هرچند از پوتين عنوان مرد آهنين روسيه ياد ميشود كه توانست در دورة رياستجمهوري خود سر و ساماني به روسيه بدهد، اما تحيليلگران بر اين تأكيدند كه شرايط در محيطهاي داخلي و خارجي روسيه تغييرات محسوسي نسبت به آن دوره كرده و پوتين كه طي برنامهريزيهاي انجام شده به حتم به قدرت باز خواهد گشت، با چالشهاي ملموسي در اين دو عرصه مواجه خواهد بود كه از جمله در عرصة داخل ميتوان به رشد طبقة متوسط و نحوه مواجهه با انتظارات فزايندة آنها و در عرصة خارجي به چگونگي تعامل با غرب اشاره كرد.
بازگشت پوتين به رأس قدرت
اگر بخواهيم تحولات روسيه را مورد ارزيابي قرار بدهيم بايد از دو منظر رفتار سياسي اين کشور در مسائل داخلي و خارجي مورد بررسي قرار بگيرد. روسيه در داخل کشور با دو تحول بزرگ مواجه است. يکي برگزاری انتخابات مجلس اين کشور در آذر ماه و ديگري انتخابات رياست جمهوري که قرار است در اسفند ماه امسال برگزار شود. در حال حاضر حزب "روسيه متحد" اکثريت کرسیهای مجلس اين کشور را در اختیار دارد. اخیرا در کنگره حزب "روسيه متحد" دميتري مدویدیف طي سخنراني از کانديداتوري ولاديمير پوتين در انتخابات رياست جمهوري اسفند آينده حمايت کرد وگفت به نفع پوتين کاندیدا نمیشود.
اين حرکت با استقبال اعضاي حزب روبرو شد. متقابلا پوتين نيز در سخنراني خود اعلام کرد که اگر رييسجمهور شود مدویدیف را به عنوان نخستوزير معرفي ميکند. در واقع در روسيه با چنين برنامهاي تنها جابه جايي قدرت صورت مي گيرد، بدين ترتيب که پس از اصلاح قانون اساسي در سال ۲۰۰۸ و افزایش دوره رياست جمهوري از چهار سال به شش سال، اگر پوتين در سال ۲۰۱۲ رييسجمهور شود که دور از ذهن هم نيست وي تا حدود سال ۲۰۲۴ در راس قدرت قرار دارد. اين در حالي است هم اکنون نیز وي به عنوان نخستوزير روسیه همچنان همه کاره واقعی روسيه محسوب ميشود. اما اين نکته قابل تامل است که کشوري مثل روسيه با تنوع فرهنگي، سابقه تاريخي و شخصيتهاي مختلف و تاثيرگذار به طور عجيبي مديريت ميشود.
روسيه در شرايط کنوني هنوز نتوانسته اوضاع اقتصادي خود را سازماندهي کند و مشکل فرار سرمايه از اين کشور همچنان ادامه دارد و طبق آمار بانک مرکزي روسيه حدود ۶۰ ميليارد دلار طي ۱۵ ماه اخير سرمايه از روسیه خارج شده است. در همین دوران تعداد زیادی از نخبگان روسیه هم به دليل نابساماني موجود از کشور خارج شده اند که این مسئله لطمات زيادي به توان علمی روسيه وارد کرده است. این در حالی است که با وجود افزایش شدید قیمت نفت که اصلیترین صادرات روسیه محسوب میشود؛ بيکاري و تورم طي اين سالها ترميم نشده و با اينکه قيمت نفت افزايش يافته و قاعدتا بايد اين پول براي بازسازي اقتصاد روسیه استفاده شود، اما چنين اقدامی نجام نشده است.
اما با تمامي اينها باز ولاديمير پوتين شانس اول پيروزي انتخابات رياست جمهوري است، زیرا روسيه به دليل ساختار به شدت تمرکزگرا و تا حدودي اقتدارگرا اجازه بروز و ظهور سایر نخبگان را نمیدهند. البته احزاب ديگري در روسيه وجود دارد، اما رقيب جدي براي حزب "روسيه متحد" محسوب نميشوند. بعد از حزب روسیه متحد در مجلس نمايندگان، حزب کمونيست دومین حزب است، اما بيشترين طرفداران اين حزب در جامعه اين کشور افراد مسن و کهن سال هستند و عملا جوانان روسي اعتمادي به آرمان هاي حزب کمونيست ندارند، حزب ليبرال دموکرات هم فعال است اما اين حزب هم در حد و اندازه رقابتهاي فراگير نيستند.
احزاب غربگرا هم مانند حزب یابلاکا به رهبری یاولینسکی در روسيه وجود دارد، اما طبق نظرسنجيها اقبال چنداني به آنها ديده نميشود. فردی مانند گري گاسپارف قهرمان سابق شطرنج جهان رهبر حزب «روسيه ديگر» هم به عنوان منتقد جدي حاکميت کنوني شانس چنداني براي موفقيت در انتخابات پيش رو ندارد، زيرا طبق قانون انتخابات بايد حداقل ۵ درصد از آراء شرکتکنندگان در انتخابات را به خود اختصاص دهد که اين امر چندان محتمل نيست. در مجموع بايد گفت که روسيه در ساختار سیاسی حاکم بر این کشور همچنان به افراد متکي است و در اجراي اهداف دموکراتيک و توسعه سياسي و گسترش فعاليت احزاب به صورت آزاد با مشکلات جدی روبرو است.
تقسیم کار در سیاست خارجی
۱- تور تهاجمی آمریکا علیه روسیه
در ابتداي کار مدویدیف يک تقسيم کاري بين وي و پوتين صورت گرفت بدين ترتيب که موضع گيري مطلوب و خوشايند غرب توسط مدویدیف انجام ميگرفت و از طرف ديگر پوتين به انتقادهاي تند خود عليه غرب مي پرداخت که به نظر ميرسيد اين دو شخصيت سياسي با هم اختلاف دارند غافل از اينکه تقسيم کارحرفهاي بین خود ايجاد کرده بودند که بتوانند از اين راه با ايجاد تعادل از غرب امتيازگيري بیشتری کنند و از داخل هم سيستم گذشته را براي جذب منتقدین غرب بدست آورند. اما آمريکا دست چنين سياستي را خواند و از دادن امتياز قابل توجه به روسيه خودداري کرد.
همچنان که با وجود به تعلیق در آمدن اجرای طرح سپر دفاع موشکی در چک و لهستان، مسکو و واشنگتن بر سر اجرای مشارکتی سيستم دفاع موشکي همچنان مشکل دارند. اوباما در سال ۲۰۱۰ بعد از اجلاس سران ناتو در لیسبون پرتغال، اين کار را از طريق ناتو پيگيري کرد و در اجلاس ليسبون از دميتري مدویدیف دعوت شد که روسيه در طرح سپر دفاع موشکي مشارکت داشته باشد; در واقع آمريکا و ناتو روسيه را بازي دادند. زیرا روسيه در اجراي طرح سيستم دفاع موشکي اعتقاد داشت که بايد يک طرف ماجرا باشد و هدایت بخشي از اين طرح برعهده اش باشد، اما ناتو روسيه را به عنوان يک زيرمجموعه قلمداد کرد.
طبق توافق صورت گرفته قرار است بخشي از اين سيستم در روماني و ترکيه مستقر وکشتي هاي حمايت کننده هم در اسپانيا قرار بگيرند و مرحله چهارم اين طرح که تا سال ۲۰۲۰ اجرايي ميشود مقابله با موشکهاي بالستيک است که اين مرحله ازاهمیت بیشتری برای روسيه برخوردار است. روسیه چون در اجرا مشارکت داده نمیشود فعلا با آن مخالفت ميکند، اما به نظر مي رسد که ناتو و آمريکا بتوانند اينکار را پيش ببرند و روسيه هم نميتواند مخالفت خود را به جايي برساند.
۲- اختلاف بر سر آینده سوریه
علاوه بر این روسيه و غرب بر سر يک موضوع ديگر هم اختلاف دارند و آن تحولات سوريه است; روسيه نميخواهد که غرب تنها بازيگر در خاورميانه باشد و به همين دليل روسيه از بشار اسد حمايت ميکند و به همين دليل است که روسيه قطعنامه شوراي امنيت را وتو کرد. البته روسيه به گونه ای عمل می کند که در صورت تغيير اسد نیز بتواند با مخالفان هم گفت وگو داشته باشد به همین دلیل مدویدیف به بشاراسد توصيه کرده که اصلاحات موجود را ادامه دهد و در غير اين صورت کنار برود. مفهوم اين نظر در ادبيات سياسي چنين است که اصلاحات، مورد تاييد روسيه است و از آن حمايت ميکند. چنين سياستي از روسيه به گونهاي است که اگر در آينده تغييري در سوريه صورت گرفت بتواند از عملکردش دفاع کند و بهانه را از غرب بگيرد.
اما اين سوال ممکن است مطرح شود که چرا روسيه در زمان صدور قطعنامه عليه ايران آن را وتو نکرد، اما با سوريه چنين نکرد؟ بايد گفت که کشورها در بحث سياست خارجي دچار احساسات نميشوند و به دنبال تامين منافع خودشان هستند و سوريه به دليل قراردادهاي کلان اقتصادي و دفاعی با روسيه به عنوان مهمترين متحد اين کشور محسوب ميشود و اگر دولت غربگرا در سوريه حاکم بشود برای روسیه اين منافع به نوعي از دست مي رود به همين دليل بر ضد قطعنامه راي صادر ميکند، ضمن اينکه روسها صدور قطعنامه را پيش زمينهاي براي حمله نظامي به سوريه تحليل کردهاند و يک دليل ديگر براي مخالفت با قطعنامه همين است.
اما در مورد ايران مسکو در بحث هستهاي طرح گام به گامي را پيشنهاد داده که ظاهرا آمريکا نه آن را تاييد و نه رد کرده و همگي در حال بررسي آن هستند، به هر صورت اين طرح راهکاري براي برون رفت از پرونده هستهاي ايران است. بايد گفت روسيه هم همانند غرب بر سر فعاليت هستهاي ايران داراي مشترکاتي است و اعتقاد دارد که ايران نبايد سلاح هستهاي داشته باشد و ايران هم اين موضوع را بارها اعلام کرده که به دنبال چنين فعاليتي نيست.
از طرفي روسيه معتقد است که بايد فرصت داده شود تا اين موضوع ثابت شود و ايران هم ميگويد غرب که مدعي انحراف فعاليت هستهاي است، بايد اين موضوع را اثبات کند، به هر صورت تفاوت نگرش بين روسيه و غرب در همين است که روسها مي گويند بايد اين موضوع اثبات شود. در پايان ميتوان گفت که روس ها تلا ش ميکنند با تدابير مختلف از نفوذ غرب در خاورميانه جلوگيري کنند تا در آينده از تاثيرگذاري خود کاسته نشود.
نگاه به آینده
روسیه در دوازده سال آتی وارد نوعی تقابل و همکاری با غرب خواهد شد. پوتین در اصلاح سیاسی میداند در جریان درگیری غرب با منتقدان سیاستهای آمریکا چگونه وسط لحاف دیپلماتیک بخوابد تا وضعیت سیاسی به هر طرف که کشیده شد روسیه بینصیب نماند. اما جناح سن پترزبورگ به رهبری پوتین در یازده سال گذشته توانسته است با شعار مبارزه با فساد داخلی، آزادیهای سیاسی و دموکراتیک را کنترل کند آنها به خوبی میدانند اگر اصلاحات سیاسی داوطلبانه را به مورد اجرا نگذارند نمیتوانند تا دوازده سال آینده بدون دغدغه به حکومت متمرکز خود ادامه دهند. پوتین این سیاستمدار هزار چهره روسیه میداند که برای تجدید انتخاب باید طرحی نو در انداخت بهار عربی در بین کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا محدود نمیماند.