جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ , 19 Apr 2024
تاریخ انتشار :سه شنبه ۶ ارديبهشت ۱۳۹۰ ساعت ۱۴:۵۲
کد مطلب : 191
متن پیاده شده گفتگوی برنامه راز با سازنده‌ی مستند "قفقاز در هزاره‌ها"، محمد رضا معماری

سرنوشت تاریخ جمهوری آذربایجان در بی خبری ما

سرنوشت تاریخ جمهوری آذربایجان در بی خبری ما

طالب زاده: از دغدغه های جالب شما مسئله قفقاز بوده است و من ندیدم که در ایران کسی مثل شما روی حوزه کشورهای آذربایجان، ارمنستان و گرجستان متمرکز شده باشد. شما چند سفر رفته اید که یکی اش را خود من با شما بوده ام. این همه توجه به قفقاز از چه بابتی بوده است؟ و چطور درگیر این موضوع شدید؟
معماری: من خودم به خاطر ادامه تحصیلم در رشته ایرانشناسی برایم مطرح بوده است که این حوزه را بشناسم. اما چیزی که به نظر می رسید این بود که صدا و سیمای ما به عنوان یک رسانه منحصر به فرد در جهان اسلام است یک ضعف عمده در آن وجود داشت و متاسفانه هنوز هم این مسئله حل نشده است. این ضعف این بود که ما در مورد کشورهای پیرامونی ما متخصص رسانه ای خیلی کم داریم. یعنی افراد تصادفی برایشان حادث می شود که در مورد کشوری متخصص بشوند و بتوانند در تاریخ و رسانه های آن کشور متخصص بشوند و در حقیقت تولید کننده های قوی ای برای نیازهای سازمان باشند. در سفرهای اولی که به قفقاز رفتم بیشتر برای آشنایی با این کشورها بود تا بعد که پیشنهاد ساخت مستند قفقاز در هزاره ها را دادیم، تقریبا دو سال فیلمبرداری در این منطقه صورت گرفت. منطقه ای که تمام وسعتش فقط ۴۰۰ هزار کیلومتر است، منظورم قفقاز جنوبی است نه قفقاز شمالی که چچن و اوستیای شمالی و چند جمهوری خود مختار دیگر است، در قفقاز جنوبی سه کشور است که قبلاً جزء سرزمین ایران بوده اند و به لحاظ فرهنگی قرابت های عجیبی دارند. ولی به لحاظ قومی منحصر به فردند، حدود ۵۰ قوم و ۹۰ زبان زنده در این منطقه الان حضور دارند.
طالب زاده: شما روی عهدنامه ترکمنچای، یک سری مصاحبه هایی را با بعضی از شخصیت های مهم در آذربایجان و ارمنستان داشتید که با تاریخ کهنه نمی شود و همیشه ماندنی است. بعضی هایشان از دنیا رفته اند و بعضی هایشان مانده اند و مسن هستند و قبلاً در زنده نگه داشتن اسلام در آذربایجان تاثیرگذار بوده اند. این را توضیح بدهید.
معماری: بعد از بحث عهدنامه ترکمنچای و جدا شدن منطقه قفقاز از ایران، تحریف تاریخ منطقه به جد در دستور کار روسیه تزاری قرار می گیرد و باعث شده که فاصله جدی بین مردم منطقه در حال حاضر هم ظهور کند. نقطه اساسی ای که باید به آن توجه کنیم این است که در دوران شوروی ا دامن زده شد که ایران و روسیه در آن زمان یک عهدنامه ای را بین هم امضا کرده اند و یک کشوری را به اسم آذربایجان دو نیم کرده اند، نیم شمالی اش را روسیه برداشته و نیم جنوبی اش را ایران. در کتب درسی جمهوری آذربایجان هم متاسفانه این تدریس می شود. پروفسور شاهین فاضل یکی از اساتید تاریخ جمهوری آذربایجان و فرد شهیری است که گفتگوی با او یک سندی را به دست ما داد که ایشان این تاریخ را یکبار دیگر واکاوی کرده اند.
سخنان پروفسور شاهین فاضلی بنقل از مترجم در مستند قفقاز در هزاره ها:
((در قرن ۱۶ میلادی آذربایجان تحت حاکمیت صفویه بود تا قرن ۱۷ که روس ها آمدند. ابتدا عهدنامه گلستان و سپس عهدنامه ترکمان چای با روسها امضا شد و آذربایجان از ایران جدا شد. با توجه به ضخامت اوضاع قاجار و علی رغم تلاش فراوان عباس میرزا، شمال ارس به دست روس ها افتاد، البته خیلی از قسمت های ایران هم از اشغال روسها در امان ماند.
نقطه بسیار جالب و تعجب برانگیز و در عین حال تأسف برانگیزی که هست این ایپست که ما شاهد تحریف واقعیتهای قراردادهای ترکمنچای و گلستان هستیم. یعنی وقتی نظری کوتاه به کتب درسی آذربایجان و کتب تاریخ چه در مدارس و چه در دانشگاه ها و آکادمیها می کنیم می بینیم که در آنجا از قراردادهای گلستان و ترکمنچای به عنوان قراردادهایی یاد می شود که بین دو دولت به اصطلاح متجاوز ایران و روسیه بسته شده و بر اساس آن آذربایجان مستقل تاریخی به دو بخش شمالی (جمهوری آذربایجان) و بخش جنوبی (آذربایجان ایران) تقسیم شد. حال آنکه بر اساس استنادات تاریخی بر اساس این قراردادها بخشی از خاک تاریخی ایران جدا شده است و اینکه یک بخش بین دو کشور به دو قسمت تقسیم بشود از لحاظ تاریخی و منطقی قابل توجیه نیست منتها در جمهوری آذربایجان با توجه به اغراض سیاسی ای که هست و آمریکا و رژیم صهیونیستی از این اغراض سیاسی استفاده می کند این تحریف در سطح گسترده ای مطرح می شود. مورخ ها به این موضوع بارها اشاره کرده اند که برای اولین بار اصطلاح آذربایجان برای جمهوری آذربایجان در سال ۱۹۱۸ به کار برده شد و قبل از سال ۱۹۱۸ چنین اصطلاحی به کار رده نمی شد در نتیجه چگونه ممکن است که در سال ۱۸۲۸ ما آذربایجان شمالی و جنوبی داشته باشیم.
به هیچ وجه نمی توان ایران را از آذربایجان و آذربایجان را از ایران جدا کرد. زیرا از دوران مادها و آتروپاتها تا کنون ایران و آذربایجان همیشه یکی بوده اند. در منابع عربی و فارسی به جمهوری آذربایجان اران می گفتند، آلبانیاییها بخش هایی از منطقه قره باغ را نیز آران نامیدند. ))
معماری: فقط یک نکته ای باید بگویم. ما در کتب درسیمان عهدنامه های ترکمنچای و گلستان را خوانده بودیم ولی کسی تا حالا تصویر این عهدنامه را ندیده بود. این تصویری که در مستند قفقاز در هزاره ها وجود دارد و نشان داده شد در مرکز اسناد وزارت امور خارجه نگه داری می شود و ما با مجوز از آن فیلمبرداری کردیم که همه مردم ببینند. و اینجا ما باید به روح پرفتوح شهدایی که هشت سال آنچنان در مقابل همه دنیا جنگیدند و یک وجب از خاک ایران را ندادند درود بفرستیم. اما این عهدنامه به سادگی قفقاز جنوبی را در اختیار روسیه قرار می دهد و این تحریف شروع می شود. جالب است که در سفر اخیری که در همین یکی دو ماهه به جمهوری آذربایجان داشتم جدیداً این بحث رو مطرح می کنند که ایران در سال ۱۹۳۵ تشکیل شده است. شاید دیگر از این عجیبتر آدم نمی توانست تحریفی بشنود. من آنجا سوال کردم که پیامبر اکرم (صلوات الله علیه) برای چه دلیلی به پادشاه ساسانی نامه دادند؟ گفتند آن موقع ایران یک قریه ای بوده است. یعنی پیامبر اکرم به پادشاه ایران که کدخدای یک دهی بوده است نامه نوشتند. این تحریف را به شدت اسراییل دامن می زند. وقتی شما آنجا می روید می گویند آقای طالب زاده از آذربایجان جنوبی تشریف آورده اند!
طالبزاده: شما در جایی بحث کتاب سوزی را در شوروی سابق به صورت خیلی عجیب آوردید که هر چه اسناد بوده است از بین برده اند. این را توضیح می دهید؟
معماری: فیلم فارنهایت ۴۵۱ که قبل از انقلاب تولید شده بود بعد از انقلاب در تلویزیون ما پخش شد. یک کار تخیلی بود که در آن در یک کشوری اجازه خواندن کتاب داده نمی شود و همه باید یک جور فکر کنند و حتی فکر کردن از یک جایی به صورت منسجم ارائه می شود و لزومی ندارد که آنها استدلال داشته باشند. کتاب دشمن بشریت است و هر کسی را که کتاب داشت با کتابهایش می سوزاندند. این فیلم را که کاری تخیلی بود شاید خیلی ها دیده باشند. ولی این اتفاق در زمان شوروی در قفقاز افتاده است. من به سراغ مردی رفتم که این دوران را دیده و چشیده است و الان رییس مرکز نسخ خطی فضولی در باکو است. با او مصاحبه کردیم. بیش از یک و نیم میلیون نسخه از ارزشمندترین نسخ فارسی شامل حافظ، سعدی، شاهنامه و.. در آن زمان سوزانده می شود و الان فقط ۳۰۰۰۰ نسخه از آن ها باقی مانده است که اینها را مردم در چاه، زیر خاک، و جاهایی که کسی در آنجا دسترسی نداشت نگه می داشتند. در یک دوره هفتاد ساله چهار بار زبان رسمی جمهوری آذربایجان در آن دوره تغییر می کند. از زبان فارسی به روسی، و بعد لاتین و... . و هر بار که زبان عوض می شود همه کتب باید عوض بشوند ولی چیزی که در همه این دوران جرم بوده است نگارش به زبان فارسی و عربی بوده است که مجازات این جرم تبعید به سیبری بوده است. اتفاق زیبایی که می افتد که خیلی ها شاید دوست داشته باشند به جای بسیاری از این سوژه های مثلث عشقی در تلویزیون ما به آن پرداخته شود این است که این کتاب سوزی باعث می شود کتاب را مردم حفظ کنند و ما خیلی از حفاظ قرآن را در این منطقه، پیرمردهایی را می بینیم که قرآن را حفظ هستند، نهج البلاغه را حفظ هستند، صحیفه سجادیه را حفظ هستند. در حقیقت برای اینکه میراث اسلامی را بتوانند حفظ بکنند می رفتند در پستوها قرآن حفظ می کردند که اگر قرآن را گرفتند سوزاندند قرآن در سینه های اینها محفوظ مانده باشد. اینها سوژه های فوق العاده زیبایی برای تولیدات نمایشی هستند.
مستند قفقاز در هزاره ها در سال ۸۵ از شبکه ۴ سیما پخش شد. بازتابی که این برنامه در مناطق آذری نشین خودمان داشت یک نگاه روشن بینانه تری نسبت به فضایی که آن طرف مرز وجود دارد برایشان ایجاد کرد. اما در خود جمهوری آذربایجان تاثیر جدی ای داشت و حتی باعث شد که برای آزاد شدن پخش اذان از مناره ها یک حرکتی اتفاق افتاد. در جمهوری آذربایجان با اینکه این کشور به لحاظ جمعیتی دومین کشور شیعی است و به لحاظ آماری ۸۵ درصد مردم شیعه هستند اما دولت، خودش را دولت دینی نمی داند و در حقیقت فقط اکثریت با مسلمانهاست. شاید یک بخشی از آن ناشی از حضور اسراییل در این کشور است و نفوذی که متاسفانه در بسیاری از مراتب دولتی این کشور دارد. واز یک جهت هم شاید پیمانه لائیزم در این کشور به مراتب پرپیمانه تر از ترکیه شکل گرفته است. همین محرم سال گذشته یک دسته عزاداری ساده که در خیابان عزاداری می کردند یک بخششان هنوز به جرم عزاداری برای امام حسین (ع) در زندان هستند. یک دسته ساده ای برای عزاداری به سمت قبرستان شهدا آمده بودند که گرفتندشان و در سفر اخیری که من به آنجا داشتم گفتند هنوز بخشی از آنها در زندان هستند.
طالب زاده: در مورد شخصیت حاج علی اکرام نارداری قدری توضیح بفرمایید که اوکیست؟ چون شما رویشان متمرکز شده اید و باهاشون مصاحبه کردید.
معماری: حاج علی اکرام ناردارانی یکی از رهبران شیعیان جمهوری آذربایجان هستند. ما خیلی در دوران ستم شاهی زندان کشیده زیاد داشتیم اما من کسی را ندیدم که ۲۸ در زندان مستمراً حضور داشته باشد. ایشان ۲۳ سال در زمان کمونیستها و ۵ سال هم در زمان بعد از استقلال در جهت دفاع از تشیع در زندان به سر بردند و شکنجه های عجیبی شدند. پیرمرد فوق العاده نورانی و قدرتمندی که انسان از وجود چنین کسانی برای دفاع از تشیع احساس غرور می کند. ایشان را ما در شهر نارداران دیدیم. شهر نارداران به "قم" آذربایجان مشهور است. علمای بزرگی از آنجا در جهان تشیع سر برآوردند که متاسفانه بسیاری از آیات عظامی که از آن منطقه آمدند در دوره شوروی اعدام شدند. قبرستانی در اینجا حول ضریح مطهر خواهر حضرت امام رضا (ع) است که به قبرستان شهدا معروف است. در زمان حجاج بن یوسف در اینجا یک قتل عام گسترده ای از شیعیان اتفاق می افتد و خود حاج علی اکرام در خاطراتش تعریف می کند که ما در دوران کودکی جمجمه هایی می دیدیم که در آن میخ های ۵۰ سانتی متری فرو کرده بودند. بعداً در تحقیقاتی که کردیم دیدم که در آن زمان حجاج آنها را به پشت می خوابانده و با این میخ ها آنقدر میکوبیدند تا سرشان با این میخها به زمین میخکوب بشود و اینطور در زمین اینها را رها می کردند و می رفتند تا اینها جان می دادند. این قبرستان شهدا مال الان نیست، یعنی یک قدمت هزار و خورده ای ساله دارد و ضریح خواهر حضرت امام رضا (ع) را هم آنجا خودشان بازسازی کرده اند. جالب این است که پول این بازسازی را از محل فروش سبزی و میوه ها خود اهالی نارداران تامین کرده اند و بر معنویت آن فضا خیلی می افزاید. این شخصیت (علی اکرام) را من خیلی حق دانستم که ما از ایشان تقدیری بکنیم. ایشان الان به خاطر شکنجه هایی که شده اند الان خیلی در وضعیت بدی هستند. من بحث باز بودن در خانه علما را در مصاحبه با ایشان دیدم که درها از در خانه تا در اتاقشان همه باز بود.
من این را در برنامه زنده بگویم که با افتخار دست ایشان را بوسیدم. ایشان اجازه نمی داد، از ضعف چشمهایشان استفاده کردم، چون چشم هایشان خیلی کم می بیند، دیابت هم دارد، در زندان هم داروهایشان را نمی گذاشتند به ایشان برسد و وضعیتشان بدتر شد.
یک نکته جالب این است که در سنگ قبر بسیاری از قبرها آرم جمهوری اسلامی و تصویر ضریح مطهر حضرت امام رضا (ع) است. من این را آنجا از حاج علی سوال کردم. ایشان گفتند که ما می خواستیم اگر تاریخی گذشت و کسی از اینجا عبور کرد بداند که ما شیفته جمهوری اسلامی بودیم. و علاقه عجیب مردم آذربایجان به زیارت حضرت امام رضا (ع) یکی از مسائلی بود که برای من خیلی جالب بود. بعد از لغو روادید یک طرفه ای که در روابط ایران و آذربایجان اتفاق افتاد این زیارت خیلی جدی شده است، یعنی مردم آذربایجان اگر بخواهند به ایران بیایند دیگر روادید نمی خواهد در حالی که بر عکسش خیلی با مشکلات روبرو است.
نکته بعدی علاقه ای بود که اینها به شهید باکری داشتند. و حتی وقتی مقام معظم رهبری به آنجا تشریف برده بودند یک قالی ای که عکس شهید باکری را رویش بافته بودند هدیه کرده بودند، خیلی عجیب شیفته شخصیت شهید باکری بودند. در حقیقت یک فضای معنوی عجیبی دارند، چیزی شبیه سال ۵۷ انقلاب خودمان.
طالب زاده: شما غیر از آذربایجان به ارمنستان هم سفری کرده اید. ارامنه ای که خیلی به ایران علاقه دارند. یک مصاحبه خیلی قشنگی با یک اسقف کردید که ایشون بعداً به شکل فجیعی شهید شدند. این اسقف کی بود؟
معماری: در انتخاب اسقف اعظم ارامنه در ارمنستان چیزی شبیه مجلس خبرگان ما باید به اسقفی رأی بدهند که کدام یک اعلم است. در زمانی که انتخابات صورت گرفت و بعد هم جناب گاریگین دوم به عنوان اسقف اعظم ارامنه انتخاب شد ایشان هم کاندیدا بود و با دخالتی که آمریکاییها کردند رأی ایشان یکی دو تا کمتر شد و رای نیاوردند. ایشان شد رییس حوزه علمیه، دقیقاً شبیه چیزی که در تشیع وجود دارد در کلیسای اصلی ارامنه هم وجود دارد. ایشان ده سال نماینده کلیسای ارمنی در کلیسای کانتربر انگلیس بود و ایشان خیلی به ایران علاقه داشت. ایشان می گفتند که ما بعد از انقلاب ایران فهمیدیم دین هنوز کارکردهای جدی دارد. نظرات خیلی جدی هم علیه اسرائیل داشت و به همین خاطر هم نخواستند که باشد. اطلاع داده شد که عده ای از اوباش به خانه ایشان ریختند و برای سرقت با چوب به سر ایشان زدند که دو ماه در کما بود و بعد هم از دنیا رفت. ولی یک انسان فرهیخته، بسیار شجاع و روشنی بود. ما در ایران عادت کردیم که خیلی راحت به اسراییل ناسزا می گوییم. فکر می کنیم در بیرون این چیزها خیلی چیز راحتی است، اما خیل سخت است و حتی به ممکن است به قیمت جان تمام شود.

https://ccsi.ir//vdcebz8zijh8o.9bj.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

تا حالا نشنیده بودم که روزگاری زبان رسمی آذربایجان فارسی بوده است. وقاهت هم حدی داره. اونجا کلا با فارس ها دشمن هستند چطور ممکنه زبان رسمی فارسی باشه. !
دشمن نبودند دشمنشون کردن اونهم نه همه خیلی تعداد زیادی هستند که شیفته ایران هستند و من شخصه با هاشون در ارتباتم.
عضويت در خبرنامه