هشدار اخير روسيه به آمانو در خصوص غيرقابل پذيرش بودن فشارهاي بيمورد عليه ايران و سفرهاي ديپلماتيك ماههاي اخير ميان مقامات تهران و مسكو كه از آن به عنوان افق جديدي در روابط دو كشور ياد ميشود، روابط مسكو و تهران را وارد مرحلة جديدي كرده است. هرچند برخي بر اين باورند كه اين تحولات بيش از هر چيز به متغير سردي روابط روسيه با امريكا مرتبط است، اما گروهي ديگر از تحليلگران تحولات مثبت در روابط تهران و مسكو را واجد مباني واقعي مشخصي و قابل لمسي ميدانند. موسسه مطالعات ايران و اوراسيا در همين رابطه و براي بررسي دقيقتر تحولات اخير روابط ايران و روسيه گفتگويي را با آقاي دكتر جهانگير كرمي، استاد دانشگاه تهران ترتيب داده كه مشروح آن در ادامه از نظر ميگذرد؛
آقاي دكتر، در برخي تحليلها از تحولات اخير در روابط تهران- مسكو از جمله سفرهاي اخير بين مقامات دو كشور و هشدار اخير مسكو به آژانس انرژي هستهاي در خصوص عدم اقدامات شديد عليه ايران به افقهاي تازه، دور جديد روابط، استقلال روسيه از غرب و ... تفسير ميشود. به نظر شما، اين تفاسير تا چه حد با واقعيات بيروني روابط ايران و روسيه انطباق دارد؟
بعد از تيرگي روابط ايران و روسيه كه از سال ۱۳۸۸ شروع شد و بيش از هر چيز به خاطر نزديك شدن روسيه و امريكا به هم و مسائلي كه بين اين دو كشور صورت گرفت، بود به نظر ميرسد كه در پنج و شش ماه اخير روابط تهران و مسكو در حال ترميم شدن است. به عبارت ديگر، به تبع مشكلاتي كه بين روسيه و امريكا بر سر سپر دفاع ضدموشكي اتفاق افتاده و روسها برخلاف تصور اوليه خود از جمله ذهنيت تعليق سپر ضدموشكي بعد از نشست ليسبون و كارآمدي طرح ناتو (كه راهحلي را براي اين مشكل ارائه ميداد)، هنگامي كه به صورت جديتر وارد مذاكرات شدند، متوجه شدند كه واشنگتن به هيچ وجه حاضر به دست كشيدن از سپر دفاع ضدموشكي نيست و در عمل تمام راهحلهايي كه به روسيه ارائه ميكند با حفظ ملاحظات خود در اين موضوع است. آنها به اين درك رسيدند كه اين راهحلها در عمل براي كاهش مخالفتهاي روسيه در دستور امريكا قرار گرفته و اساساً ماهيت تعويقي و تعليقي دارد تا نفي موضوع.
زير اين شرايط، مقامات كرملين به اين نتيجه رسيدند كه بيش از اين ضرورتي ندارد كه «ترمز» روابط با ايران را همچنان حفظ كنند و به نظر ميرسد همين مسئله، عاملي براي بهبود روابط تهران- مسكو بوده است. نكته ديگر، بحث انتخابات رياستجمهوري در روسيه است. اين انتخابات يكي از عواملي است كه بر مواضع مقامات كرملين در حوزة سياست خارجي و در قبال ساير كشورها تأثير ميگذارد. روابط ايران و روسيه نيز از اين تأثيرات مستثني نيست، چرا كه دولت روسيه و به ويژه آقاي پوتين براي پيروزي در اين انتخابات نياز به اتخاذ و نمايش مواضع ضدامريكايي و نشان دادن استقلال عمل در سياست خارجي دارد. لذا به نظر من اين يك واقعيت است، كه هم طرف روس و هم طرف ايراني به آينده روابط اميدوار شده و در اين مسير گام برداشتهاند.
برخي رسانهها به تبع اين دو سفر از «افقهاي تازه» در روابط ايران و روسيه سخن به ميان آوردهاند، آيا ميتوان اميدوار بود كه «زمستان» روابط دو كشور با تحولات موردي اخير به «بهار» تبديل شود؟ صرفهنظر از تعارفات ديپلماتيك، چه نشانههاي عيني در اين زمينه وجود دارد؟
به هر حال، بخشي از اين افقها شروع شده و نمودهاي آن در روابط دو جانبه از جمله در تعاملات اقتصادي قابل مشاهده است. طبق آمارهاي موجود حجم مبادلات تجاري دو كشور در شش ماهة اول سال ۲۰۱۱ نسبت شش ماه اول دو سال پيش افزايش ملموسي را نشان ميدهد. رفت و آمدهاي ديپلماتيك نيز شروع شده و حتي موضوعات جديدي براي رايزني و گفتگو نمودار شده كه از اين جمله ميتوان به موضوع سوريه و فشارهاي تركيه بر اين كشور اشاره كرد. اين روندها نشان ميدهد كه تحولي در روابط تهران- مسكو شروع شده و اين تحولات صرفاً به حرف و انديشه محدود نميشود و در عمل نيز نمود دارد. تحول ديگر، همين طرح جديد روسيه براي حل موضوع هستهاي ايران موسوم به طرح گامبهگام است. مواضع مقامات كرملين از جمله آقاي لاوروف در ديدار با آقاي صالحي نشان دهندة اين است كه طرف روس از موضع ابتكار و با نگاهي مثبت ميخواهد وارد موضوع هستهاي ايران شود و در واقع بر آن است تا قدمي عملي براي حل اين موضوع بر دارد. از نگاه طرف روس هم در غرب و هم در طرف ايراني، تمايلي براي حل اين مسئله مشاهده شده است. به عبارت ديگر، دو طرف با درك ناكامي راهحلهاي گذشته ممكن است از راهحل جديد استقبال كنند. لذا، طرح اين ابتكار مسئلهاي عيني است كه اتفاق افتاده و در آن بحث اعتبار و حيثيت روسيه نيز در ميان است. اما در مورد اينكه چشمانداز اين طرح چيست بايد روند تحولات را رصد كرد. همان طور كه اشاره كردم، تحول در روابط ايران و روسيه در حوزة اقتصادي و ديپلماتيك قابل لمس است و طرح گامبهگام كه خيلي مهم است، نيز ارائه شده و در جريان است.
شما در پاسخ به سئوال اول روابط تهران- مسكو را تابعي از روابط مسكو- واشنگتن دانستيد. اساساً فضاي بازي روسيه در پرونده هستهاي و به طور كلي در مثلث روابط ايران، روسيه و غرب را به چه ميزان ارزيابي ميكنيد؟ با توجه به فشارهاي امريكا عليه ايران، آيا مسكو توان بازي مستقل در اين زمينه را دارد؟
البته، در دورهاي كه نظام بينالملل به شكل نظام يك-چندقطبي است (شرايط فعلي)، هيچ يك از بازيگران نميتوانند رابطه خود با كشور ديگر را بدون توجه به ملاحظات قدرت اصلي اين نظام تنظيم كنند. چرا كه اين ساختار الزامات خاص خود را به دنبال دارد. براي روسيه نيز در روابط با ايران، طبيعتاً اين فاكتور وجود دارد و همچنان كه اشاره كردم اين عامل بر روابط تمام كشورهاي فعال در اين نظام تأثيرگذار است. در اين بين، ممكن است حوزههايي وجود داشته باشد مثل حوزههاي فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي كه كمتر تأثير بپذيرد، اما روابط كشورها در خيلي از حوزههاي ديگر مثل حوزههاي سياسي، امنيتي و تجاريِ حساس مثل تكنولوژيهاي حساس، دومنظوره و نظامي، به طور طبيعي متأثر از روابط با قدرت برتر نظام يك-چندقطبي است. لذا، واقعيت اين است كه روابط روسيه و امريكا بر روابط مسكو با تهران تأثير دارد، كما اينكه بسياري از جوانب روابط ايران و روسيه به خاطر مؤلفهاي به نام امريكا با تغييراتي مواجه شده كه از اين جمله ميتوان به مخالفت هر دو كشور با نظام تكقطبي بينالمللي و مخالفت واشنگتن با دستيابي ايران به فنآوريهاي پيشرفته اشاره كرد.
زير اين شرايط، بايد پذيرفت كه روسيه نميتواند بازي مستقلي در موضوع پروندة هستهاي ايران داشته باشد، چرا كه اين موضوع يك «پكيج» است و نهادها و كشورهاي درگير در اين پرونده، چه در شوراي امنيت سازمان ملل و چه در سازمان بينالملل انرژي اتمي استقلال عمل روسيه را بر نميتابند. بايد به اين نيز توجه داشت كه مسائل حول موضوع پروندة هستهاي ايران دوجانبه نيست و اساساً ماهيتي چندجانبه دارد. اين در حالي است كه در برخي روابط دوجانبه نيز استقلال عمل مفهومي كاملاً نسبي و وابسته به شرايط و در برخي مقاطع غيرممكن دارد. به هر حال، بازي روسيه در پروندة هستهاي ايران مستقل نيست، اما اين به اين معنا نيست كه اين كشور توان ابتكار عمل در اين موضوع را نداشته باشد و به اين معنا نيز نيست كه اين بازي بخشي از بازي غرب است و روسيه دنبالهروي بازي غربيها است. واقعيت اين است كه بازي روسيه، بازياي با ملاحظة همة بازيگران ديگرِ درگير در پرونده هستهاي ايران است. چه نهادهاي بينالمللي، چه نُرمها و هنجاريهاي حول اين مسئله و چه قدرتها و كشورهاي ديگري كه با اين پرونده مرتبط هستند. مقامات مسكو نيز هيچگاه رد نكردهاند كه مسائل حول مسئله هستهاي ايران پيچيده و چندجانبه است.
يكي از شاخصههاي ابتكار عمل يك كشور در يك روند از جمله روسيه در پرونده هستهاي ايران، اين است كه آن كشور يا بايد توان مجاب كردن ساير مولفههاي دخيل و يا توان يارگيري براي پيشبرد ابتكار خود را داشته باشد. به نظر ميرسد روسيه در پروندة هستهاي ايران، فاقد اين دو توانايي است؟ ديدگاه شما در اين خصوص چيست؟
به اعتقاد من، واقعيتها به اين شكل نيستند. روسيه در عمل ميتواند در اين موضوع ابتكار عمل داشته باشد همچنان كه در مواردي از جمله در بحران عراق سال ۲۰۰۳ توانست كشورهايي چون چين و فرانسه را با خود همراه كند. همين كه مسكو به همراه اين كشورها اجازه نداد كه شوراي امنيت مجوز اقدام نظامي عليه بغداد را بدهد و هم اينكه زير تأثير همين رفتارها ناتو نيز حاضر نشد، با امريكا همراهي كند، نشان دهنده اين است كه روسيه هر چند به صورت محدود توان يارگيري و ابتكار را در عرصة بينالملل دارد. بايد به اين نيز توجه داشت كه در برخي موارد، اقدامات تأخيري و سلبي نيز ميتواند به معني اقدام مستقل باشد. به عنوان مثال، روسيه به عنوان يك عضو دائم شوراي امنيت ميتواند در برخي روندها كارشكني كند و اقدامات امريكا را به تأخير بيندازد. اما بايد عنايت داشت كه استقلال عمل، امري «نسبي» است و حتي خود امريكا نيز ادعاي توان اقدام مستقل را ندارد و نميتواند مدعي شود كه ميتواند هر اقدامي كه ميخواهد انجام دهد. اوج استقلال را ميتوان يك اقدام مبتكرانه در يك نظام تكقطبي دانست، اما همان طور كه اشاره كردم، چنين امكاني محدود است. شكل ديگر استقلال عمل، ميتواند در يك نظام دو قطبي، يك-چندقبطبي و يا موازنة قدرت به منصة ظهور برسد. با اين ملاحظه، نميتوانيم بگوييم روسيه استقلال عمل مطلق دارد، اما ميتوان گفت كه مسكو در پروندة هستهاي ايران از استقلال عمل نسبي و محدود به موضوعات و مسائل معين برخوردار است.
اما آقاي دكتر، برخي بر اين تأكيدند كه در موضوع جنگ عراق، روسيه با آلمان و فرانسه همراه شد و نه اينكه مبتكر مخالفت با امريكا بود؟
در اين موضوع، به صورت قطع نميتوان گفت كه روسيه با آلمان و فرانسه همراه شده و يا اين دو كشور با مسكو همراهي كردند. برآيند ديدگاههاي اين است كه روسيه نماد مخالفت با جنگ امريكا عليه عراق بود. واقع امر اين است كه وقتي بقيه كشورها منفعت مشترك پيدا كردند با اقدام روسيه همراه شدند و زير همين شرايط بود كه هيچ قطعنامهاي براي جنگ عراق صادر نشد. مواردي ديگري را نيز در اين خصوص ميتوان مثال زد. لذا، وقتي به يارگيري اشاره ميكنيم، اين مسئله به اين معنا نيست كه لزوماً ساير كشورها با كشور مبتكر همراهي كنند، همين كه منافع مشتركي ايجاد شود كه طرفين حول آن منفعت مشترك جمع شده و اقدام مشترك كنند، به معني يارگيري است.
آيا طرح گامبهگام، شكل جديدتري از روش معمول روسيه در بازي با كارت ايران در برابر غرب نيست؟ آيا ميتوان باور كرد كه روسها دوستان «ايراني» خود را به دوستان «امريكايي» خود ترجيح دهند؟
نه اين چنين نيست. بحث كارت بازي در روابط بينالملل به ويژه در روابط ايران و روسيه مسئلهاي بيمعنايي شده است. در عمل و در روابط بينالملل، كشورها كارت بازي يكديگر هستند. حتي امريكا نيز وقتي ميخواهند به تعامل و يا فشار بر كشوري اقدام كند، از كارت ساير كشورها از جمله كشورهاي اروپايي استفاده ميكند. اما شكل اين اقدام، بسته به ماهيت و چگونگي موضوع متفاوت است. وقتي يك كشورها وارد يك روية بينالمللي خاص از جمله براي حل و فصل يك منازعة بينالمللي ميشود، از يك اعتبار و شأني وارد اين موضوع ميشود. لذا، بايد بيطرفي آن از سوي طرفين موضوع پذيرفته شود و كشور مبتكر نيز كارآمدي خود براي پيشبرد موضوع را چه در ارائه راهحل، چه در پيگيري موضوع و چه در به نتيجه رساندن آن به اثبات رسانده باشد. لذا به نظر من، اينكه روسها در پي فروش كارت بازي ايران به غرب و يا كارت غرب به ايران هستند، بيمعني است.
همان طور كه اشاره كردم، بايد به اين موضوع عنايت داشت كه روسيه در موضوع هستهاي ايران خود داراي موضع و ديدگاه مستقل و مهمتر از همه سبك و روشي نه تنها در اين موضوع بلكه، در قبال فعاليتهاي هستهاي كشورهاي مختلف است. لذا وقتي مسكو وارد موضوع هستهاي ايران ميشود، به دنبال آن است كه نه تنها موضع و ديدگاههاي خود را حفظ و تقويت نمايد، بلكه سعي كند با يك ابتكار عمل طرفين را به هم نزديك كرده و مشكلي را حل نمايد. آنچه كه از طرح گامبهگام نيز منتشر شده، نشان ميدهد كه روسيه به دنبال آن نيست كه يك طرف را به طرف ديگر بفروشد، چرا كه اين روند يك بازي و ماهيت آن اين است كه يك كشور قدم پيش نهاده و به دنبال حل يك مسئله است. مثل اينكه ايران در مسائلي چون بحران قرهباغ، تاجيكستان و سوريه ورود پيدا ميكند. حال، ممكن است اين ابتكار به نتيجه مطلوب برسد يا نرسد، كه اين مسئله به مجموعه عواملي بستگي دارد كه شايد خيلي ربطي به پيشنهاد دهنده نداشته باشد. در موضوع هستهاي ايران، نقش روسيه يك نقش ابتكاري است و ناشي از استقلال عمل درخور توجهي است كه بايد به آن نگاه مثبت داشت.
با توجه به ماهيت پروندة هستهاي ايران و حساسيت امريكا به اين موضوع، به نظر ميرسد در اين پرونده حد ميانه وجود ندارد و بازيگران بايد به يك سمت سوق يابند. با اين حال، آقاي صالحي با استقبال از طرح روسي آن را واجد ظرفيت جايگزيني رويكرد «همكاري- مذاكره» به جاي «فشار-گفتگو»ي سابق دانست. آيا به واقع، طرح روسي داراي چنين ظرفيتي است؟
طرح روسي نكات مثبتي دارد و همچنان كه آقاي صالحي گفته، اين نقاط مثبت ميتوانند مورد توجه قرار بگيرند. يكي از نكات مثبت طرح روسيه اين است كه به جاي بُعد تنبيهي بر بُعد تشويقي تأكيد دارد. دوم اينكه، اين طرح در حقيقت به جاي توقف، براي حل مسائل قبلي يك گام به عقب بر ميدارد. يعني در كنار ورود ايران و غرب به اين پروسه، طرفين تعهداتي را ميپذيرند كه طي آن مسائل گذشته را نيز حل كنند. يعني اگر، ايران به پرسشهاي خاص مطرح شده پاسخ دهد، پس از آن از شدت فشارها كاهش مييابد و در مراحل بعد از سطح تحريمها نيز كاسته ميشود. اين رويه، مكانيسمي است كه به نظر من بايد خيلي به آن دقت كرد. در بسياري از اوقات، كشورها در مواجهه با شوراي امنيت وارد پروسهاي شده و شرايط آن را پذيرفتهاند، اما شوراي امنيت قدمي براي حل آن مشكل بر نداشته است. يعني، رويهاي كه شوراي امنيت بعد از گذشته مدتها از يك موضوع و پرونده، تصميم بگيرد كه بايد از فشارها و تحريمهاي دخيل در آن موضوع بكاهد يا خير؟
زير اين شرايط، با برداشتن يك قدم به جلو، يك مرحله از فشارهاي قبلي كاسته ميشود. به عبارتي، يك «دنده عقب» به معناي حذف و كاهش فشارها و تحريمهاي قبلي، تا رسيدن به نقطة صفر مد نظر طرح روسي است. يعني فرض بر اين است كه پروسة طرح گامبهگام روسيه كه هنوز جزئيات آن منتشر نشده، وقتي به آخر رسيد بايستي تمام تحريمها عليه ايران برداشته شود. اما همچنان كه اشاره شد، اين طرح ايرادات زيادي دارد كه به نظر من، درخور توجه بسيار است. از جمله اينكه آيا در اين طرح حق غنيسازي اورانيوم براي ايران به رسميت شناخت ميشود؟ و دوم اينكه اين حق تا چند درصد به رسميت شناخته خواهد شد؟ چرا كه روسها غنيسازي ۲۰ و اسرائيل و امريكا ۵ درصد را خط قرمز عنوان كرده بودند. لذا، بايد حق غنيسازي اورانيوم و درصد آن به صورت مشخص و قطعي به رسميت شناخته شود. اين مسائل از جمله مهمترين نكات مبهم طرح روسي است.
با توجه به اينكه امريكا هيچ تمايلي به حل مسئلة هستهاي ايران ندارد (چرا كه اگر اين مسئله حل شود يكي از مهمترين اهرمهاي فشار آن بر تهران از دست ميرود)، لذا، به تأكيد برخي تحليلگران، اگر طرح روسي ظرفيت حل مسئله هستهاي ايران را دارا باشد، واشنگتن با آن مخالفت خواهد كرد. ديدگاه شما در اين خصوص چيست؟
تا كنون امريكا و ساير كشورهاي غربي دخيل در پرونده هستهاي ايران در خصوص طرح روسيه نظر قطعي نداده و صرفاً تأكيد كردهاند كه اين طرح را در بررسي خواهند كرد. با اين ملاحظه، براي ارزيابي ديدگاههاي امريكا در خصوص اين طرح، بايد موضع قطعي اين كشور را دانست و سپس آن را تحليل كرد. ظاهراً آنها كليت اين طرح را پذيرفتهاند (همچنان كه خانم كلينتون اشاره كرده كه واشنگتن كارشناسان خود را براي بررسي اين طرح به مسكو اعزام خواهد داشت)، اما بايد واكنش عملي اين كشور و ساير كشورهاي اروپايي را ديد، چرا كه بدون ملاحظة نظرات آنها نميتوان اين طرح را پيش برد. بايد توجه داشت كه اگر ايران اين طرح را بپذيرد و كشورهاي غربي نپذيرند، اين مسئله براي افكار عمومي مهم است كه ايران آمادگي خود را براي مذاكره اعلام كرده، اما غربيها اين مسئله را رد كردهاند.
طرح گامبهگام روسيه در واقع در روندي گامبهگام تحريمها را حذف ميكند و اين مهمترين نكتة مثبت طرح روسي است. اما در اين طرح تأكيد شده كه ايران نيز بايد متقابلاً شفافسازي كند. اگر منظور روسيه از شفافسازي ايران، چيزي فراتر از مسائلي نباشد كه ايران تا كنون به آژانس پاسخ داده و با در نظر گرفتن وضع موجود پروندة هستهاي ايران باشد، نكتة مثبتي است. در غير اين صورت، طرح روسي ميتواند حتي ابزاري براي تشديد فشارها عليه تهران باشد. نكتة بعدي اينكه، طرح روسي (اگر مثبت به آن نگاه كنيم و اگر محتواي آن به گونهاي باشد كه حداقلهاي منافع ملي ايران را تأمين كند) ميتواند به عنوان يك بازي برد-برد تلقي شود. من فكر ميكنم كه روسها سعي كردهاند كه اين مهم را در اين طرح لحاظ كنند. طبيعي است كه هر طرح، اگر طوري تنظيم شود كه منافع و ملاحظات و به عبارتي بُرد مناسبي را براي ايران در نظر نگيرد، بعيد است كه هيچ عاقلي (روسيه) اين طرح را با سر و صدا مطرح نمايد.
به تأكيد برخي منابع غربي، ايران تنها براي فرار از فشارهاي انزوا به طرح روسي جواب مثبت داده و اهميتي براي ماهيت آن قائل نيست. ديدگاه شما در اين خصوص چيست؟
نه، ببينيد، مجموع برخوردهاي اوليه مقامات ايراني نشان دهندة پذيرش اين طرح است. اينكه مقام روس (پاتروشف) به ايران و مقام ايراني (صالحي) عازم مسكو ميشود، نشان ميدهد كه برخوردها با اين موضوع مثبت است. اما بايد توجه داشت كه برخورد عيني و عملي ايران هنوز مشخص نيست، چرا كه هنوز جزئيات اين طرح كاملاً مشخص نشده است. لذا ميتوان گفت كه اين طرح همچنان براي طرف ايراني مبهم است، براي مثال، اگر در اين طرح حق ايران براي غنيسازي اورانيوم به رسميت شناخته نشده باشد، اين طرح كاملاً منتفي است. اگر غنيسازي به رسميت شناخته شده باشد، اما درصد آن پائين ذكر شده باشد، باز مشكلاتي براي پيشبرد آن پيش خواهد آمد. اما در باب اينكه ايران با موافقت اوليه به دنبال دفعالوقت و خريد زمان است، بايد اشاره كرد كه تهران و واشنگتن هر يك سياست خود را در اين موضوع پيش ميبرند و مسئله، مسئلة به تعويق انداختن موضوع نيست، بلكه همان طور كه روندها نشان ميدهد، اين موضوع در جريان است.
در طرف امريكايي كمتر هفتهاي است كه طرح و يا بحثي پيرامون موضوع هستهاي ايران در جريان نباشد. در طرف ايران نيز عزم براي تداوم استفادة صلحآميز از انرژي هستهاي جزم است. لذا، تفسير رويكرد ايران در قبال طرح روسي به سياست دفعالوقت صحيح به نظر نميرسد. بايد توجه داشت كه اگر اين طرح از سوي تحليلگران و كشورها مختلف پذيرفته و تأكيد شود كه حقوق ايران را در نظر ميگيرد، در اين صورت، رد اين طرح از سوي تهران هزينههايي را در پي خواهد داشت. در اين صورت، احتمال سوق يافتن طرف روس به طرفهاي غربي بيشتر خواهد شد كه اين امر فشارها بر ايران را افزون خواهد كرد. اما همچنان كه اشاره كردم، روسيه در پرونده هستهاي ايران داراي موضع و روش خاص است و با «پاكدستي» وارد اين موضوع نشده است.
روندها در افغانستان، عراق، تحولات اخير عربي يعني سرنگوني قذافي در ليبي نشان از آن دارد كه مخالفتهاي روسيه با خواستههاي غربي همواره بينتيجه بوده و مسكو از قِبلِ اين مخالفتها نه تنها به هيچ يك از خواستههاي خود نرسيده، بلكه وجهة خود را نيز تا حدودي مخدوش كرده است. به نظر ميرسد اين داستان تكراري در مورد سوريه نيز در جريان است و به همان نتيجه تكراري منتهي خواهد شد. آيا اين داستان در مورد ايران و از جمله در طرح گامبهگام تكرار نخواهد شد (مخالفتهاي بينتيجة روسيه و در نهايت مسلط شدن ملاحظات غرب)؟
بايد توجه داشت كه آنچه ايران را تا كنون از فشارها و گزند حملات غرب محفوظ داشته، نه مخالفتها و مقاومتهاي روسيه، بلكه داشتههاي خود ايران بوده است. افزون بر اين، تهران بهانهاي به دست غرب نداده تا به واسطة آن با آن برخوردهاي سخت صورت گيرد. علاوه بر اين، ايران داراي يك حاكميت مستقل و واجد توانمنديهاي زياد منطقهاي از چين تا مديترانه و از تاجيكستان و افغانستان، تا لبنان، عراق، خليج فارس و سوريه است. اين گستردگي قدرت و نيز شرايط و مؤلفههاي قدرت داخلي در ايران از جمله ساختارهاي قدرتمند نظامي و سيستم اطلاعاتي، مجموعه مسائلي هستند كه ايران را از افغانستان، سوريه و ليبي مستثني ميكنند. لذا، همين مؤلفهها و نه كمكهاي روسيه است كه تا كنون مانع از حملة نظامي به ايران شده است. بايد توجه داشت كه اگر امريكاييها توانمنديهاي ذاتي ايران را باور نداشتند، تا كنون چندين بار به ايران حمله نظامي كرده بودند. لذا، بايد توجه داشت كه توانمنديهاي ايران از نوع بازدارندگي و سياسي و حتي به تعبير مراكز مطالعاتي امريكا عملياتي است.
با تشكر از آقاي دكتر كرمي كه وقت خود را در اختيار موسسه ايراس قرار دادند.