‌افتد به نفع ما نخواهد بود. در حقیقت پیشرفتی وجود نخواهد داشت. آنها برگزارکننده کنفرانس‌ها و مجامعی هستند جائی که عکس‌العمل‌های مارا ارزیابی می‌کنند تا در حقیقت ایدئولوژی کمپرادور را انتقال دهند، ایدئولوژی که منافع ملی ما را به منافع ملی امریکا وابسته می‌سازد.

- بگذارید که در مورد بودجه صحبت کنیم

 گوبانف: برای اولین بار است که کشور به رکودی مستقل با کاهش بودجه افتاده است. گفته می‌شود که تا 15 درصد کسری بودجه خواهیم داشت که معادل این است که نرخ تولید ناخالص داخلی 3 تا 4 در صد کاهش یابد. ثانیا بودجه به دلارهای نفتی و همچنین به نرخ روبل وابسته است. ثالثا هر مقدار که اقتصاد به صادرات مواد خام وابسته باشد نرخ ضد صنعتی شدن افزایش می‌یابد. خود این مسئله باعث کسری بودجه می‌شود و کسر بودجه قیمت روبل را کاهش می‌دهد. این چه معنی را می‌دهد؟ به اندازه هر دلار نفتی روبل بیشتری چاپ می‌شود خود تشکیل‌دهنده منشا اصلی تورم بودجه است. این مایه تاسف است که «اولکایف» در مقام وزیر «اقتصاد بدون رشد» به مقام وزیری می‌رسد، درست زمانی که قیمت نفت کاهش می‌یابد و از آنجا قیمت دلار افزایش می‌یابد و ارزش روبل کاهش می‌یابد. برای هر دلاری که چاپ می‌شود روبل بیشتری نیاز است تا بودجه آسیب نبیند. این استدلال کاملا غلط است. کسری بودجه را از طریق تورم پر کردن خیانت و ازمنافع دولت ملی به دور می‌باشد.
کابینه پوتین همه امور و تصورات دولت و مالکیت کمپرادور را تقسیم کرده است، درست مثل پادشاهی است که از این تقسیم‌بندی شخصا حمایت می‌کند. در سال 2012 من کتابی تحت عنوان «تعطیلی قدرت روسیه، نوصنعتی شدن و یکپارچگی عمودی» نوشتم. به‌طور کلی رییس دولت ضرورتا همه چیز را درک نمی‌کند. از اینجاست که لازم است که تشکیلات دولتی درست کند که همه ظرافت‌های مالی و عملکرد اقتصاد امروزی را درک نماید. دراین مورد وضعیت بسیار خراب است. کادر انتخاب شده دولتی که مورد علاقه است بر اساس اصول و فداکاری عمل نمی کند، بلکه بر اساس قرابت های قبیله ای کار می کند و به همین خاطر بودجه رکودی وهمراه با تورم است و از آن‌جا که بخش اعظم روبل عمدتا از لوله نفت بیرون می‌آید قدرت خرید روبل کم‌تر می‌شود، از این جهت که مقدار کالاهای تولیدی درون کشور افزایش نمی‌یابد، چون در حقیقت پول ابزاری برای مبادله کالا است. اگرجمع مقدار کالای تولیدی افزایش نیابد و پول افزایش یابد سیاست دولت به شوک کاهش ارزش پول همراه با تورم گرایش پیدا می‌کند و به شوک گرانی عمومی و فقر عمومی تغییر پیدا می‌کند. این وضعیت نه تولید صنعتی را بالا می‌برد و نه ایجاد اشتغال در بخش تولید می‌نماید. اقتصاد روسیه به وضعیت کمپرادور تنزل پیدا کرده است که رشد نمی‌کند و با رکود مواجه است.
 «نظر در مورد تحریمها دروغ است»     

- آنچه که در مورد اهداف اصلی بانک مرکزی گفته شده ایستائی و مقاومت در مقابل تورم است. ولی بحث این‌گونه مطرح است که بالاخره تورم پیروز است. آیا بانک مرکزی در اولویت‌بندی‌های خود در اشتباه نیست؟ 

گوبانف: من فکر می‌کنم سخت است که بگوییم این اولویت اشتباه است. بحث قدرت خرید پول ملی است. بانک مرکزی به طور خارق‌العاده‌ای زیبا صحبت می‌کند، ولی خیلی بدعمل می‌کند. چرا؟ برای اینکه بانک مرکزی یکی از حلقه‌های سیستم اقتصادی است. هر چه که کل اقتصاد باشد بانک مرکزی بخشی از آن است. همه اقتصاد روسیه در دست سیستم کمپرادور است، به گونه‌ای که منابع روسیه و اموال روسیه را به خارج از کشور انتقال می‌دهد. به طور کلی غرب توسط سیستم بانک مرکزی و اموال روسیه را مالک می شود. اگر کشور بر اساس صادرات مواد خام و سایرمنابع برای به‌دست آوردن دلارهای توخالی بسیج شود در آن صورت بانک مرکزی به صورت ساده‌ای ارزش‌های الیگارشی قبیله‌ای را برای فقیرتر کردن بخش اعظم اجتماع تقویت کرده است.
علی‌رغم تجربه‌ای که همه مقامات دارند معلوم نیست که چرا با منافع ملی بیگانه‌اند. با توجه به این‌که نفت و تحریم به عنوان دو عامل خارجی مانع رشد اقتصادی تعریف شده است این معنی استنباط می‌شود که عوامل داخلی موثر نیستند و عمل نمی‌کنند، بلکه عوامل خارجی عمل می‌کنند. این واقعیت است ولی حقیقت نیست. همان‌طور که ارسطو گفته است واقعیت حقیقت نیست. دور بسته حقیقت نیست، هر چند که اقتصاد روسیه در اثر رکود ناشی از تحریم ها و قیمت نفت به رکود کشانده شده است. در اول در شروع رکود از سال 2015 روسیه با دو سال رکود به طور مستقل روبرو شده است. عملا رکود از سال 2015 شروع شد. در روزنامه اکونومیست در سال 2012 این مسئله مطرح گردید که درکشورهای «گروه هفت» اقتصادها با رکود مواجه گردیده‌اند. درآن زمان همه اقتصاددانان و بانک جهانی گزارشاتی در این زمینه نوشتند. در واقع موج دوم بحران از سال 2012 شروع شد.

- در این‌ صورت جایزه نوبل می‌بایستی که به شما داده می‌شد

گوبانف: جایزه نوبل در اقتصاد به غیر از علم داده می شود، بلکه بخاطر ایدئولوژی داده می شود. من از جایزه مربوط به بحران اقتصادی و سیستمی خوشحال نمی شوم. علاقه من کار با ابزار علمی است که این ابزارعملا کار می کند یا نمی کند وآیا به حقیقت جواب می دهد و یا نمی دهد.سال 2012 نشان داد که چگونه الگویی که بحران " گروه هشت " را پیش بینی می کندجواب میدهد و سال 2013نشان داد که چگونه برای پیش بینی بحران مستقل روسیه جواب میدهد.من تکرار می کنم که اینگونه بود،زمانی که به فکر هیچکس نمی آمد. این یک سال قبل از وقایع میدان کی یف و تحولات بعدی آن بود. ولی زمانیکه ما با کودرین و استاد "آگان بیگیان"در یک کنفرانس علمی بحث میکردیم موضوع به اینجا کشیده شد که تحریم علت مشکلات اقتصادی است،این به طور مشخص موضعی غیرصادقانه است که نباید متخصصین داشته باشند.این دروغ است. بعلاوه علم با دروغ سرو کار ندارد. علم با حقیقت سرو کار دارد. نظریه تحریمها یک دروغ محض است.        
       
- شما در مورد تحریم‌ها صحبت کردید، آیا تحریم‌ها برای روسیه موهبت است و یا بدبختی؟

گوبانف: بحث اقتصاد روسیه مربوط به تحریم وعامل خارجی نیست. آیا تحریم‌های جمهوری خلق چین خطرناک بود؟ جواب روشن است است که خیر می‌باشد. تحریم فقط یکی از ابزارهای روابط خارجی است. به خاطر داشته باشیم که در سال 2008 «کودرین» و «نابیولینا» که وزیر بودند پوتین را قانع کردند که روسیه جزیره ثبات است. این ادعا از لحاظ بنیادی بی‌پایه بود. این استدلال نادرست بود که هیچ تهدیدی برای روسیه وجود ندارد. این تجربه‌ای از خودفریبی بود و مقامات دولتی از این فریب خوشحال بودند. پس از آن برنامه‌های ضد بحران واقدام برای نجات بانک‌ها صورت گرفت بدون اینکه کمکی به بخش تولیدی که قدرت کشور است صورت پذیرد. بعد از آن اعلام داشتند که بحران است. البته بحران خودش یک امکان است برای اینکه در زمان بحران خیلی از چیزها مورد ارزیابی مجدد قرار می‌گیرد و حتی ارزش‌ها ارزیابی مجدد می‌شود. بودجه روسیه به قیمت نفت وابسته است. دولت روسیه کسری بودجه را با کاهش ارزش روبل جبران می کند. این اقتصاد نفتی روبل مازاد چاپ می‌کند. در سال 2009 پوتین وضعیت خود را این‌گونه تعریف کرد که باید الگوئی برای خروج از بحران و ایجاد وضعیت جدید بعد از بحران تهیه کرد. روسیه یک سیستم اقتصادی نو برای تولید می‌خواهد تا روند غیر صنعتی شدن کنونی را از بین ببرد و از پول فروش مواد خام برای ایجاد تکنولوژی‌های پیشرفته استفاده کند. روسیه در هیچ شرایطی سیستم اقتصادی کمپرادور لازم ندارد، برای اینکه نظام اقتصادی کمپرادور دارای بحران است و از یک بحران به بحران دیگری انتقال می‌یابد. روسیه به سیستم صنعتی نو با تکنولوژی بالا نیاز دارد. این وظیفه پوتین است که این نظام اقتصادی نو را بسازد ولی اگر پوتین در این زمینه فرمان دهد چه کسی انجام می‌دهد؟ برای اینکه استراتژی2020 نوسازی شود باید مناسبات صنعتی نو را بفهمیم و جایگاه آن‌را در دوره اتوپیای فراصنعتی درک کنیم، زیرا که دنیای فراصنعتی دنیای خیلی راحتی است. باید روند غیرصنعتی و صادرات مواد خام را ترک کنیم. این کار بیش از صد درصد منافع اجتماعی دارد. مشخص است که این الگو با الگوی کمپرادرو که حاکم است همخوانی ندارد. موج دوم خصوصی‌سازی سرمایه خارجی را شروع کنید. رانت صادرات مواد خام که توسط الیگارش‌ها به بودجه دولت می‌ریزد بیرون بریزید، مانع کمک گرفتن از ارز خارجی شوید، سن باز نشستگی را بالا ببرید. هزینه‌های بودجه را کاهش دهید، وضعیت معیشت کارگران را بهتر کنید، اشتغال ایجاد کنید، صنعت نو ایجاد کنید، بهره‌وری و استاندارد زندگی را بر اساس توسعه صنایع داخلی بالا ببرید و این‌ها را عمل کنید و حرف نباشد.

- این چه معنائی دارد؟

گوبانف: به گذشته نگاه کنید. به سال‌های دهه 1990 زمانی‌که یک بحران نامعلومی در چارچوب حذف و تسهیل مقررات وتقسیم مجدد اموال به صورت خونین که با باندبازی و نارضایتی چهره‌های ملی و آکادمیک صورت گرفت همراه با افزایش تهدیدات گریز از مرکز که منجر به شکست و اضمحلال روسیه به صورت فدرال گردید، نگاه کنید. اینجا بحث فرد نیست، بحث آقائی و حاکمیت سیستم الیگارشی کمپرادور و حکمرانی تفکیک‌ناپذیر قسمت‌های مختلف آن است.
«کرملین تا به حال بیهوده وقت زیادی از بین برده است»

- آیا این‌گونه درک می‌شود که کارهای پوتین بیهوده و ضعیف است؟

گوبانف: بحث مربوط به افراد نیست، بلکه مربوط به سیستم حکمرانی است. بحث حکمرانی سیستم الیگارشی کمپرادور و نظام تفکیک‌ناپذیر حکام آن از جمله پوتین می‌باشد. خیلی از آنها فریاد می‌زنند و انتقاد می‌کنند که پوتین و یا رژیم پوتین باید عوض شود و در واقع به منظور حفظ مدیریت خود بر سیستم اقتصادی کمپرادور می‌خواهند صدمه‌ای به اشخاص دیگر بزنند است، که دشمنی با روسیه و منافع دولت است.
   تا آنجا که مربوط به ماموریت برای ایجاد الگوهای جدید است باید به حقایق نگاه کرد. الگوی جدیدی وجود ندارد. فرمان باید مسئولانه و پاسخگو باشد و نباید فشار آورد. فرمان غیر مسئولانه نظرات منفی ایجاد می‌کند. فرمان‌ها باید خیلی حرفه‌ای و تخصصی باشند. اگر فرمانی درست نباشد باید فرمان جدیدی صادر شود و این فرمان‌ها باید مرتبا خودشان را اصلاح کنند. فرمان‌هائی که صادر می‌شود خیلی تخصصی و حرفه‌ای نیست. فرمان‌های کرملین خیلی پاسخگو و مسئولانه نیست، وظایف جدیدی را مشخص نمی‌کند و این یک بیماری مزمن در فرمان‌های کرملین است و این فرمان‌ها نتایج جدیدی را برای استفاده و نفع کشور به بار نمی‌آورد. از من سئوال می‌شود که پوتین به چه فکر می‌کند؟ جواب من این است که من از مسافت دور نمی‌دانم تفکر پوتین چیست. ممکن است تفکرات او ناشی از واقعیت‌های خشک باشد. حقیقت این است که کرملین دارد وقت را از بین می‌برد وهیچ کوششی در زمینه نوصنعتی نمودن انجام نمی‌دهد. به طور کلی الگوی صادرات مواد خام، الگوی واردات دلارهای نفتی تورمی و ارسال سرمایه و ثروت‌های ملی به خارج از کشور، روسیه را به رکودی مستقل وآرام کشانده است که در سایر کشورهای گروه هفت وجود ندارد.

- این رکود اقتصادی روسیه در کشورهای دیگر چگونه منعکس می‌شود؟

گوبانف: رکود ما در کشورهای دیگر انعکاس نمی‌یابد. تاثیر آن فقط در چارچوب کشورهایی است که ما با آنها اتحادیه گمرکی داریم و با ما در یک زنجیره هستند، که اینها باعث می‌شود مخالفت‌های متقابلی با ما داشته باشند و این باعث فشارها و ناآرامی‌هائی در این کشورها می‌شود.

- و آن‌ها ممکن است که خارج شوند؟

گوبانف: اگر کرملین چشمهایش را بر بحران سیستم اقتصادی ببندد با این مسئله روبرو می‌شود و با این امتحان و تجربه روبرو خواهد شد. این یک خسارت سیاسی برای روسیه، بلاروس و قزاقستان است. چنین نتیجه‌ای به نفع کسانی که منافع ملی را در نظر دارند نمی‌باشد. این به نفع کسانی خواهد بود که بیشتر به فکر منافع امریکا در روسیه هستند تا اینکه به فکر منافع خود روسیه باشند. بدون شک بحران سیستمی این‌گونه است. ما فقط می‌توانیم از طریق ایجاد یک سیستم اقتصادی نو و پیش‌رو از این بحران خارج شویم.
زمانی‌که ما در مورد تحریم و قیمت نفت صحبت می‌کنیم می‌خواهیم بپرسیم که پس روسیه چه باید انجام دهد. چگونه می شود روسیه را ازسیستم دلاری وسرمایه خارجی آزاد کرد. بنا به نظر کودرین اگر غرب تحریم‌ها را بردارد و قیمت نفت بالا رود برای روسیه آسان‌تر می شود. بگذاریم این سئوال را به صورت کلامی یا بلاغی از خودمان بپرسیم. این جواب به دست می‌آید که اقتصاد روسیه از روسیه جدا نیست ولی اقتصاد روسیه چیزی است که در دست افرادی از جمله «کودرین»، «اولکایف» و سایر افراد صاحب‌منصب نیست. جوابی که آنها می‌دهند این است که «ببخشید هموطنان، ما اقتصاد روسیه را کنترل نمی‌کنیم و کنترل آن در دست ما نیست. چیزی که در دست ما است این است که بخشی ازهزینه‌های بودجه را که ضروریات اجتماعی، ضروریات اقتصاد، ضروریات زیرساخت‌ها و ضروریات دفاعی است کم کنیم. در نتیجه لازم است که درآمدهای بودجه را از طریق افزایش قیمت کالاهای تولیدی بالا ببریم»!
«باید به سرعت زنجیره‌هایی از ارزش افزوده ایجاد کنیم»

شما چه شیوه ای برای حل مسئله پیشنهاد می کنید؟

گوبانف -اول باید سیستم اقتصادی ایجاد کنیم که درمرحله اول به دولت اجتماعی پاسخگو باشد و به حاکمیت ملی ارزش قائل شود. اگر بخواهم کوتاه بگویم باید سیستمی ایجاد شود که در آن سرمایه اجتماعی حاکم باشد و هدفش این باشد که هزینه‌های اجتماعی را کاهش دهد و به طور قابل توجهی بیکاری، تورم، قیمت‌های سرکش و هرج و مرج در قیمت‌ها و همچنین ضد صنعتی نمودن را از بین ببرد. نکته دوم در مورد کشور ما این است که با نیازهای قانون یکپارچگی عمودی مطابقت داشته باشد.

- این چه معنایی دارد؟

گوبانف: مطابق قانون یکپارچگی عمودی، رانت و رانت‌جوئی در مورد کالاهای میانی از جمله در بخش معدن باید از بین برود و در حقیقت ارزش افزوده کالا هایی که روی آنها کار انجام می‌شود باید افزایش یابد. به طورخلاصه بگویم، باید به شکل دادن اقتصاد خودمان و ایجاد شرکت‌های بین‌المللی داخلی ارزش قائل شویم و نگذاریم که شرکت‌های بین‌المللی خارجی بازار داخلی ما را تصرف کنند.
سوم اینکه لازم است از بالا و از پایین زنجیره تولید با ارزش افزوده ایجاد کنیم و از بخش‌های استراتژیک، بخش هوائی، بخش کشتی‌سازی، اتومبیل‌سازی، الکترونیک، شبکه‌های سیستم پرداخت وغیره شروع کنیم و همین‌طور ادامه دهیم. قالب چنین زنجیره‌ای باید بین بخش‌های مختلف ایجاد یکپارچگی نماید و قدرت انجام کار به موقع ایجاد کند.
نکته چهارم این است که قدرت حرکت برای نوصنعتی شدن داشته باشیم، به گونه‌ای که در قالب سرمایه اجتماعی مشاهده گردد و مانع خصوصی شدن و تجاری شدن بخش های استراتژیک اقتصاد، انحصارهای اقتصادی، انحصاری شدن علم و تعلیم و تربیت، سلامت و بهداشت، فرهنگ و ورزش شود. به طور طبیعی تحقق این حرکت به جلو نباید روی کاغذ باشد بلکه باید کارعملی ظاهر شود. روسیه فقط از طریق سازمان دادن، ایجاد کادر و ساختار می‌تواند به تحول در زمینه نوصنعتی شدن دست یابد.  
در مجموع سیستم اقتصادی نو باید قادر باشد که به طور موفقیت‌آمیزی بحث نوصنعتی شدن را تضمین کند و این مسئله را از طریق حاکمیت سرمایه اجتماعی وهمچنین سیستم برنامه‌ریزی نو صنعتی و همزمان با تلفیق مستقیم و غیرمستقیم شیوه‌های تنظیمی و مدیریت همراه با اجرای برنامه هدف‌دار و برنامه‌های هنجاری انجام دهد.

- توسط چه چیزی باید شروع شود؟

گوبانف: در مرحله کنونی این مسئله باید با اشاره بالا صورت پذیرد، که از کمپرادور حاکم بر کرملین چنین انتظاری نیست. تحول در مورد نوصنعتی شدن فقط توسط کرملین ممکن است. کرملینی که از منافع کمپرادور به دور باشد و روحیه منافع ملی داشته باشد. صادقانه بگویم، نوصنعتی شدن نوع جدیدی از دولت می‌خواهد و این نو صنعتی شدن نیاز به تغییرات در قانون اساسی دارد.
   به علاوه دولت به عنوان یک فوق ساختار سیاسی وضعیت اقتصاد ملی را نشان نمی‌دهد. دولت نه دانشمند است نه مهندس است، نه سازنده است، نه کارگر و نه نانوا. این نادرست است که فکر کنیم که دولت نوصنعتی شدن را از بالا انجام می‌دهد. وظیفه دولت این است که سیاست واحدی را در مورد نوصنعتی شدن داشته باشد و در چارچوب برنامه‌ای منظم فرایند آن‌را سازمان دهد. دولت سوسیالیستی شوروی به کارمندان در مورد صنعتی شدن فشار نمی‌آورد، بلکه یک برنامه قوی برای صنعتی شدن برای همه کارگران ایجاد کرده بود. به طوری‌که همه کارگران و ملیت‌های شوروی مشغول و درگیر آن برنامه شدند و همین‌که جنگ جهانی دوم شروع شد موفق گردیدند که پایه‌های پیروزی اتحاد جماهیر شوروی را علیه رژیم فاشیستی بنا کنند. تحلیل آن بدین‌گونه است که عمل دولت باید بدین‌گونه باشد که پایه‌هایی را برای برنامه‌ریزی نوصنعتی شدن روسیه با قدرت مردم ایجاد کند.

- این کار بر چه اساسی باید صورت گیرد؟

گوبانف: پایه این کار باید اطلاعات دقیق باشد. باید از چیزی که روشن باشد شروع گردد. اول اینکه حاکمیت ملی بر اقتصاد، سیستم بانکی، زیرساختارها، بر تجارت خارجی ایجاد گردد. پایه‌های حاکمیت دولت زمانی ایجاد می‌شود که سرمایه خارجی وجود نداشته باشد، از جمله اینکه هیچ سرمایه شخصی کمپرادور یا الیگارشی کمپرادور وجود نداشته باشد.
ثانیا وابستگی روبل را به ارزهای خارجی از بین ببریم و نرخ مبادله باید بر اساس سود ناشی از صادرات و قیمت‌های داخلی باشد و قیمت روبل باید نظم و ترتیب متمرکزی داشته باشد و با یک تجدید سازمان دقیق و اندیشمندانه این گرفتاری‌ها و معضلاتی که در بانک مرکزی وجود دارد ازبین برود.

- بنابراین فکر می‌کنید که تصمیم بانک مرکزی در شناور کردن روبل اشتباه بوده است؟

گوبانف: چه شناور کردن روبلی و بر پایه چه سیستم اقتصادی؟ این کار باید به طور خاص با نظم و ترتیب باشد. زمینه تجارت خارجی مشخصا چیز آسانی خواهد بود. چه مقدار کالا و با چه ارزشی صادر می‌شود و چه مقدار کالا وارد می‌شود؟ این‌را نمی توان یک مسئله پولی دانست هر چند که ذخائر غیر کالائی وجود دارد. بحث تجارت کالا در مقابل کالا است. چنین اصلی در تجارت خارجی به نفع اقتصاد عمومی از موضع سرمایه اجتماعی است.

- منظور تهاتر است؟

گوبانف: به هیچ وجه. اشکال مختلفی از مبادله وجود دارد که جریان تجارت خارجی را تضمین نماید. کلیرینگ (یا مفاصا حساب)، اعتبارات، توافق‌های اعتباری، وضعیت ارز در بانک مرکزی، همکاری بانک‌های بین‌المللی وغیره، از اشکال آن است که در همه آنها اصل، توازن تجاری است. این معنی را می‌دهد که کشور در اثر صادرات کالاهای خود پولی را دریافت می‌کند که در طول یک دوره برنامه‌ریزی شده آن‌را برای خرید تکنولوژی، ماشین‌آلات، وسائل و زمینه کار هزینه کند. بله، این پول برای خرید کالاها و تکنولوژی‌های دست اول نخواهد بود، بلکه این پول برای خرید تکنولوژی‌های قبلی است که می‌شود از آنها برای تولید کالاهای سطح اول درداخل کشوراستفاده کرد. ولی هیچ نگرانی در مورد نرخ روبل درچارچوب این سیستم وجود نخواهد داشت. به هر حال ما می‌توانیم این ذخائر را برای واردات کالا ظرف سه ماه نگه داریم که این کار کاملا عملی است. ولی حاکمیت سیستم اقتصادی کمپرادور وام خارجی ایجاد می‌کند. در چارچوب نظام برنامه‌ریزی شده تجارت خارجی از سفته‌بازی روی نرخ روبل جلوگیری می‌کند، نظام برنامه‌ریزی تمرکز دارد و غیر قابل نفوذ است. 
بعلاوه دولت تمامی کالاهای صادراتی داخلی را به قیمت داخلی و نزدیک به قیمت خودشان به روبل می‌خرد، در نتیجه قیمت خیلی پایین انرژی (برق، نفت، گاز و غیره) در محاسبه یک چیز خیلی کوچکی است. ما انرژی را ارزان‌تر به صنایع فرآوری داخلی می‌دهیم. یعنی در مورد منابع خام ما هزینه تولید را برای آنها حساب می‌کنیم. ما این اقدام را اقتصاد ملی و یا مانور نوصنعتی شدن می‌خوانیم که فقط بر پایه سیستم حاکمیت سرمایه اجتماعی است.    
در این استراتژی منافع شخصی و تجاری و جود نخواهد داشت. بلکه منافع دولت مردمی و اجتماعی وجود خواهد داشت. این استراتژی مربوط به این است که چگونه ارزش افزوده بیشتری را ازصادرات تولیدات صنعتی در چهار چوب کالاهای نهائی و رقابتی بودن بر اساس کیفیت و قیمت ایجاد کنیم. تمام این سیستم بر اساس ضریب فزاینده ارزش افزوده خواهد بود. هیچ منفعت دیگری وجود ندارد و دولت روسیه این مسئله اولویت‌دار را هنوز حل نکرده است. در حال حاضر ضریب ارزش افزوده ما 5/1 تا 6/1 است، در حالی‌که در کشورهای پیشرفته صنعتی بین 14 تا 16 است. این عقب‌افتادگی لازم است که از بین برود.

- شما می‌خواهید به گونه‌ای تفکرات الیگارش‌ها را عوض کنید؟

گوبانف: در چارچوب سیستم جدید الیگارش‌ها وجود نخواهند داشت. من در مورد حاکمیت دولت بر کمپانی‌های بزرگ صحبت می‌کنم. نیازی نیست که اموال را به مالکیت دولت باز گرداند، ملی شود و غیر خصوصی‌سازی شود که این صرفا یک فرمان دادن است. جائی که لازم است باید نوعی یکپارچگی عمودی که آسان‌سازی باشد و لوکوموتیو را به واگن وصل کند وامکانات ایجاد کند صورت گیرد. لازم است که ایجاد ارزش و موثر نمودن کار در زیرساخت‌ها صورت گیرد، به طوری‌که کار نه فقط برای سود جیب خود باشد بلکه برای منافع اجتماعی نیز باشد. بنابراین کار باید خودش انرژی ایجاد کند. مثل ترانسفورماتورهای برق از ژنراتورها که بتوانند ارزش خودشان را پیدا کنند. می‌توان به یک مثال اشاره کرد. در طول یک‌سال در شرکت کامیون‌سازی کاماز با این‌همه تشکیلات و وسائل 65 بار برق خاموش شده است. یک ربات جوشکاری 65 بار متوقف شده و یا کامپیوترها 65 بار خاموش شده‌اند. این چه تکنیکی است؟ تصور نمایید 65 بار ربات‌های جوشکاری در کارخانه‌ای که درآن دستگاه‌های پیچیده‌ای وجود دارد متوقف شوند. درحقیقت تاکنون در کرملین هیچ‌کس به هزینه‌ها و خسارات در قطع برق در مجموعه‌های صنعتی کشور فکر نکرده است. ازاینجهت که مقدار خیلی کمی از قدرت برق به مالکیت دولت باز میگردد(درمالکیت دولت است)و لازم است که برق بخش مهمی از سرمایه اجتماعی روسیه باشد.  
لازم است که سلامت، بهداشت و همچنین تحصیلات مردم ما غیر تجاری گردد. چنین اقداماتی اثر فزاینده اقتصادی ـ اجتماعی خواهد داشت. زمانی‌که این‌ها تضمین شوند ظرفیت اخلاق و روحیه سیاسی مردم را بالا خواهد برد. زمانی‌که در دوران قبل از مدرسه، دوران مدرسه، دوران دانشجوئی تضمین درمان وجود داشته باشد، برنامه‌های تعلیم و تربیتی، بورس‌ها، دسترسی آزاد به امکانات ورزشی، مناسبت‌های فرهنگی عمومی، نهادها و عملکردها وجود داشته باشد در آن‌صورت روحیه مردم به‌طور کامل عوض خواهد شد.
شاید اقدام مهم این است که برای نیروی کار انگیزه ایجاد کرد. ازجمله مهم‌ترین نوآوری این است که سیستم پرداخت برای کار موثر ایجاد شود. این موضوعی بود که در اواخر فروپاشی نظام شوروی مورد توجه قرارگرفته بود.

- آیا در این ساختار مشاغل کوچک و متوسط باقی می‌مانند؟

گوبانف: بله، این یک اقتصاد مختلط است که در آن تبلیغات‌چی‌ها و غوغاگران شغلی نخواهند داشت. مخصوصا عوام‌فریبان با واقعیت‌ها روبرو خواهند شد. واقعیت این است که همه به شغل‌های کوچک و متوسط کمک می‌کنند. مسئله مهم این است که چگونه شرکت‌های بزرگ را بین بخش‌های مختلف ایجاد کرد.     

- شرکت‌های کوچک همراه آنان خواهند بود؟

گوبانف: قطعا این‌گونه خواهد بود. در چارچوب سیستم زیست طبیعی برای هر نهنگ دریا مقدار زیادی ماهی کوچک وجود دارد. کجا شرکت‌های کوچک و یا متوسط می‌توانند سفارشات دولتی را انجام دهند؟ این بی معنی است. هر مقدار که سفارشات دولتی برای شرکت های کوچک و متوسط باشد به معنی فساد است. دولتی‌ها موظفند که سفارشات را به شرکت‌های بزرگ بدهند. بدون این مسئله روشن است که شرکت‌های کوچک و متوسط مثل ذراتی معلق در آبمیوه‌گیری هستند که به دور خودشان و از بالا به پایین می‌چرخند. این طبقه‌بندی به صورت عینی و ذهنی عوض نمی‌شود و از بین نمی‌رود. بین آنها ساختارهای مونوپل وجود دارد که روی کاهش هزینه‌ها کار می‌کنند. این به نفع همه از جمله شرکت‌های کوچک است. کاهش قیمت تعرفه و قیمت‌های حامل‌های انرژی تضمین‌کننده است. این به نفع شرکت‌های بزرگ، شرکت‌های متوسط و شرکت‌های کوچک است. همین‌طور نیز دسترسی به اعتبارات ارزان‌قیمت و قابل پرداخت برای آنها باید وجود داشته باشد. به طور کلی در این زمینه‌ها باید کنگره‌های تخصصی برگزار گردد که در آن فیزیکدانان، ریاضی‌دانان، اقتصاددانان، نفتی‌ها، شیمیدان‌ها، محققین، پزشکان، کشاورزان، تجار وغیره دور هم جمع شوند و صحبت کنند که چگونه اقتصاد به صورت مطلوب کار کند و آنها اقتصاد را منظم کنند. در دوره شوری نه تنها برنامه‌ریزی مرکزی وجود داشت بلکه در همه مناطق شوروی برنامه‌ریزها دور هم جمع می‌شدند و تصمیم می‌گرفتند.  
«همه کشورهای پیشرفته دنیا از تجربه شوروی در امر برنامه‌ریزی استفاده کردند»

- آیا شما دلتنگی (نوستالژی) نسبت به دوران شوروی دارید؟

گوبانف: من دلتنگی ندارم. آب از جویبار رفته به جویبار باز نخواهد گشت. ولی من مخالف این گفته هستم که در زمان شوروی همه چیز بد و بی‌اثر بود. باید از خوبیها و موثر بودن آنها نیز انتخاب کنیم. بحث دلتنگی نیست. باید ببینیم که چه دستاوردی داشته است و چه هزینه‌هائی داشته است. بحث نوستالژی من مهم نیست. ولی من می‌دانم که از دوران شوروی باید تجربیاتی را کسب کرد، توسعه داد و به‌کار برد. چرا باید به طورکلی برنامه‌ریزی برای ظرفیت سازی را رد کرد و کنار گذاشت؟ بنابراین برنامه‌ریزی باید برای افزایش قدرت روبل باشد و کار برنامه‌ریز باید برای بارور نمودن بهره‌وری کار باشد. ما اینجا دیگر نباید برای امریکائی‌ها باز باشیم.
همه کشورهای پیشرفته دنیا از جمله امریکا از تجربه شوروی در مورد برنامه‌ریزی اقتصادی استفاده کردند. آنها هر چه را که در روسیه بود برداشت نکردند، بلکه قسمت‌های درست و خوب آن‌را بردند. آن‌ها نگاه کردند و قسمت‌های قوی و ضعیف برنامه‌ریزی روسیه را دیدند و آن‌را با سیستم اقتصاد ملی خود تطبیق دادند.
بنابراین ما باید بر اساس بهره‌وری در هر ساعت کار عمل نماییم. یعنی حساب کنیم که بهره‌وری هر فرد در هر ساعتی که کار می‌کند چه مقدار است. اگر می‌خواهیم این بهره‌وری افزایش یابد باید به تکنولوژی‌های جدید و با بهره‌وری بالا بها دهیم و این یک سرمایه‌گذاری برای ارزش افزوده است. در دوره شوروی در سال‌های 1950 همه چیز بر اساس حساب اقتصادی سرمایه‌گذاری می‌شد و حتی حمایت‌های خودشان به صورت مجزا و خیلی محکم حسابرسی می‌شد. هر چیزی وجود داشت به جز افزایش قیمت و سود که مورد علاقه مقامات نبود. چنین طرحی درست نبود. سود که از مناسبات تولیدی جدا بود رشد علمی تکنیکی را دفن کرده بود. آنها به این نتیجه رسیده بودند که تشکیل سرمایه و سرمایه‌گذاری موجب رشد کارائی نمی‌شود بلکه باعث رشد تورم می‌شود. همه رقبای بزرگ ما اصل حسابرسی جداگانه و مجزا را رد می‌کنند. به جز این ما برای یکپارچگی عمودی به جلو رفته‌ایم برای اینکه شرکت‌های چند ملیتی خودمان را تشکیل دهیم. با به قدرت رسیدن فراکسیون‌هائی از افرادی محبوب چون گورباچف و خروشچف انقلاب سازمانی به زوال رفت وشرکت‌های چند ملیتی آنها شکل نیافت. آنها ضعف این شرکت‌ها را نفهمیدند. هر چند که متخصصین خارجی که وضع ما را تحلیل می‌کردند این ضعف ما را بهتر از ما درک کردند. البته طی بیست و پنج سال گذشته ما بیکار ننشسته‌ایم. بلکه در مورد نقاط مثبت و نقاط منفی دوره شوروی تفکر کرده‌ایم و بنابراین یک سیستم مطلوب اقتصاد کلان در حال برنامه‌ریزی است، برنامه‌ریزی برای بهره‌وری و کارائی تولید تا کارائی در حیطه اجتماعی.
مهم‌ترین مسئله امروزی ما دولت الیگارشی کمپرادور است که نظم و اصل ندارد بلکه به طور جدی به خاطر ویژگی‌های سیاسی درونی آن بحران سیستمی راافزایش می‌دهد. کرملین کمپرادور برای نوصنعتی شدن نمی‌باشد. در بهترین شرایط به‌عنوان مرحله ای از الگوی جدید می‌تواند عمل کند. هیچ شکی در این زمینه وجود ندارد که اگر قدرت و ثروت در دست کمپرادورها باشد نوصنعتی شدن روسیه تحقق نمی‌پذیرد. این کار در چارچوب آن‌گونه سیستم سیاسی انجام می‌گیرد که دولت و مالکیت برپایه سرمایه اجتماعی باشد.  

- آیا با افراد کنونی دولت کار نمی‌کند؟

گوبانف: نه تنها کار نمی‌کند بلکه کار کردن مطلقا ممکن نیست. این ساده‌اندیشی است که فکر کنیم دولت کنونی را نگه داشت و مدودف و پوتین را با شخص‌های دیگری عوض کرد و دولت به راحتی کار کند. دستور کار این است که چگونه سیستم کمپرادور را برای حاکمیت ملی و اجتماعی که برای جامعه و دولت کار کند عوض کنیم. اصول آن ساده است. سیستم نو و کادر نو به جای سیستم قدیمی و کادر قدیمی. تا به حال که سیستم بر اساس کمپرادور بوده است علاقمند بوده که میهن‌پرستی را به کمپرادور بفروشد حال هر کس که رییس و فرمانده باشد هر ویژگی که مالکیت داشته باشد این ویژگی دولت است. این به‌طور عینی قانون تاریخ است. این فکر را من ایجاد نکرده‌ام.
ساختار دولت هر چه که باشد تابع سرمایه‌داری کمپرادور است که موثر نیست. دولت درشکل کنونی برای حل مسائل اساسی کشورایجاد نشده است از این جهت وضعیت فقط به نفع افراد و اشخاص دولتی است. دولت نه توان حل مسائل را دارد، نه ظرفیت آن‌را دارد، نه کادر با کیفیتی دارد و نه ساختار مناسبی دارد. آن‌گونه که در اسناد عمل شده و آن‌گونه که در قانون اساسی است نکاتی در مورد دولت اجتماعی وجود دارد، ولی از هیچ‌کدام از آن‌ها برای تشکیل دولت اجتماعی استفاده نشده، بلکه عملا کمپرادور قبیله‌ای ایجاد شده است. برای حل مسئله توسعه به دولت همکار با توده‌های کارگران مخالف نیاز است و نه یک فرد و استبداد فردی. اگر هر دولت پیشرفته اروپائی را در نظر بگیریم همه جا حزب است که برنامه‌ها را به پیش می‌برد. در حالی که ما این‌جا الیگارشی قبیله‌ای داریم. اگر اشتباه نشود، آن‌گونه که پوتین یک‌بار گفته گوئی الیگارش‌ها بر کرملین اثری ندارند، که متاسفانه درستی این گفتار کم است. تاثیر الیگارش‌های قدیمی شکست‌خورده وسیع نیست، از آن‌رو که الیگارش‌های جدیدی پیدا شده‌اند. تاثیر پوتین و «دریپاسک» کم است. اول این‌که «عثمانوف» که در ترکیب قبلی بوده کاملا تاثیرگذار است. ثانیا ترکیب دومی از الیگارش‌ها تحت عنوان تعاونی دولتی ایجاد شده است. «چوبایس» از روس‌نانو، «کرینکو» از روس‌اتم، «گرف» از «سیبربانک» هر کدام در این لیست طولانی قرار دارند. در مجموع حقیقت این است که الیگارش‌های قدیمی از اثر قبلی برخوردار نیستند، ولی این معنی را نمی‌دهد که الیگارش‌های جدیدی و جود ندارد.
پس در این‌صورت تعاونی دولتی نه تنها جاهلانه است بلکه ویژگی یکپارچگی عمودی و زنجیره ارزش افزوده را ندارد. زمانی‌که بخش دولتی برای منافع شخصی و غنی‌سازی فردی کار می‌کند بر خلاف آمال و در خواست‌های اجتماعی، مخرب‌ترین تاثیر را بر فروپاشی اقتصادی دارد. مشابه دوره شوروی که اصل دخل و خرج موجب فروپاشی شد، برای این‌که شرکت‌های با حساب دخل و خرج برای بورژوازی سایه کار می‌کردند، بنابراین حساب اقتصادی که از دوره شوروی بجای مانده و نگهداری این حساب از آن دوران بی‌معنی است. شرکت‌های دولتی به اینجا رسیده‌اند که از حساب پرداخت‌کنندگان مالیات برای خود تحصیل سود کنند، در مقابل سرمایه خارجی باز شوند و در راه غیر صنعتی کردن و فقیر کردن جامعه قدم بردارند.
«صندوق رفاه ملی ـ یک پارادیم قدیمی»

- همه شرکت های دولتی در حقیقت برای بدست آوردن پول و سرمایه صندوق رفاه ملی می‌جنگند. این پول به نظر شما کجا خرج میشد؟

گوبانف: مشابه این سئوال این مسئله را مطرح می‌کند که ما چگونه در الگوی صادرکننده مواد خام باقی بمانیم ولی جائی سرمایه را مصرف نکنیم که در کل بی نتیجه باشد.

- و همه این سرمایه‌ای که ما در این صندوق داریم باید به اقتصاد برگردد، کجا باید سرمایه‌گذاری و تراکم سرمایه صورت پذیرد؟

گوبانف: بر اساس سیستم جدید از آنها باید برای خرید ابزار و ادوات، ماشین‌آلات، تکنولوژی و ایجاد شغل استفاده شود.

- آیا خود ما از این‌ها نمی‌توانیم استفاده کنیم؟

گوبانف: این دقیقا وظیفه سیستم برنامه‌ریزی جدید است. لازم است که ما هر چه زودتر سرمایه‌گذاری کنیم چیزی که برای ما کافی نیست. چیزی که ما لازم داریم این است که زنجیره تکنولوژی را از مرحله استخراج از معادن تا مرحله تولید نهائی تکمیل کنیم. این بحث که ممکن است که از منابع صندوق رفاه ملی استفاده بشود و یا نشود، به معنی باقی ماندن در پارادایم قدیمی است.

- بنابراین ما تاکنون از آن نجات نیافته‌ایم.

گوبانف: دقیقا همین است. ما به هیچ وجه خودمان را از این سیستم بی‌فایده آزاد نکرده‌ایم. برای اینکه بحث این است که هر کجا که این سرمایه‌ها هزینه شود نتیجه‌ای ندارد. حرف‌های بزرگی زده می‌شود، بجز اینکه گفته شود که سرمایه‌های پرداخت‌کنندگان مالیات چگونه به سود شخصی تبدیل می‌شوند. در این مورد لازم است که صادقانه گفت و تفاوت قائل شد که سئوالات ما بر پایه چه سیستمی قرار دارد. ولی در حقیقت ممکن نیست با کارهائی که امثال کودرین انجام می‌دهند انجام شود. آن‌ها با سئوالات صادقانه‌ای روبرو هستند. نباید به سیستم‌هایی برای حفظ سیستم قبلی چسبید که کشور را بلاتکلیف کرده است.
بی معنی است که به سئوالات صادقانه‌ای چسبید بدون اینکه به راه‌حلی فکر کنیم. بدون اینکه بحث دولت و ثروت حل شده باشد. نکته اینجاست. وقتی که بحث درباره سیستم اجتماعی نو می‌شود در آن صورت لازم است که ازدولت نو شروع شود. در این صورت یک سئوال اساسی و بزرگ مطرح است. یا اینکه نوسازی دولت از بالا شود که بهترین راه است و یا اینکه در نقطه فعلی بمانیم و رشدی نداشته باشیم. در این صورت تخریب سیستم قدیمی فقط از پایین شروع می‌شود.
«بدون برنامه‌ریزی راه حلی برای فائق آمدن بر مشکلات وجود ندارد»

- ما در حال حاضر در رکود هستیم. من شک دارم که فردا بتوانیم دولت را عوض کنیم. در چارچوب چنین مدیریتی برای چه مدت در رکود خواهیم بود؟ آیا می‌شود این را به نحوی کاهش داد و یا اینکه اعتراض اجتماعی و آشوب خواهد شد؟

گوبانف: بدون برنامه‌ریزی راه حل دیگری وجود نخواهد داشت. در حال حاضر هنوز بدترین شرایط وجود ندارد. بدترین وضعیت وقتی است که اثر فزاینده رکود ما به گروه هفت برسد و این در اوائل سال 2016 می‌باشد. زمانی‌که قیمت نفت کاهش می‌یابد و ذخائر به انتها می‌رسد و کرملین پول الیگارش‌ها و حکومت‌های منطقه‌ای را نمی‌تواند بپردازد.
ذخائر دولت بیش از44 هفته پرداخت‌ها نیست و این کم‌تر از یک‌سال است. بدهی خارجی دو برابر بیشتر از ذخائر ارزی است. کودرین، اولکایف، نابلینا و سایر مقامات شخصا باید در این زمینه پاسخگو باشند، خارج از این‌که این‌ها به کرملین پاسخگو باشند و یا نباشند. در این چارچوب رشد بدهی خارجی از ذخائر ارز سبقت می‌گیرد و این از استاندارد خارج است و به نفع کشور نیست. البته اقدامات ضد بحران سال 2008 تکرار نمی‌شود. اول اینکه در خزانه کسری بودجه وجود دارد. دوم اینکه اقدامات پولی بی‌فایده است. بحران تورم فروکش نکرده است. فهرست‌بندی بودجه منابع ندارد. کرملین نمی‌تواند یارانه بدهد و کسر بودجه مناطق روسیه را تامین کند. در این صورت نمی‌توان حمایت خرید. نخبگان محلی و روسای جمهوری‌های مناطق در جستجوی سرمایه خارجی برای گریز از مرکز خواهند بود. تورم و گرانی و بی‌ارزش شدن روبل به سرعت به توده‌ای از ماده آتش‌زا برای اعتراضات اجتماعی بدل خواهد شد.
این وضع منجر به تلخی بیشتر مردمی خواهد شد که بی‌جهت ده‌ها سال خسارت دیده‌اند و عدم عدالت اجتماعی و انحطاط عمومی را حس کرده‌اند. از طرف دیگر شکاف در دولت باعث می‌شود که عده‌ای سرمایه‌ها را به خارجیان بفروشند، عده‌ای دیگر سعی کنند که وضع موجود را حفظ کنند و عده سوم بر منافع ملی تاکید کنند. درهر شرایطی تهدید فروپاشی درونی ساختار دولت سرمایه‌داری کمپرادور و همه آثار وعواقب آن وجود دارد.

- آیا این وضعیت در سال آینده اتفاق می‌افتد؟

گوبانف: می‌توان این‌گونه گفت که این نزدیک‌ترین چشم‌انداز سیستمی است که برنامه‌ریزی ندارد. رژیم کمپرادور فقط به تار موئی بند است. یک قدم نادرست، یک جرقه کوچک منجر به آزاد سازی انرژی نامشهود مردمی خواهد شد. تاکنون مردم به کرملین شانس داده‌اند و هنوز به معجزه و نجات دادن توسط آن اعتقاد دارند. ولی کرملین وقت زیادی را از بین برده است. اقدامات خارق‌العاده ای می‌خواهد که جلو این تهدید را بگیرد، مثلا باید برنامه صحیحی در مورد ارائه اعتبار به بخش صنعت و کشاورزی ایجاد گردد، حساب‌های ارزی را متمرکز کند، تعرفه‌های حمل و نقل انرژی و هزینه‌های خانوارها را افزایش ندهد که قدرت خرید مردم به این‌ها وابسته است. یک کارت اجتماعی برای افراد فقیر ایجاد شود. افراد نا صالح از امور کنار گذاشته شوند. ما باید اقدامات جدی برای منافع عمومی انجام دهیم. هنوز به طور کامل کار صنایع ارزش‌گذاری و سازمان داده نشده‌اند. باید تاکید لازم بر توزیع عادلانه درآمدها و کالاها صورت گیرد.
   من در سال 2013 نوشتم که اشتباه بودن الگوی صادرات نفت چیزی مخفی نیست. من سعی کردم که تفکر ساده‌ای را برسانم که این الگو شکست و خرابی به بار می‌آورد و جدا از سال 2008 پایه‌ای را برای شکست ایجاد می‌کند. نکته دوم این است که در آن زمان بحران مالی به بحران سیاسی تبدیل نشد. ولی در حال حاضر رکود بزرگ در روسیه به طور خودکار از بحران اقتصادی به بحران سیاسی تبدیل می‌شود. این چیزی است که شش سال قبل وجود نداشت. تا آن‌جا که به تقاضای نفت مربوط است اتحادیه اروپائی پایه‌هایی را برای منابع انرژی ایجاد کرده است و مخصوصا برای فصل زمستان که لازم است انرژی را ذخیره کرده است. ولی از سال 2008 اروپا به سیاست انرژی امریکا به عنوان عامل و یا هنجار جدید ملحق شده است.
به طور خلاصه می‌گویم که بازار جهانی انرژی به طور کامل کنترل و دستکاری می‌شود، پس هرگونه محاسبه‌ای که برای روند بالا رفتن قیمت نفت باشد در طول دو سال آینده بی‌پاسخ نخواهد بود. بنابراین قیمت نفت در طول دو سال آینده افزایش نخواهد یافت و این برای روسیه با توجه به اینکه ذخائر ارزی روسیه فقط برای 44 ماه کفایت می‌کند دورانی بسیار بحرانی خواهد بود. گوئی این که دوران تحول فرا رسیده است و برای کرملین بسیارعاقلانه است که عقل به خرج دهد و به منافع عمومی و به سیستم برنامه‌ریزی که مورد توافق عمومی است بازگردد.

- دراین‌صورت مردم امور را بدست می‌گیرند؟

گوبانف: درهمه کنفرانس‌ها شنیده شده است که تنها راه حل انقلاب نیست. این‌که گفته می‌شود انقلاب چیزی است که هیچ‌کس نمی‌خواهد باید ثابت شود. ولی چیزی که منافع عمومی را تهدید می‌کند و به مردم فشار می‌آورد از جمله وضعیت تولید است، بودجه و همه پایه‌های نادرست آن است و تعارضات و برخوردها بین گفتار و عملکرد است. اگر کرملین از تاریخ درس نگیرد و قوانین آن‌را به هم بریزد دراین صورت معلوم نیست که تاریخ سرسختانه چه درس‌هائی به کرملین یاد خواهد داد؟ لحظه‌های تاریخی به صورت اجتناب‌ناپذیری فرا می‌رسند. وضعیت طی دو سه سال آینده بحرانی خواهد بود. زمان زیادی برای مانور وجود ندارد. مردم انتظارحرف ندارند، انتظار عمل دارند. اگر زمان دوباره بیهوده هدر رود، در آن‌صورت باید آماده تحول شدید باشید، چیزی که قبلا مورد توجه هیچ‌کس قرار نگرفته است.
تاریخ قوانین خود را دارد. هنوز روزنه کوچکی از امکانات وجود دارد. به تخیل دلخوش مباشید که چگونه کرملین در حال حاضر خیال می‌کند. فراکسیون کمپرادور در جهانِ توهماتِ منافع دلاری و محاسبات خود زندگی می‌کند و به طور کامل از واقعیت‌ها و عملکرد خطرناک توده‌ها جداست. شک نداشته باشید که مردم ما به قدرکافی قدرتمندند و از لحاظ تاریخی عاقل و دارای همبستگی اجتماعی، به طوری‌که راه خروج از وضعیت بحرانی کنونی کشور که دولت و دارائی‌های ما که توسط کمپرادورهای فرصت‌طلبی که با روابط به مسند قدرت رسیده‌اند به تباهی رفته است را پیدا می‌کنند. روسیه از بین نمی‌رود. البته غربی ها منتظر نمی‌مانند و همراه با کمپرادور روسیه برای از بین بردن سوسیالیسم، قدرت و استقلال روسیه از هیچ کوششی فروگذار نخواهند کرد.         
 
 
 
 
 
 
 


کد مطلب: 15097

آدرس مطلب :
https://www.ccsi.ir/fa/news/15097/اقتصاد-سیاسی-روسیه-کنونی-نگاه-سرگی-گوبانف

قفقاز
  https://www.ccsi.ir