شنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ , 20 Apr 2024
تاریخ انتشار :سه شنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۰۹:۵۰
کد مطلب : 14456
در سال 2009 (1388) آمریکا از تغییر رویکرد نظامی به اقتصادی در منطقه آسیای مرکزی و مبدل کردن منطقه به چهارراه اقتصاد بین‌المللی سخن گفت و طرحی تحت عنوان راه ابریشم جدید با هدف مهار تجارت خارجی چین، کاهش نفوذ روسیه در تجارت منطقه و تبدیل شدن به یک شبکه تجاری انحصاری در خدمت امریکایی‌ها در دستور کار آن‌ها قرار گرفت. در واکنش به این اقدام، چین طرحی تحت عنوان «یک کمربند ـ یک راه» را تهیه نمود که در سال 2013 (1392) توسط رئیس‌جمهور آن کشور در جریان بازدید از جمهوری‌های آسیای مرکزی رونمایی شد. طرحی که در واقع بر پایه سرمایه‌گذاری و با هدف تحت کنترل درآوردن شبکه توزیع کالاهای تولیدی و تأمین مواد خام و انرژی توسط چینی‌ها برنامه‌ریزی شده بود و به ابتکار عمل موفقیت‌آمیزی جهت سهیم شدن چینی‌ها در پروژه‌ای که در اساس بر علیه آن‌ها طراحی شده بود تبدیل شد. اکنون می‌توان مدعی شد که چینی‌ها با سرمایه‌گذاری‌های کلان‌شان در منطقه و بهره‌گیری موثر از عمق راهبردی فزاینده‌شان در آسیای مرکزی و جنوبی، راه ابریشم آمریکایی را در طرح «یک کمربند ـ یک راه» خویش مستحیل کرده‌اند. از فصول مشترک دو راه فوق‌الذکر، نادیده گرفته شدن نقش محوری طبیعی و تاریخی ایران در مسیرهای مواصلاتی شرق ـ غرب و شمال ـ جنوب و موقعیت حاشیه‌ای کشورمان در این طرح‌ها است.
پروژه‌های آمریکایی و چینی راه ابریشم؛ نادیده گرفتن ایران
در سال 2009 (1388) وزارت امور خارجه آمریکا طرحی را که دارای سه بعد انتقال انرژی، ایجاد شبکه راه و ایجاد بازارهای اقتصادی بود، تحت عنوان اتصال آسیای مرکزی به آسیای جنوبی با محوریت افغانستان مطرح کرد که در ادامه به «راه ابریشم جدید» معروف شد. در زمان حمله امریکا به افغانستان دو شبکه تدارکاتی برای نیروهای مهاجم در افغانستان در نظر گرفته شده بود. اول «شبکه توزیع شمالی» که برای ترانزیت و تأمین تدارکات نیروهای غربی از چین و آسیای مرکزی به سمت افغانستان مورد استفاده قرار می‌گرفت و بر محوریت پایگاه‌های هوایی این کشورها نظیر ماناس در قرقیزستان یا عینی در تاجیکستان بود. دیگری شبکه توزیع جنوبی بود که با استفاده از شبکه راه دریایی و بنادر پاکستان بخش دیگری از شبکه تأمین تدارکات نیروهای ناتو در افغانستان را بر عهده داشت. آمریکایی‌ها با ایده‌ی اتصال شبکه توزیع شمالی و جنوبی با محوریت افغانستان تحت اشغال خود، طرح یک شبکه اقتصادی کامل را که هم بتواند تجارت خارجی کالاهای تولیدی چینی را در اختیار بگیرد و هم شبکه تأمین مواد خام و انرژی مورد نیاز چین در بر داشته باشد تهیه کردند. در این طرح چین به‌عنوان یک کارخانه جهانی پذیرفته شده بود و هدف اصلی این پروژه کنترل تجارت، تولیدات، مواد خام و انرژی این کشور بود. به علاوه، راه ابریشم جدید ضمن کاستن از نفوذ اقتصادی روسیه در کشورهای منطقه آسیای مرکزی، نقش‌های اصلی را در این تجارت جهانی برای هم‌پیمانان و حامیان منطقه‌ای آمریکا در نظر گرفته و راه برای تجارت کشورهای مستقل در منطقه نظیر ایران دشوار می‌کرد. این طرح در واقع نقشه راه آمریکایی‌ها برای دوران بعد از حمله به افغانستان برای کل منطقه آسیای مرکزی و جنوبی بود.
ریچارد هوگلند، مشاور وقت معاون وزیر خارجه آمریکا در امور آسیای جنوبی در توضیح این طرح در سال 1393 عنوان داشت که: «راه ابریشم جدید بر چهار ستون استوار است، ستون اول ایجاد یک شبکه انرژی منطقه‌ای است، ستون دوم حمل و نقل با احداث جاده‌های بیشتر و خطوط آهن و بنادر و اتصال آنها به یکدیگر است، ستون سوم ساده‌سازی تشریفات گمرکی و تبادلات مرزی است و ستون چهارم ایجاد مناسبات جدید تجاری در منطقه است.» منظور از روابط جدید را می‌توان جایگزین کردن بنادر پاکستان به جای ایران که به صورت سنتی نقش اتصال کشورهای منطقه به آب‌های آزاد را بر عهده داشته عنوان نمود. بندر گواتر پاکستان از ناحیه پنج تاجیکستان 2200 کیلومتر فاصله دارد و نزدیک‌ترین راه برای رسیدن به آب‌های آزاد برای تاجیکستان محسوب می‌شود. پاکستان هم به تاجیکستان به عنوان اتصال‌دهنده خویش به آسیای مرکزی و منبع تولید انرژی برق‌آبی و مقصد ترانزیت نفت و گاز از کشورهای حاشیه خلیج فارس با واسطه‌گری جغرافیایی خود و همچنین خریدار محصولات صنعتی ارزان‌قیمت و بی‌کیفیت‌اش که توان رقابت در بازارهای جهانی را ندارد، نیاز دارد. در شرایط کنونی در صورت نادیده گرفتن مسیر ایران، آسیای مرکزی با آسیای جنوبی و کشورهای حاشیه خلیج فارس ارتباط مستقیم ندارد و راه ارتباطی آن به مسیر کانال سوئز و مدیترانه و دریای سیاه و سپس راه‌آهن روسیه به آسیای مرکزی محدود می‌شود. که مسیری طولانی و بی‌صرفه است، اما آنچه که از قِبَلِ پیشبرد پروژه‌های راه ابریشم جدید صورت خواهد گرفت، با تجهیز بندر گواتر و احداث راه‌های ارتباطی از پاکستان به افغانستان و آسیای مرکزی، مسیر جایگرین ایران محقق خواهد شد.
چینیها از همان اوان مطرح شدن پروژه راه ابریشم جدید آمریکایی دریافتند که در صورت اجرایی شدن این طرح توسط آمریکا، کشور آنها، چین که به‌منزله‌ی کارخانه بزرگ جهانی توسط غرب به رسمیت شناخته شده است؛ می‌بایست عمده مواد خام خود را از این شبکه آمریکایی تهیه
و تولیدات خود را نیز در این شبکه تجاری به بازارهای مصرف منتقل کند. بنابراین این طرح را تلاشی از سوی آمریکا برای محاصره اقتصادی کشورشان یافتند. آن‌ها برای برون‌رفت از این چالش، طرح «یک کمربند ـ یک راه» را در سال 2013 معرفی کردند. رئیس‌جمهور چین ضمن اعلام آن‌که در این طرح هیچ کشوری نادیده گرفته نخواهد شد؛ مشابه طرح راه ابریشم امریکایی، برای این طرح نیز چهار ستون معرفی کرد. ستون اول احیای راه ابریشم باستانی، دوم همکاری‌های منطقه‌ای، سوم اقتصاد باز و فراگیر و چهارم نتیجه‌گرایی و همکاری در پروژه‌هایی که برای مردم منطقه مفید می‌باشند. استقبال رسانه‌های کشورهای عربی از طرح «یک کمربند ـ یک راه » و پیشی گرفتن آن‌ها از رسانه‌های انگلیسی‌زبان، موید اهمیت این مسیر برای آنان بود. مقامات روسیه نیز بلافاصله این طرح را مکمل طرح همگرایی اوراسیایی خود اعلام کردند و در سال 1394 ولادیمیر پوتین و همتای چینی او بیانیه مشترکی درباره یکی شدن سمت و سوی برنامه‌های «جاده ابریشم» و اتحادیه اقتصادی اوراسیایی امضا کردند. همزمان کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز که جایگزینی بندر گواتر پاکستان با بنادر ایران در مسیر مواصلاتی زمینی با آسیای مرکزی و چین را مطلوب خویش می‌دانند، حمایت از این راه را در دستورکار خود قرار داده و بنیادهای مالی این کشورها اقدام به تأمین مالی پروژه‌های مرتبط با این طرح نظیر طرح انتقال برق آسیای مرکزی به جنوبی موسوم به کاسا-1000 نمودند. اما اجرای این طرح منوط به حل مسائل امنیتی در منطقه و به‌خصوص افغانستان است. در حالی‌که چین به دنبال افزایش سرمایه‌گذاری در افغانستان بود گزارشاتی مبنی بر آن‌که برخی گروه‌های مسلح در افغانستان بعضی پروژه‌های اقتصادی نظیر خطوط انتقال برق را تخریب کردند، در رسانه‌ها منتشر می‌شد. چینی‌ها با استفاده از فاکتور رقابت هندوستان و پاکستان، با پیش کشیدن احتمال استفاده از مسیر جایگزین افغانستان و پاکستان از طریق هند به اسلام‌‌آباد هشدار دادند که شبه‌نظامیان تحت امر این کشور در افغانستان نباید مانع اجرای پروژه‌های اقتصادی پکن در افغانستان شوند. بدین‌صورت چین در یک بازی دو سویه در کنار همکاری با هند با سرمایه‌گذاری کلان در گوادر پاکستان، این بندر را به پورت اصلی تجاری خود در منطقه تبدیل کرد و توانست نظر اسلام‌آباد را جلب نماید. همزمان ایران نیز تلاش کرد با مشارکت هندوستان مانع از خروج بندر چابهار از این رقابت راهبردی شود. به هر روی چین خواستار تجارت منطقه‌ای از طریق بنادر پاکستان است و با سرمایه‌گذاری کلان در گواتر سررشته کارها در این بندر راهبردی را به دست گرفته است. بندر گواتر پاکستان اکنون در عمل در تملک چین قرار دارد.
مسایل امنیتی منطقه سبب شده که چین همکاری‌های امنیتی را نیز به تعاملات اقتصادی خود با کشورهای آسیای مرکزی و افغانستان بیافزاید. نشست مشترک با آمریکا و پاکستان در کابل، تلاشی جهت مشارکت امنیتی چین در مسایل افغانستان محسوب می‌شود. در واقع امنیت به یکی از عوامل نزدیک شدن طرح «یک کمربند ـ یک راه» چینی به «راه ابریشم جدید» امریکایی بدل شده است. باید توجه داشت که با جلب نظر آمریکا و پاکستان و هند، چین برای حضور اقتصادی در افغانستان مشکل چندانی با گروه‌های شبه‌نظامی شاخص نظیر طالبان و القاعده نخواهد داشت و خطر امنیتی برای چین محدود به حضور شماری از شبه‌نظامیان اویغور در جمع گروه‌های مذکور می‌شود که این مورد نیز از طریق تعامل با سران گروه‌های فوق‌الذکر قابل مهار است. رسانه‌ها گزارشاتی در مورد مراودات طالبان با چین در دوره‌های مختلف و حتی دادوستد آن‌ها با یکدیگر منتشر ساخته‌اند. ارتباطاتی که در شرایط کنونی می‌تواند تسهیل‌کننده اجرای پروژه‌های ترانزیتی و اقتصادی چین حتی در مناطق ناامن افغانستان شود.


*پژوهشگر بنیاد مطالعات قفقاز
منبع: همشهری دیپلماتیک، نشریه سیاسی ـ تحلیلی، دوره جدید، شماره 92، مرداد و شهریور 1395، ص 105-104
 
https://ccsi.ir//vdcjmxev.uqexizsffu.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

عضويت در خبرنامه