دانشگاه آزاد اسلامی گنبدکاووس عصر روز سهشنبه ۱۶ شهریور، میزبان نخستین نشست بینالملل رسانه خبری-تحلیلی «سلامگنبد» با محوریت آسیاسی مرکزی بود. نخستین نشست از این سلسله نشستها با عنوان «بررسی جایگاه و آخرین تحولات آسیاسی مرکزی؛ فرصتها و چالشهای پیشرو»، با حضور دکتر علی خسروی استاد دانشگاه و کارشناس مسائل بینالملل و جغرافیای سیاسی و دکتر عبدالرضا بای استاد دانشگاه و کارشناس مسائل بینالملل برگزار شد. مخاطبین و میهمانان این نشست جمعی از مسئولین شهرستانی، اساتید دانشگاه و دانشجویان، فعالین سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و نیز اصحاب رسانه بودند.
دکتر علی خسروی به عنوان سخنران این نشست، مطالعه حوزه خزر شامل کشورهای ایران، روسیه، آسیای مرکزی و قفقاز را حائز اهمیت دانست و اظهار داشت: در قرن ۱۸ میلادی تئوری مهمی از “سر هارفورد جان مکیندر” با عنوان قلب زمین (هارتلند) مطرح شد. بر این اساس هر کشوری بر این منطقه تسلط پیدا کند، بر تمام جزیره جهانی مسلط شده است. پس از آن نیز تئوری منطقه حاشیهای (ریملند) از “نیکولاس اسپایکمن” مطرح شد که در آن کشورهایی مثل افغانستان، ایران و ترکیه حاشیه هارتلند را در اختیار داشتند.
وی ادامه داد: اسپایکمن اذعان داشت برای تسلط به هارتلند میبایست به این مناطق نیز نزدیک شد. در دوران اتحاد جماهیر شوروی این مسائل کمرنگ شد، اما پس از فروپاشی بلوک شرق، نگاهها دوباره به آسیای مرکزی بازگشت.
این استاد جغرافیای سیاسی با اشاره به حضور عمده کشورهای آسیای مرکزی در طرح مشارکت برای صلح (PFP)، افزود: طی سالیان متمادی آمریکاییها بر افغانستان، عراق و کشورهای حوزه خلیج فارس تسلط داشتهاند. در خان آباد (ازبکستان) و ماناس (قرقیزستان) پایگاه نظامی داشتند. در خود ترکمنستان و آذربایجان نیز مسیرهایی برای حضور باز کردند، اما با هراس از اینکه منطقه امنیتی نشود، شاهد آن هستیم که با احتیاط بیشتری عمل کردهاند. افغانستان را میلیتاریزه کردهاند و بر پاکستان هم تا حدودی مسلط هستند.
وی این حضور را محاصره جمهوری اسلامی ایران قلمداد کرد و گفت: البته ایران ایستادگی کرده و با چین و روسیه نیز به دلیل منافع مشترک در عدم حضور غرب در منطقه، همکاریهای خوبی داشته است. در این میان مثلث چین-روسیه-ایران را میتوان جهت مقابله با حضور و نفوذ غرب در منطقه مد نظر قرار داد.
خسروی درباره امکان تسری بنیادگرایی از شمال افغانستان و نیز خاورمیانه به ترکمنستان با توجه به سیاست بیطرفی این کشور در نظام بینالملل اظهار داشت: یک شاخه تروریسم افراطی در منطقه با چراغ سبز ایالات متحده آمریکا قوت گرفته و به ابزاری برای فشار آمریکاییها جهت همراه نمودن کشورهای منطقه تبدیل شده است. هرچند ترکمنستان اعلام بیطرفی کرده، اما احتمال گسترش بنیادگرایی افراطی در این کشور ظرف ده سال آینده بسیار زیاد است.
این کارشناس مسائل بین الملل تحرکات شمال افغانستان و همجواری صحرای قرهقوم با آن را به عنوان محرک ترکمنستان برای خرید تجهیزات نظامی و تسلیحات جهت مقابله احتمالی با گروههای افراطی دانست و افزود: ترکمنستان به امنیت پایدار برای ثبات اقتصادش نیاز دارد. اما کافی است ترکمنستان تنها یک خطای استراتژیک برخلاف منافع ایالات متحده مرتکب شود تا شاهد کشیده شدن بنیادگرایی به این کشور باشیم.
این استاد دانشگاه خاورمیانه را مبدا و منشا بنیادگرایی در منطقه دانست و درباره میزان بروز و ظهور بنیادگرایی در آسیای مرکزی تصریح کرد: بنیادگرایی در آسیای مرکزی به مهاجرینی برمیگردد که تجربه حضور در جنگهای چچن، افغانستان، سوریه و عراق را داشتهاند.
وی انگیزههای اقتصادی را عامل مهم گرایش به افراط گرایی در آسیای مرکزی برشمرد و گفت: به گفته برخی منابع، داعش با حمایت برخی سران مرتجع عرب در منطقه، برای هر یک از این افرادی که به عضویت آن درآیند بین ۳۵ تا ۴۰ هزار دلار دستمزد میدهد. این مبلغ میتواند بر مردم آسیای مرکزی که با فقر دست و پنجه نرم میکنند، تاثیرگذار باشد.
خسروی نظامهای سیاسی بسته و غیردموکراتیک در آسیای مرکزی را عامل دیگر بروز افراط گرایی در این منطقه بیان کرد و افزود: این افراد بیش از آن که گرایشهای میلیتاریستی داشته باشند، خواستار حق و حقوقی در جامعه خود هستند. این افراد مطالباتی دارند و در مقابل حاکمانی قرار میگیرند که دموکراتیک نیستند (وضعیت در قرقیزستان و قزاقستان بهتر از سه کشور دیگر است). بنابراین مواجهه با یک نظام سیاسی بسته، ممکن است تغییر نگرشی به وجود آورد.
وی ادامه داد: این تغییر نگرش گاه به صورت سیاسی است و گاهی با به دست گرفتن اسلحه بروز میکند. البته امروز اسلحه به دستان آسیای مرکزی بیشتر در سوریه، عراق و افغانستان به سر میبرند. اما بیشک بازگشت آنها پس از بحرانهای موجود به کشورهایشان یک چالش امنیتی جدی به وجود خواهد آورد.
این استاد جغرافیای سیاسی در تشریح نگاه جمهوری اسلامی ایران به بحث بنیادگرایی تاکید کرد: جمهوری اسلامی ایران در آسیای مرکزی با نگاه ایدئولوژیک ورود نکرده و همواره خواهان ثبات و امنیت در این کشورها بوده است.
خسروی در تایید این موضوع به سفر هاشمی رفسنجانی در دوران ریاست جمهوریشان به این منطقه استناد کرد و گفت: در آن سفر نگاه اساسی جمهوری اسلامی به کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز بیان شد. ایشان اذعان داشتند که ما هدفمان از ورود به این منطقه ایدئولوژیک و مذهبی نیست.
وی ادامه داد: اتخاذ این موضع به نوعی از هراس حاکمان این کشورها از ورود شیعه انقلابی به سرزمینهایشان، برای تعاملات آینده میکاست. البته مردمی که ۷۰ سال تحت سیطره کمونیسم در این مناطق بودند، میخواستند دوباره از مساجدشان اذان بشنوند و از ورود تفکر انقلابی استقبال میکردند.
دکتر عبدالرضا بای به عنوان سخنران دیگر این نشست با اشاره به ظهور کانونهای ژئوپلتیکی آسیای مرکزی و قفقاز پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی اظهار داشت: عدهای از تحلیلگران همچون برژینسکی در شناسایی منظومههای قدرت در نظام بینالملل از این مناطق با عنوان حفرههای آسمانی یاد میکنند؛ مناطقی که در دوران گذار هستند و هنوز ثبات سیاسی در آنها شکل نگرفته است.
این کارشناس روابط بینالملل با بیان خلا قدرت و رقابت سیاسی به وجود آمده پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، حضور سه دسته از بازیگران را در آسیای مرکزی برشمرد و گفت: روسیه، چین و ایران سه قدرت اصلی و تاثیرگذار بازیگران پیرامونی آسیای مرکزی هستند. بازیگران نوع دوم بازیگران فرامنطقهای هستند که منافع شان در سطح جهانی تعریف میشود. ایالات متحده آمریکا مهمترین بازیگر فرامنطقهای آسیای مرکزی است. رژیم صهیونیستی، پاکستان، و ترکیه هم بازیگران منطقهای این حوزه هستند.
وی این منطقه ژئوپلتیکی را محل تلاقی و تضاد این سه نوع بازیگر دانست و تاکید کرد: هر بازیگری که توانایی تاثیرگذاری بیشتری در این مناطق داشته باشد، به همان میزان میتواند کشورهای مرکزی این منطقه را به سمت خودش جلب کند.
عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی آزادشهر با تحلیل روابط جمهوری اسلامی ایران و آسیای مرکزی در سه دهه اخیر و با اشاره به دو نگاه فرصتمحور و تهدیدمحور موجود در کشورمان به مناطق آسیای مرکزی و قفقاز پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، افزود: دولتهای منطقه آسیای مرکزی و قفقاز در تلاشاند به منظور حفظ استقلال خود از روسیه، نیازهای اقتصادیشان را تامین کنند و اولویت نخست آنها اقتصاد است و در پی آن ثبات سیاسی که این دو را به هم پیوند زدهاند. بنابراین بدیهی است اگر جمهوری اسلامی ایران بتواند روابط اقتصادی باثباتی با این کشورها برقرار کند و توانایی تامین نیازهای اقتصادی این کشورها را داشته باشد، این کشورها به سمت روابط حسنه با جمهوری اسلامی تشویق میشوند. در مقابل اگر آمریکاییها و کشوری مانند ترکیه بتوانند این کار را برای آنها انجام دهند، این کشورها به آن سمت متمایل خواهند شد.
بای با اشاره به مخالفتها و کارشکنیهای گسترده آمریکاییها با هرگونه بالفعل شدن ظرفیتهای ژئوپلتیکی جمهوری اسلامی ایران در آسیای مرکزی، به تشریح تئوری “همه چیز بدون ایران” پرداخت و گفت: آمریکاییها معتقدند هر فعل و انفعال و کنشی که در آسیای مرکزی قرار است شکل بگیرد، بدون حضور ایران باید ایجاد شود. به عنوان مثال مسیر لولههای نفت به جای شمال به جنوب، شده است شرق به غرب. ژئوپلتیک لولههای نفتی حکایت از استراتژی و راهبرد از سوی نظام بینالملل و آمریکا دارد. مسیر خط لوله باکو-تفلیس-جیحان (از دریای خزر به دریای مدیترانه) در همین راستا به عنوان سیاسیترین خط لوله دنیا مطرح میشود. زمانی که این خط لوله افتتاح میشود، بیش از بیست کشور دنیا در سطح سران و یا پایین تر در این افتتاح حضور دارند. چرا که بناست تمامی مسیرهایی که میتواند ژئوپلتیک ایران را فعال کند، خنثی کند. اگر مسیر نفتی افغانستان-پاکستان-دریای عمان یا مسیر قزاقستان-چین تعریف میشود، همه برای این است که ژئوپلیتیک جمهوری اسلامی ایران در این منطقه خنثی شده و ایران نتواند در این منطقه تحرک خاصی داشته باشد.
این استاد دانشگاه در ادامه از روابط جمهوری اسلامی ایران و ترکمنستان و چالشهای پیش روی آن سخن گفت و افزود: اینکه چرا ما نمیتوانیم با ترکمنستان روابط مناسبی برقرار کنیم به تاثیر مدیریت ایالات متحده آمریکا و ساختار جهانی است که بر رفتار بازیگران منطقهای اثر میگذارد. در چند سال گذشته به خاطر داریم که ترکمنستان بدون توجه به حضور قوم ترکمن در استان گلستان، در سه دوره متوالی گاز را در سردترین فصول سال بر ایران، قطع میکند و در واقع علایق سیاسی خودش را بر علایق قومی، فرهنگی و قبیلهای مقدم میداند.
وی تنشهای اخیر میان ایران و ترکمنستان در خصوص افزایش چندبرابری عوارض ترانزیتی از سوی ترکمنستان و اقدام متقابل ایران را ناشی از همین تاثیر دانست و اظهار داشت: متاسفانه ترکمنستان اثبات کرده خیلی مشتاق به روابط با ما نیست. رفتار ترکمنستان تحت تاثیر همان عقبه ذهنی است که توسط بازیگران دیگر شکل گرفته است. بُعد دیگر این نگرش ترکمنستان در برخورد با اتباع ما مشخص میشود. این نوع برخوردهایی که با اتباع ما دارند، چه در حوزه صید و صیادی و چه در حوزه بازرگانی، یک نگاه بسیار منفی است. در موضوع زندانیان ایرانی در ترکمنستان نیز همین طور است. البته در چند ماه اخیر توافقاتی شده تا زندانیان را بر اساس تفاهمنامه استرداد مجرمین به کشورمان انتقال داده تا الباقی حبس را در ایران بگذرانند. البته عملکرد خودمان نیز بیتاثیر نیست. در این سالها متاسفانه کمکاریهایی صورت گرفته و در برخی مواقع هم اصلا خوب عمل نکردهایم.
بای با استناد به این پس زمینه روابط دو کشور تصریح کرد: با توجه به این رویکرد، نمیتوان به اقداماتی همچون راهآهن و منطقه آزاد تجاری-صنعتی اینچهبرون خیلی خوشبین بود و نتایج ملموس اقتصادی را انتظار کشید. تا زمانی که این نگاه ترکمنستان نسبت به ایران و تاثیرپذیری از بازیگران فرامنطقهای تغییر نکند، ظرفیتها همچنان بالقوه میماند و بالفعل نمیشود. ترکمنستان حتی به مردمان قوم ترکمن کشورمان هم به سختی ویزا میدهند و تجارت در قزاقستان به مراتب نسبت به ترکمنستان راحتتر است. همه اینها ناشی از نگاههای سیاسی حاکم بر ترکمنستان است.
وی همچنین اضافه کرد: از طرف دیگر همان بحث نیاز اقتصادی این کشورها مطرح است. آیا اقتصاد ما میتواند نیازهای اقتصادی ترکمنستان را برطرف نماید؟ قطعا در حال حاضر نمیتوانیم. پس اولویت ترکمنستان به سمت کشوری است که بهتر بتواند نیازهای آن کشور را تامین بکند. ما چون اقتصادمان ضعیف است، در حال حاضر توانایی تزریق سرمایه به این کشورها را نداریم. طبیعی است که این کشورها به سمت کشورهایی چون ترکیه، اسرائیل و… متمایل شوند.
منبع: ایراس