پارلمان ازبکستان، روز پنجشنبه 18 شهریورماه 1395 نخست وزیر این کشور را به عنوان رئیس جمهور موقت برگزید. نخست وزیر شوکت میرضیایف، قرار است مدتی رئیس جمهور موقت باشد تا تکلیف کرسی رئیس جمهور در آیندهای نه چندان دور مشخص شود. ازبکستان که در آسیای میانه دارای مرز مشترک با افغانستان، تاجیکستان، ترکمنستان، قرقیزستان، و قزاقستان است از آن رو حائز اهمیت است که مرزی کوچک اما خطرناک با شمال افغانستان و منطقه قندوز دارد؛ گفتنی است برخی از نیروهایی که به داعش در شرق آسیا پیوستهاند از نیروهای ازبکی این گروه تروریستی محسوب می شوند.
تروریستهای ازبکی در حال حاضر در قندوز افغانستان به همراه ترویست های چچن و سین کیانگ، با طالبان افغانستان درگیر هستند؛ مساله ای که به شدت ولادیمیر پوتین رئیس جمهوری روسیه و همچنین همسایگان ازبکستان را نگران کرده است. جدای از این مسئله، برخی تحلیلگران بر این باورند که روند انتقال قدرت در ازبکستان نیز ممکن است با چالشهایی همچون ناامنی همراه باشد. در خصوص بحث انتقال قدرت و اینکه چرا نظام ریاست جمهوری در این کشور کمی سخت و نگران کننده است با دکتر جهانگیر کرمی کارشناس و پژوهشگر اوراسیا به گفتگو نشسته ایم که از نظر میگذرانید:
روند انتخاب ریاست جمهوری ازبکستان به چه صورت است؟
در کشورهای به جا مانده از اتحاد جماهیر شوروی غالبا دو گونه نظام غالب سیاسی در طول 25 سال گذشته وجود داشته است. یک گونه نظام سیاسی نسبتا دموکراتیک مثل قرقیزستان، ارمنستان، مولداوی، اوکراین، و کشورهای حوزه بالتیک، یعنی لتونی، لیتوانی و استونی که این کشورها اگرچه بعضا بی ثبات بودند و به خاطر ساختارهای شکننده دموکراتیک، دستخوش ناامنی های زیادی بودند، ولی آنچه که تعیین کننده قدرت سیاسی در این کشورها بود، صندوق رای و یک نظام انتخاباتی نسبتا آزاد بود. برخی از این کشورها مثل گرجستان، در ابتدا این شرایط را نداشتند، ولی به تدریج وارد این فضا شدند که نظام سیاسی در آن دموکراتیک تر شده است.
اما دسته دوم نظام های سیاسی در آسیای مرکزی، نظام هایی است که همان حاکمان زمان دوره اتحاد جماهیر شوروی و دبیران کل حزب کمونیست، یا جانشینان آنها، قدرت را در دست گرفتند و این قدرت را در طول 25 سال گذشته کمابیش حفظ کرده اند. می توان به کشورهایی مثل قزاقستان، تاجیکستان، ترکمنستان، ازبکستان و همین طور اذربایجان و بیلاروس، اشاره کرد. در این دسته از کشورها در واقع نظام سیاسی نه تابع صندوق رای و نه تابع ساختارهای دموکراتیک است، بلکه عمدتا تابعی از تمرکز قدرت در دست رئیس جمهور است. و در واقع دبیر کل حزب کمونسیت منطقه ای، در این کشورها به مقام رییس جمهوری دست یافته است. لذا اگرچه انتخابات و احزاب وجود داشته است و اگرچه در این کشورها "رای" و ساختارهای شکلی دموکراتیک وجود دارد، اما در حقیقت یک نفر سکان قدرت را همیشه در دست داشته است. در خیلی از این کشورها سه دهه است که این روند تدوام دارد، خیلی از انها همچنان نسل اول رهبران حاکم هستند، مانند قزاقستان، تاجیکستان و برخی از آنها هم به نسل دوم رسیده اند، مثل ترکمنستان و اذربایجان. در مورد خاص اذربایجان حتی شاهد بوده ایم که رئیس جمهوری در همان ساز و کارهای ظاهری، انتخاباتی و وجود صندوق رای، از پدر به پسر منتقل شده است، با این حال، تمرکز قدرت و تداوم قدرت، همچنان نقش اصلی را داشته است.
ازبکستان که از جمله کشورهایی است در سیای مرکزی که در 27 سال گذشته رئیس جمهور یک نفر بوده است. چون دو سال قبل از فرو پاشی هم کریم اف ریاست جمهوری را به دست داشته است. لذا انتظار اینکه در ازبکستان بعد از کریم اف، انتخابات، دموکراسی، رقابت حزبی و طبیعی قدرت،برای رئیس جمهور اینده تعیین کننده باشد، امری دوراز ذهن است.
با توجه به توضیح شما احتمال اینکه ریاست جمهوری به دختران کریم اف برسد بیشتر است؟ یا به طور کلی شانس کدام گزینه برای جایگزینی بیشتر است؟
در حقیقت آنچه که در این کشورها ملموس است، در ازبکستان، اذربایجان یا ترکمنستان، این است که یا یکی از فرزندان رئیس جمهور، یا یک فردی از حلقه قدرت و الیگارشی حاکم که بتواند کیان ریاست جمهوری را حفظ کند انتخاب می شود. مانند ترکمنستان که ده سال پیش شاهد این روند بودیم. لذا همه انتظار دارند که یکی از فرزندان اسلام کریم اف یا یکی از کسانی که در نظام سیاسی به کریم اف نزدیک بوده سکان ریاست جمهوری را به دست بگیرد، که ظاهرا شواهد نشان میدهد یکی از شخصیت های محوری در حلقه نزدیک به کریم اف امکان زیادی برای جایگزینی دارد از طرفی هم ظاهرا میرضیایف نخست وزیر ایشان بیش از همه به شانس ریاست جمهوری نزدیک است.
با توجه به تهدید اسلامگرایان رادیکال در منطقه آسیای میانه، آینده سیاسی ازبکستان پس از کریم اف را چه طور ارزیابی می کنید؟
ازبکستان کشوری است که شاید آینده سیاسی آن را به قدری دشوار می توان تحلیل کرد. ترکمنستان که در همسایگی این کشور قرار دارد بعد از رئیس جمهور سابق، آقای صفرمرادنیازف ساختار سیاسی این کشور حفظ شد، اقای محمد بردیف جانشین رئیس جمهور پیشین ترکمنستان شد و ان ساختار تدوام پیدا کرد، هیچ تحول مهمی هم در ترکمنستان مشاهده نشد. در مورد اذربایجان بعد از حیدرعلی اف، الهام علی اف امد و ساختارش همچنان حفظ شده و با وجود مخالفتهای سایر احزاب اما با مشکل خاصی مواجه نشده است.
در مورد ازبکستان هم قاعدتا اگر همان روند موجود در منطقه را ملاک قرار بگیریم، احتمالا در آنجا هم تحول خاصی مشاهده نمی شود، اما یک سری فاکتورها و شاخص هایی وجود دارد که می تواند شرایط ازبکستان را متفاوت کند از آنچه که در آذربایجان و ترکمنستان اتفاق افتاد.
یکی از این فاکتور ها این است که ازبکستان نزدیک به 30 میلیون جمعیت دارد و پر جمعیت ترین کشور منطقه است. ترکمنستان 5 میلیون و اذربایجان دارای 8 میلیون نفر جمعیت است. دوم اینکه انتقال قدرت در این دو کشور در دوره وفور درآمد نفتی بود، در حالی که ازبکستان درآمد ناشی از نفت و گازش مساعد نیست، اقتصاد این کشور خیلی شکننده تر از آذربایجان و ترکمنستان است و جمعیت بسیار بیشتر و فقیر تری دارد. ازبکستان در یک منطقه ی مرکزی و محوری در اسیای مرکزی قرار دارد که تمرکز جریان های فرهنگی، دینی، تمدنی، گرایشات مذهبی و به ویژه رادیکالیزم مذهبی خیلی بالاست، یعنی منطقه فرغانه که بسیاری از احزاب سیاسی رادیکال در آنجا فعالند، لذا شرایط ازبکستان شرایط متفاوتی است، ممکن است که به تدریج پس از این انتقال قدرت و متاثر از شرایط اینده ،این کشور دستخوش بی ثباتی و نا امنی هایی بشود.
ضمن اینکه رقابت قدرت در ازبکستان بیشتر از ترکمنستان و آذربایجان بوده است و گسترده تر و شدیدتر است، برای اینکه جمعیت ترکمنستان و آذربایجان وضعیتی یک دست تر نسبت به ازبکستان دارد. اما در ازبکستان تعارضات هویتی، محله ای، قومی و منطقه ای خیلی گسترده ای وجود دارد، به عنوان مثال می توان به تعارضات ازبکی- تاجیکی اشاره کرد، یا تعارضها و رقابتهای منطقه ای مثل سمرقندی-بخارایی که کریم اف رئیس جمهور متوفی این کشور از این منطقه بود،یا تاشکندی ها- فرغانه ای ها و دیگر اینکه مسائلی که ازبکستان با همسایگانشان دارد و از جمله همسایگی ازبکستان با افغانستان، فعالیت هایی که گروههای تکفیری و رادیکال و گروههای نزدیک به القاعده و داعش در یک سال اخیر در افغانستان و آسیای مرکزی داشته اند، با توجه به این مشکلات نمی توان گفت که لزوما این انتقال قدرت خیلی طبیعی صورت بگیرد و به نظام سیاسی با ثبات بینجامد، و باید این احتمال را هم ولو اندک در نظر داشت که متاثر از این فاکتورها ممکن است اتفاقاتی بیفتد. به هر حال منظورم اینست که شرایط ازبکستان بسیار متفاوت از ترکمنستان است.
اشاره کردید به همسایگان ازبکستان، در خبرها دیده شد که پوتین از وضعیت ازبکستان پس از فوت کریم اف ابراز نگرانی کرده است. دلیل نگرانی روسها چیست؟
اولویت اول سیاست خارجی روسیه، کشورهای سی.آی.اس است که شامل اسیای مرکزی، قفقاز و حوزه دریای سیاه می شود، طبیعی است که نسبت به تحولات این کشورها نگران باشد. کما اینکه ما در مسائل گرجستان و اوکراین شاهد بودیم، در اسیای مرکزی هم روسیه نگران تحولات این منطقه است. به دلیل اینکه ازبکستان در همسایگی افغانستان است و دیگر اینکه این کشورهای آسیای مرکزی هم جوار جمعیت مسلمان روسیه در ولگای مرکزی و مناطق مرکزی روسیه است. هم اینکه روسیه شریک اول تجاری و سیاسی ازبکستان بوده و هست. پیوندهای گسترده ای بین این دو کشور در همه این سالها وجود داشته است. اگرچه اختلافاتی هم وجود داشته و اعتراضاتی هم نسبت به رفتار های روسیه از سوی طرف ازبکی همیشه بوده است.
دلیل این اختلافات چه بوده است؟
علت این اختلافات و اعتراضات هم آن است که دولت ازبکستان همواره یک محوریت و استقلال عملی در اسیای مرکزی برای خودش قائل بوده است، به خاطر شرایط جغرافیایی، جمعیتی، فرهنگی و تاریخی، و به این دلایل از گسترش روابط روسیه با قزاقستان و تاجیکستان همیشه نگران و معترض بوده است. ازبکستان هم در مقابل تلاش کرده است تا از طریق نزدیک شدن به ترکیه و نزدیک شدن گاه و بی گاه به غرب، باعث شود که روسیه در سیاست خارجی خود تجدید نظر کند.
در مجموع ازبکستان و روسیه در 25 سال گذشته روابط نزدیک و مهمی داشته اند و جایگاه ازبکستان در سیاست خارجی روسیه همیشه ویژه بوده است. نگرانی روسیه از اینده ازبکستان این است که اگر نظام های سیاسی موجود در کشورهای اسیای مرکزی به ویژه نظام یک کشوری مانند ازبکستان و قزاقستان با چالش مواجه شود، ان وقت کنترل کل اسیای مرکزی بسیار دشوار خواهد بود. حفظ وضع موجود، روابط موجود و نهاد های موجود بین روسیه و کشورهای آسیای مرکزی قفقاز، مثل سازمان سی.آی.اس یا کشورهای مستقل مشترک المنافع، سازمان سی.اس.تی.او یا سازمان پیمان امنیت جمعی و سازمان در حال رشد همکاری های اقتصادی های اروسیایی، با چالش جدی مواجه خواهد شد و منافع روسیه را در منطقه آسیای میانه به شدت به خطر می اندازد.
رابطه ایران و ازبکستان پس از کریم اف را چگونه پیش بینی می کنید؟
روابط ایران و ازبکستان در 25 سال گذشته از زمانی که این کشور مستقل شده است تا به امروز، روابط پرفراز و نشیبی بوده است. ضمن اینکه در برخی از موارد این روابط خوب و مسالمت آمیز شد، ولی در مواردی دولت ازبکستان روابطش را با ایران تیره ساخت. این روابط متاثر از نقش منطقه ای ایران و متاثر از روابط ایران با تاجیکستان، در واقع دستخوش تحولات بوده است.
ازبکستان یکی از کشورهایی است که همیشه نگران روابط منطقه ای و نفوذ منطقه ای ایران بود. خصوصا روابط ایران با تاجیکستان، همیشه باعث نگرانی ازبکستان بوده است. لذا این کشور در برخی مواقع روابط نزدیکی با اسرائیل، امریکا و غرب برقرار کرده است، که این روابط عمدتا به سمتی رفته است که مقابل ایران باشد. با این حال در ده سال اخیر روابط این دو کشور به تدریج کمی بهبود پیدا کرد و از نگرانی های ازبکستان در خصوص ایران کاسته شد.
به مرور زمان ازبکستان متوجه شد که روابط ایران با منطقه اسیای مرکزی در جهت صلح و ثبات و امنیت منطقه است، این موضوع به ویژه بعد از بحران اندیجان در سال 2005 متحول شد. تا قبل از بحران اندیجان ازبکستان تصور میکرد ایران پشت سر برخی از جریانات رادیکال در آسیای مرکزی است، اما در بحران اندیجان و شورشی که در آن سال صورت گرفت، از طرف نیروهای مذهبی رادیکال، دولت ازبکستان این شورش را به شدت سرکوب کرد و به شدت از طرف کشورهای غربی محکوم شد، و بعد از آن ازبکستان متوجه شد که بر خلاف کشورهای غربی، سیاست ایران عمدتا یک سیاست غیر ایدئولوژیک و حفظ وضع موجود و بیطرفانه و با تاکید بر بقا و حفظ دولتهای منطقه است. در نتیجه دولت ازبکستان بعد از آن بحران در روابطش با ایران تجدید نظر کرد و به تدریج رو به بهبودی رفت.
واقعیت اینست که سیاست کلی جمهوری اسلامی ایران در منطقه، حفظ امنیت و ثبات در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز است، کشور ما هیچگاه به دنبال تغییر نظام سیاسی، چالش و تنش در جریان انتقال قدرتها در منطقه نیست. از نگاه ایران هر گونه انتقال قدرت و هرگونه تحولی در حوزه سیاسی اسیای مرکزی باید از طریق نظام موجود و قوانین اساسی موجود و بدون هیچ گونه هزینه امنیتی صورت بگیرد.
با توجه به این موضوع، ایران نسبت به تحول در ازبکستان، نگاه خوشبینانه ای دارد و امیدوار است که تحولات سیاسی به شکل مسالمت امیز طی شود و در جریان انتقال قدرت در ازبکستان، هم شرایط داخلی، هم ثبات و امنیت، هم شرایط منطقه ای آسیای مرکزی، دستخوش اتقاقات ناگوار نشود.
گفت و گو از: زهره نوروزپور
منبع: خبرآنلاین
تروریستهای ازبکی در حال حاضر در قندوز افغانستان به همراه ترویست های چچن و سین کیانگ، با طالبان افغانستان درگیر هستند؛ مساله ای که به شدت ولادیمیر پوتین رئیس جمهوری روسیه و همچنین همسایگان ازبکستان را نگران کرده است. جدای از این مسئله، برخی تحلیلگران بر این باورند که روند انتقال قدرت در ازبکستان نیز ممکن است با چالشهایی همچون ناامنی همراه باشد. در خصوص بحث انتقال قدرت و اینکه چرا نظام ریاست جمهوری در این کشور کمی سخت و نگران کننده است با دکتر جهانگیر کرمی کارشناس و پژوهشگر اوراسیا به گفتگو نشسته ایم که از نظر میگذرانید:
روند انتخاب ریاست جمهوری ازبکستان به چه صورت است؟
در کشورهای به جا مانده از اتحاد جماهیر شوروی غالبا دو گونه نظام غالب سیاسی در طول 25 سال گذشته وجود داشته است. یک گونه نظام سیاسی نسبتا دموکراتیک مثل قرقیزستان، ارمنستان، مولداوی، اوکراین، و کشورهای حوزه بالتیک، یعنی لتونی، لیتوانی و استونی که این کشورها اگرچه بعضا بی ثبات بودند و به خاطر ساختارهای شکننده دموکراتیک، دستخوش ناامنی های زیادی بودند، ولی آنچه که تعیین کننده قدرت سیاسی در این کشورها بود، صندوق رای و یک نظام انتخاباتی نسبتا آزاد بود. برخی از این کشورها مثل گرجستان، در ابتدا این شرایط را نداشتند، ولی به تدریج وارد این فضا شدند که نظام سیاسی در آن دموکراتیک تر شده است.
اما دسته دوم نظام های سیاسی در آسیای مرکزی، نظام هایی است که همان حاکمان زمان دوره اتحاد جماهیر شوروی و دبیران کل حزب کمونیست، یا جانشینان آنها، قدرت را در دست گرفتند و این قدرت را در طول 25 سال گذشته کمابیش حفظ کرده اند. می توان به کشورهایی مثل قزاقستان، تاجیکستان، ترکمنستان، ازبکستان و همین طور اذربایجان و بیلاروس، اشاره کرد. در این دسته از کشورها در واقع نظام سیاسی نه تابع صندوق رای و نه تابع ساختارهای دموکراتیک است، بلکه عمدتا تابعی از تمرکز قدرت در دست رئیس جمهور است. و در واقع دبیر کل حزب کمونسیت منطقه ای، در این کشورها به مقام رییس جمهوری دست یافته است. لذا اگرچه انتخابات و احزاب وجود داشته است و اگرچه در این کشورها "رای" و ساختارهای شکلی دموکراتیک وجود دارد، اما در حقیقت یک نفر سکان قدرت را همیشه در دست داشته است. در خیلی از این کشورها سه دهه است که این روند تدوام دارد، خیلی از انها همچنان نسل اول رهبران حاکم هستند، مانند قزاقستان، تاجیکستان و برخی از آنها هم به نسل دوم رسیده اند، مثل ترکمنستان و اذربایجان. در مورد خاص اذربایجان حتی شاهد بوده ایم که رئیس جمهوری در همان ساز و کارهای ظاهری، انتخاباتی و وجود صندوق رای، از پدر به پسر منتقل شده است، با این حال، تمرکز قدرت و تداوم قدرت، همچنان نقش اصلی را داشته است.
ازبکستان که از جمله کشورهایی است در سیای مرکزی که در 27 سال گذشته رئیس جمهور یک نفر بوده است. چون دو سال قبل از فرو پاشی هم کریم اف ریاست جمهوری را به دست داشته است. لذا انتظار اینکه در ازبکستان بعد از کریم اف، انتخابات، دموکراسی، رقابت حزبی و طبیعی قدرت،برای رئیس جمهور اینده تعیین کننده باشد، امری دوراز ذهن است.
با توجه به توضیح شما احتمال اینکه ریاست جمهوری به دختران کریم اف برسد بیشتر است؟ یا به طور کلی شانس کدام گزینه برای جایگزینی بیشتر است؟
در حقیقت آنچه که در این کشورها ملموس است، در ازبکستان، اذربایجان یا ترکمنستان، این است که یا یکی از فرزندان رئیس جمهور، یا یک فردی از حلقه قدرت و الیگارشی حاکم که بتواند کیان ریاست جمهوری را حفظ کند انتخاب می شود. مانند ترکمنستان که ده سال پیش شاهد این روند بودیم. لذا همه انتظار دارند که یکی از فرزندان اسلام کریم اف یا یکی از کسانی که در نظام سیاسی به کریم اف نزدیک بوده سکان ریاست جمهوری را به دست بگیرد، که ظاهرا شواهد نشان میدهد یکی از شخصیت های محوری در حلقه نزدیک به کریم اف امکان زیادی برای جایگزینی دارد از طرفی هم ظاهرا میرضیایف نخست وزیر ایشان بیش از همه به شانس ریاست جمهوری نزدیک است.
با توجه به تهدید اسلامگرایان رادیکال در منطقه آسیای میانه، آینده سیاسی ازبکستان پس از کریم اف را چه طور ارزیابی می کنید؟
ازبکستان کشوری است که شاید آینده سیاسی آن را به قدری دشوار می توان تحلیل کرد. ترکمنستان که در همسایگی این کشور قرار دارد بعد از رئیس جمهور سابق، آقای صفرمرادنیازف ساختار سیاسی این کشور حفظ شد، اقای محمد بردیف جانشین رئیس جمهور پیشین ترکمنستان شد و ان ساختار تدوام پیدا کرد، هیچ تحول مهمی هم در ترکمنستان مشاهده نشد. در مورد اذربایجان بعد از حیدرعلی اف، الهام علی اف امد و ساختارش همچنان حفظ شده و با وجود مخالفتهای سایر احزاب اما با مشکل خاصی مواجه نشده است.
در مورد ازبکستان هم قاعدتا اگر همان روند موجود در منطقه را ملاک قرار بگیریم، احتمالا در آنجا هم تحول خاصی مشاهده نمی شود، اما یک سری فاکتورها و شاخص هایی وجود دارد که می تواند شرایط ازبکستان را متفاوت کند از آنچه که در آذربایجان و ترکمنستان اتفاق افتاد.
یکی از این فاکتور ها این است که ازبکستان نزدیک به 30 میلیون جمعیت دارد و پر جمعیت ترین کشور منطقه است. ترکمنستان 5 میلیون و اذربایجان دارای 8 میلیون نفر جمعیت است. دوم اینکه انتقال قدرت در این دو کشور در دوره وفور درآمد نفتی بود، در حالی که ازبکستان درآمد ناشی از نفت و گازش مساعد نیست، اقتصاد این کشور خیلی شکننده تر از آذربایجان و ترکمنستان است و جمعیت بسیار بیشتر و فقیر تری دارد. ازبکستان در یک منطقه ی مرکزی و محوری در اسیای مرکزی قرار دارد که تمرکز جریان های فرهنگی، دینی، تمدنی، گرایشات مذهبی و به ویژه رادیکالیزم مذهبی خیلی بالاست، یعنی منطقه فرغانه که بسیاری از احزاب سیاسی رادیکال در آنجا فعالند، لذا شرایط ازبکستان شرایط متفاوتی است، ممکن است که به تدریج پس از این انتقال قدرت و متاثر از شرایط اینده ،این کشور دستخوش بی ثباتی و نا امنی هایی بشود.
ضمن اینکه رقابت قدرت در ازبکستان بیشتر از ترکمنستان و آذربایجان بوده است و گسترده تر و شدیدتر است، برای اینکه جمعیت ترکمنستان و آذربایجان وضعیتی یک دست تر نسبت به ازبکستان دارد. اما در ازبکستان تعارضات هویتی، محله ای، قومی و منطقه ای خیلی گسترده ای وجود دارد، به عنوان مثال می توان به تعارضات ازبکی- تاجیکی اشاره کرد، یا تعارضها و رقابتهای منطقه ای مثل سمرقندی-بخارایی که کریم اف رئیس جمهور متوفی این کشور از این منطقه بود،یا تاشکندی ها- فرغانه ای ها و دیگر اینکه مسائلی که ازبکستان با همسایگانشان دارد و از جمله همسایگی ازبکستان با افغانستان، فعالیت هایی که گروههای تکفیری و رادیکال و گروههای نزدیک به القاعده و داعش در یک سال اخیر در افغانستان و آسیای مرکزی داشته اند، با توجه به این مشکلات نمی توان گفت که لزوما این انتقال قدرت خیلی طبیعی صورت بگیرد و به نظام سیاسی با ثبات بینجامد، و باید این احتمال را هم ولو اندک در نظر داشت که متاثر از این فاکتورها ممکن است اتفاقاتی بیفتد. به هر حال منظورم اینست که شرایط ازبکستان بسیار متفاوت از ترکمنستان است.
اشاره کردید به همسایگان ازبکستان، در خبرها دیده شد که پوتین از وضعیت ازبکستان پس از فوت کریم اف ابراز نگرانی کرده است. دلیل نگرانی روسها چیست؟
اولویت اول سیاست خارجی روسیه، کشورهای سی.آی.اس است که شامل اسیای مرکزی، قفقاز و حوزه دریای سیاه می شود، طبیعی است که نسبت به تحولات این کشورها نگران باشد. کما اینکه ما در مسائل گرجستان و اوکراین شاهد بودیم، در اسیای مرکزی هم روسیه نگران تحولات این منطقه است. به دلیل اینکه ازبکستان در همسایگی افغانستان است و دیگر اینکه این کشورهای آسیای مرکزی هم جوار جمعیت مسلمان روسیه در ولگای مرکزی و مناطق مرکزی روسیه است. هم اینکه روسیه شریک اول تجاری و سیاسی ازبکستان بوده و هست. پیوندهای گسترده ای بین این دو کشور در همه این سالها وجود داشته است. اگرچه اختلافاتی هم وجود داشته و اعتراضاتی هم نسبت به رفتار های روسیه از سوی طرف ازبکی همیشه بوده است.
دلیل این اختلافات چه بوده است؟
علت این اختلافات و اعتراضات هم آن است که دولت ازبکستان همواره یک محوریت و استقلال عملی در اسیای مرکزی برای خودش قائل بوده است، به خاطر شرایط جغرافیایی، جمعیتی، فرهنگی و تاریخی، و به این دلایل از گسترش روابط روسیه با قزاقستان و تاجیکستان همیشه نگران و معترض بوده است. ازبکستان هم در مقابل تلاش کرده است تا از طریق نزدیک شدن به ترکیه و نزدیک شدن گاه و بی گاه به غرب، باعث شود که روسیه در سیاست خارجی خود تجدید نظر کند.
در مجموع ازبکستان و روسیه در 25 سال گذشته روابط نزدیک و مهمی داشته اند و جایگاه ازبکستان در سیاست خارجی روسیه همیشه ویژه بوده است. نگرانی روسیه از اینده ازبکستان این است که اگر نظام های سیاسی موجود در کشورهای اسیای مرکزی به ویژه نظام یک کشوری مانند ازبکستان و قزاقستان با چالش مواجه شود، ان وقت کنترل کل اسیای مرکزی بسیار دشوار خواهد بود. حفظ وضع موجود، روابط موجود و نهاد های موجود بین روسیه و کشورهای آسیای مرکزی قفقاز، مثل سازمان سی.آی.اس یا کشورهای مستقل مشترک المنافع، سازمان سی.اس.تی.او یا سازمان پیمان امنیت جمعی و سازمان در حال رشد همکاری های اقتصادی های اروسیایی، با چالش جدی مواجه خواهد شد و منافع روسیه را در منطقه آسیای میانه به شدت به خطر می اندازد.
رابطه ایران و ازبکستان پس از کریم اف را چگونه پیش بینی می کنید؟
روابط ایران و ازبکستان در 25 سال گذشته از زمانی که این کشور مستقل شده است تا به امروز، روابط پرفراز و نشیبی بوده است. ضمن اینکه در برخی از موارد این روابط خوب و مسالمت آمیز شد، ولی در مواردی دولت ازبکستان روابطش را با ایران تیره ساخت. این روابط متاثر از نقش منطقه ای ایران و متاثر از روابط ایران با تاجیکستان، در واقع دستخوش تحولات بوده است.
ازبکستان یکی از کشورهایی است که همیشه نگران روابط منطقه ای و نفوذ منطقه ای ایران بود. خصوصا روابط ایران با تاجیکستان، همیشه باعث نگرانی ازبکستان بوده است. لذا این کشور در برخی مواقع روابط نزدیکی با اسرائیل، امریکا و غرب برقرار کرده است، که این روابط عمدتا به سمتی رفته است که مقابل ایران باشد. با این حال در ده سال اخیر روابط این دو کشور به تدریج کمی بهبود پیدا کرد و از نگرانی های ازبکستان در خصوص ایران کاسته شد.
به مرور زمان ازبکستان متوجه شد که روابط ایران با منطقه اسیای مرکزی در جهت صلح و ثبات و امنیت منطقه است، این موضوع به ویژه بعد از بحران اندیجان در سال 2005 متحول شد. تا قبل از بحران اندیجان ازبکستان تصور میکرد ایران پشت سر برخی از جریانات رادیکال در آسیای مرکزی است، اما در بحران اندیجان و شورشی که در آن سال صورت گرفت، از طرف نیروهای مذهبی رادیکال، دولت ازبکستان این شورش را به شدت سرکوب کرد و به شدت از طرف کشورهای غربی محکوم شد، و بعد از آن ازبکستان متوجه شد که بر خلاف کشورهای غربی، سیاست ایران عمدتا یک سیاست غیر ایدئولوژیک و حفظ وضع موجود و بیطرفانه و با تاکید بر بقا و حفظ دولتهای منطقه است. در نتیجه دولت ازبکستان بعد از آن بحران در روابطش با ایران تجدید نظر کرد و به تدریج رو به بهبودی رفت.
واقعیت اینست که سیاست کلی جمهوری اسلامی ایران در منطقه، حفظ امنیت و ثبات در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز است، کشور ما هیچگاه به دنبال تغییر نظام سیاسی، چالش و تنش در جریان انتقال قدرتها در منطقه نیست. از نگاه ایران هر گونه انتقال قدرت و هرگونه تحولی در حوزه سیاسی اسیای مرکزی باید از طریق نظام موجود و قوانین اساسی موجود و بدون هیچ گونه هزینه امنیتی صورت بگیرد.
با توجه به این موضوع، ایران نسبت به تحول در ازبکستان، نگاه خوشبینانه ای دارد و امیدوار است که تحولات سیاسی به شکل مسالمت امیز طی شود و در جریان انتقال قدرت در ازبکستان، هم شرایط داخلی، هم ثبات و امنیت، هم شرایط منطقه ای آسیای مرکزی، دستخوش اتقاقات ناگوار نشود.
گفت و گو از: زهره نوروزپور
منبع: خبرآنلاین