بنیاد مطالعات قفقاز 29 بهمن 1399 ساعت 13:40 https://www.ccsi.ir/fa/article/23931/بحران-قفقاز-امنیت-ملی-ایران-پرونده-باب-مسأله-قره-باغ -------------------------------------------------- عنوان : بحران در قفقاز و امنیت ملی ایران پرونده ای در باب مسأله قره باغ -------------------------------------------------- متن : ( به قلم دکتر حمید احمدی ، دکتر سید محسن مصطفوی ، دکتر نجمه ملکیان بروجنی ، هیراد مخیری ، بابک شفیعی و حسین زینلیان بروجنی) توضیح « بحران در قفقاز و امنیت ملی ایران »، عنوان پرونده ای است که به همت اعضای گروه مطالعاتی کشمکش و همکاری در خاورمیانه نگاشته شده و نمادی از هم فکری جمعی و پردازش متمرکز در خصوص یک مسأله است. آنچه این پرونده را درخشان نموده انتقال تجارب و یادگیری نحوه و ظرافت های پژوهش زیر نظر ناظر علمی گروه است. امید است این قسم انتقال تجربه ، باز هم و به کرات تکرار شود تا نسل جدیدی از خاورمیانه پژوهان بتواند از روایت صرف عبور و صاحب تأملی دیگر و اصیل شود زیرا که نباید در بحران ها و تحولاتی که در جوار ایران رخ می دهند هم چنان چشم به راه تحلیل گزارش های غربی باشیم. این میسر نیست مگر به مدد ظهور نسلی نو از کارشناسان منطقه که هم دغدغه ملی دارند و هم ادبیات و روش کار را بلد هستند. گزارش حاضر که به قلم هفت تن از اعضای گروه مطالعات کشمکش و همکاری نگاشته شده قدمی هست در این راه امیدآفرین.  یک . شوک ژئوپلتیک در قفقاز جنوبی دکتر حمید احمدی/ استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران ناظر علمی گروه همکاری و کشمکش در خاورمیانه بر خلاف دیدگاه بسیاری از تحلیلگران ، رویدادهای اخیر قفقاز جنوبی که در واقع برای جمهوری اسلامی ایران یک شوک ژئوپلتیک محسوب می‌شود، برآیند‌ صرف‌کشمکش دیرپای مسلمان_ارمنی و یا جمهوری آذربایجان و ارمنستان نبود .  این گونه برداشت نه تنها ما را به تحلیل تک بعدی رویدادهای اخیر یعنی شکست ارمنستان و استقرار نیروهای ترکیه و سلفی در کنار مرزهای ایران می‌رساند ، بلکه ابعاد دیگر پشت پرده آن را برای ما پنهان می‌سازد. دگرگونی ژئوپلتیک منطقه قفقاز جنوبی در واقع استراتژی سه جانبه‌ای بود که از سوی سه بازیگر دارای اهداف گوناگون تدوین شده و به مرحله اجرا درآمد . تنها با تحلیل نقش و اهداف این ۳ بازیگر می‌توان به شناخت فراگیرتری از تحولات اخیر دست یافت.  از یک سو و در درجه نخست باید به نقش باکو و برنامه درازمدت آن برای جبران شکست جنگ با ارمنستان در اویل دهه ۱۹۹۰ و بازپس گیری سرزمین‌های که در آن جنگ از دست داده و کشمکش بر سر آنها که پیشینه طولانی دارد اشاره کرد . این کشمکش از آنجا ریشه می‌گیرد که بخش مهمی از مناطق ارمنی نشین منطقه قره باغ کوهستانی که ارمنی‌ها آن را آرتساخ می‌نامند، بر اساس سیاست «تفرقه بیانداز و حکومت کن» استالین در سالهای پس از سلطه شوروی بر مناطق مسلمان ،ارمنی و گرجی نشین قفقاز جنوبی در دهه ۱۹۲۰ در داخل قلمروی آذربایجان قرار داده شد . دولت باکو که در پی جنگ اوایل دهه ۱۹۹۰ نه تنها قره باغ کوهستانی بلکه بخش های دیگری از قلمرو خود را از دست داده بود به مدت سه دهه در پی بازپس گیری این سرزمین‌ها بود.  دومین بازیگر میدان دگرگونی های اخیر قفقاز جنوبی ترکیه بوده است که در سالهای فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد در میان دو مساله بزرگ سیاست خارجی یعنی پیوستن به اتحادیه اروپا از یک سو و سیاست دنیای ترک یا پیشبرد رویای قدیمی پان ترکی و تشکیل حکومت گسترده از مرزهای چین تا اروپا قرار گرفته بود . گرچه بی حاصل بودن تلاش‌های نخستین دولت‌های ترکیه برای پیشبرد پان ترکیسم از راه برپایی نشست‌های سالیانه رهبران جمهوری آسیای میانه و جمهوری آذربایجان در اواخر دهه ۱۹۹۰ فرجامی نداشت و ترکیه را دچار سرخوردگی کرده و به سوی سیاست پیوستن به اتحادیه اروپا کشانده بود ، اما ناکامی در پیوستن به اتحادیه اروپا نیز در طول دهه پایانی قرن بیستم، آنکارا را در پیگیری آرمان پان ترکیسم از راه فرهنگی و اقتصادی مصمم ساخت . پیروزی حزب عدالت و توسعه در سالهای نخستین دهه قرن بیست و یک و دستاوردهای اقتصاد سیاسی آن در سالهای بعدی گرایش رجب طیب اردوغان به سوی سیاست مبتنی بر تمرکز و استحکام قدرت ترکیه در منطقه یعنی عثمانی گری نوین منجر شد . از میان چهار جمهوری آسیای میانه و جمهوری آذربایجان در قفقاز ، تنها باکو در رابطه با پیگیری رویای پان ترکی از اشتراکات دیدگاه با آنکارا برخوردار بود . سایر جمهوری های ناسیونالیسم محلی ازبکی ،ترکمنی ، قرقیزی و قزاقی را به پان ترکیسم مورد نظر محافل پان ترکیست ترکیه و احتمالا دولت این کشور ترجیح می‌دهند. با این همه ،ویژگی های تقسیمات مرزی و کشوری در قفقاز جنوبی امکان دسترسی به این مناطق را نه تنها برای ترکیه که دارای مرز مشترک با باکو نیست دشوار می‌ساخت ، قرار گرفتن ارمنستان به عنوان یک کشور حائل میان دو منطقه از خاک جمهوری آذربایجان و مهمتر از آن بر سر راه ترکیه ،ارتباط زمینی میان آنکارا و باکو را سخت کرده بود.  سومین بازیگر عمده میدان دگرگونی ژئوپلتیک اخیر در قفقاز که نقش بسیار مهمی در این زمینه بازی کرد ، اسرائیل بود . گرچه اسرائیل در سال‌های پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در پی گسترش خود در قفقاز و آسیای میانه بود و در این راه در اندک زمان ممکن نیز پیروزی‌های چشمگیری بدست آورده بود ، اما نقش آفرینی آن در رویدادهای اخیر قفقاز جنوبی تنها بر اساس سیاست نفوذ استوار نبود . به عبارت دیگر اسرائیل هدف عمده دیگری را دنبال می‌کرد که از حضور یا رخنه صرف در این مناطق بسیار فراتر ‌می‌رود.  در واقع می‌توان گفت که اعمال فشار به جمهوری اسلامی و تضمین حضور نظامی در مرزهای ایران چه در شمال و چه جنوب هدف عمده اسرائیل بوده و باعث شده تا جلوی برخی انتقادات درونی و برونی به خود یعنی نقش داشتن در کشتار سربازان ارمنی را که یادآور روایت‌های کهن مربوط به دست داشتن یهودیان در آزار و حذف حضرت عیسی بود ، به جان بخرد. در واقع اسرائیل در پی آن بود تا با کمک به تغییر در مرزهای قفقاز جنوبی و ژئوپلیتیک آن ، جمهوری اسلامی را بیش از پیش تحت فشار قرار دهد.  بنابراین می‌توان گفت که کمک های نظامی و احتمالا اطلاعاتی اسرائیل به جمهوری آذربایجان و بویژه مجهز کردن ارتش باکو به سلاح‌های مدرنی چون پهبادهای جنگی هوشمند بیشترین نقش را در شکست ارامنه داشته است . در واقع شکست ارامنه به خاطر رشادت و قهرمانی سربازان جمهوری آذربایجان نبود بلکه دستاورد حملات نظامی گسترده هوایی بود که از سوی پهبادهای اسرائیلی و ترکی هدایت می‌شد و تمامی اهداف نظامی از جمله نیروی ‌های انسانی و تجهیزات ارامنه را در جبهه های جنگ نابود کرد.  آنچه در دوماه گذشته در قفقاز جنوبی روی داد در واقع تلاقی و هم یاری میان سه بازیگر عمده و سه استراتژی آنها بود . جمهوری آذربایجان به تنهایی نمی‌توانست در یک جنگ نظامی ارمنستان را شکست دهد و تنها با برخورداری از کمک نظامی و اطلاعاتی ترکیه و اسرائیل و مشارکت فعالانه آنها به این هدف رسید.  هم ترکیه و هم اسرائیل نیروهای نظامی و مشاوران نظامی خود از یک سو و تجهیزات پیشرفته نیروهای هوایی بویژه جت‌های جنگنده مدرن خریداری شده از آمریکا و ابزارهای نوین جنگ هوشمند پهبادی را در اختیار باکو گذاشتند تا با بهره گیری از آنها مواضع نظامی ارمنستان در قره باغ و سایر مناطق را مورد حمله قرار دهد و با از بین بردن تجهیزات نظامی سنگین نظامی ارمنی در عرصه زمینی ، بتواند به تسخیر مواضع آنها دست بزند.  به این ترتیب پس از نابودی تجهیزات زمینی و هوایی و نفرات ارامنه توسط نیروی هوایی اسرائیلی و ترکی ، نیروهای سلفی سوری و غیر سوری تحت فرماندهی ترکیه که تعداد آنها به چندین هزار نفر می‌رسید برای رویارویی با نیروهای ارمنی وارد کار شدند. این هم پوشانی و هماهنگی استراتژی‌ها ، هر سه بازیگر را به اهداف خود رساند: جمهوی آذربایجان بعد از ۳۰ سال مناطق از دست رفته را از ارمنی ها باز پس بگیرد ، ترکیه توانست با حضور خود در جمهوری آذربایجان به ویژه مناطق قفقاز جنوبی و در امتداد مرزهای ایران برای ایجاد شاهراه پان ترکی برای دسترسی به جنوب قفقاز و آینده آسیای میانه تلاش کند ؛ و در نهایت اسرائیل موفق شد با کمک نظامی و اطلاعاتی به جمهوری آذربایجان هم حضور سیاسی و نظامی خود را در کنار مرزهای ایران تثبیت کند و هم به تقویت دشمن دیرینه ایران یعنی رژیم باکو که از اویل قرن بیستم همیشه در پی ایجاد تفرقه قومی و تجزیه ایران بوده است دست بزند.  در برابر این هماهنگی میان استراتژی های عمده ، نقش سیاست های جمهوری اسلامی ایران را نیز در این زمینه ها باید مورد بررسی قرار داد . در واقع دیپلماسی و سیاست خارجی جمهوری اسلامی نقش پویایی در تحولات قفقاز جنوبی بازی نکرد و این باعث شد تا در رویدادهای اخیر به نوعی به بازیگر منفعل تبدیل شود . نپرداختن کافی به مسایل منطقه و پرداختن بسیار بیشتر به مسایل فراملی اسلامی در خاورمیانه عربی خود باعث شد تا استراتژهای احتمالی هر سه بازیگر مورد نظر را درک نکرده و رویدادهای اخیر در قفقاز جنوبی را پیش بینی نکند . در جریان جنگ نیز به ناچار و از روی انفعال به حمایت از سیاست‌های جمهوری آذربایجان دست زده و به گونه غیر مستقیم در دام بازی سیاسی طراحی شده توسط مثلث باکو،آنکارا و تل آویو گرفتار شد . دیپلمات‌های جهموری اسلامی در باکو به اندازه کافی چالش‌های فراروی ایران در چند دهه گذشته را یا درک نکردند و یا نادیده گرفتند و با همراهی و مماشات در برابر سیاست‌های پان ترکی باکو و اقدامات ضد ایرانی آن در عمل سیاست تسلیم در برابر حیدر علی اوف و پسرش الهام علی اف را در طول سه دهه گذشته در پیش گرفتند.  دو. قره باغ کوهستانی ،جمهوری آرتساخ و امنیت ملی ایران : از شوشی تا استپانکرت فاصله ای به اندازه تاریخ نویسنده : دکتر سید محسن مصطفوی(میلاد)/ مدیر گروه کشمکش و همکاری (دبیر پرونده ویژه )  فاصله میان شهر شوشی در قره باغ کوهستانی تا شهر استپانکرت حدود ده کیلومتر می‌باشد ولی همین فاصله کوتاه باعث جنگ افروزی فراوان در یکصد سال اخیر شده و جان هزاران انسان را در این جنگ آذری ، ارمنی گرفته است و در تحولات اخیر نیز شوشی به تصرف آذری ها درآمد و استپانکرت پایتخت جمهوری خودخوانده آرتساخ طبق توافقات حاصله در اختیار ارمنی ها باقی ماند.  اکنون جمهوری آرتساخ مرز مشترکی با ایران ندارد و مانند جزیره ای در میان سرزمین های تحت اختیار آذربایجان قرار گرفته است و به سرنوشتی مانند نخجوان دچار شده که آن هم مرز مشترکی با آذربایجان و سرزمین اصلی خود ندارد . هدف از این پرونده تشخیص محق بودن طرف آذری یا ارمنی بر سرزمین های فوق الذکر نیست (با اینکه نتیجه جنگ با قاطعیت به نفع آذربایجان بود ) و تمرکز اصلی این مجموعه مقالات بر امنیت ملی ایران در نتیجه این تحولات است . چیزی که در مجموعه مقالات این پرونده از دوستان جوان و آکادمیک و همچنین استاد گرانقدر دکتر حمید احمدی ، قابلیت نتیجه گیری دارد این است که به نظر سیاست ایران در مورد بحران و جنگ قره باغ تا حدودی منفعلانه بود و ایران میدان را به روس‌ها و ترک‌ها واگذار کرد و ایران می‌توانست حضوری پرنگ تر در این عرصه داشته باشد. قفقاز جنوبی جزو حوزه‌ های استراتژیک برای ایران و در حوزه تمدنی فلات ایران است و هرگونه تغییر و تحول در آن حوزه بسیار می‌تواند بر امنیت ایران تاثیر گذار بوده و در مورد تحولات اخیر می‌توان به حضور نیروهای تفکیری_ سلفی وارداتی در نزدیکی ایران مرزهای ایران از سوی طرف آذری و استفاده از تجیهزات و کارشناسان اسرائیلی در جوار مرزهای ایران از سوی آذربایجان اشاره کرد که هر دو می‌تواند زنگ خطری برای ایران باشد.  در خلال تحولات اخیر تمام مرزی که بین ایران و جمهوری آرتساخ وجود داشت به تصرف نیروهای آذری درآمد و و ارامنه بخش بزرگی از مرز خود با ایران از دست دادند و اکنون کمتر از ۵۰ کیلومتر با ایران مرز مشترک دارند ، مرزی که برای ارامنه با توجه به همسایگان متخاصم دیگر خود بسیار ارزشمند و حیاتی بود.  در دنیای سیاست بین الملل هیچ دوست یا دشمن دایمی وجود ندارد و این جز اولین درسی است که هر دانش آموز این عرصه فرا می‌گیرد، اکنون نیز طرف ارمنی بحران قره باغ ، خشمگین از شکست در نبرد اخیر و احساس خیانت از طرف روس ها ، نیاز به حمایت از سوی کشور دیگر را حس می‌کند و این فرصت مناسبی است که ایران با حمایت از ارمنستان دست به موازنه سازی در مقابل محور ترکی - آذری زده در منطقه قفقاز جنوبی زده و در تحولات آینده این منطقه حضور فعال تری داشته باشند . ( البته از گذشته نیز روابط ایران و ارمنستان بسیار قوی بوده است ) به هر حال تحولات قره باغ در سال ۲۰۲۰ ، آخرین تحولات این منطقه نخواهد بود و این منطقه همواره آبستن حوادث است و این بار آذری ها سرمست از پیروزی به جشن و پایکوبی پرداختند ، اما بین شوشی تا استپانکرت تنها ۱۰ کیلومتر فاصله است ! موضوعی که می تواند آبستن بحرانی دیگر در آینده باشد.  سه. پیامد های جنگ ۴۴روزه قره باغ بر ایران  دکتر نجمه ملکیان / دبیر گروه کشمکش و همکاری در خاورمیانه  اوضاع بحرانی جنوب قفقاز و موقعیت منحصر به فرد جغرافیای ایران ، مرزهای شمال غربی جمهوری اسلامی ایران را تحت تاثیر قرار داده است . در میان سه قدرت بزرگ ایران ، روسیه و ترکیه پیرامون این منطقه، ایران در سرزمین‌های آذربایجانی تحت اشغال سابق ارامنه (زنگیلان ، جبرائیل و فضولی )، که به قره باغ بالا (ناگورنو ) پیوسته است ، هم مرز است. مرز شمال غربی ایران با جمهوری آذربایجان ۷۵۰ کیلومتر است که حدود ۱۳۸ کیلومتر آن (زنگیلان ، جبرائیل و فضولی) از زمان پایان جنگ اول قره باغ (۱۹۹۱-۱۹۹۴) توسط نیروهای ارمنی کنترل شده بود. از طرف دیگر ، مرز ایران با ارمنستان تنها ۴۸ کیلومتر است و با این وجود برای سه میلیون ارمنی با کشوری محصور در خشکی و تجزیه شده توسط آذربایجان و ترکیه ، یک حلقه نجات محسوب می شود. بنابراین این واقعیت های منحصر به فرد جغرافیایی به این معنی بوده است که نتیجه جنگ قره باغ ۲۰۲۰ ایران و مرزهای شمال غربی آن تحت تأثیر عمیق قرار داده است.  اولین پیامد با فرود آمدن چندین موشک و خمپاره ناخواسته در داخل ایران ، به ویژه در نزدیک مرز ارمنستان ، امنیت مرزی شمال غربی ایران ، به ویژه استانهای اردبیل و آذربایجان شرقی خدشه دار وجمهوری اسلامی ایران را که به منظور حفظ امنیت خود بیطرفی پیشه کرده بود در وضعیت نامطلوبی قرار داد و جمهوری اسلامی را بر آن داشت تا برای جلوگیری از هرگونه تغییر در ژئوپلیتیک منطقه یا تغییر در مرزهای شناخته شده بین المللی وارد عمل گردد. دوم؛ بازپس گیری مناطقی در استان های فضولی ، جبرائیل و زنگیلان توسط آذربایجان منجر به دگرگونی وضعیت مرز با ایران شد. این تغییر مهم ژئوپلیتیکی سه پیامد برای جمهوری اسلامی داشته است: • مرز با یک کشور "دوفاکتو" به اصطلاح"جمهوری آرتساخ" با جمهوری آذربایجان جایگزین شده است. • با پیشرفت جنگ ، درگیری ها بیشتر به سمت شمال و از ایران دور شد ودر صورت درگیری مجدد در قره باغ ، از روستاها و شهرک‌های ایرانی بسیار دور خواهد بود. • اکنون ایران و جمهوری آذربایجان می توانند مشترکاً از سد خدا آفرین ، در منطقه جبرائیل ، در رودخانه ارس ، بهره برداری کنند. پیامد دیگر جنگ دوم قره باغ بر ایران را می‌توان ظهور تهدیدهای جدید در امتداد مرز با آذربایجان دانست که اکنون دوباره تحت کنترل باکو است. به ویژه ، ایران نگران ظهور بالقوه حضور اسرائیل در مرزهای خود شده است. افتتاح مسیر ترانزیت تازه بین جمهوری آذربایجان و نخجوان ، از طریق استان سیونیک ارمنستان (زنگزور) ، یکی دیگر از تحولات مهم شمال غربی ایران است.   در نهایت باید گفت جنگ ۴۴ روزه پاییز امسال در قره باغ ، پیامدهای مثبت و منفی برای مرز حساس شمال غربی ایران داشت. در این شرایط ، برای حفاظت از منافع خود ، تهران نیاز به تدوین سیاست فعالانه تری در قفقاز جنوبی دارد که بتواند از امنیت مرزهای حساس خود در این منطقه ی تنش پذیر محافظت کند.  چهار. پیامدهای امنیتی بحران قره‌باغ برای ایران نویسنده : هیراد مخیری/ دانشجوی دکترای روابط بین الملل و پژوهشگر مهمان در پژوهشکده استراتژیک خاورمیانه  تجارب تاریخی گواه بر این است که در هر منطقه‌ای از جهان منازعاتی صورت پذیرد عواقب و عوارضی را در بردارد که این مهم می‌تواند منجر به معضلاتی با ابعاد متفاوت و وسیع‌تر از اتفاقات اولیه آن رخداد باشد که امنیت کشورهای همجوار آن بحران را مورد تهدید قرار می‌دهد.  باید اشاره نمود منازعات و درگیری‌های قرن بیستم و بیست و یکم بر سر مسئله حق بر قلمرو سرزمینی و همچنین منازعات ناشی از تضاد ایدئولوژی، اصولاً ورود بازیگران منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای را در پی داشته که هریک از آنها برای رسیدن به منافع خود گاه بر اساس شرایط، بر آتش آن جنگ دمیده و گاه در جهت خاموشی شعله‌های آن قدم برمی‌دارند و اغلب تجارب ناشی از این اتفاقات بیانگر آن است که ظهور برخی از معضلات جدید در روند آتش‌بس‌ها و صلح‌های شکننده در راستای رسیدن به اهداف منافع اصلی طرفین درگیر نبوده و ماهیت منازعات در بازی‌های بازیگران دیگر آمیخته می‌شود. اما مسئله‌ای که تغییرناپذیر است بهره‌برداری هرچه بیشتر از منازعات در جهت مرتفع نمودن منافع از جانب بازیگران فوق‌الذکر می‌باشد. حال پرسشى كه در اینجا مطرح می‌شود اين است که آن كشورى که در همسایگی دو طرف درگیر می‌باشد می‌تواند خود را بی‌طرف نشان دهد و از عوارض و پیامدهای آن مستثنا گردد؟ در پاسخ می‌توان به نمونه‌های مختلفی در دهه‌های اخیر اشاره نمود که غالباً منازعات و بحران‌های خاورمیانه نمایانگر خوبی برای آن است.  اما بحران اخیر بر سر منطقه قره‌باغ بین کشور آذربایجان و ارمنستان در منطقه قفقاز جنوبی نمونه‌ی دیگری می‌باشد که پس از سه دهه جدال بر سر حوزه‌ی قلمروی سرزمینی، حضور بازیگران منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای را در عرصه این درگیری باز نموده است، البته برخی از این بازیگران از سال‌های نه‌چندان دور دستیابی به اهداف و منافع خود را با حمایت از طرفین درگیر دنبال می‌نمودند و مشخصاً نگاه وسیع بسیاری از نقادان سیاسی جهان صرف تحلیل پیامدهای منازعات قره‌باغ و بازتاب آن بر امنیت جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان همسایه جنوبی این دو کشور منطقه قفقاز جنوبی می‌باشد.  جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان میانجی در اختلافات و منازعات این دو کشور در طی ۳ دهه گذشته دیپلماسی و رایزنی‌های پرفرازونشیبی را تجربه نمود اما با این وجود، اتفاقات اخیر در این منطقه در سال ۲۰۲۰ میلادی، چالش‌های جدی و جدیدی را برای تصمیم سازان و سیاست‌مداران جمهوری اسلامی ایران با ماهیت چندلایه‌ای رقم‌زده است.  در این راستا باید اشاره نمود، ترکیه و اسرائیل در قالب حمایت‌های تسلیحاتی و نظامی از آذربایجان جای پای خود را بیش‌ازپیش در منطقه قفقاز جنوبی محكم نموده‌اند و از آذربایجان به‌عنوان بازیگری متحد در جهت پیش برد منافع خویش حمایت می‌نمایند. اما ارمنستان با شکست و عقب‌نشینی، تحقیر شدن ملی را تجربه نمود و در حال حاضر استراتژی محدود کردن ورود ضرر بیشتر بر خویش را دنبال می‌نماید و جستجويى متفاوت در جهت جایگزینی حامی جدید به‌جای روسیه را در دستور کار خود قرار داده و نگاه به غرب به‌عنوان حامی براى اين كشور، جدی‌تر از گذشته موردتوجه قرار داده زیرا دیاسپورای قوی ارمنی در میان ملت‌های غربی در این زمینه فعال‌تر از گذشته در حال رایزنی می‌باشند.  از جمله اهداف اسرائیل علاوه بر پیشبرد حوزه‌ی نفوذ در منطقه قفقاز در مناقشه قره‌باغ را می‌توان تلاشی نامحسوس در جهت پیش برد اختلافات بین ترکیه و جمهوری اسلامی ایران دانست.همچنین باید توجه داشت اسرائیل پس از روسیه دومین صادرکننده بزرگ اسلحه به آذربایجان است و تاکنون در این حوزه ده‌ها میلیارد دلار صادرات داشته است. با در نظر داشتن مرز مشترک بین ایران و آذربایجان، اسرائیل اهمیت همکاری خود با آذربایجان را پس از توافقات شکننده اخیر بین باکو و ایروان بیشتر می‌داند و ابعاد گسترش نفوذ استراتژی خود را در جهت تضعیف امنیتی ایران، وسیع‌تر از گذشته پیگیری خواهد نمود.  ترکیه نیز با حمایت‌های خویش از آذربایجان در گام اول در جهت تغیر نظم موجود در قفقاز و در گام دوم باهدف کمرنگ نمودن نقش ایران و همراهِ روسيه نشان دادن خود در منظر تصمیم سازان كليدى در این منطقه حرکت نموده است و همچنين گسترش حوزه‌ی نفوذ خود در ابعاد متعددى نظیر اقتصاد مبنی بر انرژی و خصوصاً همگرایی با اهداف فرهنگ تورانی به آسیای میانه را فعال‌تر از گذشته پیگیری می‌نماید.  در این راستا می‌توان به رویکرد بازسازی روابط دیپلماتیک بین ترکیه و اسرائیل در هفته‌های پایانی سال ۲۰۲۰ میلادی از این منظر توجه نمود که این بازسازی روابط بر همگرایی این دو کشور در تعاملات و مناسبات قفقاز جنوبی می‌تواند در راستای تحت شعاع قرار دادن امنیت جمهوری اسلامی ایران با ابعادی جدید و با ماهیتی متفاوت باشد به‌طور مثال علاوه بر بروز مشکلات جدید در خطوط مرزی خاکی در شمال ایران می‌توان به ظهور مشکلات امنیتی در مرزهای آبی ایران و آذربایجان در دریای خزر از جانب دو کشور فوق اشاره نمود.  ازآنجایی‌که جمهوری اسلامی ایران سال‌های طولانی است که با تحریم‌های بین‌المللی دست‌وپنجه نرم می‌کند؛ از دست دادن روزنه‌های اقتصادی در قفقاز جنوبی نیز تهدید و محدودیتی دیگر در تعاملات با کشورهای همسایه شمالی ایران محسوب می‌گردد. همچنین نا امن شدن در خطوط ترانزیتی حمل‌ونقل و انرژی بین ایران و ارمنستان پس از بحران اخیر دور از ذهن نمی‌باشد. همان‌طور که اشاره شد می‌توان نگرش جدید ارمنستان در سیاست‌های خویش را، پیدا نمودن شریکی قوی برای ثبات آینده خود دانست که نگاه به غرب این کشور در سایه پیمان شکننده با مسکو قوت بیشتری می‌گیرد که خروجی این نگاه ارمنستان، می‌تواند افزودن مشکلی دیگر بر مشکلات امنیتی جمهوری اسلامی ایران می‌باشد.  ضعف در روند دیپلماسی بین ایران و کشورهای آذربایجان و ارمنستان را باید ابتدا در روابط تهران و مسکو جستجو نمود و این مسئله در آینده نه‌چندان دور تعدد بازیگران منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای نظیر ترکیه و اسرائیل و غیره را بیشتر خواهد کرد و از این ‌رو جمهورى اسلامى ايران می‌بایست، ابتدا منافع و مواضع سياست خارجى خود را نسبت به کشورهای قفقاز جنوبی با روسيه شفاف‌سازی نموده و در گام بعد، از این زيربنا در جهت دست‌یابی به اهداف خود در اين منطقه استفاده نمايد.  ایران باید با حفظ نقش و سیاست بی‌طرفانه اما فعالانه‌تر از گذشته در حل مناقشات و اختلافات بین ارمنستان و آذربایجان و منطقه قفقاز جنوبی نقش‌آفرینی نموده تا در آینده با شعله‌ورتر شدن مناقشات، ثبات امنیتی منطقه و ثبات مرزی ایران درخطر قرار نگیرد.  پنج . قره‌باغ کوهستانی و امنیت جمهوری اسلامی ایران  نویسنده : بابک شفیعی /دانش‌آموخته کارشناسی ارشد روابط بین‌الملل  منطقه قره‌باغ کوهستانی همانند شمشیر دولبه‌ای است که می‌تواند بر امنیت ایران تأثیر بگذارد سمتی از آن فرصت و سمتی دیگر تهدید. در حال حاضر در منطقه قره‌باغ کوهستانی دو طرف جنگ با میانجیگری فعال روسیه و ترکیه در حالت آتش‌بس به سر می‌برند به همین دلیل اولین موضوع، بررسی وضعیت سیاسی این ناحیه جغرافیایی است یعنی این‌که آیا قره‌باغ کوهستانی منطقه خودمختار است؟ در صورت اعلام استقلال در عرصه بین‌المللی مورد شناسایی دوفاکتو قرار می‌گیرد ؟ یا شناسایی دوژور؟ و به‌طورکلی چه سرنوشت سیاسی برای آن منطقه می‌توان متصور شد؟  سناریوهای سرنوشت سیاسی منطقه مذکور و راهبردهایی که ایران پیشرو قرار دهد بهتر است:  سناریوی اول؛ الحاق منطقه قره‌باغ به‌عنوان یک منطقه خودمختار به آذربایجان درصورتی‌که شرایط به این منوال پیش رود ایران نباید منفعالانه عمل کرده و شرایط را برای حضور کشورهایی چون ترکیه، اسرائیل و ... فراهم کند مانند شرایطی که امروز در کردستان عراق اتفاق می‌افتد. ایران نیازمند حضور فعال ژئواستراتژیک، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی فعال در حوزه تمدنی و تاریخی خود هست. با توجه به شواهد ژئواستراتژیک به نظر می‌رسد این سناریو منافع ملی ایران را در بلندمدت به چالش خواهد کشید.  سناریوی دوم؛ تداوم وضع موجود و ادامه حیات دوفاکتو و بدون شناسایی بین‌المللی منطقه قره‌باغ: این سناریو می‌تواند در جهت منافع ایران باشد هم به ضرر آن: با توجه به این‌که اکثر قریب به‌اتفاق مردمان قره‌باغ ارمنی هستند و ارمنی‌ها جز حوزه تمدن ایرانی می‌باشند و از طرفی مناقشات بین‌الملل ارمنستان و آذربایجان و ذهنیت بد مردمان آن‌ها از نسل‌کشی‌ها و نقض حقوق بشر و حقوق بشردوستانه‌ای که دو طرف نسبت به یکدیگر انجام داده‌اند فرصت خوبی برای حضور فرهنگی و اقتصادی ایران را فراهم می‌کند و در صورتی هم که بازوهای سیاسی بازوهای امنیتی ایران منفعاله عمل کنند حضور دیگر کشورها با منافع متناقض، امنیت ایران را به چالش خواهند کشید. سناریوی سوم؛ استقلال منطقه قره‌باغ به‌عنوان یک کشور مستقل ارمنی با شناسایی دوژو یا دوفاکتو با حدود شناسایی بالای بین‌المللی: گمان می رود این سناریو در راستای منافع ملی ایران باشد درصورتی‌که جمهوری قره‌باغ کوهستانی به‌عنوان یک کشور اعلام استقلال کند ایران می‌تواند به دلیل زیر حداکثر منافع را در قبال این استقلال برای خود کسب نماید:  ۱-قلمرو حائل بین دو کشور متخاصم که فرصت جولان بیش‌از اندازه کشورها با تضاد منافع در مرزهای شمال غربی می‌گیرد. ۲- به دلیل محصور در خشکی بودن این منطقه و داشتن مرز مشترک با ایران، ایران می‌تواند یک کریدور ترانزیتی برای آن منطقه سیاسی باشد. ۳- بازار مصرف مناسب برای تولیدات داخلی ایران با توجه به جمعیت دویست‌هزارنفری آن ۴- طبق آمارهای منتشرشده این منطقه دارای ذخایر قابل‌توجهی مس و طلا هست. به نظر می‌رسد ایران باید در قبال هرکدام از این سناریوها در جهت تعیین حداکثر منافع خود سیاست و دیپلماسی فعالی را در منطقه مذکور اتخاذ نماید. شایان‌ ذکر است منطقه قره‌باغ کوهستانی جزو قلمرو چهارده‌گانه ژئوپلیتیکی ایران است که ایران نمی تواند نسبت به آن بی توجه باشد.  شش . درگیری های ۲۰۲۰ بحران قره باغ، دستاوردها و شکست های بازیگران  نویسنده : حسین زینلیان بروجنی/ دانشجوی دکتری روابط بین الملل و پژوهشگر مهمان در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه  در جولای ۲۰۲۰ با کشته شدن سرهنگ پولاد هاشیموف و چند تن از نیروهایش در درگیری های مرزی بین آذربایجان و ارمنستان در منطقه تووز که خارج از مناطق درگیری بحران قره باغ بود خون تازه ای در شدت یافتن بحران ۳۰ ساله روابط این دو کشور دمیده شد و در شهرهای مختلف آذربایجان مردم یک صدا خواستار برخورد قاطع دولت آذربایجان و تحقق آرزوی دیرینه شان در بازپس گیری قره باغ کوهستانی و ۷ منطقه اشغال شده در سال های ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۳ شامل لاچین، کلبجر، فوزولی، جبرائیلی، قبادلی، آغدام و زنگیلان شدند و در نهایت این خواست ملی به شروع جنگ در ماه های بعد و حرکت ارتش آذربایجان با حمایت ترکیه و همراهی رژیم صهیونیستی به سمت مناطق اشغالی انجامید و در روزهای پایانی درگیری ها با حرکت محور جنوبی ارتش آذربایجان به سمت مرکز قره باغ و آزادسازی شهر استراتژیک شوشا، کریدور عبور و مرور و مهم (لاچین-خانکندی(استپانکرت ) -خوجالی) قطع شده و دولت ارمنستان مجبور به قبول توافق با آذربایجان با محوریت روسیه شد، با انجام این توافق به جز مناطق ارمنی نشین قره باغ کوهستانی و کریدور عبور و مرور لاچین، بقیه مناطق اشغالی قره باغ آزاد و به طور کامل در اختیار دولت آذربایجان قرار گرفت.  در نهایت با توجه به میزان کنشگری فعالانه و غیر فعال بازیگران منطقه ای و بین المللی بحران سی ساله قره باغ می توان به طور خلاصه آخرین دستاوردها و شکست های سیاسی و اقتصادی این بازیگران را در درگیری های اخیر که به توافق رسمی آذربایجان با ارمنستان انجامید را اینگونه تشریح نمود:  جبهه پیروز درگیری های مهرماه در بحران قره باغ: ۱. کشور آذربایجان که بر خلاف دهه ۱۹۹۰ میلادی با تلاش نیروهای نظامی و هم پیمانان سیاسی و نظامی اش(ترکیه و رژیم صهیونیستی) مناطق اشغالی خاک خود را آزاد کرده و کریدور مهم ارتباطی ترکیه-نخجوان-ارمنستان-آذربایجان را نیز فعال نمود. ۲.کشور روسیه که توانست فارغ از گروه مینسک (آمریکا، روسیه و فرانسه) نقش فعال خود را در قبال بحران قره باغ ایفا نموده و حضور نظامی خود در این منطقه را با استقرار نیروی نظامی حداقل تا ۵ سال دیگر تثبیت نماید و به عنوان اصلی ترین بازیگر امضای این توافق جایگاه کنونی خود به عنوان اولین صادرکننده محصولات به دو کشور را حفظ نماید. ۳. کشور ترکیه که توانست بعد از عدم دستیابی به اهداف اعلامی خود در بحران سوریه، در قضیه بحران لیبی و بحران قره باغ نقش موثر خود را ایفا و به عنوان یک قدرت منطقه ای پرستیژ پیروز خود را تقویت کند و در ادامه از طریق کریدور ارتباطی نخجوان- مغری- باکو به دریای خزر و منطقه آسیای مرکزی دسترسی راحت تری پیدا نماید.  طرف بازنده در بحران اخیر قره باغ: ۱. کشور ارمنستان که نتوانست مناطق اشغالی خود را حفظ کرده و در نهایت با شکست در صحنه نظامی مجبور به توافق سیاسی با آذربایجان شد و در آینده به دلیل ناکارآمدی در جنگ با مشکلات سیاسی فراوانی در قبال مردم خود مواجه خواهد شد. ۲. کشور ایران که برخلاف دهه ۹۰ میلادی که حضور پررنگ و استراتژیک اش در معادلات سیاسی و نظامی بحران قره باغ لحاظ می شد در قضیه این بحران نتوانست به عنوان یک قدرت منطقه ای و کشور همسایه نقش بازیگری فعال در این بحران را ایفا نماید و در نتیجه ی بازیگری غیر فعالانه پرستیژ تاثیرگذاری اش در حل بحران های منطقه ای نیز به شدت آسیب دید. ۳. کشورهای آمریکا و فرانسه که سال ها به عنوان اعضای گروه مینسک در پیگیری این بحران نقشی فعال داشتند اما در نهایت در جریان رخدادهای اخیر و امضای این توافق نتوانستند اثرگذار باشند.    کلیدواژه: منازعه قره باغ