آنکارا طی روزهای اخیر به منظور از سرگیری روابط با روسیه و رژیم صهیونیستی گامهایی برداشته که با استقبال هر دو طرف مواجه گردیده است. آنکارا به علاوه تلاشهایی نیز به منظور برقراری روابط هر چند سطحی با مصر صورت داده که حاکی از تحولاتی در رویکرد سیاست خارجی ترکیه است. سیاست منطقهای جدید آنکارا مبتنی بر ائتلاف و همکاری بهمنظور دستیابی به اهداف اقتصادی و امنیتی در جهت ترمیم ناکامیهای چند سالهی اخیر این کشور در مناسبات منطقهای و جهانی میباشد که بالتبع میتواند فرصتها و تهدیدهای جدیدی برای سایر بازیگران و ائتلافهای موجود در منطقه به دنبال داشته باشد. در واقع آنکارا در نتیجه سیاستهای منطقهای خویش و تنشهایی که در نتیجهی آن سیاستها در مناسباتش با همسایگان قدرتمندی چون ایران با آنها مواجه شده بود، با دشواریهایی جدی روبرو شده بود که با قطع روابط با روسیه و صدمات اقتصادی کلانی که از قِبَلِ این رویداد متحمل شد، نه تنها خود را از منظر سیاسی با نوعی خلاء و انزوای منطقهای مواجه دید بلکه اقتصاد خود را نیز آماج ضرباتی یافت که موجودیت دولت آک پارتی را با مخاطره مواجه شد. معضلی که با توجه به مشکلات داخلی این کشور و به ویژه مسأله پ.ک.ک، آیندهی مبهمی را نه تنها برای دولت حاکم بلکه کلیت ترکیه ترسیم مینمود. به نظر میرسد که سران ترکیه با توجه به این شرایط به این نتیجه رسیدند که به منظور تدام حیات و برون رفت از بنبست فعلی، راهی ندارند به جز ایجاد تغییراتی در سیاست خارجی خود در چهارچوب همکاری با سایر بازیگران، که موضعگیریهای اخیر وزیر امور خارجه ترکیه در خصوص همکاری میان آنکارا و مسکو به منظور یافتن راهحل سیاسی در بحران سوریه نیز مبین وجهی از همین سیاست جدید میباشد. البته استراتژی جدید آنکارا قطعا مخالفانی نیز به همراه دارد، چنانکه انفجارهای اخیر فرودگاه آتاتورک نیز میتواند هشدارهایی مبتنی بر همین نوع نارضایتیها باشد. در واقع تغییر در سیاست خارجی یعنی دست برداشتن از مواضع پیشین در منطقه که موضوع سوریه مهمترین آن است. این تغییر میتواند منافع گروههایی از معارضان کرد، داعش و بسیاری از جریانهای معارض در سوریه را تحتالشعاع قرار دهد. در این خصوص مقامات ترک حمله انتحاری فوق را به داعش منتسب نمودهاند که در مورد سابقهی حمایت دستکم غیرمستقیم دولت آنکارا از آن نمیتوان تردیدی روا داشت.
ظاهرا اولویت راهبردِ جدیدِ «آکپارتی» تحت کنترل گرفتن کردها و تضعیف داعش است و برای نیل به چنین اهدافی نیازمند حمایتهای مسکو میباشد البته اردوغان میداند که برای جلب نظر مسکو باید به منافع روسیه در سوریه پایبند باشد. در راستای راهبرد جدید ترکیه، شایعاتی وجود دارد مبنی بر آنکه آنکارا هماکنون از طریق الجزایر با سوریه کانال پنهانی برای گفتگو درباره کردها باز کرده و همچنین ترکیه اخیرا نشست مخفیانهای را بین سرکردگان مخالف سوری و نمایندگان مسکو سازماندهی نموده و یا اینکه ترکیه به تازگی مسئول اطلاعاتی خود در زمینه سوریه را از کار برکنار ساخته است. این شواهد و قراین دیگر حاکی از آن است که دولت آنکارا در حال عقبنشینی تدریجی از سیاستهای مصرانه و غیرمنعطف سابق خویش در قبال سرنوشت سوریه و دولت اسد است.
تا پیش از سرنگونی جنگنده روسیه توسط ترکیه، روابط میان دو کشور پایاپای و بر اساس منافع اقتصادی تعریف میشد و طرفین تلاش داشتند که اختلافات سیاسی و امنیتیشان در قبال مسایل منطقه و بالاخص سوریه، بر حجم کلان همکاریهای اقتصادی و انرژی ایشان و تجارتهای پرسودشان سایه نیندازد، اما سرنگونی جنگنده روسیه معادلات را در مناسبات فیمابین تغییر داد. تغییری که اکنون و با گذشت بیش از هفت ماه از حادثه مذکور میتواند به نفع مسکو ارزیابی شود. در این مدت مسکو با استفاده از اهرمهای موثری نظیر تحریم اقتصادی و یا نفوذش در میان جریانات کرد معارض دولت ترکیه حکومت اردوغان را تحت فشار شدیدی قرار داد و در عمل خواسته خویش مبنی بر عذرخواهی رسمی اردوغان را بر آنکارا تحمیل کرد، البته اگر بخواهیم احساس واقعی روسها را بدانیم باید گفت که آنها نیز برای برقراری روابط با ترکیه بیتاب بودهاند، زیرا علاوه بر حجم مناسبات تجاری و اقتصادی طرفین که به ویژه در شرایطی که مسکو تحت تحریمهای غربی قرار دارد و با مشکلات اقتصادی عدیده دست و پنجه نرم میکند، برایش از اهمیت راهبردی برخوردار است، ترکیه بهمنزله گذرگاهی استراتژیک در ترانزیت انرژی روسیه به اروپا تلقی میگردد و مسکو نمیتواند برای مدت طولانی از آن چشم بپوشد. سرمایهگذاریهای عظیم روسیه در ترکیه نظیر نیروگاه اتمی «آک کویو» را نیز نباید از نظر دور داشت.
گفتنی است که به موازات برقراری روابط با مسکو، آنکارا مناسبات رسمی خود با تلآویو را نیز از سر گرفته است. در واقع نوعی هماهنگی و همکاری میان روسیه، ترکیه و رژیم صهیونیستی در تغییر رویکردهای اخیر در سیاست خارجی آنکارا مشاهده میشود که میتواند حاکی از زمینهسازی برای ایجاد نوعی ائتلاف منطقهای برای در دست گرفتن ابتکار عمل در تحولات کلان و اساسی آسیای غربی در پیچ تاریخی حاضر باشد. ائتلافی که صدای پای سعودیها و برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز در آن به گوش میرسد.
ظاهرا اولویت راهبردِ جدیدِ «آکپارتی» تحت کنترل گرفتن کردها و تضعیف داعش است و برای نیل به چنین اهدافی نیازمند حمایتهای مسکو میباشد البته اردوغان میداند که برای جلب نظر مسکو باید به منافع روسیه در سوریه پایبند باشد. در راستای راهبرد جدید ترکیه، شایعاتی وجود دارد مبنی بر آنکه آنکارا هماکنون از طریق الجزایر با سوریه کانال پنهانی برای گفتگو درباره کردها باز کرده و همچنین ترکیه اخیرا نشست مخفیانهای را بین سرکردگان مخالف سوری و نمایندگان مسکو سازماندهی نموده و یا اینکه ترکیه به تازگی مسئول اطلاعاتی خود در زمینه سوریه را از کار برکنار ساخته است. این شواهد و قراین دیگر حاکی از آن است که دولت آنکارا در حال عقبنشینی تدریجی از سیاستهای مصرانه و غیرمنعطف سابق خویش در قبال سرنوشت سوریه و دولت اسد است.
تا پیش از سرنگونی جنگنده روسیه توسط ترکیه، روابط میان دو کشور پایاپای و بر اساس منافع اقتصادی تعریف میشد و طرفین تلاش داشتند که اختلافات سیاسی و امنیتیشان در قبال مسایل منطقه و بالاخص سوریه، بر حجم کلان همکاریهای اقتصادی و انرژی ایشان و تجارتهای پرسودشان سایه نیندازد، اما سرنگونی جنگنده روسیه معادلات را در مناسبات فیمابین تغییر داد. تغییری که اکنون و با گذشت بیش از هفت ماه از حادثه مذکور میتواند به نفع مسکو ارزیابی شود. در این مدت مسکو با استفاده از اهرمهای موثری نظیر تحریم اقتصادی و یا نفوذش در میان جریانات کرد معارض دولت ترکیه حکومت اردوغان را تحت فشار شدیدی قرار داد و در عمل خواسته خویش مبنی بر عذرخواهی رسمی اردوغان را بر آنکارا تحمیل کرد، البته اگر بخواهیم احساس واقعی روسها را بدانیم باید گفت که آنها نیز برای برقراری روابط با ترکیه بیتاب بودهاند، زیرا علاوه بر حجم مناسبات تجاری و اقتصادی طرفین که به ویژه در شرایطی که مسکو تحت تحریمهای غربی قرار دارد و با مشکلات اقتصادی عدیده دست و پنجه نرم میکند، برایش از اهمیت راهبردی برخوردار است، ترکیه بهمنزله گذرگاهی استراتژیک در ترانزیت انرژی روسیه به اروپا تلقی میگردد و مسکو نمیتواند برای مدت طولانی از آن چشم بپوشد. سرمایهگذاریهای عظیم روسیه در ترکیه نظیر نیروگاه اتمی «آک کویو» را نیز نباید از نظر دور داشت.
گفتنی است که به موازات برقراری روابط با مسکو، آنکارا مناسبات رسمی خود با تلآویو را نیز از سر گرفته است. در واقع نوعی هماهنگی و همکاری میان روسیه، ترکیه و رژیم صهیونیستی در تغییر رویکردهای اخیر در سیاست خارجی آنکارا مشاهده میشود که میتواند حاکی از زمینهسازی برای ایجاد نوعی ائتلاف منطقهای برای در دست گرفتن ابتکار عمل در تحولات کلان و اساسی آسیای غربی در پیچ تاریخی حاضر باشد. ائتلافی که صدای پای سعودیها و برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز در آن به گوش میرسد.
*پژوهشگر بنیاد مطالعات قفقاز
منبع: جام سیاست (ضمیمه هفتگی روزنامه جام جم). سه شنبه 22 تیر 1395، شماره 7، ص 11.