اسلام کریماف در سالهای پس از فروپاشی شوروی نه تنها تصمیمگیر اول ازبکستان، بلکه جزء بازیگران اصلی آسیای مرکزی بود. اکنون او مرده است گرچه تا چندی پیش به گونهای حکم میراند گویی عمری ابدی خواهد داشت. کریماف به آن دسته از رهبران منطقه تعلق داشت که از سالها قبل از فروپاشی، در نظام کمونیستی بالا آمده و پس از استقلال، حکومت جدید را در ید قدرت خود نگه داشتند. رهبرانی که امنیت منطقه را بیشتر بر پایه روابط شخصی و شیوههای دوران شوروی حفظ کرده بودند، هرچند نتوانستند وارد همکاریهای جدی منطقهای شوند. مرگ کریماف بیش از همه، مباحث درباره جانشینی وی و سیر تحولات آتی ازبکستان را برجسته ساخت، در این میان تاثیرات این واقعه بر تعاملات آسیای مرکزی نیز قابل توجه خواهد بود.
ازبکستان، تنها کشوری است که با همه دول آسیای مرکزی و افغانستان مرز مشترک دارد و کریدورهای اصلی منطقه از آن میگذرد. ازبکتبارها در مناطق همجوار ازبکستان پراکندهاند و مهمترین شهرهای تاریخی آسیای مرکزی نیز در قلمروی این کشور قرار دارد. در زمان استیلای تزارها و دوران کمونیسم، تاشکند مرکز ثقل تحولات سیاسی و اجتماعی منطقه بود. حکومت کریماف با تکیه بر همین سابقه تاریخی و موقعیت ژئوپلتیکی، هم داعیهدار رهبری منطقه بود و هم انتظار داشت دیگران بهویژه قدرتهای بزرگ، موقعیت برتر ازبکستان در آسیای مرکزی را به رسمیت بشناسند.
در سیاست خارجی چندوجهی تاشکند، تامین منافع از طریق تعامل با قدرتهای جهانی در عین حفظ فاصله با کانونهای قدرت، اولویت راهبردی دارد که حاصل آن چرخشهای چندباره در مقاطع مهم بوده است. ازبکستان از اعضای اولیه پیمان امنیت دسته جمعی (CSTO) بود، سپس از آن خارج شد و متحد آمریکا در جنگ افغانستان و میزبان پایگاه نظامی آنها شد، بعد از انقلابهای رنگی و حوادث اندیجان، پایگاه آمریکا را تعطیل کرد و دوباره به سازمان امنیت دسته جمعی پیوست. گرچه این عضویت دیری نپائید و ازبکستان مجددا عضویتش را در سال 2012 تعلیق کرد و به همکاری با غرب در شبکه توزیع شمالی پرداخت و همزمان تلاش نمود سهم بیشتری از ابتکار کمربند اقتصادی جاده ابریشم چین بدست آورد. در این روند، همکاری با همسایگان در آسیای مرکزی برای تاشکند از اولویت کمتری برخوردار بوده است.
طی دو دهه اخیر بسیاری تلاش کردند سازوکاری منطقهای تنها با حضور کشورهای آسیای مرکزی ایجاد کنند و چند نهاد منطقهای مانند سازمان همکاری آسیای مرکزی هم تاسیس شد که یا به سرانجام نرسید و یا در دیگر سازمانهای منطقهای ادغام شد. روابط مبتنی بر ظن و گمان میان دولتهای آسیای مرکزی که اغلب ریشه در اتفاقات سالهای ابتدای استقلال داشت، از مهمترین علل عدم موفقیت این تلاشها بود. اکنون نیز رهبران آسیای مرکزی فقط در نشستهایی گردهم میآیند که توسط دیگران ایجاد شده است. در این میان، سهم ازبکستان در به نتیجه نرسیدن روند همگرایی در آسیای مرکزی قابل ملاحظه بوده است. در حقیقت رویکرد محافظهکارانه حکومت کریماف بر تعامل دوجانبه با همسایگان تاکید داشت و این امر نه تنها روابط با کشورهای آسیای مرکزی را محدود به برخی حوزههای اغلب اقتصادی کرده بلکه موجب انزوای تاشکند در روندهای منطقهای هم شده است. ازبکستان نه عضویت در اتحادیه اوراسیایی روسیه را پذیرفت و نه به مجمع کشورهای ترکزبان پیوست. تعاملات بینالمللی تاشکند هم پویاتر از همکاریهای منطقهای آن نبوده است. با این همه ازبکها در برخی زمینهها که منافعی روشن برای آنها دارد مانند توسعه کریدورهای حمل و نقلی و موضوع آب و انرژی، دیپلماسی فعالی داشتهاند.
ازبکستان به عنوان یکی از سه کشور پاییندستی منابع آبی منطقه، سختترین مواضع را در مقابل طرحهای توسعهای برق ـ آبی کشورهای بالادستی در تاجیکستان و قرقیزستان داشته و حتی کار را به مجامع بینالمللی نیز کشانده است. موضع سرسختانه تاشکند که با مدیریت کریماف با برجسته ساختن مسائل زیستمحیطی اعمال میشد، در واقع ریشه در نگرانی سیاسی ـ امنیتی از افزایش کنترل تاجیکها و قرقیزها بر میزان آب ورودی به ازبکستان دارد. سیاست ازبکها دراینباره منشأ برخی تنشهای منطقهای بوده است، از جمله شرکت «روسآل» روسیه که با تاجیکستان قراردادی برای ساخت پروژه راغون داشت، تحت فشار تاشکند از این پروژه کنار کشید و پس از آن دولت رحمان هرچه کرد نتوانست سرمایهگذار قابلی برای راغون بیابد. مساله آب و انرژی در دوران کریماف از مهمترین مشکلات منطقه بوده و به نظر نمیرسد حداقل در آینده نزدیک توافقی بر سر آن حاصل آید.
اکنون شوکت میرضیایف رئیس جمهور موقت ازبکستان شده است، کسی که از سال 2003 در مقام نخستوزیر، اجرای برنامههای توسعهای را برعهده داشته که نتیجه آن رشد 7 تا 8 درصدی اقتصاد ازبکستان در حدود یک دهه اخیر بوده است. وی محتملترین گزینه برای جانشینی قطعی کریماف نیز محسوب میشود چرا که دیگر رقبا، حمایت نخبگان حاکم را پشت سر ندارند، ضمن اینکه در جامعه مردسالار ازبکستان، رسیدن قدرت به دختران کریماف هم از احتمال کمی برخوردار است البته اگر سرانجامی مانند خانواده صفرمراد نیازاف در ترکمنستان پیدا نکنند.
علاوه بر اهمیت جانشینی کریماف، روند مسالمتآمیز انتقال قدرت و حفظ ثبات این کشور برای قدرتهای جهانی و کشورهای منطقه مهم است. روسیه، چین و آمریکا حوادث ازبکستان را تحت نظر دارند تا در تحولات آتی، منافع خود را تحکیم بخشند. پوتین پس از شرکت در نشست گروه 20 در چین، بلافاصله به سمرقند رفت و با میرضیایف به گفتگو نشست چراکه با مرگ کریماف هم یکی از موانع نفوذ روسیه در آسیای مرکزی از میان رفت و هم یکی از دوستان مسکو بر سر کار آمد. آمریکا نیز با اعزام معاون دستیار وزیرخارجه خود به تاشکند، تحولات را از نزدیک دنبال میکند. میرضیایف در اولین سخنرانی رسمیاش، بر روابط دوستانه با روسیه و چین و همکاری سازنده با آمریکا تاکید نمود. وی اولویت توسعه روابط با کشورهای مشترکالمنافع را یادآور شد و بر اصول شناخته شده سیاست خارجی تاشکند مبنی بر عدم پیوستن به اتحادیههای نظامی و استقرار پایگاه نظامی خارجی در قلمرو این کشور تصریح کرد که پاسخی تلویحی به گمانهها درباره احتمال پیوستن مجدد ازبکستان به سازمان امنیت دسته جمعی و یا اجازه بازگشایی پایگاه به غربیها محسوب میشود. بعید مینماید میرضیایف تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری ماه دسامبر، دست به تغییراتی جدی در سیاست خارجی این کشور بزند. بهرغم تلاش کریم اف برای به حداقل رساندن تاثیر عامل خارجی بر ترتیبات حکومتی این کشور، میرضیایف برای تحکیم جایگاهش در راس قدرت، به تقویت روابط با روسیه و چین و بهبود مناسبات سیاسی با همسایگان نیاز دارد.
میراث کریماف برای جانشینش، یک حکومت اقتدارگرا و جامعهای خالی از اپوزیسیون قانونی است. بیثباتی در این کشور بیش از آنکه ناشی از نارضایتی مردم باشد، میتواند ناشی از رقابتها بر سر قدرت و یا از سمت پدیده افراطگرایی رخ دهد. گروههای ازبکی، پیشتاز افراطگرایی در آسیای مرکزی بودهاند که به سبب اقدامات سخت حکومت کریماف به افغانستان پناه برده و متحد طالبان شدهاند. هرچند جریانات ازبکی در سالهای اخیر تضعیف شدهاند اما سست شدن پایههای امنیتی حکومت جدید، فضا برای فعالیت جنبش اسلامی ازبکستان که سال قبل با داعش نیز بیعت کرد و دیگر گروههای تندروی منطقه را بیش از گذشته فراهم میکند. ضمن اینکه باید عامل داعش در افغانستان و حضور اتباع آسیای مرکزی در منازعات سوریه و خاورمیانه و احتمال بازگشت آنها به منطقه را هم در نظر داشت. هرگونه بیثباتی در ازبکستان میتواند به مناطق پیرامونی این کشور تسری یابد. دره فرغانه که محل وقوع مهمترین ناآرامی ازبکستان در سال 2005 بود، مناطق چندقومیتی و ازبکنشین جنوب قزاقستان، غرب قرقیزستان و وادی خجند در شمال تاجیکستان از بیثباتی در ازبکستان تاثیر میپذیرد، از همین رو کشورهای منطقه پس از مرگ کریماف، اقدامات ویژهای را در مرزهای خود با ازبکستان به اجرا گذاردهاند.
ازبکستان سومین کشور آسیای مرکزی پس از ترکمنستان و قرقیزستان است که رهبر آن تغییر میکند. ازبکها میتوانند در روندهای آتی همچون قرقیزستان، مسیر دموکراسی را انتخاب کنند یا مانند ترکمنستان، نظام اقتدارگرای سابق را ادامه دهند. سابقه محافظهکارانه میرضیایف نشان میدهد شاکله نظام کنونی با اندکی تساهل در صحنه داخلی و تحرک بیشتر در سیاست خارجی حفظ خواهد شد.
*کارشناس مسائل آسیای مرکزی
منبع: همشهری دیپلماتیک، نشریه سیاسی ـ تحلیلی، دوره جدید، شماره 93، مهر و آبان 1395، ص 80-81