در حالیکه پس از پدید آمدن تنش در مناسبات مسکو ـ آنکارا در نتیجه ساقط شدن سوخو ام ـ 24 روسیهای توسط اف ـ 16 های ترکیه در 24 نوامبر 2015 و قطع مناسبات رسمی طرفین، دو طرف بخشی از تکاپوهای سیاسی، نظامی و امنیتی خود در منطقه را معطوف به تحت فشار قرار دادن دیگری نمودند و یکی از وجوه عینی این رویکرد در تلاش برای شکل دادن به ائتلافهای منطقهای در تقابل با دیگری بود. به عنوان مثال مسکو به تقویت روابط اقتصادی و نظامی خود با جمهوری اسلامی ایران دست زد و با اعمال تحریمهای جدی اقتصادی و تجاری علیه آنکارا، درهای اقتصاد خود را تا حدودی به روی رقبای منطقهای آنکارا گشود، همزمان مسکو به تحکیم مناسبات آشکار و پنهانش با گروههای کردی مخالف ترکیه به ویژه در سوریه دست زد، و اهرم فشار سنتی خویش علیه آنکارا را مورد استفاده قرار داد، از سوی دیگر آنکارا نیز نزدیکی بیش از پیش با قطر و عربستان سعودی به منزله حامیان اصلی گروههای تروریست در سوریه و اسپانسرهای افراطگرایی سلفی در میان مسلمانان روسیه، را در دستور کار قرار داد. در حالیکه برآیند مجموعهای از مولفههای مختلف سبب شد که ترکیه به شرطهای مسکو برای احیای روابط گردن نهد و قطع مناسبات دو کشور در پاییز سال گذشته به وقوع پیوسته بود در تابستان جاری پایان یابد، اکنون این پرسش مطرح است که با از سرگیری روابط میان روسیه و ترکیه، موازنه قوا در منطقه به ویژه با توجه به کنشگری رژیم صهیونیستی در این میان، دچار چه دگرگونیهایی خواهد شد؟
سیاست تقابلی مسکو ـ آنکارا هشت ماه به طول انجامید و تبعات آن به یکی از مصادیق ناکارآمدی رویکردهای منطقهای و بینالمللی دولت آک پارتی طی سالهای اخیر تبدیل شد. زیرا رشد چشمگیر مناسبات و همکاریهای مسکو ـ آنکارا در سالهای حکومت آک پارتی همواره از نقاط قوت مورد تاکید اردوغان بود و ویرانی روابطی که دست کم از لحاظ اقتصادی برای طرفین و به ویژه آنکارا از اهمیت ویژهای برخوردار بود، نمیتوانست برای مدت طولانی برای ترکیه قابل تحمل باشد. به ویژه برای دولت آک پارتی که با معضلات شدید داخلی و گرفتاری در باتلاق سوریه روبرو بود. به هر روی فشار سنگین مالی در نتیجه کاهش روابط اقتصادی با روسیه و توقف سرمایهگذاری های دو طرف در خاک یکدیگر و همچنین ریزش حدود چهار و نیم میلیون گردشگر سالیانه از روسیه به ترکیه، افزایش قدرت کردها در مقابل حکومت مرکزی به واسطه حمایتهای مسکو و از سوی دیگر عدم حصول دستاوردی قابل ملاحظه در بحران سوریه به واسطه حمایتهای ایران و روسیه از دولت بشار اسد و تداوم حملات مسکو به تروریستهای مورد حمایت آنکارا و در نهایت افزایش فعالیتهای تروریستی در خاک ترکیه و افزایش نارضایتیها از این شرایط در مردم ترکیه و اولویتهای فردی اردوغان در راستای تجمیع قدرت در دست خویش در فضای سیاسی ترکیه و عدم تمایل وی به صرف نیرو و هزینه بیشتر در کشاکش با مسکو و البته ناخرسندی کلی وی از رویکردهای متحدین غربیاش در قبال وی، شرایط را به گونهای رقم زد که اردوغان دست آشتی به سوی پوتین دراز کند و البته پوتین نیز که در نتیجه تحریمهای غربیها با مشکلات اقتصادی مواجه است و حجم تجارت با ترکیه را نمیتواند از اقتصاد خویش بزداید و بسیار ملاحظات و محاسبات ژئوپلیتیک دیگر را نیز در نظر دارد، از این اقدام اردوغان استقبال کرد. در نتیجه عذرخواهی رسمی اردوغان از پوتین بابت سرنگونی جنگنده روس پذیرفته شد. در همین احوال بود که کودتای ناکام ترکیه به وقوع پیوست و برخی از موارد در حواشی و متن آن بهانههای لازم برای تسریع روند آشتی طرفین را فراهم کرد. ادعاهایی نظیر این که روسیه اولین کشوری بوده که به حمایت از اردوغان شتافته و حتی پیش از وقوع کودتا اردوغان را از وقوع چنین پیشآمدی آگاه ساخته، مسیر فراز آمدن مجدد مناسبات را هموار ساخت. در مقابل اردوغان مدعی شد که کشورهای غربی در جریان کودتا کارنامه خوبی از خود به جای نگذاشتهاند و حتی امریکاییها را به دست داشتن در کودتا و دست کم حمایت از کودتاگران با عدم استرداد فتحالله گولن متهم کرد و بدین شکل حرکت آنکارا به سمت مسکو شتاب بیشتری یافت و اردوغان در اولین سفر خارجی خود پس از کودتا به روسیه و دیدار پوتین رفت. پس از آن بود که ترکیه به ظاهر قدری در مواضعش در قبال بحران سوریه انعطاف به خرج داد و از تعامل منطقهای برای حل بحران سخن گفت. اما در عین حال با ورود نظامی به سوریه در پوشش عملیات سپر فرات نشان داد که در رویکردش در قبال دولت سوریه تغییر عملی ایجاد ننموده است. ترکیه در پوشش عملیات علیه داعش، جرابلس را طی عملیاتی مشترک با برخی گروههای شبه نظامی تروریست از کنترل داعش خارج ساخت. منطقهای که سه سال پیش داعش آنرا از کنترل کردها خارج ساخته بود. به نظر میرسد که نگرانی آنکارا این بود که با تضعیف داعش، جرابلس مجدد به تصرف کردها درآید. به نظر میرسد که دخالتهای کنونی آنکارا در سوریه را باید محصول نوعی توافق بین مسکو ـ آنکارا دانست که به ظاهر امریکاییها نیز آنرا رد نمیکنند. مسألهای که وجه دیگری از پیچیدگیهای بازیهای کنشگران در بحران سوریه را بازمینمایاند. از سوی دیگر به نظر میرسد اردوغان با تغییر مواضع قبلی خود دیگر مصرانه خواهان برکناری بشار اسد نیست تا جاییکه گمانهزنیهایی مبنی بر دیدار احتمالی اسد و اردوغان در حضور پوتین در روسیه مطرح آمده است. البته با توجه به سوابق اردوغان نباید در قضاوت شتاب کرد و باید بیشتر منتظر ماند و وزن تاکتیکی و راهبردی چرخش فعلی در سیاست خارجی ترکیه را دقیقتر ارزیابی کرد.
قطعا قرار گرفتن ترکیه در کنار ایران و روسیه در سوریه به معنای برهم خوردن توازن قوا به نفع حکومت بشار و ناکامی سایر بازیگران حاضر در سوریه میباشد. گمانهای که هر چند کماکان درصد تحقق آن اندک ارزیابی میشود اما همین گمانه ضعیف نیز میتواند موجب نگرانی و پریشانی شدید حامیان شاخص تروریستهای فعال در سوریه در کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس باشد. موضوعی که شایعهها در مورد حمایت سعودیها از کودتاگران در ترکیه و همچنین موضعگیری مذبذب آنها در قبال کودتا موید آن بود.
اما در خصوص رژیم صهیونیستی مسئله کمی متفاوت و پیچیدهتر است. در واقع اسرائیل میخواهد همزمان با بهبود روابط خود با آنکارا و جلب نظر مسکو به سمت خود، به تفرقهافکنی میان ایران و روسیه در سوریه بپردازد و هدف غایی خود در فروریختن جبهه مقاومت را تحقق بخشد. به نظر میرسد که برای اسرائیل اینکه قدرت در سوریه در آینده در دست چه کسی باشد و صاحبان قدرت در سوریه چه مناسباتی با روسیه و یا سعودی داشته باشند در درجه اول اهمیت قرار ندارد بلکه اولویت این است که حکومتی در سوریه روی کار بیاید که با جمهوری اسلامی ایران همسو نباشد. بنابر این جبهه ایران ـ روسیه و شاید در آینده ترکیه، نیازمند یک هوش و درک سیاسی بالا به منظور مقابله با کارشکنیهای احتمالی رژیم صهیونیستی است.
در حال حاضر ایران و ترکیه، هر یک به نحوی در سیاست منطقهای خود به روسیه مایلند در حالیکه روسیه نیز در حال گسترش دامنه حضور نظامی و راهبردی خود در آسیای غربی میباشد، روندی که به زیان آمریکا و متحدانش در منطقه در حال رقم خوردن است. ترکیه بالاخص پس از شکست کودتا، قدمهای خود برای نزدیکی با روسیه تندتر کرده است تا جاییکه زمزمههایی در مورد احتمال استقرار جنگندههای روسیه در پایگاه اینجرلیک ترکیه به گوش میرسد پایگاهی که تا پیش از این در دست امریکاییها بود و به ظاهر در ماجرای کودتای نافرجام اخیر، یکی از کانونهای اصلی اقدام علیه اردوغان بود. هر چند که عمده گمانهزنیها بر صورت و محتوای تاکتیکی و موقت گرایش اردوغان به روسیه و گشتن درهای سیاست خارجی و امنیتی ـ نظامی ترکیه بر پاشنه غربگرایی در ابعاد راهبردی، کمافیالسابق، تاکید دارند اما باید توجه داشت که همین اقدامات تاکتیکی میتواند در شرایط کنونی که منطقه آبستن تحولات شتابان است، سرنوشتساز ظاهر شود.
*پژوهشگر بنیاد مطالعات قفقاز